داریوش همایون یک لیبرال بود ولی در عین حال اصولی داشت که خط قرمز او بود و به هیچ وجه از أنها گذر نکرد، از جمله مهمترین این اصول همان حفظ تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران بود. به همین واسطه اگر کسی از من نام یک اصولگرای واقعی را بپرسد من قطعا آقای داریوش همایون را یاد خواهم کرد که بر سر اصول خود حاضر یه هیچ سازشی نشد….
دومین سالگرد در گذشت آقای داریوش همایون را پشت سر گذاشتیم. ممکن است با افکار داریوش همایون زاویه داشته باشیم و یا موافق عقاید سیاسی او نباشیم اما نمی توانیم انکار کنیم که:
۱- داریوش همایون نخستین شخصیت برجسته سیاسی بود که لیبرال دموکراسی را به شکل جدی به عنوان راه حلی مناسب برای ایران پیشنهاد کرد و آن را مجدانه پی گرفت، اپوزیسیون ایران در این زمینه بسیار وام دار او است. لطفا به روشنفکران محترم برنخورد، اینجا سخن از کنشگران سیاسی است.
۲- معیار جهت گیری های سیاسی داریوش همایون آن گونه که خود می گفت درست بودن آنها بود و نه خوش آمد دیگران، این را در مواجه با مخالفان گردن کلفت و مدعی بوضوخ نشان داد.
۳- داریوش همایون یک لیبرال بود ولی در عین حال اصولی داشت که خط قرمز او بود و به هیچ وجه از أنها گذر نکرد، از جمله مهمترین این اصول همان حفظ تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران بود. به همین واسطه اگر کسی از من نام یک اصولگرای واقعی را بپرسد من قطعا آقای داریوش همایون را یاد خواهم کرد که بر سر اصول خود حاضر یه هیچ سازشی نشد و تا آنجا رفت که اعلام کرد آمادگی دارد برای حفظ تمامیت ایران در کنار دشمن اصلی خود، جمهوری اسلامی، هم بایستد.
۴- داریوش همایون دشمن جدی فدرالیزم قومی و زبانی بود که این روزها بسیاری سعی دارند در قالب تئوری فدرالیزم واگرا آن را در جامعه ایرانی جا بیندازند. او بارها فریاد زد که لازمه این نوع فدرالیزم آن است که ابتدا ایران تجزیه شود و سپس واحدهای جدا با یکدیگر پیمان بسته و متحد شوند. به عبارت دیگر او فدرالیزم زبانی را مترادف با نقض خط قرمز جدی خود می دید، لذا هیچ گاه آن را به رسمیت ناشناخت.
۵- داریوش همایون به خوبی درک کرده بود که هر نوع راه حلی برای ایران باید از داخل ایران بیرون بیاید، لذا ضمن اینکه همواره باب گفتگو با گروه های سیاسی اپوزیسیون را باز نگه می داشت هیچ گاه به روشهایی که متکی بر کمک از نیروی خارجی و آلترناتیوسازی از بیرون بود تن نداد. در همین راستا بود که در بحبوحه جنبش سبز بر خلاف اغلب اپوزیسیون ضمن مرز بندی مشخص فکری با رهبران جنبش از حرکت آنان حمایت کرد.
۶- داریوش همایون بهای فراوانی به جوانان می داد و بارها دیده شد که حتی برای پاسخ به برخی پرسش های ارسالی از سوی جوانان داخل کشور مقالات مفصل می نوشت و یا سخنرانی های خاصی را وقف پاسخ به آن پرسش ها می کرد.
۷- داریوش همایون ضمن اقرار به اینکه ما تاریخ ناشادی (واژه ناشاد از خود اوست) داشته ایم این را درک کرده بود که به گواهی همان تاریخ خمیره مایه ای از انطباق پذیری فعال در میان این مردم هست که ایران را در طول هزاره ها همچنان سرپا نگاه داشته و او سعی داشت با تمسک به آن استراتژی گام به گامی را برای شنوندگان خود تدوین کند.
۸- داریوش همایون با اعتقاد راست به کار گروهی حزبی را بنیاد نهاد که به واسطه حضور او شخصیت خاصی در میان احزاب ریز و درشت خارج از کشور پیدا کرد، اساسنامه این حزب بر اساس تفکر لیبرال دموکراسی بنا شده بود و به عنوان حکومت مناسب برای ایران آینده پادشاهی مشروطه را مناسب می دید ولی قبل از همه اینها تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران بود و لذا تا زمانی که داریوش همایون زنده بود به هیچ وجه تمامیت ایران زیر پای پادشاهی و شاهزادگی و امثال آن ذبح نشد، برعکس آنجا که آقای پهلوی فرمان را به سمت فدرالیستها کج کرد داریوش همایون به صراحت ایستاد و اعلام کرد که بند مربوط به پادشاهی تنها قسمت بسیار کوچکی از اساسنامه ما است و به هیچ وجه منافع ایران را با آن عوض نمی کنیم، کاری که وارثان سیاسی او شهامت انجام آن را نداشتند.
