حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب

January 30, 2013

چهارشنبه 11 بهمن 2571 = January 30, 2013

کوشان ماد خودنویس
 

قدر مسلم رضا پهلوی محل نقد است. این اقتضای کار سیاسی می‌باشد. نقد یعنی بیان مشکلات بر اساس شواهد و مدارک و قرائن. شورای ملی را هم می‌توان نقد کرد چه بسا بسیارانی این مهم را انجام دادند. حتی میتوان نفی کرد. باز هم این حق افراد است که محترم است. می‌توان از رضا پهلوی خوش‌مان نیاید. با وی تداخل افکار سیاسی داشته باشیم. با او تضارب آرای سیاسی داشته باشیم. حتی فراتر از این می‌توان وی را در کنه ذهن خودمان منطبق بر احساس درونی خویش، به عدم صداقت متهم کنیم. می‌توان از وی بخاطر اینکه وارث پادشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران است و ما آن را در تعارض با ایدئولوژی سیاسی خویش می‌بینیم هراس داشته باشیم. می‌توانیم به‌خاطر کینه با پدرش، وی را نادیده انگاریم و می‌توان ..... ولی نمی‌توان و حق نداریم شخصی را تخریب کنیم و به او انگ‌ها و برچسب‌هایی روا بداریم که نه در گفته‌هایش نمودی دارد و نه در کرده‌هایش نمادی. مگر اینکه ریگی به کفش داشته باشیم.


به تازگی دور تازه‌ای از فعالیت‌های سیاسی شاه‌زاده رضا پهلوی در قالب دیدار با پارلمان‌ها و سازمان‌های سیاسی اروپایی (و به عبارتی غیر ایرانی) پشت سر گذاشته شد. محور این دیدارها گفتگو در مورد دو ماهیت سیاسی مورد درخواست اپوزیسیون می‌باشد اول انتخابات آزاد و دیگری شورای ملی ایرانیان (به عنوان آلترناتیوی در برابر نظام اسلامی). مسلما اکسیون‌ها و فعالیت‌های سیاسی این شخص مانند هر فعال سیاسی دیگر زیر ذره‌بین نقد و کنکاش دیگر ناظرین و فعالین سیاسی قرار می‌گیرد که این طبیعت و اقتضای این حیطه است. نقدها می‌تواند به هر دلیل غیرمنصفانه باشد که باید با صبوری، شنیده شوند و یا منصفانه و کارشناسی شده در جهت غنای کار باشد که بایسته و شایسته است به آنها دقت شود. ولی نقد با تخریب هم تعریفش فرق می‌کند و هم اهدافش.

چندی پیش دوستی اشاره می‌کرد به فاز جدیدی از هجمه بی‌امان گروهی در فضای مجازی به رضا پهلوی و گمانه زنی در مورد چرایی و ریشه این هجمه و تخریب‌ها. وقتی این تلاشهای سیاسی اخیر ایشان رسانه‌ای شد پاسخ این چرایی را یافتم.

شاید با دو مثال خاص بهتر بتوان توضیح داد. در نوشتاری با تیتر پرطمطراق " روابط محرمانه رضا پهلوی با سیا "، برخورد می کنیم با متنی که اصولا ارتباطی به تیتر نداشت و پی بردم بی اخلاقی ژورنالیستی الزاما محدود به لو رفتن یک نوار صوتی نمی‌گردد بلکه وجهه‌های متفاوتی از خود بروز میدهد.

این نوشتار که مدعی یدک داشتن تعدادی سند هم بود شامل یک سری از گمانه زنی‌های سیاسیون آمریکا در پشت درهای بسته و دالانهای تصمیم گیری سیاسی بر اساس منافع ملی آن کشورها بود که آراسته شده بود با پرینت یکی دو صفحه متون انگلیسی زبان شامل محتوی این دیالوگهای سیاسی. که البته نشان میداد در دهه هشتاد آمریکایی‌ها گزینه‌های مختلفی را برای یک کشتی سیاسی با نظام اسلامی بر روی میز تحلیل خود قرار داده بودند و در مورد احتمال موفقیت یا چگونگی اجرای آن بحث کرده بودند. که البته هرگز این چلنج‌ها یک ضمانت اجرایی و فعلیت سیاسی را نمایندگی نمی‌کرده است. از جمله اینکه اقای ویلیام کیسی از سران سازمان سیا پیشنهاد داده از اقای رضا پهلوی به عنوان بدیلی در برابر خمینی حمایت شود و در همین نوشته یا به اصطلاح سند مشخص میشود هیچ کس در سازمان سیا از این طرح حمایت نمیکرده است. البته این واضح هم هست وقتی سازمان سیا ضمن تلاش برای براندازی حکومت پهلوی، با مخالفان این حکومت از بهشتی در آلمان تا تیم نوفل لوشاتو ارتباط برقرار کرده بود، جایی که جناب منصور فرهنگ در برنامه افق مورخ ۲۶ دی می‌گوید در این روز در سال ۵۷ همراه با آقای رمزی کلارک میان مردم در تظاهرات و شادی آنها شرکت جسته‌اند! و البته نویسنده اینگونه در نوشته مزبور اشاره می‌کند: «بهترین فکری که به نظرش (منظور رئیس سیا) رسید، این بود که به سیا اجازه دهد که طی یک عملیات مخفی، گفتگوهایی با تبعیدیان ضد خمینی انجام داده و با برآورد و بررسی آنها دریابد که کدامیک از آنها ممکن است بتواند نیروی مخالفی بر علیه خمینی برپا کنند».

شاید اگر گفته‌ها را در کنار اسناد مربوط به ارتباط سیا با تیم اطراف خمینی در انقلاب ۵۷ قرار بدهیم بیشتر متوجه شویم که رضا پهلوی به عنوان یک تبعیدی خمینی کارامدتر برای سیا بوده یا یاران دیروز خمینی در پاریس که در آنروزها (اواسط دهه ۸۰ میلادی) از دایره قدرت به بیرون پرتاب شده و در تبعید بودند؟. ولی طبق مدعای نویسنده این سند! اقای کیسی اصرار داشته حکومت امریکا باید کاری بکند و ۱۱ دقیقه یک گفتگوی رسانه‌ای در اختیار رضا پهلوی گذاشته شود تا بگوید:

«من بازخواهم گشت». البته در این نوشته آدرسی از این برنامه دیده نمی‌شود. ولی مهم‌تر از این در این به اصطلاح سند اصولا ما هیچ ردپایی از رابطه سازمان سیا با رضا پهلوی نمی‌بینیم.

آیا سیا با رضا پهلوی مستقیم تماس میگیرد که بیا چند لحظه بگو من بازمی‌گردم تا به ادعای ارائه دهنده نوشته مذکور آنهم بعد از بیش از یک ربع قرن «نگارنده امیدوارباشد که ایشان روزی به بیان حقایق بپردازند و تلاش برای شاه شدن! با توسل به قدرت‌های خارجی را ترک گویند.»

