نگارنده هر چند با آقای رضا پهلوی در تعیین نوع نظام سیاسی ایران پس از سقوط رژیم هم عقیده نیست اما در این بحث فارغ از اختلاف عقیده در تعیین نوع حکومت، اعتراف میکنم که او به دلایلی که ذکر خواهد شد شایستهترین فرد برای رهبری اپوزسیون میباشد. زیرا مردم مشخصات و نکات ریز و مهمی را برای رهبری اپوزسیون در نظر میگیرند که ممکن است ما بدان توجه نداشته و یا اعتقادی نداشته باشیم. وقتی فردی در پاسخ به سوال ما در مورد رهبری اپوزسیون میگوید همه دزدند و هر کس هم بیاید مثل آخوندها اول به فکر جیب خودشان خواهند بود. خب ماچه پاسخ قانع کنندهای برای این مردم خواهیم داشت؟ مردمی که بهدلیل دروغ و خیانت رهبران انقلاب اسلامی از سیاسیون گریزان شدهاند. آیا مردم قول آقای خمینی را فراموش کردند؟ آیا با قسم حضرت عباس و بیان وظیفه دینی و ملی میتوان مردمی را وادار به پذیرش رهبری جدید کرد؟ بهعلاوه اپوزسیون هم که در این سی سال گذشته همیشه به هم پریدند و یا در واقع بهتر است بگوییم بهجز گروه خود، جریانهای دیگر را قبول نداشتند. حال چگونه مردم آنها را بپذیرند. ضمنا در سی سال گذشته مشکل اتحاد نیروی های اپوزسیون را کم داشتیم که حالا نیروهای اصلاحطلب هم اضافه شدند. البته بعضی از افرادی که اخیرا از نظام جدا شدند و کشتار دهه شصت و اعمال خشونت بار علیه مردم را محکوم کردند و خودشان هم در این جنایت دست نداشتند، مورد حمایت اپوزیسیون قرار گرفتند و اکنون نیز در بسیاری از جلسات و حرکتها مشارکت دارند. اما گروهی از اصلاحطلبان هستند که هنوز رو به قبله جماران نماز میخوانند و در خارج از کشور هم با منابع مالی قابل توجهای که دارند خود را الترناتیو رژیم ایران میدانند. این گروه بیش از دیگر گروههای اپوزسیون در رسانه های مطرح شنیداری و تصویری کشورهای غرب دعوت میشوند و مورد استفاده قرار میگیرند.
***
قبل از ورود به بحث باید به دو نکته اشاره کنم: اول اینکه شکل حکومت یا نظام سیاسی مورد نظر نگارنده این یادداشت جمهوری فدرال میباشد زیرا اعتقاد دارد کشور ایران دارای ادیان، اقوام و زبان های مختلف بوده و هر یک از این اقوام دنبال آزادی های مشروع خود هستند که با وجود دولت مرکزی امکان برخورداری از آن وجود ندارد. البته ممکن است نظام سیاسی بعضی از کشورهای آزاد و دموکراتیک دنیا تحت سیستم مرکزی اعمال شود و کلیه آزادی های اساسی و حاکمیت مردم هم برسمیت شناخته شود. اما غالبا در کشورهای توسعه نیافته چنین نیست و حکومتها پس از تثبیت به سوی دیکتاتوری میروند و اقلیتها هم مورد تبعیض قرار میگیرند. از اینرو صریحا اعلام مینمایم که شکل حکومت مورد نظر من جمهوری فدرال است و از این نظر با آقای رضا پهلوی که اعتقاد به حکومت متمرکز دارند اختلاف عقیده دارم. البته بدیهی است تعیین نوع حکومت آینده در یک انتخابات آزاد تحت نظارت سازمانهای مستقل بین المللی بر عهده مردم ایران خواهد بود.
دومین نکته که بسیار مهم است بیان صفات و مزایای آقای رضا پهلوی برای رهبری اپوزسیون است که کمتر نویسنده و یا سیاستمدار مستقلی حاضر به بیان آن است. بسیاری از روزنامهنگاران، شخصیتهای برجسته و مستقل سیاسی به این نتیجه رسیده اند که در حال حاضر شخص رضا پهلوی یکی از بهترین گزینهها برای رهبری اپوزسیون هست اما شهامت بیان آن را ندارند و برخی هم در لفافه این موضوع را بیان میکنند. گروههای سیاسی هم میدانند که اقبال عمومی مردم ایران برای آنها نهایتا ده صندلی مجلس است اما چون از پاسخگویی به منتقدین و حتی طرفداران خود بیم دارند، لذا پشتیبانی صریح خود را از آقای رضا پهلوی به رهبری اپوزسیون یا شورای رهبری که ایشان عضوی از آن باشد ابراز نمیکنند.
