بیش از یکصد سال مبارزه جهت آزادی و دمکراسی، برای رهائی از استبداد و دیکتاتوری افتخار بزرگی میتوان تلقی گردد. اما برای بازگشت به قرون وسطی، غوطهور شدن در سپهری از اسارت و حقارت حکومت ولیفقیه، یا قیم قانونی ارتجائی ملت، توجیهی نداریم و بندرت به نقد و بررسیش میپردازیم. افتادن به عمق سیاهچالی از نادانی، تبعیض، زنستیزی، فساد و خرافیگری را چه کسی جز ما تاریکاندیشان آن زمان باید جوابگو باشیم که بدون تفکر و شناخت، گفتیم و نوشتیم؛ اسلام راستین شایستهترین نوع حکومت را تشکیل خواهد داد تا ما را از دیکتاتوری برهاند. ما برای رهائی از دیکتاتوری، دیکتاتور دهشتناکی را بقدرت رسانیدیم و هنگامیکه دوراندیشان هشدار از برپائی فاشیزم مذهبی دادند به آن توجه نکردیم. بلی مشکل اساسی خودما هستیم، ما هستیم معماران، دستاندرکاران و پرورش دهندگان استبداد و دیکتاتوری. مائیم نظارهگران تباهی ایران، بینندگان و شاهدان عینی استبداد، دیکتاتوری، فساد و خودکامگی یک نظام، نه جمهوری، نه اسلامی، که روزگار مردم ایران را سیاه کرده و به تبهکاری چند لایه خود ادامه میدهد.
محمد رضا شاه در سال 1977 در نشستی، با حضور رئیس جمهور آمریکا جیمی کارتر و، تعدادی از مشاورانش؛ زبیگنیوبرژینسکی، سایروس ونس و ویلیام سولیوان برای رسیدگی به اختلافات ایران و کارتلهای نفتی، برگزار شد، مطالبی را که از سال 1973 ببعد در مصاحبههای خود اعلام میکرد، قویا تکرار کرد و گفت اگر جهان غرب بهای عادلانهای را که ایران طلب میکند نپردازد؛979ا با فرا رسیدن خاتمه قرار داد کنسرسیوم نفتی، صدور نفت را متوقف میکنیم و از دوستان خود در اوپک هم کمک خواهیم گرفت! کارتر بلافاصله دستور داد؛ کمیسیونی از مشاورانش؛ سایروس ونس، جورج بال وزبیگنیو برژینسکی برای بررسی آینده شاه و کارتلهای نفتی تشکیل شود. بنا به پیشنهاد جورج بال قرار بر این شد که محمد رضا شاه بیمار و مبتلا به سرطان خون، از طرف مردم ایران عزل شده و خمینی سرکرده اپوزیسیون مذهبی جایگزینش شود. از طرفی رشد و گسترش روابط دوستانه شاه با شوروی و جمهوری تودهای چین، کارتر را هراسناک کرده بود؛ او میپنداشت، ایران در حال خروج از اردوگاه غرب است. برای کسب حمایت از پیشنهاد جورج بال، به دعوت والری ژیسکاردستن 1979 (دیماه سال ۱۳۵۷) در کنفرانس گوادلوپ کارتر سران کشورهای صنعتی بلوک غرب را از نقشه خود آگاه کرد و اعلام داشت: "شاه هر چه سریعتر باید ایران را ترک کند و خمینی گاندی ایران به قدرت برسد". ژیسکار دستن در مصاحبه با روزنامه توس میگوید: "کارتر در این جلسه معتقد بود؛ زمان تغییر رژیم ایران رسیده، لذا خاتمه حکومت شاه را اعلام کرد، بطوریکه همه متحیر و متعجب شدند. جیمی کارتر در این جلسه تاکید کرد؛ هیچ امیدی به بقای حکومت شاه نیست و از آن پس این حکومت را حمایت نخواهد کرد. او تشکیل یک حکومت نظامی را محتمل میدانست. نخستوزیر انگلیس نیز با کارتر در این مورد هم عقیده بود. برای تحقق این امر سیل حمایتهای همه جانبه غرب به خمینی و هوادارانش که در نجف آغاز شد بود ادامه یافت و در فرانسه به اوج خود رسید.