از این مورد خواهم گذشت و مطالعه و تفحص و اندیشه در مورد نوشته مزبور را که بی‌شباهت به اسناد حسین شریعتمداری در مورد وابستگی خاتمی و موسوی به عربستان سعودی نیست و به نوعی متن، دلالت بر همدردی با خمینی و توطئه‌های جهانی علیه حکومتش دارد (تا افشای دو سه صفحه صورتجلسه سیاسی در آمریکا)، به خواننده واگذار خواهم کرد.

ولی آنچه می‌توان برداشت کرد اینست که سعی میشود دو چیز در این نوشته‌ها برجسته نمایش داده شود: یکی اینکه رضا پهلوی تنها و تنها فعالیت سیاسی می‌کند تا سلطنت (آنهم نه از نوع پارلمانی که بلکه فردی) را به ایران بازگرداند و برای قوی تر کردن این تخریب یک ارتباط به سازمانی جاسوسی هم بصورت مکمل آورده میشود.

آیا این نوع نوشته و نگاه، که بدون دلیل و سند بخواهند با یک برنامه کاملا خاص و هدفدار و با کلیدواژه‌های خاصی مثل سازمانهای جاسوسی بیگانه و یا مثل سلطنت فردی، رضا پهلوی و فعالیتهایش را هدف قرار دهند محدود به سلیقه یا کینه یا نگاه خاص یک فرد حقیقی است یا یک جریان سیاسی هدفمند؟باز سری میزنیم به برخی نوشته‌های ضد رضا پهلوی در فضای رسانه ای. قبلا یک نویسنده که به عبارتی دشمنی ژنتیکی با پهلوی‌ها دارد از کنایه آرزوهای محمد علی شاهی درباره افکار و اعمال رضاپهلوی استفاده کرده بود و وی را متهم کرده بود که میخواهد سلطنت فردی را با روشهای محمد علی شاهی یعنی به توپ بستن مجلس (منظور لابد همین مجلس شورای اسلامی فعلی) احیا کند. (باز تاکید بر سلطنت فردی است و نه حتی پادشاهی مشروطه، بدون اینکه هیچ ردپایی یا کوچکترین شواهدی از وجود چنین نگاهی یا حتی مشابه آن در اعمال و رفتار و گفتار رضا پهلوی نمایان ببینیم یا حتی بتوان حدس زد).

مسلم شاید بتوان این را گفت که احتمالا در بدبینانه ترین حالت و با انتقاد وسواسی، در کنه ذهن ایشان احیای جایگاه پادشاهی بصورت مشروطه مدرن جایی داشته باشد. (برخلاف تاکید ایشان در مورد ضرورت رفراندوم یا انتخابات آزاد برای گذار از این حکومت به حکومت آینده ایران) و در این حالت می‌توان گفت مثلا مخالفین ایدئولوژیک نظام پادشاهی برای ایجاد یک فضای شبهه توام با هشیاری هم اندیشان خودشان، این گمانه زنی را زنده نگاه میدارند. به عبارتی اگر کسی مدعی شود رضا پهلوی به دنبال ایجاد یک پادشاهی پارلمانی است، نمی‌توان این ادعا را صرفا تخریب شخصیت نامید چون نظام پادشاهی پارلمانی منطبق بر آنچیزی است که در مدرن ترین دموکراسی‌های جهان کاربرد دارد و اگر کسی چنین بخواهد، نگاه جامعه به وی منفی نیست بلکه ممکن است بخشی از جامعه یا جمهوری خواهان همراه چنین تفکری نشود. ولی وقتی هدف تخریب صرف باشد اصرار به عبارت «سلطنت فردی یا دیکتاتوری سلطنتی» کلید رمزی دیگر است.

حال بعد از تعبیر «آرزوهای محمد علی شاهی» که توسط شخصی آورده شد که از طرفداران مهدی کروبی در زمان انتخابات در خارج کشور بوده ناگهان (به فاصله یک هفته از انتشار نوشته موسوم به ارتباط رضا پهلوی با سیا)، شخصی دیگر که اتفاقا او هم مشاور اول جناب کروبی در داخل کشور برای سالهای متمادی بوده است از همان واژه بهره میبرد و در نوشته‌ای از عنوان «سلطنت نه حکومت محمد علی شاهی آری» استفاده می‌کند. شباهتی بسیار خودجوش! در بهره بردن از یک کلید واژه. (دقت شود تیتر تاکید می‌کند به حکومت محمد علی شاهی که بر نویسنده مسجل شده است. از کجا؟ نمی‌دانم!)

نویسنده در نوشته اشاره می‌کند به فعالیت‌ها و سفرهای اخیر رضا پهلوی در اروپا و درکنارش از سفرهای اصلاح طلبان(یعنی دوستان نزدیک نویسنده تا سه سال قبل) هم بهره می‌برد تا چنین بگوید که اگر برخی می‌خواهند حکومت مطلقه خامنه‌ای را دوام و بقا بخشند رضا پهلوی هم می‌خواهد از حاصل این فعالیت‌های سیاسی، حکومت سلطنت فردی را (لابد طبق تیتر نوشته از نوع محمد علی شاهی) احیا کند. خب این هم رندی محسوب می‌شود یا بی اخلاقی که بماند. خواننده بی‌طرف فارغ از مرده بادها و زنده بادهای سیاسی لابد به فکر فرو می‌رود اسناد و مدارک این اتهام کجاست؟ آیا از گفته‌های خاصی از جانب رضا پهلوی استنتاج شده؟ آیا مدارکی وجود دارد مبنی بر اینکه رضا پهلوی در این ملاقات‌های سیاسی به دنبال حمایت ضمنی خارجی‌ها برای احیای یک سلطنت فردی آنهم منطبق بر نوع محمد علی شاهی بوده است؟ و باز ناظر بی طرف از خود می‌پرسد نویسنده مقاله مزبور بر چه اساسی این مدعا را مطرح کرده است؟ باید برای این مهم ابتدا بدانیم نویسنده مزبور خود کیست؟

ایشان سردبیر یک روزنامه اصلاح طلب بوده که تا سال ۸۸، توانسته از زیر تیغ جلادان مطبوعات در تمام این سالها در امان بماند و به انتشار روزنامه اش ادامه دهد. جزء گروهی از اصلاح طلبان که با هم باز هم بصورت خودجوش، بعد از جریانات ۸۸ به خارج از ایران آمدند و باز جزء گروهی که وقتی قرار می‌شد مورد نقد نیروهای سیاسی بخاطر بیش از ۳۰ سال همکاری با حکومت اسلامی قرار بگیرند توسط برخی فعالین اپوزیسیون از جمله خود شخص رضا پهلوی، مورد صیانت قرار می‌گرفتند که امروز موقع «اتحاد» است نه تسویه حساب‌های دیروز!