در مقدمه این بحث به این دو نکته اشاره کردم تا خواننده با علم به ضعف اپوزسیون در انسجام و وحدت و همچنین اطلاع از عقیده و نگرش نگارنده در باره نوع حکومت آینده بتواند نگاه منصفانه ای نسبت به این یادداشت داشته باشد. لذا با بیان این دو نکته به موضوع این بحث یعنی لزوم حمایت از رضا پهلوی برای رهبری اپوزسیون میپردازم. همانطوریکه در مقدمه گفتم نگارنده هر چند با آقای رضا پهلوی در تعیین نوع نظام سیاسی ایران پس از سقوط رژیم هم عقیده نیست اما در این بحث فارغ از اختلاف عقیده در تعیین نوع حکومت، اعتراف میکنم که او به دلایلی که ذکر خواهد شد شایستهترین فرد برای رهبری اپوزسیون میباشد. زیرا مردم مشخصات و نکات ریز و مهمی را برای رهبری اپوزسیون در نظر میگیرند که ممکن است ما بدان توجه نداشته و یا اعتقادی نداشته باشیم. وقتی فردی در پاسخ به سوال ما در مورد رهبری اپوزسیون میگوید همه دزدند و هر کس هم بیاید مثل آخوندها اول به فکر جیب خودشان خواهند بود. خب ماچه پاسخ قانع کنندهای برای این مردم خواهیم داشت؟ مردمی که بهدلیل دروغ و خیانت رهبران انقلاب اسلامی از سیاسیون گریزان شدهاند. آیا مردم قول آقای خمینی را فراموش کردند؟ آیا با قسم حضرت عباس و بیان وظیفه دینی و ملی میتوان مردمی را وادار به پذیرش رهبری جدید کرد؟ بهعلاوه اپوزسیون هم که در این سی سال گذشته همیشه به هم پریدند و یا در واقع بهتر است بگوییم بهجز گروه خود، جریانهای دیگر را قبول نداشتند. حال چگونه مردم آنها را بپذیرند. ضمنا در سی سال گذشته مشکل اتحاد نیروی های اپوزسیون را کم داشتیم که حالا نیروهای اصلاحطلب هم اضافه شدند. البته بعضی از افرادی که اخیرا از نظام جدا شدند و کشتار دهه شصت و اعمال خشونت بار علیه مردم را محکوم کردند و خودشان هم در این جنایت دست نداشتند، مورد حمایت اپوزسیون قرار گرفتند و اکنون نیز در بسیاری از جلسات و حرکتها مشارکت دارند. اما گروهی از اصلاحطلبان هستند که هنوز رو به قبله جماران نماز میخوانند و در خارج از کشور هم با منابع مالی قابل توجهای که دارند خود را الترناتیو رژیم ایران میدانند. این گروه بیش از دیگر گروههای اپوزسیون در رسانه های مطرح شنیداری و تصویری کشورهای غرب دعوت میشوند و مورد استفاده قرار میگیرند. البته ما انتظاری از کشورهای غربی نداریم زیرا این کشورها بارها اعلام کردند که هدفشان از فشار آوردن بر حکومت ایران، تغییر سیاست حکومت ایران است نه تغییر رژیم. بدیهی است در صورتی که هدف غرب فقط تغییر رفتار جمهوری اسلامی باشد چه کسی بهتر از آقای رفسنجانی و سایر دوستان اصلاح طلب میتواند آرزوی غرب را برآورده کنند. از یاد نبریم که تسخیر سفارت امریکا، انفجار سفارت امریکا در بیروت و کشته شدن بیش از ۲۰۰ امریکایی و دهها عمل تروریستی در کشورهای اروپایی در دوران اقتدار آقای رفسنجانی و اصلاحطلبان انجام گرفته است و در صورت به قدرت رسیدن اصلاحطلبان، کشورهای غربی با تمسک به ارجاع پرونده به دادگاه بین المللی، بیشترین امتیازات را میتوانند از آنها بگیرند. لذا انتظار از رئیس جمهور امریکا و یا دولت های انگلیس و فرانسه برای حمایت از اپوزسیون واقعی جهت تغییر رژیم ایران واقع بینانه نبوده و ملت ایران باید با اتکا به نیروهی خود رژیم را ساقط کند.
