وضع موجود را بسیاری بحرانی توصیف میکنند. همه چیز در حال افت و خیز است و سیال و روان، از قیمت ارز و کالا گرفته تا گفتار و رفتار فرمانروایان و حاکمان؟ هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. یعنی که هیچ چیز را نه اعتباری مانده است و نه هیچکس را اعتمادی. همه چیز عاری از پشتوانه گشته است، از جمله پول ملی که میرود به تیکه کاغذی تبدیل گردد مفید تنها برای طهارت. نظام توزیع و تولید گویی بر پیچ گردنه ای صعب العبور متوقف و از پیشروی باز ایستاده است، چنانکه تا نفس آخر، لحظه ای بیش نمانده است. هوایی که مردم ایران تنفس میکنند، هر روز آلوده و کشنده تر میگردد. یعنی که سرطان زا و سبب امراض قلبی و مغزی میشود. یعنی که تحت حکومت آیت الله ها و حجت لاسلام ها برهبری ولایت، طول زندگی کوتاه گردیده است. متوسط سن برای سکته ی مغزی طبق آمار رسمی نزدیک به 55 سال است در جهان و در ایران به 45 سال رسیده است. عواقب امواج پارازیت به منظور قطع رابطه ی مردم با شبکه های ماهواره ای، افزاری خطرناکی ست در خدمت نظامی که به آینده مینگرد تنها به آن منظور که به گذشته رجعت نماید. ما اینجا از آلودگی در تمام عرصه ها زندگی مادی سخن میرانیم. هیچکس نیست که رنج نبرد و احساس محنت نکند. هر روز بر تعداد آنانی که دست به خود کشی میزنند افزوده میشود، پدیده ای که هم اکنون به یک امر عادی تبدیل شده است. گرانی و بیکاری و فقر و عقب ماندگی نیز واقعیتی روزمره گردیده است، واقعیتی که بوده است قبل از این. اما در حکومت ولایت امری ست پذیرفته شده .مگر بجز پذیرش ملت چاره دیگری هم دارد؟ بجز سازش با شرایط موجود، چاره ی دیگر چیست؟
منتقدین داخلی و خارجی شرایط بحرانی موجود را ناشی از سوء مدیریت دولت میدانند و مسئولیت را به ریاست جمهوری نسبت میدهند، رئیس جمهوری که مسئولیت ناپذیر است و قانون گریز. نقد و طنز در باره احمدی نژاد در مطبوعات اصلاح طلب فراوان است. هم اکنون که این گفتار به نگارش در میآید، آنچه توجه مطبوعات را بخود جلب کرده است، تصمیم آقای رئیس جمهور به سخنرانی در مجلس است. که چرا ناگهان هوس سخنرانی در مجلس به سرش افتاده است، رفتاری بی سابقه در تاریخ "جمهوری اسلامی " گمانه زنی در باره قصد و غرض احمدی نژاد دیر زمانی ست که آغاز گردیده است. البته که چندین روزی بیش نیست که از انفجار بمب قبلی، نمیگذرد: صدور اجازه استخدام روی هم رفته چیزی نزدیک به 500 هزار نفر به استاندارهای استانهای کشور - هر استانی 1400 نفر را میتواند به استخدام دولت در آورد. یکی دیگر از آن رفتارهای شگفت انگیز و تحیر زا. آیا این تصمیمی ماورایی ست و یا برنامه ای ناشی از قانون گریزی و در ستیز با عقل و درایت و منافع ملی؟
طبیعی ست که رسانه ها به این تصمیم های جنجالی واکنش نشان دهند و چگونگی شکل گرفتن آنرا مورد بحث قرار دهند و سوال کنند که روی چه حسابی و کتابی، احمدی نژاد به اتخاذ این تصمیم رسیده است. در این مورد جز به حدس و گمان نمیتوان سخنی مستند گفت، آنهم در باره آنچه که هنوز واقعیت نیافته است، نه آنچه هم اکنون یک واقعیت عینی و ملموس است، در باره قصد و نیت تصمیم گیرنده. میگویند خریدن یار است برای نامزد انتخاباتی خود بلکه بتواند دوست و راز دار و وفادار خود را به ریاست برساند و بدان طریقه خود را در صحنه سیاسی کشور همچنان ماندگار سازد. از یاد نبریم که آقای رئیس جمهوری کمی زود تر یک بمب شیمیایی نیز منفجر کرده بود، بمبی که بوی بد و انزجار آمیزش مشام بسی بسیاری را سخت آزار داده و هنوز هم میدهد، آنهم اجرای فاز دوم یارانه ها ست که بر تنش دایمی قوه ی مجریه و مجلس افزوده است. منتقدین دولت شکوه میکنند که هزینه ی یارانه های فاز نخست هنوز بدرستی معلوم نیست که از کدام منبع تامین شده است، آقای رئیس جمهور، تا کنون در این باره سخنی نگفته است. بگذریم که یارانه های تولیدی هنوز پرداخت نشده است که خود سبب گردیده است که تولید کننده یا قیمت را بالا بکشد و یا در دکان را پائین آورد. یارانه های فاز دوم میلیاردها تومن قرض ببار میآورد و تورم 500 در صد ی- به نقل از ناظران و تحلیگران.
