بعد از ماهها بیخبری پیمان را دیدم. پیمان همان دانشجوی کنجکاو، با مطالعه و ژرفاندیشی است که برای ادامه تحصیلات بیشتر، با سختی از ایران، به آمریکا آمده است. مصاحبههای او با نامهای " مشکل جوانان خردمند با آخوندها چیست؟ " و " چرا ایرانیان از آخوندها متنفر شدهاند" را بعضی از شما خواندهاید. گرم و مهربان و فروتنانه مرا پذیرفت.
از کارش جویا شدم. دانستم که همچنان دانشجوست و برای گذران زندگی درس هم میدهد. پرسیدم: این روزها به چه فکر میکنی؟ گفت: مثل هر دانشجویی که میآموزد تا آگاهتر و متخصص شده و امکان خدمت شایستهتری به کشور و مردمش داشته باشد، به سه موضوع فکر میکنم. نخست به این میاندیشم که چرا ایران عقب مانده است و نباید یکی از کشورهای پیشرفته جهان باشد. دوم از خود میپرسم که چه عواملی سبب در جا زدنها و فقیرماندن کشور صاحب ثروتمان شده است. سوم، چون میدانم که هر شرایطی با اراده و آموزش و عمل قابل تغییرست، میاندیشم که ما ایرانیان به ویژه جوانان، باید چه فعالیتهای فردی و گروهی انجام دهیم، چه تشکیلاتی بوجود آوریم و یا به کدام سازمانها بپیوندیم تا کشور و هم میهنانمان را از وضع غمانگیز کنونی رهایی داده و در جادهی پیشرفتی که سزاوارش هستند، قراردهیم.
پرسیدم: میشود موضوع را کمی بیشتر روشن کنید؟ گفت: به همین کشور آمریکا نگاه کنید. از تاریخ استقلال آن فقط 237 سال میگذرد. اوضاع آنرا با ایران امروز ما، که چندین هزار سال سابقه تاریخی درخشان ( در دورههای آغازین ) داشته، مقایسه کنید. پیشرفتهای آمریکاییان در زمینههای گوناگون چشم مردم دنیا را خیره کرده و و عقبماندگی و پسرفتهای ما، مردممان را به فقر و سرافکندگی و کشور را به بدنامی کشانده است. برتریهای آمریکا سبب شده که بعضی از مردم دنیا هر تلاشی بکنند تا اجازه ورود به آن را بیابند و شرایط غمانگیز حاکم بر ایران موجب شده که مردمش به هر وسیلهای چنگ بزنند تا بتوانند از آن خارج شوند.
پرسیدم: شما چه عواملی را در عقبماندگی کشورمان موثر میدانید؟ گفت: بطور کلی آموزشهای بیپایهای که فرهنگ حاکم برکشورمان را تشکیل داده عامل عقبماندگی کشور و مشکلات مردم میدانم. عوامل خارجی نیز بی تاثیر نبوده و نیستند و همین فرهنگ حاکم است که زمینه را برای عملکرد زیانبخش عوامل خارجی نیز فراهم ساخته و میسازد. با این همه بزرگترین عامل عقبماندگی را آخوندها میدانم و دلایل آنرا خواهم گفت.
پرسیدم: مقصود شما چه آموزشهایی است و فرهنگ ما چگونه شکل گرفته است؟ گفت: مقصود من از فرهنگ در اینجا مجموعهی باورها ورفتارهایی هستند که مسلمانان بیابان گرد برای ادامه تسلط خود با زور شمشیر بر ایرانیان شهرنشین و متمدن تحمیل کردند و جانشین رفتارها و باورهای گذشته آنان نمودهاند.