۹- نگاهی به وضعیت فعلی حزب مشروطه ایران (لیبرال-دموکرات) نشان می دهد که داریوش همایون چه تاثیر شگرفی در حفظ هارمونی و استقلال این حزب داشته است. امروزه دیگر نشانی از صلابت گذشته این حزب نیست و شاهدیم که حزب به ارگان تبلیغاتی آقای پهلوی تبدیل شده است در حالی که جهت گیری های فعلی ایشان کاملا با خط فکری داریوش همایون که در اساسنامه این حزب هم خود را نمایان کرده بود منافات دارد. متاسفانه این حقیقت تلخ یادآور نکته تلخ تری هم هست، ما همچنان فرد محور هستیم حتی در سطح احزاب که ذاتا باید بر محور کار جمعی سامان یابند.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
وجدانی
هر چند جوابِ اَبلهان خاموشیست، و لیکن جوابِ ”های“، ”هوی“ است! (۲)
چه نسبتها و چه عناوین زشت و بدی را در همین مقاله ای که در صدر صفحۀ مقابلِ چشمانمان واقع استُ ملاحظه میکنیم که به ناحق و ناروا به شاهزادۀ محبوب ایران می بندند! امروز به شاهزاده ای که در خصوص زنده یاد داریوش همایون بیان میدارد: «سخنگوئی فرهیخته و توانا، همسنگری پرشور و هشیار، آموزگاری خردمند، از مردان بزرگ عرصۀ سیاسی ایران و کسی نیست اکنون که جایش را پر کند و چون او بتواند برای گرد هم آوردن نیروها و جنبش های آزادی خواه ایران پیوسته بکوشد... و (نهایتآ) در این دوران دراز دوری از وطن من از رایزنی های ارزنده و تجربــه های آموزنده اش بهره بسیار بردم و به همین روی از رفتنش سخت افسرده ام.» این اتهام را میزنند که سعی کنند شاهزاده رضا پهلوی را (علیرغم آنکه ایشان بارها فرموده اند مخالفِ ایرانِ فدرال هستند) طرفدار فدرالیسم معرفی کنند و عملآ میان اهداف رایزن فقید ایران و خواست شاهزاده فاصله بیدازند و مرامِ این دو را در مقابلِ هم قرار دهند.
من روی سخنم اینک با طرفدارانِ شاهزاده رضا پهلوی از یک سو و اعضای حزب مشروطه ایران از سوی دیگر است. چنانچه این عزیزان و این وطنپرستان راستین و سلحشور سکوتِ خود را نشکنند و اینبار نیز همان اکثریت خاموشِ شبیه دوران انقلاب ساکت بماند و میدان را در دستِ خائنینِ به وطن بگذارند، مطمئن باشند بلای دیگری که بر سر ایران نازل خواهد شد بمراتب بدتر از بلای جمهوری اسلامی است. هیهات از سکوتِ دوباره و جوابِ ”هوی“ ندادن به ”های“ ها!
January 31, 2013 06:42:20 PM
---------------------------
وجدانی
هر چند جوابِ اَبلهان خاموشیست، و لیکن جوابِ ”های“، ”هوی“ است! (۱)
در جایی میخواندم «هستی و بقای هر جمعی را، خواه جمع کوچکی مانند خانوادۀ چند نفره خواه کشوری چند میلیونی، در هنگامِ اتفاقات مهم و روزهای سرنوشتساز (مثلآ غائلۀ خمینی) دو خطای متفاوت و متضاد به خطر میاندازد: یکی تک صدایی و فریاد جمعی و دیگری بی صدایی و سکوت.»
سکوتِ بقولِ معروف اکثریت خاموش در غائلۀ بهمن ۱۳۵۷ و باز گشتِ آیت الله خمینی به ایران از مصادیق همین خطایِ متفاوت و متضادی هستند که نتیجه اش بجز به خطر انداختنِ هستی و بقای وطنمان ایران نشد. اگر در آن روز آن اکثریت خاموش سکوتِ خود را می شکست و بی پروا به میدان میآمد و هر آنچه که به خیر و صلاح میهن بود همان را انجام میداد، امروز سرنوشت ایران این نبود. چنین حالت و شرایطی همین امروز نیز پیش آمده است. عده ای انگشت شمار ولی بسیار گستاخ، هوچیگر و حق به جانب بر آنند که ضمن توسل جستن و اعتصام به همان حیله ها، دروغ بستنها، فرافکنیها، و شایعه سازیهای معمول و مختص خمینی و اعوان و انصارش، اتهاماتی را اینبار بجای شاهِ فقید به فرزند برومندِ او یعنی شاهزاده رضا پهلوی نسبت بدهند و بخیالِ خامشان محبوبیت ایشان را در نزد ملت ایران از بین ببرند و یا حداقل از آن بکاهند.
January 31, 2013 06:37:42 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای علی تیزقدم گرامی،
سپاسگذارم که شما هم هنوز به یاد رایزن همیشه جاوید ما هستید. آنچه را که نوشتهاید بغیر از دو قسمت آخر، حقیقت است.
با اینکه در این حزب فعالیت نمیکنید چگونه میتوانید چنین موضعگیریهای در مورد این حزب انجام دهید؟ این حزب هنوز استقلال خود را حفظ کرده است. آیا این حزب «منشور ملی» جمهوریخواهان اطراف شاهزاده را امضا کرده است؟
این حزب بر عکس نظر شما ارگان تبلیغاتی آقای پهلوی نیست. پادشاهی تنها اصل سوم منشور ماست.
افراد زیادی ("تلاش"گران اصلاحطلب جمهوریاسلامی) برای حفظ فاشیسم اسلامی حاضر هستند ایران از بین برود ولی پادشاهی گزینهای برای آینده ایران نشود.
سوال این میباشد که چگونه به لیبرال دموکراسی در ایران خواهیم رسید، اگر حامی رژیم جمهوریاسلامی باشیم؟ این سوال را اگر توانستند ژرفاندیشان همیشه در تلاش برای حفظ جمهوریاسلامی (چه اصولگرا و چه اصلاحطلب) پاسخ دهند.
هیچگاه فراموش نکنید که داریوش همایون یک «لیبرال دموکرات ایرانی» بود و نه یک لیبرال خالی. اگر هستند افرادی که میخواهند برعکس نوشته من را ثابت کنند، حاضرم با آنان به بحث بنشینم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 31, 2013 08:00:40 AM
---------------------------
|