در تاريخ ۱۷ دیماه سال ۱۳۵6 بمناسبت روز آزادی زنان مقالهای بنام "ایران و استعمار سرخ و سیاه" در روزنامه اطلاعات چاپ شد که به باور بسياری محققين تاريخ معاصر ايران، يكی از عوامل اصلی شورش مرتجعین اسلامی در ايران بشمار میرود. نويسنده مقاله، احمد رشيدی مطلق، که به باور بسیاری صاحب نظران نامی مستعار بوده است، در این مقاله بخاطر مخالفت با برابری حقوق زن و مرد و بویژه در رابطه با اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱ بشدت به خمینی اعتراض کرده بود. ناگهان در19 دی ماه 1356 تظاهرات عظیمى در پشتیبانی خمینی و مخالفت با آن نوشته در قم ترتیب داده شد که به مرگ تعدادی از تظاهرگنندگان منجر گشت. چهل روز بعد در بهمن 1356 مردم تبریز در چهلم کشته شدگان تظاهرات قم به خیابان ریختند که تعدادی هم آنجا کشته شدند. چهل روز بعد در فروردین ماه مردم یزد مراسم چهلم شهداى تبریز را بر پا کردند ووو. سرانجام در26 دیماه 1357 شاه بیمار ایران را ترک کرد و در 12 بهمن ماه همان سال خمینی به ایران آمد و در بهشت زهرا و عدههای انجام نشدنی (آب و برق و اتوبوس مجانی و مسکن برای همگان) تحویل مردم داد، دارائیهای ایران را از غنائم اسلام معرفی کرد. سپس فرمان اعدام بزرگان کشور را صادر نمود و در رفراندم تقلبی حکومتاسلامی مورد نظر خود را بکرسی نشاند. برپائی حکومت اسلامی و ولایت فقیه، استبدادی از نوع شیعی، با قوانین برگرفته از بیابانگردان بادیهنشین، در کشوری متمدن و پرمایه، تثبیت گردید. تمامیتخواهان مذهبی با غصب قدرت، به حکومت خود برتری رسیده، به تقسیم و تفرقه خودی و ناخودی پرداختند. با تحریک کشورهای همسایه جنگ برپا کردند، برای خاتمه دادن به آن جام زهر نوشیدند.
ضدیت با فرهنگ ایرانی موجب تباهی کامل ادب و اخلاق، علم و دانش و هنر شد. با اسلامی کردن سیاست, اقتصاد, بانکداری، صنعت, کشاورزی، دادخواهی، دادگستری و امور درمانی, کلیه دستآوردهای صد سال گذشته این ملت را برباد رفت. سیاستهای غلط، بیخردانه و دشمنانه حکومت مطلقه, حمایت از تروریسم جهانی, سعی در تولید سلاح هستهای، تهدید و توطئه, کار را بجانی رسانید که کلیه کشورهای جهان باستثناء معدودی از آنان، از ایران فاصله گرفته و برای تحریمهای اقتصادی و سیاسی متحد شدند. تحریمهای بینالمللی، فساد مالی و ندانمکاری سرکردگان حکومت فقاهتی، اقتصاد کشور را به ورشکستگی کشاند. کارخانهها تعطیل، صنعت نفت فرسوده، عدم امنیت در سطح کشور, تورم و گرانی مایحتاج زندگی، سقوط و بیارزشی پول ملی، جوامع ایرانی را به نقطه جوش و انفجار قریبالوقوع رسانیده. تحريم های جديدی که آمریکا بتصویب رسانیده از ششم فوریه به اجرا گذاشت خواهد شد که هدف ممانعت از دستیابی ایران به درآمدهای صادرات نفت و گاز میباشد. اتحاديه اروپا از تيرماه امسال صادرات نفت ايران را به اروپا را ممنوع کرد، همچنین تحريمهای تازهای را عليه حکومت آخوندی تصويب کرده که بخش بانکی، دريانوردی و صادرات گاز ايران و برخی شرکت ها و شخصيت ها را شامل میشود. بر اساس اين تحريمها، صادرات گاز ايران به اکثر کشورهای اروپا ممنوع میشود و شمار تحريمشدگان ايرانی در اتحاديه اروپا به ۴۹۰ شرکت و ۱۰۵ شخصيت حقيقی می رسد. پيآمدهای تحريم های بين المللی بر اقتصاد کشور و زندگی اکثريت مردم ایران غيرقابل قیاس است. با ادامه وضع موجود، زندگی برای فرودستان جامعه هر روز دشوارتر و تحمل