ایرانیان به طنز می گویند همه جای دنیا سه زمان اصلی وجود دارد: حال، گذشته و آینده ولی در ایران چهار زمان اصلی وجود دارد: حال، گذشته، آینده و زمان شاه. داستان بسیار محبوب دیگری می گوید " شاه رو دیدن که عینک آفتابی به چشم زده ، ازش پرسیدن این عینک آفتابی چیه زدی به چشمت، گفت بس که مردم گفتند نور به قبرش بباره، کور شدیم مجبور شدیم عینک آفتابی بزنیم" این دو روایت کوچه بازاری را که با هم ترکیب کنیم، می توانیم نوع نگاه مردم به شاه و حکومت پهلوی را تا حدود زیادی درک کنیم، نگاهی که تا حد زیادی مثبت است.
شاه آخرین پادشاه از سلسله شاهانی بود که برای چند هزار سال بر ایران حکومت کردند، آیت الله خمینی و خامنه ای هم البته شاه هستند؛ اگر چه به جای تاج عمامه دارند اما به عنوان نمایندگان خداوند قدرت بیشتری از شاهان پیشین دارند. از شش پادشاه آخری که بر ایران حکومت کردند پنج تن از آنان یا ترور شدند یا از مملکت تبعید شده و در خارج از ایران در گذشتند، آن یکی هم که به مرگ طبیعی مرد، وقتی که پیر و مریض بود به قدرت رسید؛ بنا بر تصور رعایا گویا مشاعر خیلی درستی هم نداشت، فرمان مشروطیت که قدرتش را محدود می کرد را امضا کرد و بلافاصله هم در گذشت.
هنگامی که شاه در سفری بی بازگشت ایران را ترک کرد؛ کشوری را به آخوندها تحویل داد که درامد سرانه ای به اندازه ترکیه و کره جنوبی داشت، به سرعت در مسیر پیشرفت بود، از قدرتمندترین ارتش منطقه بهره می برد، متحدی قابل اتکا برای غرب و آمریکا بود، پاسپورتش اعتبار داشت، زنان در آن آزاد بودند و .....
مخالفینش او را متهم می کردند که پول مملکت را خرج تسلیحات بی مصرف می کند تا اربابانش در آمریکا را راضی کند، وقتی کوتاه مدتی پس از به قدرت رسیدن روحانیون در ایران، صدام حسین به ایران هجوم برد، همان تسلیحات بود که به داد روحانیون رسید.
روحانیون البته هیچ وقت از فضیلت تشکر کردن برخوردار نبوده اند و همچنان در کتابهای درسی تکرار می کنند که شاه پول مملکت را خرج خرید تسلیحات بی مصرف می کرد. یک بار سر کلاس تاریخ از معلم پرسیدم حمله صدام به ایران نشان داد که خرید سلاحها درست بوده چرا می گوید که شاه خائن بوده. پاسخ معلم نمونه ای کامل از پروپاگاندای گوبلزی جمهوری اسلامی بود، او گفت وقتی انقلاب شد آمریکاییها از تمام سلاحها، قطعه ای را برداشتند و آن سلاحها هیج وقت در جنگ استفاده نشدند.
تقریبا تمامی مهمترین ساختمان ها و نمادهای مهم شهر تهران همچنان ساخته زمان شاهند، در تاکسی های تهران که بنشینید یا در صف نانوایی که بایستید حتما یک بار این جمله را می شنوید که "خدا رحمتش کند مملکت رو آباد کرد این آخوندها که هیچی نساختند."این جمله صرفنظر از انکه درست است یا غلط نشان دهنده نگاه مردم عادی کوچه و بازار به عملکرد او در مقایسه با جانشینان روحانیش است.
مخالفینش او را متهم می کردند که نوکر اسرائیل است، دلیلشان این بود که چرا به قدر کافی از اعراب در برابر اسرائیل حمایت نمی کند. وقتی انقلاب شد یاسر عرفات اولین کسی بود که به ایران آمد، مورد استقبال و حمایت انقلابیون قرار گرفت و صندوقهای طلا را به غنیمت برد. سه دهه بعد مردم از محور قرار گرفتن حمایت از فلسطین و دشمنی با اسرائیل در سیاست خارجی ایران به تنگ آمده اند و در خیابانها زیر رگبار باطوم و گاز اشک آور، شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" سر می دهند.