ولی ایشان گویی عدالت خواه‌تر! از رضا پهلوی است و نمی‌تواند با دیگران شفاف برخورد نکند. به همین خاطر دوست دارد و حق دارد در مورد کسانی که از آنها خوشش نمی‌آید هر چه میخواهد بگوید. بدون سند و بدون مدرک صرفا جهت تخریب!باور من این بوده که اگر چه ایشان در زیر سایه حکومت اسلامی، همکار حسین شریعتمداری و در همان جایگاه ولی در روزنامه‌ای دیگر اشتغال داشته، اما نیک میداند برخلاف روش سردبیر کیهان تهران، باید جهت قضاوت، نظر دادن و یا نقد درباره دیگران بر اساس اخلاق، انصاف و مهم‌تر ادله و شواهد لازم اظهار نظر بفرماید ولی کم کم به این نتیجه می‌رسم که «دود از کنده برمیخیزد». ایشان قبلا هم بجای اینکه به شفاف سازی و توضیح درباره همکاری خودش با نظامی جائر و جابر که در تاریخ ایران از نظر ابعاد جنایت کمیاب بوده بپردازد به تخریب رضا پهلوی و مقایسه ایشان با مجتبی خامنه‌ای مبادرت ورزیده بود که توسط برخی سوتفاهمی حاصل از عمق عدالت طلبی و دموکراسی خواهی ایشان تعبیر شد ولی ماجرا چیز دیگری است...

بطور حتم با یک بازنگری منصفانه از کارنامه حضور «اصلاح‌طلبان تازه به غرب سفر کرده» نیک در می‌یابیم که برخی اینان نقشی پررنگ در ایجاد شکاف و انشقاق و تشکیک میان نیروهای اپوزیسیون واقعی داشته‌اند. نقش امثال آقایان کدیور یا مهاجرانی در جنبش سبز و شکاف که میان فعالین جنبش سبز در خارج کشور ایجاد کردند از یاد نبرده‌ایم. هرگز نمی‌توانیم ادعا کنیم که اینها فرستاده هستند چون باید بپذیریم و احترام بگذاریم به این واقعیت که برخی از اصلاح طلبان دغدغه حفظ تمامیت نظام اسلامی را از خود رهبر فعلی نظام و اطرافیانش در درون ذهن و باور خود بیشتر همراه دارند وبعبارتی دشمنی و مشکل اینان با آقای خامنه‌ای (که در تمام مقالات ایشان را نشانه می‌روند) اینست که رهبر فعلی نظام در جهت خلاف آرمانهای نظام جمهوری اسلامی گام برداشته و این نظام را در آستانه سقوط قرار داده است! این حق اینان است و نیز یادآوری این مورد نیز لازم است که هر کسی با هر اندیشه‌ای می‌تواند در جهت افکار سیاسی یا حتی امیال شخصی و گروهی و منافع خود گام بردارد و این جزئی از حقیقت صحنه سیاسی است.

بدون تردید، همانگونه که امثال بابک داد و بسیارانی دیگر را به عنوان نمادهایی از اصلاح طلبان تغییر یافته که پایبند به اصول دموکراسی و با دغدغه اتحاد فراگیر نیروهای متکثر اپوزیسیون می‌باشند شناخته‌ایم و بدان ایمان داریم در کنار ایشان نباید فراموش کنیم که خروج تعداد کثیری از همکاران و هم گامان نظام اسلامی به خارج از کشور همواره از دید برخی تحلیلگران سیاسی اپوزیسیون با نگاه تردید و بدبینی همراه بوده است. و نیز باید پایبند به این پرنسیب باشیم که نمی‌توان بدون احراز مدارک لازم و وجود اسناد و شواهد قانع کننده، به هر شخصی (چه اصلاح طلب یا هر باور سیاسی دیگری) انگ دشمنی با اپوزیسیون یا نفوذی بودن یا مانند اینها را زد. به عبارتی دیگر ما احترام میگذاریم به فعالیتهای این عزیزان جهت شکل گرفتن نظامی که در آینده آن شاید نقشی داشته باشند مانند که جمهوری اسلامی رحمانی، ولی باید و شاید که به مسائلی مانند آنچه در بالا به عنوان مثال‌های محدود مطرح شد به دیده فاکتهایی قابل تحلیل و تردید نگریست.

باید این حقیقت را بدانیم که این نوع جریانات نه تنها در کنار رضا پهلوی، که همراه هر شخص یا جریانی از اپوزیسیون که بدنبال انحلال تمامیت نظام اسلامی و برپایی یک انتخابات ازاد باشد خواهد بود. این طبیعت تقابل اپوزیسیون با نظام اسلامی و البته تعامل نظام اسلامی با همراهان و دوستان «به ظاهر اپوزیسیون شده آن» می‌باشد.

مساله‌ای که مهم است اینکه بدانیم رضا پهلوی در سطح تمامیت اپوزیسیون متکثر، محل تمرکز خاص نیست. این جریانات را ما در کنار بسیارانی دیگر در برهه‌های زمانی مختلف که فعالیت اینها بر ضد نظام اسلامی پررنگ شده بود دیده‌ایم. یادمان باشد در مورد شاپور بختیار چه برچسب‌ها و تهمت‌ها که نگفتند و نزدند و وقتی هیچکدام کارآمد نبود وی را در زمان قدرتمداری همین اصلاح طلبان و یارانشان سلاخی کردند. در مورد شخصیت‌های دیگر هم مانند جناب مدنی چنین بوده است. حتی به یاد دارم در زمانی که جناب نوری علا شبکه سکولارهای سبز را بنا نهاد برخی از همین افراد چنان هجمه و تخریبی بر علیه او راه‌انداختند که محل تامل بود. امروز هم نوبت رضا پهلوی است چون ایشان وارد صحنه شده و فردا هم اگر دیگری وارد شود داستان همین خواهد بود.

قدر مسلم رضا پهلوی محل نقد است. این اقتضای کار سیاسی می‌باشد. نقد یعنی بیان مشکلات بر اساس شواهد و مدارک و قرائن. شورای ملی را هم می‌توان نقد کرد چه بسا بسیارانی این مهم را انجام دادند. حتی می‌توان نفی کرد. باز هم این حق افراد است که محترم است. می‌توان از رضا پهلوی خوشمان نیاید. با وی تداخل افکار سیاسی داشته باشیم. با او تضارب آرای سیاسی داشته باشیم. حتی فراتر از این می‌توان وی را در کنه ذهن خودمان منطبق بر احساس درونی خویش، به عدم صداقت متهم کنیم. می‌توان از وی بخاطر اینکه وارث پادشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران است و ما آن را در تعارض با ایدئولوژی سیاسی خویش می‌بینیم هراس داشته باشیم. می‌توانیم بخاطر کینه با پدرش، وی را نادیده انگاریم و می‌توان..... ولی نمی‌توان و حق نداریم شخصی را تخریب کنیم و به او انگ‌ها و برچسب‌هایی روا بداریم که نه در گفته‌هایش نمودی دارد و نه در کرده‌هایش نمادی. مگر اینکه ریگی به کفش داشته باشیم.

در مقابل رضا پهلوی هم به عنوان یک فعال سیاسی، در کنار تمام نقدهای منطقی، باید بداند که امروز با محمد علی شاه مقایسه میشود، فردا ارتباطش با سیا فاش میشود، دیگر روزی با مجتبی خامنه‌ای قیاس می‌گردد، دیروز میخواسته مجلس را به توپ ببندد، و بزودی شواهد و قرائنی پیدا میشود که با MI6 و موساد در ارتباط بوده است. این حجم تخریب و برچسب زدن شاید نشان بدهد او شفاف و برپایه پرنسیب‌هایی تعریف شده گام برداشته، اگرچه قطعا و حتما اشتباه در املای نوشته شده وجود دارد. این اقتضای کار سیاسی است و این چیزی است که مردم ایران باید با هشیاری دنبال کنند.