ناپذیرتر می شود و می تواند به شورش گرسنگان و سرنگونی نظام بيانجامد. رویدادهای منطقه حاکی ازآنند که فشار تحریمها از جانب قدرت های بزرگ و کشورهای منطقه بر حکومتاسلامی افزايش خواهند يافت. مصوبات شورای امنيت (بگفته احمدینژاد ورق پارهها)، گردانندگان حکومتاسلامی را کلافه کرده، اما آنها دست از لجبازیهای بیثمر و مخرب برنمیدارند و در حفظ مرغ یک پا میکوشند. بيشتر فرماندهان سپاه، راست افراطی و بخشی از راست سُنتی هم چنان با گفتگوی مستقيم با امريکا مخالفند. علی سعیدی نماینده ولی فقيه در سپاه پاسداران می گويد: "مذاکره با آمریکا دامی است که دشمنان برای ما پهن کرده اند. دشمن میخواهد در این بحرانسازی اقتصادی مانند زمان صلح که امام راحل جام زهر را نوشید، عمل کند و رهبرفرزانه انقلاب را وادار به مذاکره و نوشیدن جام زهركند". علی خامنه ای که مسئولیت اصلی وضع کنونی را دارد، از سوی دو نیرو درون حکومت تحت فشار است: اولی نيروهائی هستند که نابخردانه خواهان تدوام سیاست های کنونی نظامند. نيروی ديگری در راه حفظ نظام خواستار تغییر سياست های مخرب رژیم فقاهتی است. حاکميت رژیم بر سر مذاکره با امريکا شکاف بزرگی برداشته. زیرا امریکا از موضع برتر مذاکره میکند و علی خامنهای از موقعیتی ضعیف و پائینتر. اما او نمیخواهد همه برگهای بظاهر برنده را که در دست دارد زمین بگذارد. این مسئله، مذاکرات را شدیدا پیچیده کرده. گرچه حاکمان رژیم نادانان چه در دوران کشاکشهای انتخابات امریکا و چه پس از پیروزی دوباره اوباما، در سطح معاونانی که شتابزده به واشنگتن میرفتند و برمیگشتند، حتی در فاصله 24 ساعت، پیامی میبردند و پیامی میآوردند، در خفا و پنهانی مذاکرات با کاخ سفید و با کارتلهای بزرگ نفتی را در جریان نگاه میداشتند. هدف اصلی حاکمان رژیم جلب موافقت امریکا برای به اجرا نگذاشتن تحریمهای بیشتر و حتی لغو تدریجی تحریمهای جاری است که برای رسیدن به این نتیجه بسیار عجله دارند. آنها پنهانی، نوید امتیازهای بزرگی درباره عقبنشینی از برنامههای اتمی و در باره مسائل منطقه، از جمله سوریه و عراق دادهاند. بویژه مذاکرات اتمی 1+5 در پیش است و تفاهم با امریکا باید تا آن زمان بدست آید. اعلام نشدن تاریخ دقیق مذاکرات 1+5 و حتی محل این مذاکرات دلائل این مسئله است. سیاست امریکا در این مذاکرات همان اصل "شلاق و نان قندیست" که بعلت موضع ضعیف ایران، نان قندی اندک، در عوض شلاق بسیار خواهد بود. در این موقعیت بحرانی، درنتیجه دهها سال سیاستهای خودخواههانه و عاری از خرد علی خامنهای و یارانش، مذاکره و مصالحه با غرب به معنی قربانی کردن منافع ملی و تمکين به سلطه طلبی امريکا و متحدين اوست. در حالیکه شیرازه کشور در حال از هم پاشیدن است و انزوای سیاسی و اقتصادی به اوج خود رسیده، نمیتوان در انتظار توافقهائی بود که متضمن منافع کشور باشد. در حالیکه حاکمان رژیم برای از دست ندادن قدرت به هرگونه شرائطی از طرف غرب گردن خواهند نهاد. محمود احمدینژاد روز چهارشنبه، ۲۷دی، در صحن علنی مجلس نمایندگان منتخب خامنهای اذعان کرد که تحریمهای غرب تبعاتی بسیار منفی برای کشور داشته است. او در ادامه موثرترین راهکار برای مقابله با این تبعات منفی را «تحول ساختاری» در اقتصاد کشور و قطع وابستگی به درآمدهای حاصل از فروش نفت میداند. این در حالی است که احمدینژاد پیشتر در چند مورد تحریمهای بینالمللی علیه