پس از تجربه جنگ با عراق و دیدن نتایج زیانبار سیاست خارجی جمهوری اسلامی بسیاری حتی به چیزی بیش از آنچه شاه بدان باور داشت تمایل پیدا کرده اند و معتقدند اسرائیل در خاورمیانه متحد طبیعی و استراتژیک ایران است. مردی که روزگاری به خاطر بی طرفیش در نزاع اعراب و اسرائیل و بی علاقگیش به حمایت از تروریستهای فلسطینی خائن خوانده می شد، اکنون در چشم ایرانیان به نماد عقلانیت و میهن دوستی در سیاست خارجی بدل شده است.
مخالفینش در حالیکه پاسپورت ایرانی در جیب به سادگی به هر جای دنیا که می خواستند می رفتند مدعی بودند حکومت شاه باعث خفت ایرانیان در چشم جهان شده است، تحت حکومت مخالفینش پاسپورت ایرانی از بی اعتبارترین پاسپورتها در جهان است، ایرانیان برای رفتن به هر جای دنیا باید با زحمت فراوان ویزا بگیرند و ایرانی بودن اساسا مترادف با مشکوک بودن است. روزگاری از شدت عصبانیت گفته بود هر کس ناراحت است پاسپورتش را بگیرد دستش و از مملکت برود، این گفته بر بسیاری گران آمد، طنز تلخ ماجرا این است که این روزها همه می خواهند از ایران تحت حاکمیت روحانیون مخالف شاه دربروند اما با پاسپورت ایرانی، کشورها به سختی و دشواری ایرانیها را راه می دهند.
تبرئه اش در محکمه تاریخ تنها توسط مردم عادی صورت نپذیرفته؛ حتی در مطبوعات و کتابهایی که در داخل ایران چاپ می شود طنین تبرئه او بلند و بلندتر می شود. وقتی به پدرش، رضا شاه بنیانگذار ایران مدرن، می رسیم رودربایستی با امام راحل و نظام مقدس کمتر می شود و مردی که روزگاری منفورترین منفورین قلمداد می شد با صدای بلند مورد ستایش قرار می گیرد.
یک بار یکی از اساتید دانشگاه در صدا و سیمای جمهوری اسلای چنان رضا شاه را ستود که داد و هوار روحانیون قم به هوا رفت. ژنرال باقر قالیباف از فرماندهان عالیرتبه سپاه و شهردار کنونی تهران یک بار گفت که مملکت رضا خان حزب اللهی می خواهد، منظورش این بود که رضا خان همه کارش درست بود جز اینکه با روحانیون در افتاد.
سه دهه پس از سرنگونی شاه و در مقایسه با عصر جمهوری اسلامی و روحانیون حاکم، زمان شاه برای برخی همچون بهشت برین و خود او چون فرشته به نظر می آید. یک سرود معروف انقلابی می گوید "دیو چو بیرون رود فرشته در آید" منظور سرود از دیو، شاه و منظور از فرشته، آیت الله خمینی است. مردم جوکی ساخته اند که اگر پیش از انقلاب در ایران ویدئو گیم وجود داشت هرگز انقلاب نمی شد چون مردم می فهمیدند وقتی دیو مرحله اول بیرون می رود، دیو بعدی که می آید بزرگتر است و کشتنش سخت تر. از تولید موشکهای دوربرد و تبدیل ایران به پدرخوانده دست و دلباز عمده جنبشهای تروریستی در سرتاسر دنیا که بگذریم، جمهوری اسلامی تقریبا در هیچ عرصه ای دستاورد چشمگیری نداشته است. وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران در عصر شاه بی گمان درخشانترین دوران تاریخ معاصر ایران است: رشد اقتصادی بالا، رفاه مناسب، باسواد شدن جمعیت، ساخته شدن زیرساختها، آزادیهای اجتماعی خصوصا برای جوانان و زنان و ....