بنابراین با توجه به مواردی که در بالا بدان اشاره شده مردم ایران از همه نیروها اپوزسیون انتظار بیشتری دارند. مردم ایران از نشست نیروهای اپوزسیون و فعالین سیاسی در لندن، سوئد و چک فقط سخنرانی شنیدند و بسیاری از این افراد که مدعی هم هستند هنوز حتی به یک وحدت تاکتیکی برای رهبری یا شورای رهبری اپوزسیون نرسیدند. هنوز کشور یا شهر خاصی را بعنوان محل دائمی نشستها انتخاب نکردند. در حالیکه انتظار میرفت با تعیین رهبری اپوزسیون، چانه زنی و مذاکره با مقامات کشورهای صاحب نفوذ برای به انزوا بردن رژیم ایران انجام گردد، اما هنوز در نفی همدیگر صحبت میکنند و هیچ نشانی از تشکیل شورای رهبری نیست. متاسفانه نیروهای اپوزسیون از تجربه شورای ملی مقاومت سوریه هم درس نگرفتند. کشوری که با این همه مبارزه و تقدیم بیش از شصت هزار شهید و میلیونها مجروح و آواره، نهایتا کشورهای غربی و قطر برایشان رهبر معرفی کردند. آیا ما هم منتظریم تا کشورهای غربی برای ما رهبر درست کنند؟
نگارنده اعتقاد دارد که عوامل ذیل در به نتیجه نرسیدن نشستها اپوزسیون موثر بوده است:
اول- رژیم ایران بواسطه عوامل خود مانع انسجام و تصمیم سازی برای رهبری یا شورای رهبری اپوزسیون میشود.
دوم- بسیاری از مدعوین برای تجدید دیدار جمع میشوند و برای خالی نبودن عریضه یک سخنرانی هم میکنند.
سوم- نیروی جوان و عاشق در این جلسات اندک بوده و اکثرا سالخورده هستند و بدلیل اینکه بیش از ۳۰ سال در غرب زندگی کردند و نسل بعدی شان هم در این کشورها بزرگ شدند آن شور انقلابی و جوانی برای رهایی مردم ایران از چنگال رژیم را ندارند. (هرچند در بین این گروه از مهاجرین افرادی مثل دکتر علیرضا نوریزاده و.... وجود دارد که دو برابر جوانان انرژی مصرف میکنند و حقیقتا بسیار روشنگر و موثر هستند.)
چهارم- منافع گروهی و فردی از دیگر عوامل به نتیجه نرسیدن نشست های اپوزسیون میباشد. بعد سی سال مبارزه، هنوز ۵ نفر همفکر هم پیدا نمی کنیم.
پنجم- عدم ارتباط قوی نیروهای اپوزسیون با سیاستمداران و کشورهای با نفوذ در منطقه
ششم- بعضی از کشورهای با قدرتمند غربی ایران دموکراتیک و متحد را همسو با اهداف خود در منطقه نمی بینند. با نگاهی به نقشه راه و احتمال تجزیه کشورهای عراق و سوریه میتوان به این خواسته کشورهای غربی پی برد. بعلاوه ذخایر نفت ایران هم که وسوسه انگیز است.
موارد مذکور از مهمترین دلایل عدم توفیق اپوزسیون میباشد و انتظار این است که در نشستهای آتی اپوزسیون برنامهای جهت حل این موانع انجام گیرد. نگارنده خود نه در جلسات اپوزسیون شرکت میکنم و نه تمایلی به معرفی خود دارم زیرا شخصا حضور در بسیاری از تظاهرات اعتراضی در ایران را مفیدتر دانسته و تاکنون نیز چنین کردهام. اما از همه فعالین سیاسی درخواست مینمایم که از پیگیری و اسرار در تامین منافع گروهی و شخصی خود در نشستها اپوزسیون بپرهیزند و بدانند که مردم مصیبت دیده ایران چشم انتظار اقدامات عملی شما هستند. البته نگارنده این یادداشت قبل از اینکه از شما درخواست وحدت برای انسجام اپوزسیون کند خود اولین حرکت را علیرغم اختلاف عقیده جزئی انجام داده و آن امضای منشور ۹۱ است. این منشور را مطالعه کردم و کاستی هایی نیز در آن مشاهده کردم اما کدام متن یا اعلامیه دربرگیرنده همه خواستههای آحاد مردم است. مضافا اعلام میکنم که چنانچه اعلامیه دیگری نیز توسط افراد و گروههای بنام و شناخته شده تهیه شود و مضمون منشور فوق را داشته باشد از آن هم حمایت خواهم کرد. بدیهی است عدم حمایت از چنین حرکت های فقط جمهوری اسلامی ایران را خوشحال خواهد شد.