پرسیدم: فکر نمیکنید که دارید مسلمانان مهاجم را عامل شکست و عقبماندگی ایران و دیگر ناکامیها میدانید؟ گفت: باید بدانیم که تاریخنویسان تا امروز از ترس تکفیر و تنبیه، همه اتفاقات و فجایع بیابانگردان متجاوز را کاملا بیان نکردهاند و همیشه نوشتهها سانسور شده است. اما حتی تاریخهای زیر سانسور نوشته شده هم نشان میدهد که تازیان در دویست سالی که بر ایران مسلط بودند از هیچ تحقیر و تجاوز و غارت و کشتاری دریغ نکردند تا فرهنگ ایرانیان را دگرگون کنند.
پرسیدم: چگونه بدانیم که باورها و رفتار ایرانیان قبل از اسلام از آنچه امروز هست متفاوت بوده است؟ گفت: برای دانستن حقایق باید تاریخ کشورمان را بخوانیم. سایتی وجود دارد که میتوان در آن کتابهای ممنوع شده در ایران را دید و خواند و آگاهتر شد.
***
تاریخ درخشان ایران قبل از اسلام بسیار خواندنی و دانستی است. آن همه شکوه و بزرگی ایران قبل از اسلام، بعد از حمله عربها هرگز تکرار نشد. مطالعهی رفتار احترام برانگیز ایرانیانی که پس از حمله عربها، به هند مهاجرت کردند و اکنون پارسیان هند خوانده میشوند، راه دیگریست که تا حدی نشان دهد که ایرانیان قبل از اسلام چه باورها و رفتارهایی داشتهاند.
هردوت تاریخنویس یونانی نوشته است که یکی از چند ویژگی ایرانیان (قبل از اسلام) راستگویی بوده است. ببینید اکنون که آخوندها با تشکیل حکومت اسلامی بر ایران حاکم مطلق هستند و همهی ابزار قدرت را در دست دارند چگونه دروغگویی و تبعات آن یعنی ریا، تقیه و رشوهخواری و فسادهای اجتماعی به اوج خود رسیده است. رفتار خشونت بار و بیرحمانهی اینها که خود را ایرانی میدانند نشان میدهد که مسلمانان بیابانگرد و اشغالگر آن زمان تا چه حد وحشیانه با نیاکان ما برخورد میکردهاند.
پرسیدم: پس چرا بعد از رفتن عربها رسومشان در ایران پایدار ماند؟ گفت: چنانکه میدانید ما صد در صد رفتارهای غیر غریزی خود را از آموزش مستقیم و غیر مستقیم محیط خویش فرا میگیریم. بعبارت دیگر بیاری آموزش و یادگیریهاست که از ما جراح ، متخصص ، دانشمند ، واقعگرا و یا دزد، جانی، متعصب و خرافاتی ساخته میشود. بنابر این برای پاسخگویی به این پرسش باید دید که چه کسی آموزش میداده، محتوای آموزشی چه بوده، و ابزار آموزشی در دست چه کسانی قرار داشته است. شوربحتانه آخوندها تمام وسایل آموزشی زمان را که شامل مسجد و منبر و جلسات بحث و محافل دیگر میشده در اختیار داشته و از هر فرصتی برای انتقال باورهای بدویان به مردم، استفاده میکردهاند. آنها که همیشه میخواستهاند خود را به صاحبان قدرت نزدیک کنند و از امتیازات اجتماعی و اقتصادی این نزدیکی برخوردار شوند، بعد ازرفتن عربها با تعصبی کور، باورها و رفتار اشغالگران را با داستانهای خرافی بیشتری درهم نموده و به مردم ما آموزش دادهاند. آنها بیشتر از تازیان با فرهنگ ایرانی ستیز کردهاند و بارها حکم تکفیر هموطنان دگراندیش را صادر نمودهاند.