بعضا از نهاد ریاست جمهوری و یا حتی قوای مقننه و قضائیه همان انتظاری را دارند که از این قوا، بویژه ریاست جمهوری در کشورهای دموکراسی دارند، نظامی که عقلانی و قانونی خوانده میشود. بدان معنا که تمامی رفتار و گفتار افراد منتخب در تمام سطوح اداری، دفاتر و نهادهای سیاسی قانونمند است. قدرت ناشی از شخص و خصوصیات شخصی نیست بلکه ناشی از نهاد و یا موسسه ای ست که خود زاده ی قانون است. نظامی که به دست آیت الله ها و حجت الاسلامها، علما و فقهای حوزه های علمیه، طراحی و معماری شده است، جامعه ای که آنرا "اسلامی " نامیده اند، جامعه ای مستقل از غرب و شرق، برتر و بالاتر از هر دو نظام، جامعه ای که تابع قانونمندی های شریعت اند، یعنی تابع قانون بندگی و عبودیت.
در حکومت اسلامی رفتار و گفتار نمیتوانند قانونمند گردند، چون آنها ملتزم به شریعت اسلامی، قواعد، قوانین و احکام الهی اند. تنها ریاست جمهوری نیست که از قانون میگریزد. آنکه تبلور قانون گریزی است کسی ست که خود را فرا قانون میخواند. ولایت فقیه وظیفه اش جلوگیری ست از چرخش نهادی های جمهوریت بر اساس قانون. نگاهی کوتاه به 8 سال زمامداری حجت الاسلام محمد خاتمی که قصد و غرض قانونمند ساختن نظامی به سر ش افتاده بود که ذاتا قانون شکن بود. شاهد بودیم که چگونه حضرت ولایت رئیس جمهور خاتمی را به "شاه سلطان حسین، " شاهی بی کفایت که تسبیح و سجاده را بر تاج شاهی ترجیح میداد، تبدیل نموده بود. ولایت هرگز افسار این قوا را از دست نمیدهد. مثال: چندی ست که احمدی نژاد به قانون و مقررات ارائه ی بودجه ی کشور به مجلس، اعتنایی نشان نمیدهد. رئیس مجلس نامه ای شکایت آمیز از تاخیر ارائه بودجه به مجلس، به ولایت فقیه می نویسد) یعنی که رئیس مجلس برای رفع اشکال به دفتر قانون رجوع نمیکند. راهکار قانونی آنرا نمی جوید. او به ولایت التزام دارد. ولایت قانون است. ولایت مسئله را حل نموده و مشکل را می گشاید. ما اینجا با رفتاری روی در روی هستیم که در التزام به اخلاق دینی شکل گرفته است.
چه اگر قوای سه گانه بر اساس قانون عمل کنند، در آن صورت مستقل خواهند بود از اراده ی ولایت و گفتار و رفتارهای قانونمند جانشین رفتار و گفتاری میشود ملتزم به قواعد و قوانین شریعت. در حال حاضر چون التزام بر شریعت اسلامی ارجح است بر التزام به قانون بشری ست، تمامی دولت ولایت از وز را، روسا، نمایندگان مجلس و قوه قضائیه، همه از بالا تا پائین قانون گریز اند. چون آنان از حضرت ولایت گرفته تا پاد وی احمدی نژاد، تابع قوانین و مقرراتی بالاتر و برتر اند، شریعت و اخلاق اسلامی . آنها خود را تابع احکام الله میدانند نه قانونی ناشی از عقل و اندیشه ی بشر. قانون ولایت فقیه که قانون اساسی کشور است، قانون گریز از قانون است، چون در تبعیت از شریعت، باز تابنده ی خواست و اراده الله، به نگارش در آمده است. تحت مصلحت سیاسی بوده است که به مصادره نهادهای دمکراسی پرداختند که در تحت انقیاد فقاهت و ولایت به چرخش در آیند. مردم ریاست جمهوری را بر می گزینند که حکم تنفیذ خود را از دست ولایت فقیه دریافت کند. این مراسمی ست ویژه ی نظام فرمانروایی و فرمانبری. چه در غیر اینصورت هیچ چیز نمیتواند بالاتر و برتر از اراده ی ملت قرار گیرد. در نظام ولایت، ملت محکوم است نه حاکم.