اما راجع به مهمترین شخصیت سیاسی پشتیبان منشور 91 یعنی آقای رضا پهلوی ملاحظاتی است که باید در این یادداشت توضیح بدهم.
الف) ویزگیهای مثبت و موثر رضا پهلوی در رهبری اپوزسیون
- او از نظر مالی در رفاه است و برای رسیدن به قدرت کیسه نو ندوخته است و همچنین میداند که در هزاره سوم و در یک حکومت دموکراتیک جای ثروت اندوزی نیست.
- مردم از پدر و پدر بزرگش به نیکی یاد میکنند. در دوران حکومت آن پدر و پسر بوده که سازندگی و شکوفایی ایران آغاز شد و همچنین زنان هم تا حدودی به حقوق اولیه شان دست یافتند.
- رضاخان به انگلیس باج نداد و سپس تبعید شد و در غربت مرد. محمد رضا پهلوی هم وقتی حکومتش استقرار یافت باج به انگلیس و امریکا و فرانسه نداد و نهایتا همین کشورها زمینه سقوط او را فراهم کردند تا مثل پدرش در غربت بمیرد.
- رضا پهلوی هم نشان داده که زیر بار قدرت های غرب و شرق نرفته و تجربه خوبی از پدرو پدر بزرگش دارد.
- از دیگر امتیاز تقریبا منحصر به فرد او، داشتن ارتباط قوی با سایر کشورهای جهان است که او را از سایر فعالین اپوزسیون جدا میکند. به عبارت دیگر رضا پهلوی مناسب ترین نیروی اپوزسیون برای مذاکره با رهبران سیاسی جهان است. زیرا حاکمان و افکار عمومی دنیا رهبری رضا پهلوی و یا شورای رهبری که او سخنگویش باشد میپذیرد. فراموش نکنیم که در دو سال گذشته در سوریه سه بار رئیس شورای ملی مقاومت را انتخاب و سپس برکنارش کردند تا اینکه آخرین بار فردی گمنام با حمایت قطر و انگلیس و فرانسه انتخاب شد.
- برعکس کشورهای غربی که احزاب و گروههای سیاسی نقش تعیین کنندهای در تعیین رئیس جمهور و سران سیاسی کشور خود دارند، در ایران مردم از گروهها و احزاب استقبال نمی کنند. لذا شخصیتها شناخته شده و مثبت و کارنامه دار از اولویت و شانس بیشتری برای رهبری اپوزسیون برخوردارند.
ب) موانع حضور موثر رضا پهلوی برای رهبری اپوزسیون:
- بزرگترین و مهمترین مانع آقای رضای پهلوی که باعث شده تا حالا اپوزسیون از او بعنوان رهبر یا عضو شورای رهبری اپوزسیون حمایت نکند طمع بعضی از کشورها صنعتی روی ثروت، منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی ایران است. آقای رضا پهلوی در اواسط دهه هشتاد شمسی یک رهبر بی همتا تبدیل شده بود اما ناگهان او از صفحه اول مطبوعات و رادیو تلویزیون غرب حذف شد. من در این نقصان ردپای دولت فخیمه را که دل خوشی از دودمان پهلوی نداشت میبینم و اعتقاد دارم انگلستان میخواهد رفسنجانی و خاتمی را بعنوان الترناتیو رژیم ایران به کرسی بنشاند. ( کافی است مطالب سایت بیبیسی در دو ماه گذشته را هم مرور کنید و خواهید دید که هر روز یک مطلب از خانواده رفسنجانی مینویسند و از بقیه گروهها و شخصیتهای سیاسی تقریبا هیچ)
- اپوزیسیون و شخص رضا پهلوی روی حمایت امریکا هم نمیتوانند حساب کنند چون دولت امریکا و سازمان سیا از ذکاوت و استعداد لازم برای شناخت ملتها برخوردار نیستند. در مسئله اتمی ایران شاهد بودیم که ۱۲ سازمان اطلاعاتی امریکا متفقا اعلام میکنند که ایران حرکت به سمت برنامه اتمی را متوقف کرده اما پس از دو سال مجددا به تاسیسات اتمی "فردو" پی میبرند و حرفشان را پس میگیرند. بنابراین امکان اینکه امریکا اخبار درستی از مردم ایران و گرایشات آنها داشته باشند تقریبا نا ممکن است. لذا در آینده هم تحت تاثیر سازمان اطلاعاتی کشورهای دوست قرار خواهد گرفت.