در مقابل اما هر چه از حکومتش گذشت بر خودرایی و استبدادش در عرصه سیاسی افزوده شد. بیشتر و بیشتر به این نتیجه رسید که نه نخبگان و نه توده در ایران لیاقت آزادی سیاسی که هیچ لیاقت طرف مشورت قرار گرفتن را هم ندارند. اعتقادش به خودش و دانشش روزبروز بیشتر می شد و در تمامی کارها دخالت می کرد ، یک دهه رشد اقتصادی بالا که ماحصل کار تکنوکراتهای تحصیلکرده بود را به حساب هوش و ذکاوت خود گذاشت، اوج گرفتن قیمت نفت در دهه هفتاد همچون بنزینی بود بر آتش خودبزرگ بینیش و همان هم کارش را ساخت. زمام امور اقتصاد کشور را در دست گرفت و کشور را با بحرانی اقتصادی مواجه کرد که همه را ناراضی کرد. در کنه شخصیتش فردی ضعیف بود که در مقابله با مشکلات خود را می باخت؛ وقتی کارتر به قدرت رسید در ضعیف ترین موضعش بود و تحت فشار کارتر به مخالفین میدان داد.
ترکیب بحران اقتصادی و آزادیهای سیاسی به زمینش زد. برخی ضعفش در آستانه انقلاب را به حساب بیماریش می گذارند. شاه اما همیشه ضعیف بود، در 32 و 42 هم علم و زاهدی و دیگران به دادش رسیدند والا او توان ایستادن نداشت. در 57 مردمانی از جنس علم و زاهدی دور و برش باقی نمانده بودند که به دادش برسند. اگر دارو نمی خورد هم بعید بود بتواند از پس مخالفین بربیاید. در سالهای آخر حکومتش چشم دیدن افراد مستقل را نداشت در نتیجه وقتی به افراد جسور که بتوانند بحران را کنترل کنند نیازمند شد کسی را نیافت و تسلیم سرنوشت تلخش شد.
اگر بخواهیم بر اساس روندی که حکومت شاه در حال طی کردن بود و اتفاقاتی که پس از اوافتاد دست به پیش بینی بزنیم می توان گفت اگر انقلاب نمی شد شاه که سرطان داشت پس از چند سال می مرد و فرزندش به جای او بر تخت می نشست، با رشد طبقه متوسط، توسعه اقتصادی کشور، فروپاشی اتحاد شوروی و همزمان با موج گذار به دموکراسی، ایران نیز به یک پادشاهی مشروطه با دموکراسی پارلمانی بدل می شد که پادشاهیش کمرنگتر و دموکراسی و پارلمانش پررنگتر می شدند.
به احتمال زیاد ایران اکنون کشوری بالنسبه توسعه یافته با مردمانی بالنسبه مرفه می بود. ایرانیان وقتی به تاریخ معاصرشان می نگرند متوجه اشتباهات بسیاری می شوند، مهمترین آن اشتباهات اما انقلاب 1357 است که اثرات منفیش تا درازمدت بر سرنوشت ایرانیان تاثیر خواهد گذاشت.
برگرفته از صفحه فیس بوک سعید قاسمی نژاد
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
م.غ ایران مازندران
سپاس از شما عالی بود
January 17, 2013 06:14:32 PM
---------------------------
وجدانی
ما آن روز بد کردیم، امروز نیز همینطور! (۲)
13. ما بد کردیم که با بورس دولتی برای ادامة تحصیل به اروپا و آمریکا رفتیم اما شغلمان شد پادویی تبلیغاتی «جمال عبدالناصر»، «مسکو»، «پکن» و سازمانهای اطلاعاتی کشورهای غربی علیه «محمدرضاشاه پهلوی» که امیدش این بود ما در بازگشت به کشور گوشهای از کار را برای آبادانی ایران بگیریم.