ایران را بیاثر و بیفایده توصیف کرده بود. گفتههای احمدینژاد را نشانهای از آن دانست که تلاش گسترده جامعه بینالملل برای مجازات حاکمان نابخرد اسلامی، در عمل موثر بوده و تاثیر عمیقی بر اقتصاد داشته و ایران بهای سنگینی برای سرپیچی حاکمانش از خواستههای شورای امنیت سازمان ملل متحد میپردازد و در آینده نیز این بهای سنگین را خواهد پرداخت. غرب باور دارد که حکومت فقاهتی در پی تولید سلاح هستهای است و برای بازداشتن از آن، تحریمهای گستردهای علیه ایران ترتیب داده و تا تمکین رهبر دیکتاتور و حاکمان رژیم به گسترش فشار همه جانبه ادامه خواهد داد. زیانهائی همه جاتبه، وارد آورده، دیکتاتور خود شیفته به جامعه ایرانی بر ما عیان است. بازگشت ایران به قرون وسطی دست آورد این نظام نه جمهوری، نه اسلامیست. تک تک ما، خواهان براندازی نظامی هستیم که داعیه مدیریت جهانی دارد اما با سرکوب و زندان و شکنجه و کشتار معترضین و مخالفین به تبهکاری، چپاول و غارت ادامه میدهد و بدشمنی با جهان مدرن برخاسته. آری براندازی این هیولای شیطانی حاکم بر سرزمین ما ایران، نیروئی کلان میخواهد. اما گوئی ما برای سرنگون کردن دیکتاتور موجود در جستجو و انتظار دیکتاتور دیگری هستیم! پرسش اینست؛ چرا نیروی مبارزهگر که در تک تک ما در غلیان است هدر میرود؟ چرا این نیروها یگانگی و پیوند نمیپذیرد؟ چرا نمیتوانیم از توقعات و خواستهها کم کرده برای نیل به آرمانها ایثارگری را افزایش دهیم. دهها سال تک رویهای بینتیجه به کجا رسیده؟ دهها سال خودمحوری، خودبزرگبینی و خودخواهی ما چه حاصلی داشته. دنیای مدرن در حال پیشرفت است و ایران در اسارت یک هیولای شیطانی در حال پس رفتن و تباهی! اگر ما ایرانیان برای برکناری این رژیم تبهکار چاره نکنیم، باید در انتظار آیندهای بس اسفناک باشیم.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
جناب آقای دکتر آبار
مقاله وزینی بود. متاسفانه، اپوزیسیون ایران، دموکراسی می خواهد اما برای کسب و برقراری آن روش دیکتاتوری! به کار می گیرد و این بزرکترین مانع اتحاد حداکثری است. مگر نه این است که برای اصلاح جهان، باید از خود آغازید؟، در آن بخش از اپوزیسیون سنتی، که دهه هاست شغل اپوزیسیونی را به عهده گرفته و خیال بازنشسته شدن نیز ندارد، رفتاری دموکراتیک سراغ دارید و داریم که حاصل آن نوید دموکراسی برای آینده باشد؟. متاسفانه پاسخ این پرسش منفی است. نمی دانم اینان به تصویر آن جوان اعدامی که سر بر شانه جلاد نهاده بود نگاهی از سر وظیفه انداختند یا نه، اما یک چیز برای من مسلم است، همه در آن لحظه ترس و ناامیدی شریکند. هر کس به سهم خود.
باید پایه گذاری رفتار دموکراتیک را از امروز آغاز کنیم و در بین آن بخش از اپوزیسون که به ایران، یک ملت یکپارچه به نام ایرانیان، عدم تمرکز، منشور جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی آن باورمندند و این اصول بنیادی را محور همه چیز می دانند، اتجادی ایجاد کنیم و برای پایین کشیدن جمهوری جهل و فساد که مرحله اول مبارزه است، تلاشی دو چندان کنیم. امسال میلادی (۲۰۱۳) سال سرنوشت ایران و ایرانی است. در این شکی ندارم. اما امیدوار نیز هستم با همکاری همه نیروهای ملی، سرانجام خوشی برای ایران و ایرانی داشته باشد. پاینده باشید و قلمتان پر دوام باد.
پاینده ایران
January 22, 2013 09:05:17 PM
---------------------------
|