- کشورهای منطقه از رهبری رضا پهلوی خرسند نخواهند بود زیرا صلابت و قدرت پدرش را دیدند و همچنین این کشورها چون دموکراتیک نیستند از به قدرت رسیدن یک دولت قدرتمند و دموکرات در منطقه واهمه دارند. از نظر اقتصادی هم وجود رضا پهلوی و یا یک حکومت دموکراتیک در ایران به هیچ وجه مورد قبول کشورهای همسایه نخواهد بود زیرا در این صورت سرمایهگذاری خارجی به سمت ایران سرازیر میشود. کشورهای صنعتی از ثروت و سرمایههای طبیعی و نیروی انسانی ارزان ایران نخواهند گذشت. بنابراین وجود ایران قدرتمند و مستقل در این منطقه باعث خوشحالی کشورهای عربستان و ترکیه و هندوستان حتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نخواهند بود لذا این کشورها کماکان از تغییر رهبری در ایران حمایت میکنند نه از تغییر نظام سیاسی.
- در بین این همه گروهها و اشخاص مبارز در داخل و خارج از ایران، آقای رضا پهلوی بیشترین مقبولیت را دارد اما مشکل او گروهای متعدد سیاسی هستند که هر یک دنبال قدرت خویش هستند. گروههای سیاسی که در سراسر ایران حتی یک هزار طرفدار هم ندارند اما برای تغییر رژیم فقط خود را محق رهبری میدانند.
- سازمان اطلاعاتی رژیم ایران و مزدورانش در خارج از کشور هم یک مانع اساسی در راه رهبری رضا پهلوی یا شورای رهبری اپوزسیون میباشد. این مزدوران با نفوذ و دامن زدن به مسائل کوچک مانع وحدت اپوزسیون میشوند.
در خاتمه این یادداشت باید اذعان کنم که آقایان علیرضا نوری زاده، عبدالکریم لاهیجی، محسن سازگارا، عباس امیرانتظام،شیرین عبادی، ابوالحسن بنی صدر و بسیاری از شخصیت های فعال و سایر اشخاص انحلالطلب جایگاه مناسبی نزد افکار عمومی ایران دارند و هر یک از اینها میتوانند بار رهبری مردم را در غیاب یک گروه پر نفوذ و دارای پایگاه مردمی بر عهده بگیرند اما همه این افراد و گروهها هم میدانند که حضور یک شخصیت مقبول مثل رضا پهلوی به دلایلی که ذکر شد میتواند ما را به هدفمان نزدیکتر کند. در خاتمه مجددا تاکید میکنم شخصا هرچند با آقای رضا پهلوی هم عقیده نبوده و در یک جبهه سیاسی نیستم اما موقعی که ملت برای آزادی فریاد میزند و برای این هدف جان خود را تقدیم میکند ما هم باید از خواسته فردی و گروهی خود گذشته و به عقاید اکثریت ملت ایران احترام بگذاریم. برای رسیدن به هدف اگر لازم باشد آقای دکتر علیرضا نوری زاده باید در کنار آقای خلیق یا حتی مریم رجوی بنشیند یا حتی آقای سازگارا در کنار آقای بنی صدر. اگر نتوانیم همدیگر را تا سقوط رژیم و انتخابات آزاد تحمل کنیم بیشترین خدمت را به حاکمان تهران کردهایم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
علی
با سلام
نام نویسنده مقاله " علی لاهیجی " می باشد.
با تشکر
------------------------
با دورود
تغییر داده شد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 14, 2013 09:12:16 PM
---------------------------
|