14. فرهنگیان ما بد کردند که نگفتند «تغذیه رایگان» در مدارس، برنامة بسیار مفید و خوبی است اما در عوض رفتند دنبال سخنگوی خمینی، حجتالاسلام غفاری که گفت «این شیری که بهدستور آمریکا در مدرسهها به بچهها میدن برای اونه که از همون بچگی بیغیرت بار بیان».
15. کارکنان رادیو و تلویزیون بد کردند اعتصاب کردند و در راهپیمایی «تاسوعا» شرکت کردند که از خواستهای قطعنامهاش این بود «جلوگیری از نمایش فیلمهای خلاف اخلاق و منافی عفت در تلویزیون بهویژه فیلمهای اینگمار برگمان».
16. ما بد کردیم که او (شاه) را به ترک سرزمینش ناگزیر کردیم و از رنجی که تا آخرین لحظة حیاتش از ویران شدن ایران در انقلاب اسلامی برد، شادمان شدیم.
17. ما به ایران بد کردیم، به خود بد کردیم و به نسل آیندهمان و بیش از همه به محمدرضاشاه پهلوی.
.
.
.
۱۰۰۰ ما نتنها در سال ۱۳۵۷ بد کردیم بلکه امروز هم بد میکنیم وقتی میگوییم: «...در مقابل اما هر چه از حکومتش (حکومتِ شاه) گذشت بر خودرایی و استبدادش در عرصه سیاسی افزوده شد. بیشتر و بیشتر (شاه) به این نتیجه رسید که نه نخبگان و نه توده در ایران لیاقت آزادی سیاسی که هیچ لیاقت طرف مشورت قرار گرفتن را هم ندارند...»، در حالی که بخوبی آگاه بوده و هستیم هرچه شد و اتفاق افتاد و هر بلایی که بعد از انقلابِ ۱۳۵۷ بر سر ایران و ایرانی آمد حاصل تفکرات و اقداماتِ محیرالعقولِ همان نخبگان و آن تودۀ روشنفکران میباشد و بس.
بیشتر بخوانید در:
http://javankar.org/?p=899
January 16, 2013 01:57:53 PM
---------------------------
وجدانی
ما آن روز بد کردیم، امروز نیز همینطور! (۱)
1. ما بد کردیم وقتی در سال ۱۳۵۷ فریاد زدیم آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی.
2. ما بد کردیم که نخواستیم بدانیم خمینی درباره «احیاء کاپیتولاسیون» دروغ میگفت.
3. آن روستایی بیرون آمده از نظام بردهداری «ارباب و رعیتی» و عشایر آزادشده از ظلم «خان» در دوران محمدرضاشاه پهلوی بد کردند که فریاد زدند «مرگ بر شاه».
4. آن حقوقدان سرشناس مراغهای بد کرد که گفت و نوشت، با درآمد یک روز نفت ایران میشود چند بار دور زمین را با اسکناسهای ۵تومانی دور زد و اینهمه را «شاه» از ملت میدزدد.
5. ما بد کردیم که به دروغ گفتیم و نوشتیم در ایران بیش از ۱۰۰هزار زندانی سیاسی داریم.
6. ما بد کردیم که گفتیم «شاه» خونخوار است، جلاد است، یزید زمان است.
7. ما که از دانشگاههای ساخته شده در زمان «پهلویها» فارغالتحصیل شده بودیم بد کردیم ادعای خمینی را باور کردیم که «این پدر و پسر دشمن علم بودند، دشمن دانش و ترقی بودند».
8. ما بد کردیم که با خمینی همصدا شدیم و گفتیم و نوشتیم «این انقلاب سفید و کذا ایران را ذلیل و ویران کرد».
9. آن زن و دختر ایرانی که در دوران «پهلویها» از کنیزی دوران «قاجار» و سلطة آخوند بهدر آمدند و قانوناً بهعنوان «انسان» شناخته شدند و به مقام و منزلتی شایسته رسیدند، بد کردند که در انقلاب چادر و چاقچور بهسر کردند و دنبال آخوند راه افتادند.