هم رضا پهلوی موظف است به نقدها توجه کند و اشتباهاتش را بپذیرد و مهم‌تر در جهت تنویر افکار عمومی جامعه و شفاف سازی شبهات موجود در مسیر سیاسی مبادرت ورزد و هم مهم‌تر اینکه نیروهای سیاسی اپوزیسیون حقیقی، که حسن نیت را در کار سیاسی پیشه کرده‌اند باید به نقد و حلاجی تمام اشکالات موجود پرداخته و زمینه را برای هر چه بیشتر نزدیک شدن تمام طیف‌های اپوزیسیون مهیا نمایند و اگر هم اصولا همدلی یا هم اندیشی با دیگری ندارند به تخریب و یاوه سرایی جهت به زیر کشیدن و ایجاد تشکیک درمورد دیگر فعالین سیاسی تلاش نکنند و ضمن اینکه باید سعی کنند خودشان به تعریف مواضع شفاف سیاسی خود و تبیین فعالیتهای خود در جهت کارایی بیشتر اپوزیسیون اهتمام کنند. چون شخصی می‌تواند مدعی شود بخاطر حسن نیت و دلسوزی در برابر دیگر اجزای اپوزیسیون وسواس نقادانه نشان میدهد که ابتدا شخصیت و هویت عملگرای سیاسی خودش را به نمایش شفاف بگذارد. و مهم‌تر همه ما منتظر ارائه راهکاری سازنده اینان هستیم که هیچ چیز نه تا کنون از سوی اینان دیده‌ایم و نه شنیده ام در راه پیشروی آرمانهای اپوزیسیون دموکرات. وگرنه هر کسی از دل نظام حاکم هم می‌تواند خودش را اپوزیسیون معرفی کرده به نقد تند و آمیخته با تخریب اپوزیسیون در صحنه بپردازد ولی کنه هدفش پنهان بماند.

مهم‌تر از همه اینها این جامعه و مردم هستند که باید تمام این مسائل را زیر ذره بین نگاه خویش تجزیه و تحلیل نمایند تا سره از ناسره تمیز داده شود و این مهم‌ترین رسالت جامعه در تعامل یا اپوزیسیون و تقابل با کسانی هست که به هر دلیل گروهی یا سیاسی مترصد ایجاد شکاف در صفوف اپوزیسیون می‌باشند. هرگز نباید فراموش کنیم در همین اطراف اتمسفر اپوزیسیون، بسیارانی مترصد نشسته‌اند تا فعالین سیاسی کارا و دارای پایگاه اجتماعی را تخریب کنند و از یکپارچگی اپوزیسیون ممانعت ورزند.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
جناب نجف
ابتدا آنکه، در نگرش به شاهزاده رضا پهلوی در یک دیدگاه فرا حزبی، ایشان یک فعال سیاسی هستند و این حق هر ایرانی است که در جهت نجات وظنش از دست هیولایی که شما آوردید تلاش کند. دوم منظور شما را از مبنای مشروعیت نفهمیدم. مشروعیت در چی؟ اگر منظورتان مبنای مشروعیت حکومت است، مسلم است که رای مردم. اگر منظورتان مشروعیت شاهزاده رضا پهلوی است، در چه ارتباط؟ اگر در ارتباط با شورای ملی است، فراخوانی داده شده که بسیاری از نیروهای طرفدار پادشاهی پارلمانی (مانند من) به آن انتقاد دارند و آن را امضاء نکرده اند. اما به همان میزانی که مورد استقبال واقع شده مشروعیت دارد. حال من بپرسم، مبنای مشروعیت مسعود رجوی از کجاست؟ چه کسی به مریم رجوی رای داده است تا رئیس جمهور مادام العمر ایران باشد؟ شورای ملی مقاومت؟ چه کسی شورای ملی مقاومت را انتخاب کرده است؟ مردم؟! ببینید برادر من، هموطن من، عصر ایدولوژی ها مدت هاست پایان یافته و نمی شود با کلام ایدولوژیک و خالی از حقیقت، مردم را وادار به تمکین نمود. عصر امروز، عصر رای مردم و لیبرال دموکراسی است، ایدولوژی های بسته، متعلق به قرن گذشته است که امتحان خود را در انواع مختلف پس داد و در همه زمینه ها رفوزه شد.
پاینده ایران

February 07, 2013 08:48:11 AM
---------------------------

وجدانی


منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۴)

جناب najaf! تنها توصیۀ من به شما این است که هنگامِ خواندن و آه و ناله نمودنتان همۀ آن نوحه ای را که شما سطری از آنرا در کامنتِ خود گنجانده اید و من مقدارِ بیشتری از آنرا در همیجا برایتان تقدیم میدارم، بخوانید و در اثنای آن حداقل صحنۀ تیرباران نمودن آن هزاران مجاهدی که به فرمان همان "قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ امام مجاهدِ اعظم تان خمینی" را در برابرِ دیدگانِ خودتان مجسم کنید تا در یابید که به گمانِ شما "مشروعیت از نطفه یا لخته ای خون آغاز میشود؟ یا از مبارزه بی امان و تاریخ ؟" منشاء مشروعیت اغلبِ و بهتر بگویم همۀ ایرانیان وطنپرست و راستین، از جمله شاهزاده رضا پهلوی، فقط و فقط ناشی از حس میهنپرستی، علاقۀ وافر به هموطن داشتن، نثار جان و مال در راه ایران،... و در یک کلام همانند شاهِ فقید محمدرضا شاه، رضا دادند به نیستی و نابودی خویش بشرط ماندگار شدن ایران است و بس. آیا این منشاء مشروعیت را شما هیچ میدانید؟ ولی مردم ایران در برابر آن سرِ تعظیم فرود می آورند! خواهید دید!