پرسیدم: آیا نیروی مخالفی هم نبوده تا آموزههای آخوندها را به چالش کشد؟ گفت: باید به یاد داشت که آخوندها علاوه بر مکتب داری و ادارهی مراکز آموزشی ، چماق دین و تکفیر را هم در دست داشتهاند و با اتکا به اینها و مراکز قدرت، هر مخالف و مخالفتی را در هم میکوبیدهاند. آنها کار قضاوت و دادرسی به امور مردم نیزدر اختیار داشتهاند. این همه قدرت بی چالش سبب میشده که توده بیسواد و زجر دیده جامعه نیز که آرزو میکردهاند اقلا در دنیای دیگر کامروا شوند، از ترس خدا و به امید بهشت موعود، گفتههای آخوندها را بی چون و چرا بپذیرند و از آنها پشتیبانی کنند. شوربختانه ایرانیان در اکثر دوران پس از اسلام تا کنون، غیر از دوران کوتاه پادشاهان پهلوی، زیر چماق تکفیر و تحت اینگونه تعلیمات آخوندها قرار داشتهاند. آخوندها بدین ترتیب در نگهداری رسوم عربها و خرافات و عقبماندگی کشور بیشترین نقش را دارند. وقایع همین سی و چند سال اخیر نیز بد آموزی ملایان و ستیزه بیوقفهی آخوندها را با فرهنگ ایرانی نشان میدهد. نیمی از ایرانیان را زیر چادر نگهداشتهاند و به حقوقشان تجاوز میکنند. دیدهایم که بر پرچم ملی ایران نامی عربی گذاشتهاند. میدانیم که پول ایرانیان را صرف آبادی کشورهای عربی کردهاند و مردم ایران را نیازمند نگهداشتهاند. شنیدهایم و خواندهایم که آخوندی بنام مطهری با شدت و نفرت فریاد زده بوده است که: جشن چهارشنبه سوری " مال احمقها " است .اینگونه ایرانی ستیزی در میان آخوندها کم نبوده و نیست.
پرسیدم: آیا این وضع ادامه خواهد داشت؟ گفت: نه، چون بر تعداد با سوادن افزوده شده است، ملا تنها منبع بحث و تدریس نیست، و همه ابزار تدریس را در اختیار ندارد. مرزهای مجازی کشورها باز شده. مردم از طریق ماهواره ها و اینترنت با سبکهای دیگر زندگی و اعتقادات دیگر آشنا شده، امکان مقایسه دارند و گفتارهای بیپایه آخوندها را به چالش میکشند. جوانان فعلی آگاهترین نسل ایرانند و فرهنگ ملی خود را گرامی میدارند و ساکت نیستند. حکومت اسلامی نمیتواند همهی روشنفکران را مهار کرده و مانع پیام رسانیشان شود. از طرف دیگر جهان به طرف دموکراسی میرود و هیچ دیکتاتوری از نوع مذهبی و غیره دوام نخواهد داشت. کوتاه اینکه به تاریکی خاصی که زمینه رشد ملایان بوده پایان داده شده است.
پرسیدم: فکر میکنید مبارزان چه باید بکنند؟ گفت: آنچه ما را اسیر وضع موجود کرده بی خبری و نادانی بوده است. بنابرین افشای خرافات و آموزش دهی اولین وظیفه فردی و گروهی مبارزان میباشد. مبارزان باید برای افزایش قدرتشان تشکیلاتی بوجود آورند و یا به سازمانهای موجود بپیوندند. مردم ما از سیستمی که فرهنگ ایرانی را بباد داده و دست آفتابه دزد را قطع میکند و سارق بلیونها دلار را بحال خود میگذارد، پشتیبانی نخواهند کرد اگر چه نام خدا و پیامبر برآن باشد. مردم ما میدانند که با آگاهی و اراده و عمل هر شرایطی قابل تغییرست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
... ما ایرانیها اصولا دل خوشی از اعراب نداریم و در گذشته و شاید هم در حال حاضر آنها را بزدل و ترسو می خواندیم. ولی تحولات اخیر خاورمیانه آشکارا شهامت و مقاومت خستگی ناپذیر مردم سوریه را نشان می دهند که در ٢٢ ماه گذشته بیش از ٦٠ هزار قربانی و تلفات جانی در مبارزه علیه رژیم جنایتکارشان و حامیان جنایتکارترشان متحمل شده و هنوز هم می شوند. بنابراین اگر قرار باشد مقایسه ای صورت گیرد، باید گفت مردم ما لااقل دراین مورد ترسوتر از اعراب هستند که پیشتر نیز در چندین تظاهرات کوچک و بزرگ عملا نشان دادند که تاب و توان مقاومت فقط برای چند ساعت دارند و نه بیشتر! لذا نباید بیش از این انتظار تغییر شرایطی با چنین شرایط موجود در ایران را از مردم داشته باشیم.