10. آن کمونیست ما بد کرد که بهدستور «مسکو» تسبیح بهدست گرفت و بهریا خمینی را یک «سوسیالیست تمامعیار» خواند.
11. منِ نویسنده، ما روزنامهنگاران و شاعران که حرف بیشتری برای گفتن نداشتیم بد کردیم از صبح تا به شام و بیشتر در بادهنوشیهای شبانه علیه سانسور که هرگز به ابعادی که ادعا میشد، نبود، پرخاش کردیم.
12. آن پزشکان که جای حکیم و دعانویسهای دوران «قاجار» را گرفته بودند بد کردند که نگفتند تا پیش از محمدرضاشاه بسیاری از ایرانیها از بیماریهایی مثل مالاریا و حصبه میمردند.
January 16, 2013 01:50:15 PM
---------------------------
سیروس
مجموعا نگاه منصفانه ای بود .اما نمی دانم کی در مورد این شخصیت قلم ها به تقدیر می گردد .عنوان در باره شاه با محتوی گفتار هم خوانی نداشت .محمدرضا شاه پهلوی از شاهان بزرگ ایران و شایسته تقدیر و مورد احترام و عزت ملت کنونی ایران است .ایران کنونی مدیون تلاش و او و پدرایراندوستش می باشد.
روشنفکران باید از سایه و وهم پروپاگاندی آخوندی بدر آیند .خدمات پهلوی مانند خورشید می درخشد .ابهامی وجود ندارد .فقط ما باید دلقرص و شجاع باشیم.
محمدرضاشاه پهلوی شایسته تقدیر اکرام بسیار است
January 16, 2013 11:18:59 AM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
"چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی" - این ضرب المثل معروف بدون شک دررابطه با متن این نوشتار گویای واقعیت است.
ایرانیان اصولا دارای خصوصیات وافری هستند که از میان آنها دو خاصیت از همه متجلی تر است: ١- قدر نشناسی ٢- حسرت خوردن
ما ایرانیان تازمانی که هیچ کمبودی در زندگی نداشته و از هرگونه نعمت روزگار برخوردار باشیم، قدرش را نمی دانیم و تنها زمانی که همه چیز را از دست دادیم، در سوگ و غمش نشسته و حسرت می خوریم.
ما نه فقط قدر شاه و حکومت پهلوی با تمام فراز و نشیب هایش را ندانستیم بلکه به ارزش های آنچه که سالهای متمادی تا آغاز انقلاب شوم سال ٥٧ نصیبمان گشته بود، پی نبردیم و حالا با گذشت بیش از سی سال، حسرت روزهای فراوانی گذشته را می خوریم. صرف نظر از آسایش و آرامش و رفاه کم و بیش برای هر شهروند ایرانی (البته فقر و تنگدستی و محظوری هم وجود داشت) اکثر خانوارها مازاد غذایی شان را در سطل های زباله کنار خیابان ها انباشته می کردند چون همه بر این باور بودند که همه چیز فراوان است و هر کدبانوی ایرانی مایل بود که برای میهمانی های بعدی غذاهای تازه تدارک ببینند. در مقابل، امروز شهروندان برای خرید یک قرص نان یا یک کیلو گوشت و مرغ باید ساعت ها در صف ایستاده و در نهایت با مواد خوار و بار بی کیفیت و بنجل هم خود و هم خانواده اش را ارضاء کند.