و این هم بخشی از آن نوحه ای که نیاز امروزیتان است، چنانچه آنرا ندارید:

گفتند گل مگویید
این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن
روشنترین گناه است
حکم شکوفه تکفیر
حد بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید
جای ستاره چاه است
این شهر مردگان است
آواز تازه ممنوع
لبهای غنچه آزاد
گل بی اجازه ممنوع
دارالخلافه آباد
جهل و خرافه آزاد
بیداد پشت بیداد
حرف اضافه ممنوع
گل بی اجازه ممنوع
یک سو ستاره زخمی
یک سو پرنده در گور
تن‌های مرده بر خاک
مردان زنده در گور
حاشا از این تباهی
تا کی شب و سیاهی

منبع سند مزبور:
http://khorshidneshan.blogspot.de/2013/01/blog-post_22.html

February 06, 2013 05:08:00 PM
---------------------------

وجدانی


منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۳)

امروز و هنوز که هنوز است، داستانِ مجاهدین و اعوان انصارشان در جهتِ اتهام زنی و دروغ پردازی در خصوص خاندان پهلوی و بویژه شاهزادۀ ایران رضا پهلوی با آنچه که در قبل از انقلاب حکایت میشده فرق چندانی ننموده است و هر از چنگاهی نقلِ آنرا برای تسکین آلام و غمِ خویش لازم و ضروری میدانند. این بقولِ خودشان برادرها و خواهرها، از ناحیۀ همان "قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ امام مجاهدِ اعظم خمینی" که بر گردۀ ایران و ایرانی سوارش نمودند، گول خورده اند و سرشان بی کلاه مانده است اما بدلیل اینکه اعتراف بدین مطلب و طلب عفو ار مردم ایران برایشان غیر ممکن مینماید لذاست دق دلیشان را همچنان بر سر خاندان پهلوی خالی میکنند و گرنه چه لزومی داشت که امروز najaf نامی به بیش از سی سالِ پیش برگردد و این نوحۀ مختصِ عزاداری حضرتِ ابا عبدالله الحسین را بیاد آرزوهای برباد رفته شان سر دهد و بر سرش بکوبد؟! بدونِ تردید خود و یا بازماندگان آن هیئتهای عزاداری که همین نوحه را در زمان شاه فقید میخواندند و ضمن بر سر و صورت خویش کوفتن و زاری نمودن به شاه بد و بیراه میگفتند، امروز از کردۀ خویش پشیمانند و باتفاق سایر آحاد ملت ایران رحمت و شفقت برای چنان شاهی آرزو دارند. امروز کیست بر این امر واقف نباشد آنچه که مرتب بر لبان مردم ایران جاریست همانا این سخنانند: آن خدا بیامرز! که الهی نور به قبرش ببارد!

February 06, 2013 04:55:23 PM
---------------------------

وجدانی


منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۲)

خب! ملاحظه فرمودید! اردوگاه های الفتح، دشمنِ نژادپرست صهیونیست، مرتجعین عرب، خلقِ در زنجیر، اسراییل این طفل نامشروع امپریالیسم، قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ (لابد انقلاب اسلامی) امام مجاهدِ اعظم خمینی، قطع هر گونه رابطه با اسراییل، فروریختن پشت جبهه ضد انقلابی اسراییل یعنی رژیم وابسته ایران و بالاخره خانه و خاکِ (ایران) را در آینده ای نه چندان دور به پایگاهی برای برادر ابوعمار و سایرین تبدیل نمودن و گفتن "این انقلابی است تا پیروزی" (ثورة ثورة حتی النصر!) و قس‌ علی ‌هذا ، همۀ اینها را مجاهدین خلقِ ایران، طفلکیها، در قرآن و نهج البلاغه و کتاب های علی شریعتی خوانده بودند و لاغیر!!

این حضرات یعنی مجاهدین در اتهاماتِ خویش به رژیم شاه فقید همچنین مدعی هستند که از جمله وسایل استفاده شده برای شکنجۀ مجاهدین کلاهخود آهنی که "منجر به کوری و کری می شود" و چنگک های برقی "مخصوص بیضه که بر بیضه ها انداخته می شود" بوده اند. در یکی از این افرادِ زندانی، هشت متر از روده، یک کلیه، طحال، یک دوم روده و یک چهارم کبد برداشته شده است (این شخص چطور زنده مانده یک معجزه است!)!!!

در مورد دیگر، با وجود شایعه شکنجه مسعود رجوی و موسی خیابانی و ضربه دیدن سر جناب رجوی و به کما رفتن ایشان، یک هفته پس از آن هر دو در سلامتِ کامل آزاد می شوند(عجب کمایِ طولانی بود!).

February 06, 2013 04:48:38 PM
---------------------------

وجدانی


منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۱)

در همین دو سه هفتۀ گذشته بود که سند غیر قابل انکار و مستندی در خصوص شایعه پردازی، دروغگوئی، هوچیگری، سفسطه بازی و فرافکنیهایِ اغراق آمیز مجاهدینِ باصطلاح خلق ایران را در سامانه های اینترنتی شاهد بودیم. سندِ مزبور مربوط است به نامه مسعود رجوی و موسی خیابانی به یاسر عرفات. مجاهدین خلق همیشه مدعی بوده و هستند که جرمشان در رژیم پیشین (شاه) در حد خواندن قرآن و نهج البلاغه و کتاب های علی شریعتی بوده و تنها به خاطر همین جرائم است که اعضاء این سازمان وحتی خود آقایانِ مسعود رجوی و موسی خیابانی به زندان در افتاده و چه بسا شکنجه گشته و عده ای نیز کشته شده اند. من یکبار دیگر در همینجا بخشی از سند فوق الذکر را می آورم و بعد توضیهاتی را در خصوص آن بیت شعر که در کامنت جناب najaf مندرج است خواهم داد. و اما سند:

«ما مجاهدین خلق ایران که بعضا از نزدیک در اردوگاه های الفتح شاهد نبرد مرگ و زندگی شما با دشمن نژادپرست صهیونیست و مرتجعین عرب بوده ایم، بخوبی می دانیم که خلق در زنجیر شما تا چه حد از همکاری های همه جانبه رژیم ایران با صهیونیست ها و تسلیم طلبان عرب، در رنج و عذاب بوده است. رنج و عذابی که تمام خلق ایران نیز از آغاز تولد دولت اسراییل، این طفل نامشروع امپریالیسم در منطقه در آن سهیم بوده اند به همین دلیل اکنون که در میهن خونبارمان جنبشی بزرگ به راه افتاده و قائد پر افتخار آن امام مجاهد اعظم خمینی، بارها بر قطع هر گونه رابطه با اسراییل پای فشرده است، آغاز فروریختن پشت جبهه ضد انقلابی اسراییل، یعنی رژیم وابسته ایران را به انقلاب فلسطین تبریک می گوییم. برادر ابوعمار، اگر امروز شما و همرزمانتان خانه و خاکی از خود ندارید که بر آن پای گذارید، مردم ما که همیشه انقلاب شما را با چهره فلسطینی و قلب عربی و اسلامیش به طور ویژه ای گرامی و عزیز داشته اند برآنند تا در مسیر انقلاب آزادیبخش ضد امپریالیستی خود، خانه و خاکشان را در آینده ای نه چندان دور به پایگاهی برای شما تبدیل کنند و این انقلابی است تا پیروزی.»