روشن است که رفتار و گفتار ریاست جمهوری در التزام به باورها و ارزشهای نظام بندگی و عبودیت و فرمانبرداری شکل گرفته است. او و همقطاران ش بطور آگاهانه خود را بنده و فرمانبر صدیق الله میدانند.احمدی نژاد، قبل از آنکه به ریاست برسد، همچون هم نسل ان خویش، فرمانبری بیش نبود، هنوز هم فرمانبری بیش نیست. او فرمانبر امام بوده است و هنوز هم خاک پای امام است. بعد فرمان ولایت را اطاعت میکند. درست است که او به ریاست رسیده است، اما فرهنگ فرمانبری، اخلاق فرمانبری از سرشت او خارج نگردیده است. آنچه احمدی نژاد را آزار میدهد آن است که در ریاست هم باید فرمانبر باشد. او مثل همه ی دینمدار ان در فضای تیره و گرفته، بهتر میتواند، شجاعت و جسارت خود را به معرض نمایش بگذارد. نه شمشیر شریعت را بدست ش سپرده اند، نه نعلین بپا دارد و نه چکمه های براق و نه بازوبند اس اس به بازو. حال آنکه گفتمان و کنش وی نسخه ای از آنها است: خود سری و خود کامگی و خود شیفتگی.
احمدی نژاد، اما از همه آنها "زبل " تر است، چون او نمونه امامی را ارائه میدهد، امامی که حاضر است و جهان را اداره میکند. بهمین دلیل رنگ عوض میکند. از اینرو به آنرو میغلتد. حرف های بزرگ و بسی بلند بزبان میراند. برنامه های خیره کننده و بسیار سخاوتمندانه ارائه میدهد، تهدید و تحریک میکند. دشمن را خوار میسازد تا بخود غرور بخشد. با چاقو دست قطع میکند و چنان سیلی بگوش رقیب گردن کلفت مینوازد که در راه خانه گم و گور شود. این گفتمان تنها میتواند از یقینی بر خیزد، که وجود امام را در خود احساس کند. این گفتمان، گفتمان رعیتی ست علیه ارباب، شورش ضعیفی ست علیه نیرومند. احمدی نژاد بواسطه فرمانبری از امام است که رویای مدیریت بر جهان را در سر میپروراند. که همه چیز را زیر نفوذ و تاثیر فنا ناپذیر خود در آرد. نه اینکه او فردی ست قانون گریز، خود سر و خود کامه، او مرده و عاشق امام است. بنا براین از عشق و دوستی سخن میگوید بلکه آن انزجار و تنفری که در درونش است، خاموش سازد، تنفری که کینه زا است. او بنده ای ست سراسر فروتن، چون نمیتواند تهی کند دل پر کینه و بغض را، نسبت به فرمانروای نهایی، ولایت فقیه، جایگاهی که سخت غطبه اش را میخورد. اگر بدقت بنگری، کین خواهی وجه بر جسته ی کنش احمدی نژاد است. او از سر کین ستانی ست که دست به پیاده سازی برنامه هایی را میزند که تا کنون چیزی جز ضرر و زیان در آن نبوده است. از سر کین ستانی ست که هیچ باک ندارد که تا لبه پرتگاه هم برود و ملت را نیز با خود ببرد.
نه اینکه این خصلتی ست ویژه ی احمدی نژاد، کین ستانی یک اصل اسلامی ست. همیشه کین آنکس که نیرومند تر و برتر از توست بدل بگیر، فرمانبر، کین فرمانروا را در دل دارد به آن دلیل که ضعیف است همچون او نیرومند نمیتواند باشد. نظام ولایت از راس تا زیر، میخواهند چیزی باشند که نیستند. مثلا حصرت ولایت میخواهد مثل آمریکا نیرومند و مستقل باشد ولی نیست. دوست دارد جهان حرف او را باور کنند که الله یکی است و بجز او کسی دیگری نیست. اما از ضعف خود با اطلاع ست. پس تنفر او را در دل میگیرد و همیشه در صدد است که او را کیفر دهد و از او انتقام ستاند. از آغاز ظهور اسلام بر مسند قدرت ما شاهد نفرین و لعنت بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل بوده ایم. بر انگیختن نفرت و تنفر نسبت به نیرومند، نسبت به قوی تر محور گفتمان ولایت است. گردانندگان نظام به استقلالی مباهات میکنند که خود میدانند فاقد آنند. نیرومند، خود را نشان میدهند که ضعف خود را و خصومت و ستیز ذاتی شریعت اسلامی را با آزادی پنهان سازند. این ریاست جمهوری نیست که قانون گریزاست، قانون گریزی در نهاد قانون ولایت فقیه نهفته است.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|