اگر ما درزمان شاه فقید خود را نباخته بودیم و قدر نعمت ها و سفره های رنگین را می دانستیم و از همه مهمتر کمی منطقی و عاقلانه فکر و رفتار می کردیم، امروز از کرده های خود پشیمان نمی شدیم. شاید کشورمان امروز در بسیاری عرصه ها به پیشرفت های چشمگیری نائل گردیده و هیچ ایرانی ناچار به تحمل اینهمه رنج و محنت در درون و خفت و سرشکستگی در خارج از کشور نمی شد!؟
January 15, 2013 10:32:12 PM
---------------------------
ایرانی
جناب ط-ش با درود
البته کاملا حق با شماست، بسیاری چیزها باقی مانده است. اما متاسفانه در این میان، آن اجتماع پیشرو، آبروی جهانی، فرهنگی که هم سنگ مترقی ترین فرهنگ های مدرن شده بود و.. نیز از میان رفت. اگر ایرانی امروز می شناسیم، به خاطر وجود سلطنت بهلوی است و الا یا امروز ایرانی وجود نداشت و یا چیزی شبیه افغانستان بود. من در ایران زندگی می کنم، وقتی مردم، رفتار و آداب اجتماعی و ... امروز ایران را می نگرم و با سال های ابتدایی دهه ۵۰ مقایسه می کنم، حرمانی عمیق سراسر وجودم را فرا می گیرد. وقتی ساده ترین مسائل مابین مردم در خیابان به فحاشی و درگیری فیزیکی می انجامد، تنها یک کلمه در ذهنم نقش می بندد، ؛سقوط؛. آری حق با شماست، آنچه شاهنشاهان پهلوی بنیاد کردند حتی تا امروز پاسخگوی نیازهای این ملت بوده است. از راه ها و بنادر و تا صنعت نفت و دانشگاه، اما فرهنگ چه؟ چه بلایی بر سر فرهنگ شهری ایرانی آمده است؟ سرانه مطالعه به کجا رسیده است؟ وضع سینما چیست؟ و هزاران پرسش فرهنگی دیگر. آماری که در همین سامانه منتشر شد را نگاه کنید، ما مقبولیت جهانی را با چه چیزی عوض کرده ایم؟ و هزاران افسوس دیگر که ناشی از جنون جمعی بهمن ۵۷ است.
شاد و پیروز باشید.
پاینده ایران
January 15, 2013 08:10:48 PM
---------------------------
ط-ش
جناب ایرانی
به نظر من آنچه پهلوی ها بوجود آوردند از بین نرفته.بلکه ارزش اقدامات انها روز بروز بیشتر شناخته میشود و به همین خاطراست که بقایای مخالفان شاه فقید امروزه بسیار عصبی نشان میدهند.ضمنا آقای قاسمی نژاد نقطه نظرات شما راجع به خصوصیات فردی شاه بیشتر بر گرفته از نظرات مخالفان ایشان است.لطفا راجع به خصوصیات مخالفین ایشان هم بنویس.
January 15, 2013 07:06:26 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
۲۶ دی ماه، بادآور فرصت بی نظیر تاریخی است که برای همیشه از دست رفت. فرصتی که پس از پنجاه و چند سال مبارزه شاهان پهلوی با ارتجاع سرخ و سیاه، نکبت، بی سوادی و بیماری، جهل و خرافه و عقب ماندگی، حاصل آمده بود و همه این ها در چشم برهم زدنی برای همیشه نابود شد. هیچ کس از خود نپرسید پرسش هایی را که در متن فوق آمده و من آن روزهای تلخ، با صدای بلند می گفتم. تا در آن جو نمی بودی، درک جنونی همه گیر، چه سخت می نماید. پایکوبی که در همچو روزی خیابان ها را در بر گرفته بود، جشنی برای رفتن شاه نبود، پایکوبی برای رفتن به راه کشتار و فقر و سقوط بود. شاید نسل امروز که از ورای حب و بغض های پیشین، به داوری زمان ؛آن خدابیامرز؛ نشسته است، قدر او و خدماتش را بهتر می داند. شاهنشاه پیش از مرگ، جمله ای را به یادگار گذاشتند که امروز عینیت یافته است، در درون ایران هرکجا که می روی. گفت، آنچه با خود به گور خواهم برد تنها تاریخ است. نسل امروز، نسل دنیای دیجیتالی، مسلح به آخرین داده ها و اطلاعات، بازخوان این تاریخ پر افتخار است و نسل گذشته، داغدار وقایع خودساخته. ؛جنایت و مکافاتی؛ که حداقل دو نسل ایرانی را برباد داد.
پاینده ایران
January 15, 2013 06:03:18 PM
---------------------------
ایرانی
عالی بود
January 15, 2013 05:18:51 PM
---------------------------
|