February 06, 2013 04:44:48 PM
---------------------------

حق

نجف خان، اول توضیح دهید کجای مجاهدین خلق دمکرات است بعد درباره دمکرات بودن و نبودن شاهزاده حرف بزنید. شاهزاده مرتب آماده مصاحبه و پاسخگویی است. اولین و آخرین بار که مسعود رجوی مصاحبه کرد و به مردم پاسخگو بود کی بود؟ سازمان مجاهدین خلق را دمکرات می دانید که دعوت به مصاحبه با هیچیک از رسانه های برون مرزی را نمی پذیرد!؟ از چه می ترسد، از واکنش مردم، پاسخگویی به مردم یا روبرو شدن با مردم؟ آخرین انتخابات مجاهدین خلق کی بود؟ منظورم انتخاباتی است از جنس انتخابات مرسوم در لیبرال دمکراسی های غربی در احزاب و سازمانهایشان است و نه انتصابات و تقلبها از جنس انتصابات خامنه ای. چرا مسعود و مریم رجوی شده اند روسا و پیشوایان مادام العمر مجاهدین خلق؟ کجای این با دمکراسی سازگارست؟ شما در موقعیتی نیستید که از دمکرات بودن و نبودن شاهزاده یا هیچ آپوزیسیونی ایراد بگیرید. اول بروید سازمان مجاهدین خلق تان را دمکراتیک بکنید و به مردم و اعضائش پاسخگو و بعد درباره شاهزاده و دیگران اعتراض کنید. شما جرئت نمی کنید به رجوی ها بگویید بالای چشمشان ابروست ولی منه جمهوریخواه می توانم براحتی هر انتقادی که از شاهزاده دارم را بکنم. من به منشور شورای ملی انتقاد کردم و پایش را امضاء نکردم. با اینحال غلط می کنم که منکر استقبالی شوم که از این منشور در میان مردم با شرائط نامساعد کنونی شده که نشان داده تاکنون وزنه سیاسی شاهزاده خیلی بیشتر از هر رقیب دیگر او می باشد! بیخود نیست که خشم رقیبانش! انقدر برانگیخته که اخیرا هر چه دروغ و تخریب شخصیت است را نثارش کرده اند. اگر راست می گویند چرا مثل شاهزاده، منشورهایشان را به آزمون بگذارند تا ببینیم که وزنه سیاسی شان چیست!؟ اگر باخت خود در برابر شاهزاده را از مدتها پیش قبول نداشتند، رفتارشان این نبود.

مگر فقط شاهزاده از اشراف و الیت است!؟ مصدق شاهزاده، کیانوری نوه فضل الله نوری، حسن شریعتمداری پسر آیت الله، مهرداد مشایخی...، عبدالعلی بازگان...مریم رجوی....خب که چی!؟ تاریخ غرب پر از اشراف و خواص بود مثل کندی ها در امریکا.

February 06, 2013 03:18:32 PM
---------------------------

najaf



آقای کار بر بنام حق و ایرانی
کجای این اپوزیسیون رضا پهلوی دمکراتیک است ؟ منشا مشروعیت ایشان از کجا آغاز میشود ؟ آیا مشروعیت از نطفه یا لخته ای خون آغاز میشود؟
یا از مبارزه بی امان و تاریخ ؟
گفتند گل مگوئید این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن این روشنترین گناه است

February 06, 2013 02:00:32 AM
---------------------------

حق

درود بر دوستان و هموطنانم، این نجف، هوادار مجاهدین خلق، یا نمی داند و یا خود را به آن راه می زند که انقدر سند و مدرک از اعمال تروریستی، جنایت، خیانت و فساد مالی در پرونده مسعود و مریم رجوی هست که برای بستن در دهان هم انها و هم یکایک هوادارانشان کافیست که از دم مشکل ژنیتیکی با خاندان پهلوی دارند. نجف بهیچوجه در موقعیتی نیست که حتی به رژیم کهریزکی و بنی صدر ایراد بگیرد چه برسد به خاندان پهلوی. یکروز با خمینی، یکروز با صدام حسین و حالا با امثال جولیانی معلوم الحال هم کاسه شدنشان یادش رفته یا آن پولهایی که صدام به مسعود و مریم رجوی داد که تا حالا و چند نسل بعدشان حسابی بخور بخور دارند و دیدن دم از امثال جولیانی!؟ مسعود رجوی به احدی بجز خودش و الله اش به هیچ کسی پاسخگو نیست. خود این نجف جرئت ندارد حتی بپرسد که مسعود رجوی زنده است یا مرده و یا بپرسد چرا مسعود رجوی خودش را به هیچکسی پاسخگو نمی داند و چرا بواسطه خیانتش یعنی ؛فروغ جاویدان؛ از هوادارانش و از پیشگاه ملت ایران طلب بخشش نکرده و نمی کند؟ نجف می داند جرئت هیچ پرسشی را ندارد چه برسد به چنین پرسشها و درخواستی از رجوی! نجف می داند، عاقبت چنین پرسشهایی، رجوی ها زنده زنده پوست کله اش را می کَنند. شرط می بندم نجف این نوشتار کوشان ماد را نخوانده و شاید حتی زحمت خواندن آنرا هم بخود داده چون سوادش را ندارد. منهم روزی سواد فهمیدن چنین نوشتارهایی را نداشتم ولی با پشتکار و کمک دیگران الان می توانم ادعا کنم این نوشتار کوشان ماد را فهمیدم. نجف هم می تواند یاد بگیرد البته اگر بخواهد! اگر او پاراگراف اول این نوشتار را خوانده یا فهمیده بود اینطور بی محابا سر و کله اش اینجا پیدا نمی شد. او هم مثل بقیه مجاهدین می آید، یک چیزی می پراند و فرار می کند.

کوشان ماد گرامی، اسماعیل نوری علاء بندرت خود را به مردم در قبال نوشتارهایش پاسخگو می داند. کسی او را تخریب نمی کند وقتی او به پرسشها پاسخ نمی دهد. مثلا هرگز پاسخ نداده فرق سکولاردمکراسی او با لیبرال دمکراسی زنده یاد داریوش همایون چیست؟

February 05, 2013 09:52:48 PM
---------------------------

ایرانی

برادر! مجاهد، حضرت نجف
شما دیگر از وجاهت ملی دم نزنید که وطن فروشی تشکیلات شما، فیلم هایش در همین اینترنت موجود است. کسانی که در سی سال گذشته زندانی و اعدام شدند، دو دسته هستند. دسته اول کسانی بودند که با شعارهای اعدام باید گردد شما، از فردای شورشتان در پشت بام مدرسه رفاه به قتل رسیدند. این ها سربازان فداکار وطن هستند. دسته دوم، اعم از سازمان مطبوع شما و سایر چریک ها و چپ کرایان هستند که انقلاب شکوهمند خودتان، ایشان را اعدام نمود. به جای اینکه یقه ما را بگیرید، از مسعود مفقودالمکان و امامتان دلایلش را بپرسید. آنها که از ایران آواره شدند، از ترس جان از دد منشی رژیمی گریختند که شما آوردید. به پولهایتان نیز ننازید که همه دیده اند از کجا آمده است. فیلم های استخبارات عراق را که در آن ابرشمچی مشغول وطن فروشی است (اطلاعات نظامی ایران را در اختیار عراق قرار می دهد) در ایران موجود است و همه دیده اند. شما بهتر است به جای برنامه، دست از سر اسرای در بند اشرف و لیبرتی بردارید و با دادن حق انتخاب ادامه فعالیت یا جدا شدن از سازمان به آنها، نگرش دموکراتیک خود را ثابت کنید. گرچه از تخنه و خون تنها، جنون ایدولوژیک برمی خیزد.
پاینده ایران