February 04, 2013 06:51:56 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
اگر مردم ما میدانند که با آگاهی و اراده و عمل هر شرایطی قابل تغییرست، پس منتظر چی نشسته اند؟
بخش بزرگی از مردم ما چنان به خرافات و باورهای کذب دینی انس و خو گرفته اند که گاهی اوقات دست تازیان را هم از پشت می بندند.
همه مردم ما، برخلاف تصور رایج، از روی اجبار و یا به زور چماق و یا درازای دریافت پاداش وساندیس، به مراسم نماز جمعه یا پای منبر نشینی یا شرکت در مراسم سالیانه کارناوال عزاداری ماه محرم و این قبیل خرافات نمی روند بلکه با اعتقادات قلبی و باورهای خیالی دنیای آخرت و بهشت
برین، فله وار همانند گوسفندان به دنبال آخوندها می دوند. آن گروه از هموطنان عاقل و فهمیده هم امکانات و چاره دیگری جز سکوت در مقابل سرکوب وحشیانه، کشتار بیرحمانه، تجاوز و توهین و حقارت ندارند. بنابراین تنها با آگاهی به اوضاع و درعین حال سوخت و ساخت با آن، هیچ شرایطی قابل تغییر نیست بلکه در وحله نخست اراده راسخ و پایدار و سپس عمل یعنی بپا خاستن و به اراده راسخ جامه ی عمل پوشاندن پیش شرط آن است. ادامه ....
February 04, 2013 06:50:45 PM
---------------------------
دانشجو
جناب ط ش:
ازتوجه جنابعالی سپاسگزارم. با شما موافقم که باید عوامل دیگر را نیز در نظر گرفت. اما چنانکه توجه کرده اید بحث ما مربوط به همه عوامل نیست بلکه مربوط به بزرگترین عامل است. از این گذشته در روزگارانی که بیشتر مورد گفتگوی ماست کشورها و در این مورد کشور ما، چندان باز نبودند و منابع آموزشی، خبری و رسانه ای وسعت امروز را نداشت. اگر امکانات امروزی آنروزها وجود داشت، بی تردید موعظه وتدریس آخوندها نمی توانست مخاطب بسیار و اثر کاری داشته باشد. دانشجو
February 01, 2013 07:42:28 PM
---------------------------
ط _ش
جناب دانشجو با تشکر
باید بعرض برسانم که در تحلیل مسائل پیچیده بهتر است از رویکرد کل نگر(هولیسم) یا نگرش سیستمیک استفاده نمود..این نگرش یا منطق اخیرا در غرب رشد و توسعه یافته است.متاسفانه اغلب تحصیلکرده و تحلیلگران از ان غفلت میکنند.در مورد استمرار تفکرات کهنه و قدیمی تنها اخوند ها مقصر نیستند بلکه گروه های سیاسی که اغلب در خارج هم هستند نقش دارند.دنیای مجازی نشریات احزاب و گروه ها منابع اموزشی محسوب میشوند حتی اثار هنرمندان و نویسندگان.تفکر سنتی در جهان از خود مقاومت نشان میدهد.بطوریکه از نوشته های ایرانیان خارج بخوبی پیداست.کافی است به مقالات بعضی ها مثلا اقای بهنام چنگائی مراجعه فرمائید.تعجب من از این است که ایشان در خارج دو باره میخواهد مارکسیسم و سوسیالیسم را زنده کنند.برای اثبات ادعای خود به همه گروه های فکری دشنام میدهد.او خبر ندارد که تفکر سیستمی از ماتریالیسم دیالکتیک درستر است.
February 01, 2013 07:00:05 PM
---------------------------
|