February 05, 2013 09:04:03 PM
---------------------------

najaf

اول اینکه خود رضا پهلوی تمام مجارج زندگی اش از پول به یغما رفته از جیب مردم ایران است .دوم رضا پهلوی تا دیروز کجا بوده ؟ سوم اینکه مدعی بودن ایشان بعنوان اپوزیسیون مشروعیت دمکراتیک ندارد صرفا بخاطر فامیلی و ارتباط خونی و موروثی است که یک مشت فرصت طلب میوه چین تا دیروز در بهترین کافه تریا های اروپا و آمریکا بست میزدند دنبال او هستند بدون اینکه چیزی در چنته داشته باشند . سوم دمکرات بودن بسته به حق شناس بودن است در سی سال چه کسانی شکنجه زندانی و اعدام و حلق آویز شدند . ایشون کجا بودند . چرا از خون ورنج مردم میخواهید نردبان درست کنید برای جا انداختن خودتان . این بابا نه اینکه بوئی از دمکرات بودن نبرد ه بلکه عوام فریب و دروغ گو و شارلاتن هم هست . دست بردارید . برنامه های شورای ملی مقاومت را هم که دزدیده که از بدو تاسیس مطرح بوده .

February 05, 2013 04:31:39 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** پایان - مردم ایران، از دانشگاه کثیف سیاسی / جهانی‌ درسی‌ فرا گرفتند که جدّ اندر جدّ فراموش نخواهند کرد *****

در ایرانی‌ بودن و میهنپرست بودن این شاهزاده هیچ شکی نیست، و در اینکه، ایشان هم قلبا و هم با یک دانش مستند به این ملت و اراده این ملت اعتقاد عمیق دارند هم هیچ شکی نیست.

آنهایی که به رضا شاه دوم از این تهمت‌ها میزنند باید راه دیگری را برای تخریب ایشان پیدا کنند این وصله‌ها به این ایشان نمی‌‌چسبد.

اگر این شاهزاده به این فکر بود که با کمک سازمان‌های اطلاعاتی‌ خارجی‌ به ایران باز گردد، سال‌ها پیش در ایران می‌بودیم، بجای آواره بودن.

ناگفته نماند که اگر این شاهزاده به فکر این بود که با کمک خارجی‌ به ایران باز گردد، هیچ میهن‌پرستی از هزار فرسنگی این شاهزاده هم رّد نمی‌شد. خیالتان از این بابت راحت.

این خارجی‌‌ها این بلا را بر سر ما آوردند - این همه عزیزانمان را بخاطر افتضاح اینها از دست دادیم.. حال در این دقایق آخر پیروزی برویم دنبال سازمان‌های اطلاعاتی‌ خارجی‌ که ما را نجات دهند؟ باید دیوانه باشیم که چنین کاری را بکنیم.

اگر بدنبال آزادی و استقلال واقعی‌ ایران و ایرانی‌ هستیم، که هستیم؛ این آشی که خارجی‌‌ها به کمک یک مشت بی‌ وطن در پنجاه و هفت بر سر ما و این میهن خراب کردند را باید خودمان با آستین‌های خود و دست و قلب و روح زخمی اما مقاوم خود از خاک ایران، یک بار برای همیشه بشوییم و پاک کنیم. و غیر از این نیست و نمی‌تواند باشد.

روزی که ایران دوباره پادشاهی شود تمام کشور‌هائی که در این سی‌ و اندی سال لیلی‌ به لالایی این رژیم آخوندی گذاشتند به سوگواری خواهند نشست. همه سازمانهای اطلاعاتی و شرکتهای نفتی‌ و انرژی جهان میدانند زمانی‌ که مردم ایران به بازگشت پادشاهی به ایران رای دهند، اینها دیگر نخواهند توانست بلایی را که در پنجاه و هفت با هزار فریب بر سر ایران و ایرانی‌ آوردند در آینده تکرار کنند. و می‌‌دانند که با بازگشت پادشاهی به ایران، ایرانی‌ میرود که سر بلند تر از همیشه وارد میدان جهانی‌ شود.

January 31, 2013 03:37:10 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** دو - مردم ایران، از دانشگاه کثیف سیاسی / جهانی‌ درسی‌ فرا گرفتند که جدّ اندر جدّ فراموش نخواهند کرد *****

تنها زمانی‌ رسانه‌های خارجی‌ از شانس برگشت پادشاهی به ایران سخن خواهند گفت که ما ملت، خودمان، گوش طراحان پنجاه و هفت را بگیریم و یک درس تاریخی‌ به اینها بدهیم و این افتضاحی را که اینها در ۵۷ برای ما آوردند را در حلق آنها بریزیم و به آنها پس دهیم و بگوییم - این زهر مار را که در ۵۷ بر سر ما خراب کردید، بفرمائید خودتان نوش جان کنید.

آنوقت خواهید دید کشور‌های خارجی‌ برای اینکه از معرکه عقب نیافتند شروع خواهند کرد از طریق رسانه‌های خود به رضا، شاهزاده رضا پهلوی گفتن و ناگهان یاد القاب ایشان خواهند افتاد... اما تا آن زمان، همین "رضا (فرزند شاه اسبق ایران) مرسی‌ که در برنامه ما شرکت کردید" - جملات پایانی مصاحبه‌های آنها خواهد بود.

اما بر عکس هر دیوانه‌ای که مدعی شد که از این رژیم جدا شده است، این سازمان‌ها و رسانه‌های آنها آن شخص را چنان با آب و تاب آوردند و از طریق رسانه‌های خود بعنوان قهرمانان این مبارزه به ملت معرفی‌ کردند و در دانشگاه‌های خود به آنها کار و مقام دادند و هر گاه سخنی از نوع نظام آینده شد چونان جمهوری را به نظام‌های دمکرات وصل کردند که گویی در کّل این کره زمین هرگز پادشاهی وجود نداشته، و پادشاهی دمکراتیک و سکولار هم اصلا وجود نداشته و ندارد. و گویی تمام جمهوری‌های جهان فقط عسل بین ملت خود پخش می‌‌کنند.

این یک مبارزه سخت و پیچیده‌ای‌ بود که با روشنگری و تعلیم و تربیت و هزار مسائل دیگر همراه بود، و سازمان‌های اطلاعاتی‌ و رسانه‌های خارجی‌ هر آنچه که از دستشان بر آمد را کردند که پادشاهی هرگز به ایران باز نگردد چون می‌دانند پادشاهی این پهلوی از همان نوع پادشاهی سازنده پهلوی اول و دوم خواهد بود حتی بهتر، زیرا این بار در زمانی‌ رخ خواهد داد که ملت آمادگی‌ و تجربه پاسداری از یک دموکراسی‌ را خواهد داشت، این بار دیگر نمی‌شود با مو لای کتاب و تصویر در ماه این ملت را فریب داد.

January 31, 2013 03:35:19 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** یک - مردم ایران، از دانشگاه کثیف سیاسی / جهانی‌ درسی‌ فرا گرفتند که جدّ اندر جدّ فراموش نخواهند کرد *****

اگر توجه کرده باشید هر گاه با مصاحبه های شاهزاده رضا پهلوی بر خورد می‌کنید - ایشان یا مستقیم یا غیر مستقیم بر اهمیت "حضور ملت در سرنوشت خود" تاکید ویژه‌ای‌ قائل میشوند، و اینکه "ایران باید بدست ایرانی‌ آزاد شود."

بخاطر میاورم در اواسط سال‌های ۸۰ در ایالت مریلند آمریکا فرصتی پیش آمد که با شاهزاده در حضور دو تن‌ از مشاورین ایشان ساعتی‌ در مورد اینکه در این مبارزه در کجای کار هستیم و بکجا میرویم با هم صحبتی‌ داشته باشیم - مهمترین مطلبی که هر دوی ما به هزار و یک دلیل بر سر آن توافق نظر داشتیم این بود که این مبارزه و تغییر رژیم باید با اراده مردم ایران، با حضور مردم ایران در تعیین سرنوشت خود و بدست ایرانی‌ صورت گیرد. و این اعتقادی است که ایشان پس از گذشت سالیان سال هنوز هم بر آن باورمند هستند.

روشنگری و بیدار کردن خارجی‌‌ها بجای خود، اما این پیروزی باید پیروزی ایرانیان با حضور و به وسیله ایرانیان باشد. ما ایرانیان میتوانیم و باید به خاطر نسل فردا هم که شده این مهم تاریخی‌ را خودمان انجام دهیم.

آنهایی که باز با همان شیوه عوام فریبانه پنجاه و هفت میخواهند مبارزه این شاهزاده را به اینجا و آنجا وصل کنند وقت خود را بی‌خود تلف میکنند. ایرانیان اگر میخواستند از سازمان‌های سیا و این و آن کمک بگیرند - شاهزاده این همه زمان را صرف مصاحبه و کتاب و مقاله و بحث و گفتگو نمی‌کردند در راه روشنگری و بیداری وجدان ایرانی‌...

کافیست به سی‌ و اندی سال گذشته نگاهی‌ کنیم و ببینیم این سازمان‌های اطلاعاتی‌ کشور‌های خارجی‌ و رسانه‌های خارجی‌ چند بار این مطلب را مورد بحث قرار دادند که بازگشت پادشاهی به ایران امکان پذیر است؟ هرگز، حتی نه یک بار. اگر در جایی‌ این مطلب را پیش کشیدند همیشه برای این بوده که در آخر نتیجه بگیرند امکان بازگشت پادشاهی به ایران صفر است. چیزی که عوامل آنها در این سی‌ و اندی سال همواره تکرار کرده‌اند.

January 31, 2013 03:33:05 PM
---------------------------

وجدانی


شاعری میگوید: خنجری از پشت در قلبم فرو رفت، پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود! (۲)

1. حسین مُهری تعریف می‌کند که آن زمان (قبل از غائلۀ خمینی) شایع شده بود «ولیعهد» لال است!

2. اين يارو (رضا پهلوي) چوب لاي چرخ اپوزيسيون مي گذارد!

3. گزافه گويي هاي چندي پيشِ رضا ربع پهلوي!

4. ظاهراً آقای پهلوی ناامید از کمک‌های آمریکا و غرب، دستِ کمک به سمت اسرائیل دراز کرده است!!!

5. شاهزاده گویا قصد به قربانگاه بردن ایران و ملت یگانه‌اش را دارد!!!

6. رویکردهای خطرناک شاهزاده رضا پهلوی درباره‌ی ملت ایران!

7. این اشتباهات پی در پی و چندین ساله ایشان (شاهزاده رضا پهلوی) هستند که می‌رود بنیاد ایران و ایرانیان را از جای برکند!!! می‌فرمایند که می‌شود فروپاشی ایران!!!(فدرالیسم) را به رای گذاشت!

8. بازی کردن با برگ رضاپهلوی در برابر میرحسین موسوی بازی سبکی‌ست!!!

9. البته چنین کاندیدای پادشاهی را که جمهوری‌خواهان می‌پسندند، باید بیشتر با نمونه احمد شاه قاجار یکی بگیرند!

10. ایشان (شاهزاده رضا پهلوی) که هر امضائی را می‌دهد!... او آماده است مهر حمایت «شاهانه» خود را پای هر «اتحادی» علیه حکومت اسلامی و در راه دستیابی به قدرت به هر قیمتی بزند!!!... ایشان حاضر است با همه کس بنشیند و هیچ نگوید که به دردی بخورد...!!!

11. "شاهزادۀ فدرال"!!! متولی "آلترناتیوسازی" و مشروعیت بخشیدن به فدرال و تکه تکه شدن ایران شده است!!!

12. شاهزاده رضاپهلوی زنجیرزن خامنه ای است!

.
.
.
می بینید گستاخی را؟ توجه دارید به بغض و حسد که در جان و دلِ این کارگزاران و متولیانِ فرافکنی و دروغ پردازی چگونه ریشه دوانیده است؟ آیا میشود این انتقادات را سازنده و مثبت خواند؟ آیا این نشانۀ ترورِ شخصیت نیست؟ تعجب در آنجاست که اغلب همین منتقدین خویشتن را آزادیخواه و دمکرات هم میدانند. وای اگر اینها جایِ شاهزاده بودند چه میکردند؟! پناه بر خدا!

January 30, 2013 09:34:59 PM
---------------------------

وجدانی


شاعری میگوید: خنجری از پشت در قلبم فرو رفت، پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود! (۱)

شاهزاده رضا پهلوی که به صراحت میگوید؛ بهترین کم هزینه‌ترین و مشروع ‌ترین راهِ نجات ایران سرمایه گذاری رو خود مردم ایران است، آشتی‌ ملی هزینۀ تغییر رژیم را کاهش می دهد، مشکلِ اساسی در ایران نه مناقشۀ هسته‌ای بلکه نقض حقوق‌بشر و نبودِ دمکراسی است، وحشتِ رژیم از قیام مردم از هر تحریمی اثر گذارتر است، عبور از جمهوری اسلامی برای "حفظ تمامیت ارضی" با بهره گیری از نافرمانی مدنی، اسرائیل ایران را بمباران نکند به اپوزیسیون کمک کند. و در حالی که عملآ دهها سند از جنایت علیه بشریت از خامنه‌ای را انتشار داده و مسائلی را مطرح می کند که آقای موسوی اصلا طرفش هم نمی رود، آنوقت نتنها مخالفان و دشمنان تاریخی و قسم خوردۀ او بلکه معدودی دوستان بدتر از دشمن، همین شاهزاده را متصف به صفات و متهم به گناهانی مینمایند که حتی روح این شخص از آنها خبر ندارد. چه ظلم و تعدی که در حق این سربازِ نمونۀ ایران ننمودند و شاهزاده بذلیل دمکرات و طرفدار آزادی بودن سکوت کرد و کوتاه آمد. امیدوارم ملتِ ایران خودش جزای این ستمکاران را بدهد. به اتهامات ساختگی و دروغهای شاخدارِ زیر توجه فرمائید و نهایتآ خودتان قضاوت کنید که بعضی از این منتقدین دوست نما با حسین بازجو چه فرقی دارند؟!:

January 30, 2013 09:25:54 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites