حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
دیالوگ ملی

February 18, 2013

دوشنبه 30 بهمن 2571 = February 18, 2013

ازبهرام آبار، فرحناز عمادی و پرویز زاهد
 

در راه دیالوگ ملی، سخنرانی وگفتگو، عنوان نشستی بود که اتحاد برای دموکراسی در ایران، شنبه ۱۶ فوریه درشهر کلن برگزارکرد. سخنرانان این گردهمآئی: آقای حسن شریعتمداری، آقای شهریار آهی، آقای اسفندیار طبری، آقای جمشید طاهری پورو آقای احمد پورمندی برای رسیدن به ایرانی دمکراتیک طرح‌هائی به سبک پروژه برای انجام انتخابات آزاد عرضه کردند.

آقای شریعتمداری: ما در گزینه انتخابات آزاد و پروسه گذارازدیکتاتوری تکیه به اعلامیه برای برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه داریم که به اتفاق آرا توسط شورای بین المجالس در 26 مارس 1994 در پاریس به امضا رسید. آقای شریعتمداری اشاره میکند که شرط ابتدایی بعنوان استراژادی این است که جامعه در حال گذارازنظام درمرحله بحران باشد. در واقع سه گزینه مشروعیت و کارایی و اقتدار نظام در مرحله فروپاشی است. اومعتقد است؛ ازقانون اساسی جمهوری اسلامی تفسیری یگانه وجود ندارد وهرکسی بفراخورزمان ومکان تفسیری تحویل میدهد.

آقای پورمندی: به این اشاره کرد که عدم خشونت و عدم اتکا به کمکهای دولتهای خارجی و تکیه به جنبش های مدنی از ملزمات ما محسوب می شوند. ایشان در تمام طول صحبتهایشان اشاره مستقیم دفاع یگانه از مهندس موسوی را ترویج میکردند.

آقای آهی: به امکاناتی مانند روند تغییرنظام شوروی به جمهوری روس اعتقاد دارد و از مثال یلسین در برابر گوروباچف بعنوان یک الگو برازنده برای برای روند کار درایران امروز دفاع میکردند.

آقای طاهری پور: معتقدند که مردم ایران از نظردمکراسی خواهی هنوز تغییر چندان گسترده ایی نکرده اند. ازاینرومیباید از روند گام به گام پروسه انتخابات آزاد صمیمانه دفاع کرد.

آقای طبری: به چهار دیدگاه در روند انتخابات آزاد اشاره کردند. بنظر ایشان این چهار دیدگاه به این قرارند.
1- آرمانگرایی بعنوان یک استراژدی کلان برای انتخابات آزاد.
2- دیدگاهی واقع گرایانه به استراژدی انتخابات آزاد.
3- ایجاد فضای سیاسی باز وتغیرات مثبت در جامعه.
4- دیدگاه فرصت طلبانه کسانیکه در درون نظام ازانتخابات آزاد صحبت میکنند.

بهر حال نکات اصلی این سخنرانی ها، باور سخنرانان به انتخابات آزاد، راهکاری برای متشکل کردن وپیوند کلیه نیروهای جمهوری خواه را تشکیل میداد. دراین زمینه اتحاد، همگرايی و همبستگی نيروهای ناسازگاربا براندازی رژیم، جزئی از اهداف اصلی احساس میشد. بررسی کمی کیفی وتوسعه امکان های توافق برسرکنار آمدن با حکومت اسلامی، شریک شدن در قدرت سیاسی به رهبری آقای میر حسین موسوی یکی ازاهدافی است که از لابلای سخنرانیها ساطع میگشت. طرح‌ها به سبک پروژه برای انجام انتخابات آزاد به رهبری آقای میر حسین موسوی مطرح شدند که بویژه ازسوی آقای احمد پورمندی مورد تائید وتاکید کامل قرار گرفت. آقای شهریار آهی متذکر شد که هیچکدام ازانحلال طلبان وطرفداران براندازی رژیم نتوانسته باندازه آقای موسوی به آقای خامنه ای صدمه بزند. ایشان فراموش کرده که آقای خامنه ای با دستور به تقلب آراء، مردم خود مجری وعامل صدماتیست که اکنون بر او وارد میشود. مثال دیگریکه ایشان مطرح کردند تفویض قدرت از آقای گورباچف به آقای یلتسین بود. ایشان توجه ندارند که آن دونفررانمیتوان با آقایان موسوی وخامنه ای مقایسه کرد. آقای گورباچف فردی دمکرات است که از خشونت فاصله گرفت. آقای خامنه ای یک دیکتاتور خشن است که از کشتار مردم ابائی ندارد. برای معرفی آقای میرحسین موسوی خامنه باید متذکر شد که ایشان از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸، پنجمین و آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران بود. با تغییر قانون اساسی و حذف پست نخست‌وزیری پس از درگذشت روح‌الله خمینی، اواز فعالیت‌های اجرایی کناررفت. از سال ۱۳۶۳ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی وعضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. اودردولت محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی وزیر امور خارجه بود. اوعضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، سردبیری روزنامه جمهوری اسلامی و ریاست ستاد انقلاب فرهنگی راهم داشت. آقای موسوی مسلمانی معتقد، متعهد ومتعصب است. خود را فردی انقلابی معرفی میکند وتعهد به جمهوری اسلامی وقوانین اساسی آن را علنا ابراز میدارد. او بازگشت به دوران طلائی امام را میخواهد. جنگ بیحاصل ومخرب ایران وعراق، اعدام ده ها هزار زندانیان سیاسی (تابستان ۱۳۶۷) دردوران نخست‌وزیری او وریا ست جمهوری آقای خامنه ای برگذار شد.
گرچه درجمهوری‏اسلامی انتخابات آزاد یعنیانتخاب ‏کنندگان آزادند. بلی مردم آزادند کاندیدا های غربال شده شورای نگهبان را انتخاب کنند. برگذار‏کننده انتخابات حکومت‏اسلامی می‏باشد که زیر فرمان ولی فقیه عمل می‏کند. بعد از برگذاری انتخابات، هنگامیکه مردم از انتخاب نورچشمی ولی فقیه سرباز زدند. تحت فرمان اوشخصی که مردم انتخاب کرده‏اند کنارگذارده میشود وشخص مورد نظر ولی فقیه جایگزین میگردد. اینست انتخابات آزاد بروش حکومت‏اسلامی وولایت فقیه.
دراینکه مردم ایران خواهان انتخابات آزاد برای گماشتن نمایندگان، سیاستگذاران ونتیجتا تعیین سرنوشت خود هستند تردیدی نیست. کسی‌ را که مخالف انتخابات آزاد یا چنین پروژه‌ای باشد سراغ نداریم. اما کدام برنامه برای انتخابات آزاد، درکدام چارچوب و کدام شرایط، کدام ابزاریکه بتواند حاکمیت غصب شده را به ملت بازگرداند وخشونت را منتفی کند. انتخابات آزاد آرزوی هر ایرانیست، اما پس از پابرجائی حاکمیت ملت، بطوریکه انتخابات آزاد راخود ترتیب دهد، خود نظارت کند وخود آراء را بخواند. نه اینکه رژیمی سرکوبگر،دزد ودروغگو، انتخابات ترتیب دهد برای مردمیکه ازاووسرکردگانش شدیدامتنفرند.
در جهان امروز، ایران تنها کشوریست که با بیش ازصد سال مبارزه برای آزادی ودمکراسی, یکباره دردام نظامی مذهبی، بازگشتی ژرف به قرون وسطی درپیش گرفت ‎‫ودرلابلای یک حکومت اسلامی وقیومت قانونی به اسارت رفت. دراین چنین نظامی که سرکردگانش بارها تاکید کرده اند، هدف این رژیم دمکراسی نیست بلکه زنده کردن اسلام است، درپی انتخابات آزاد برای دمکراسی تلاش کردن بدون براندازی نظام تبهکار، خطائیست نابخشودنی.
هنگامیکه اصل یکم قانون اساسی حکومت اسلامی میگوید: "حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران، بر اساس اعتقاد دیرینه‏اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت‏الله‏العظمی امام خمینی، در همه‏پرسی دهم و یازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و پنجاه و هشت هجری شمسی برابر با اول و دوم جمادی‌ الاولی سال یکهزار و سیصد و نود و نه هجری قمری با اکثریت ۹۸٫۲٪ کلیه کسانی که حق رأی داشتند، به آن رأی مثبت داد". اصل چهارمش میگوید: "کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد. این اصل بر اطلاق یا عموم همه اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهده فقهاء شورای نگهبان است". اصل پنجم میگوید: "در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد" (درمیان کشورهای عضو سازمان ملل, ایران تنها کشوریست که بنیانگذاررژیم واپسگرای اسلامی, روح الله خمینی قیومت قانونی مردم را تصریح کرده که این قیومت قیومت شرعی قیم بر صغیر است و قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت فرقی ندارد و میگوید؛ مردم جاهل, ناقص و ناکاملند, آنها نیازمند کمالند وشرعن احتیاج به قیم دارند). اصل بیست ویکم میگوید: "دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید" (یعنی حجاب اجباری، حقوقی نیمه وقبول قیومت مرد).

پرسش اینست که نظر آقایان درباره این قوانین چیست؟ آیا بنظر وبه باورایشان درایران دستیابی به دموکراسی درلابلای این قوانین فاشیستی مقدور است؟ آیا هدف اینست که به بهرنحو وهروسیله ای به قدرت رسیده وبه سازش با قوانین و مقررات تبعیض آمیزی وفساد پروریکه که دردرون قانون اساسی حکومت اسلامی انباشته شده اند گردن نهاد؟ نه نه این راه مبارزه با ولایت فقیه و قدرت سیاسی او نیست. این نوعی سازش به هر شکل ممکن وبدون مبارزه سیاسی با رژیم جهل وخون ومرگ است.

راه وروش پیشنهادی؛ انتخابات‌‌ برای تعین نماینده از صد ها حزب گروه وسازمان های مخالف رژیم وطرفدار براندازی میتواند بافت محکمی را برای انتخاب سخنگویان اوپوزیسیون انحلال طلب تشکیل دهد. سخنگویان برای شناخت بین‌المللی اپوزیسیون فعالیت کرده واز مجامع بین‌المللی خواهند خواست فشاربه رژیم جمهوری اسلامی را به مساله اتمی محدود نکند و به حقوق بشردرایران هم بپردازد. ازنمایندگان هزاران ایرانی مخالف رژیم درمقابل جمهوری اسلامی به طور فعال حمایت کند. نمایندگان با سازمان ملل وپارلمان اروپا درتماس بوده برای احقاق حقوق ایرانیان ازرژیم تروریست پرور اسلامی پشتیبانی طلب کنند. برای انتخابات آزاد پس ازسرنگونی رژیم مرگ وخون تلاش نمایند.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

بخش 2...حال چگونه است که حسن شریعتمداری با آن طرز فکرش با پورمندی همیشه اصلاح طلب سر یک میز نشسته اند؟ آیا به توافقی رسیده اند که هنوز خبرش به ما نرسیده، چه توافقی؟ مثلا حمایت از میرحسین در قبال موافقت با فدرالیسم و چند ملت و ملیت اعلام کردن ایران تا در قدرت و ثروت شریک شوند؟ در عین حال از بازگشت پادشاهی مشروطه به ایران بهر قیمتی که شده جلوگیری کنند چون درین یک موضوع همیشه متحد بوده و خواهند بود صرفنظر از اینکه ملت ایران بخواهد یا نخواهد؟؟؟!!! تاریخ گواه است که هم کنفدراسیونی های 57 نشان دادند که ایران و تمامیت ارضی ایران برایشان بی ارزش است و هم جمهوری اسلامی، و هر دو هم حاضرند ایران نابود شود ولی پهلوی ها نباشند. هر دو از دودمان پهلوی متنفرند چون این دودمان جلوی هر دو این دو نیروی سرخ و سیاه تا وقوع فاجعه شوم 57 ایستاد.

من واقعا میخواهم که پاسخهای دقیق به پرسشهای بالای خود داشته باشم. بنابراین، هر کسی بمن کمک کند و اشتباهات مرا بگیرد از او سپاسگزار خواهم شد. در ضمن چه توافقی توانسته بین اصلاحاتچی های رژیم با ملت و ملیت سازان پشت پرده صورت گرفته باشد که هر دو جلوی پرده در یک جبهه ؛انتخابات آزاد؛ قرار گرفته اند؟ و چرا هر دو از لیبرال دمکراسی برای ایران طفره می روند و همانقدر آنرا برای ایران نمیخواهند که بازگشت پادشاهی مشروطه به ایران را نمی خواهند؟

منه جمهوریخواه از سکولاردمکراسی، انتخابات آزاد! و اتحاد اصلاحاتچی ها با فسیلهای کنفدراسیونی همانقدر میترسم که از ماندن جناح خامنه ای میترسم. با وجود این و با اتحاد آندو، نه ایران نجات می یابد و نه یکپارچه می ماند. هیچکدامشان هرگز تعهدی به ایران، به یکپارچگی سرزمینی و همبستگی ملی ما نداشته اند. من بعنوان یک جمهوریخواه تن به مشروطه پادشاهی میدهم بشرطیکه پادشاهیخواهان و در صدرشان شاهزاده ذره ای از اصول زیر کوتاه نیایند:-حفظ تمامیت ارضی ما طبق اطلس جهانی در سال ۵۷، ایران یک کشورست با یک ملت واحد، دمکراسی پارلمانی و قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران

February 27, 2013 10:27:07 PM
---------------------------

حق

درود بر هموطنانم. بین حسن شریعتمداری، شهریار آهی، جمشید طاهری پور، پورمندی و طبری و دیگر حضار در این نشست، چند نفرشان اعضاء کنفدراسیون دانشجویان ایران دوران شاه بوده اند؟ از میان اینها چند نفرشان در این 34 سال توانسته اند از گذشته های خود عبور (نقد از گذشته خود) کرده، و پس از بیش از 3 دهه تجربه شخصی شان از لیبرال دمکرات ترین کشورهای جهان دست از تفکرات کنفدراسیونی خود برداشته اند؟ چه درصد از حضار درین نشست با اینکه خود در لیبرال دمکراسی ها زندگی می کنند هنوز از لیبرال دمکراسی برای ایران طفره می روند و سکولاردمکراسی را علم کرده اند؟ چه تعداد از اینان تفاوت بین لیبرال دمکراسی و سکولاردمکراسی را توضیح داده اند و موضع خود را در این یک مورد اعلام کرده اند؟ در این نوشتار می بینیم حسن شریعتمداری از قانون اساسی جمهوری اسلامی حرف می زند ولی آیا تا بحال گفته او بدنبال چگونه قانون اساسی ای برای ایران است؟

در نوشتار مشترک آقای آبار آمده که "بررسی کمی کیفی وتوسعه امکان های توافق برسرکنار آمدن با حکومت اسلامی، شریک شدن در قدرت سیاسی به رهبری آقای میر حسین موسوی یکی ازاهدافی است که از لابلای سخنرانیها ساطع میگشت". حتما توافقی بین کنفدراسیونی های 57 ای و اصلاحاتچی ها انجام شده یا در شرف انجام است. آیا کسی از مفاد آن خبر دارد؟ وقتی تظاهرات جنبش سبز در اوج خود بود، حسن شریعتمداری همراه با رفیق درگذشته اش، مهرداد مشایخی که هر دو از سران سازمان اتحاد جمهوریخواهان ایران بودند، از هر بوق و کرنای بیگانه منجمله صدای امریکا و دویچه وله اعلام می کردند که جنبش سبز، یک جنبش سراسری و فراگیر نیست چون "ملتها و ملیتهای غیر فارس" نوار مرزی ایران در آن شرکت نداشته اند و سکوت کرده اند چون مطالباتشان "فدرالیسم و برسمیت شناخته شدن ایران بعنوان کشوری چند ملت و ملیتی" را در این جنبش نمی بینند. چگونه است با این بهانه ها، حسن شریعتمداری و همفکرانش در آنزمان از میرحسین موسوی حمایت نکردند ولی حالا می خواهند از او حمایت کنند!!!؟؟؟ حال چگونه است...ادامه بخش ۲

February 27, 2013 09:47:15 PM
---------------------------

حق

بخش ۲...و آب و روغنی اند که سرنوشتشان جدایی از یکدیگرست؟ آیا انتظار داشتن از ایندو طرز تفکر که با هم توافق و همکاری کنند خوش خیالی و خام فکری ای بیش نیست؟ وطنپرست ایران مدار و بیوطن ایران ستیز از دو جنس کاملا متضادند چون هر کدام اهدافی را دنبال می کنند که یکی برای بقای ایران است و دیگر برای نابودی ایران. آیا هر دو اینها را مبارز و مخالف رژیم دانستن و یکی پنداشتن و معرفی کردن بنظرتان درست، منصفانه و حافظ منافع ملی ایران است؟ یا باید به پالایش این آپوزیسیون "صدها حزب گروه..." از عناصر نامطلوب ایران و ایرانی ستیز پرداخت تا عناصر مطلوب بتوانند حول چند اصل که منافع ملی کلان ایران را حفظ می کند و گسترش می دهد توافق و همکاری کنند؟ آیا تنها توافق این "صدها حزب گروه...." که خواهان براندازی جمهوری اسلامی هستند کافیست تا با هم توافق و همکاری کنند تا رژیم برود؟ بعدش مهم نیست؟ آنوقت اینکه می شود همان سرآغاز فاجعه 57 که حزب دمکرات! کردستان، بنی صدر، یزدی، خمینی، جبهه ملی، چریکهای فدائی خلق، حزب توده،..که تنها وجه اشتراک و توافق و همکاریشان حول "شاه باید برود" بود. بعد از رفتن رژیم چی؟ توافق این احزاب و گروههای نامتجانس انقلاب سیاه 57 را آفرید. آیا باز باید همان نامتجانس ها رها شوند تا دوباره همان توافق را بکنند و بهمان نتیجه و یا بدترش در آینده برسیم؟ آیا مهم نیست بدانیم چندتا از اینها بازماندگان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی زمان شاه اند که به ایران گند زدند و پشیمان شدند و حالا اهداف و مبارزاتشان بواقع در راستای منافع ملی ایران است یا نه هنوز همان کوردلان کینه توز ایران ستیزی که بوده اند باقی مانده اند؟ چگونه با این ؛صدها حزب گروه....؛ اینبار ثابت خواهند کرد که می دانند چه می کنند و می توانند جبران مافاتشان را بکنند؟ آیا فقط مخالفت این ؛صدها حزب گروه...؛ با جمهوری اسلامی می تواند چیزی بجز همین مخالفت شان توافق دیگری بکنند وقتی انقدر نامتجانس اند مثل سال ۵۷؟ یا باز با باز و کبوتر با کبوتر، حرکت در جهت قوانین طبیعت، عقل و خرد؟ با سپاس

February 25, 2013 02:13:34 PM
---------------------------

حق

با درود آقای آبار گرامی، بله، "صد ها حزب گروه وسازمان شناخته شده مخالف رژیم جمهوری اسلامی درخارج خواستار براندازی وانحلال رژیم فاسد و ضد مردمی اسلامیند". اما آیا اهدافشان همگی اینان در راستای حفظ و گسترش منافع ملی ایران یعنی وطنپرستانه است یا در راستای منافع شخصی، گروهی و حزبی شان که وطنفروشی است؟ آیا تنها مخالفت با جمهوری اسلامی جوازی است که همه اینها را ملوس و برای ایران مفید بدانیم و به ملت ایران معرفی کنیم؟ یا اول باید اهداف و سوابق این "صدها حزب و گروه...." را یکی یکی ببینیم و ببینیم مخالفتشان با جمهوری اسلامی بر سر چیست و اهدافشان چه بوده و هست که موجودیت این رژیم و وجود وطنپرستان در صف اپوزیسیون سدی در برابرشان شده؟ آیا نباید دید این "صدها حزب و گروه..." چه اهداف مشترکی با هم بغیر از سرنگونی رژیم دارند و نسبت بهم چه طرز فکر و سیاستی داشته و دارند؟ مثلا بدنبال حذف یکدیگر از گردونه سیاسی از حالا هستند و از حالا در غیاب ملت ایران و به قیمومیت از جانب این ملت تعیین می کنند "یا جمهوری یا هیچ"،"یا ایران چند ملت و ملیتی است یا هیچ"، و "یا فدرالیسم یا هیچ". این گروگانگیری ها فقط بدرد وطنفروشان و آنهایی خورده که در پی فروپاشاندن هر چه بیشتر جامعه ایرانی و تداوم همین رژیم بوده اند. و کدامیک از این "...یا هیچ" هایشان کوچکترین ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر دارد، و منافع ملی ایران را نشانه نرفته است؟ یکی مبارزه اش برای حفظ ایران و منافع ملی ایران است و آن دیگری مبارزه اش برای حفظ منافع شخص خود و حزب و گروهش است. هر دو مبارزند ولی آیا هر دو را باید یکی دانست و ارج نهاد و از هر دو توقع داشت که با هم به توافق بر سر اصول برسند و همکاری کنند؟ اینها در اصول با هم هیچوجه اشتراکی ندارند، دارند؟ آیا توافق و همکاریشان بر سر سرنگونی رژیم بتنهایی کافیست؟ بعدش چی؟ آیا فکر می کنید این مبارزان بجز براندازی جمهوری اسلامی می توانند هرگز با هم بر سر اصول حافظ منافع ایران توافق و همکاری کنند یا همانند دو خط موازی هرگز بهم نمی رسند...ادامه بخش ۲

February 25, 2013 01:54:45 PM
---------------------------

دکتربهرام آبار

دوستان ارجمند؛ صد ها حزب گروه وسازمان شناخته شده مخالف رژیم جمهوری اسلامی درخارج خواستار براندازی وانحلال رژیم فاسد و ضد مردمی اسلامیند. این نظام نه جمهوری، نه اسلامیست. تک تک ما، خواهان براندازی نظامی هستیم که داعیه مدیریت جهانی دارد اما با سرکوب وزندان وشکنجه و کشتارمعترضین ومخالفین به تبهکاری، چپاول وغارت ادامه میدهد. بیست سال درراه سرنگون کردن دیکتاتوری موجود درجستجو وانتظار پیوند با یکدیگریم! پرسش اینست؛ چرا نیروی مبارزه گر که در تک تک ما درغلیان است هدر میرود؟ چرا این نیروها یگانگی وپیوند نمیپذیرد؟ چرا نمیتوانیم ازتوقعات وخواسته ها کم کرده برای نیل به آرمان هایمان با کمی ایثارگری شتاب را افزایش دهیم. ده ها سال تک رویهای بینتیجه به کجا رسیده؟ ده ها سال خودمحوری، خود بزرگ بینی وخودخواهی ما چه حاصلی داشته. دنیای مدرن در حال پیشرفت است وایران دراسارت یک هیولای شیطانی درحال پس رفتن وتباهی! اگرماایرانیان برای برکناری این رژیم تبهکارچاره نکنیم، باید درانتظارآینده ای بس اسفناک باشیم و تباهی ایران را نظاره کنیم. این صد ها حزب گروه وسازمان های شناخته شده انحلال خواه باید هرکدام یک یا دو نماینده انتخاب کرده، نماینده گان راعلنا اعلان دارند. این نماینده گان میتواند‌‌ برای تعین وانتخاب هفت نفر یا بیشتر ازافراد شناخته شده کاردان وبانفوذ را بعنوان سخنگویان اوپوزیسیون انحلال طلب طی انتخاباتی در اینترنت تعین کنند. بافت محکمی ازسخنگویان کاردان وبانفوذ برای شناخت بین‌المللی اپوزیسیون فعالیت کرده واز مجامع بین‌المللی بخواهند فشاربه رژیم جمهوری اسلامی را به مساله اتمی محدود نکند و بحقوق بشردرایران هم بپردازدو از هزاران ایرانی مخالف رژیم درمقابل جمهوری اسلامی به طور فعال حمایت کند. نمایندگان اپوزیسیون با سازمان ملل وپارلمان اروپا درتماس بوده برای احقاق حقوق ایرانیان ازرژیم تروریست پرور اسلامی پشتیبانی طلب کنند. اینچنین صدای فریاد ایرانیان اسیر در ایران را بگوش جهانیان برسانند وبرای انتخابات آزاد پس ازسرنگونی رژیم مرگ وخون تلاش نمایند.

February 21, 2013 09:20:03 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

بخش آخر - "انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و دیالوگ ملی‌ با خائنین، هر دو مضحک است."

به آنهایی که در پنجاه و هفت به ایران و ایرانی‌ خیانت کردند فقط یک چیز باید گفت: "خودتان داوطلبانه دست از سیاست بر دارید و شانس خود را بیش از این در برابر خشم ملت نیازمایید."

به همان مقدار که "انتخابات آزاد" در جمهوری اسلامی مضحک است، تصور "دیالوگ ملی‌" با خائنین به میهن هم به همان مقدار مضحک است. خودشان بروند برای همه بهتر است... ما با یک مشت خائن بی‌ هویت حرفی‌ برای گفتن نداریم... چرا که هر طرف که سر را بر میگردانیم آثار خیانت‌های شما را روشن و شفاف می‌‌بینیم... خودتان بروید و بیش از این سر بسر ما مگذارید. چرا که آن روزی که میبایستی دیالوگ ملی‌ میداشتید، تصمیم گرفتید که دست به شمشیر ببرید... شما‌ها "آقایان و خانم‌های نشست‌های متعدد دموکراتیک، شما‌ها همان هائی هستید که دیروز با شمشیر سر این ملت را بریدید، و امروز میخواهید با پنبه سر این ملت را دوباره ببرید... به شما‌ها اعتمادی نیست - خودتان تا فرصتی باقی‌ مانده بروید پی‌ کارتان... و دست از سر این ملت بردارید...

سخنی با آنهائی که خائنین را به بازی میگیرند. "ابعاد فاجعه را نمی‌دانید، و نمی‌دانید که دارید چه می‌کنید؛ برای خودتان بخاطر این افراد بی‌ ارزش درد سر نخرید."

فداکاری می‌‌کنیم اما شرف خود را نمی‌‌فروشیم و با خائنین گفتمان نداریم.

February 21, 2013 10:16:41 AM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

بخش دوم - "انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و دیالوگ ملی‌ با خائنین، هر دو مضحک است."

یکی‌ روانپریش و مریض قتل می‌کند، دیگری دانسته و هشیار آن یکی‌ را به قتل تشویق می‌کند و برای او دست میزند. کدام را میشود راحتر بخشید و از سر گناهانش گذشت؟

در هیچ کشور دموکراتی جای خائن در "دیالوگ ملی‌" نیست.

بخاطر نسل فردا خیلی‌ فداکاری‌ها باید کرد. مخصوصاً از "انتقام گرفتن" باید چشم پوشید تا نسل فردا بتواند شانسی داشته باشد تا راه خود را دوباره پیدا کند.

اما برگزار کنندگان این نشست‌ها باید بدانند بخت خود را نباید بیش از این بیازمایند... و بدانند که ما میدانیم که خراب کردند و سوزاندند و کشتند و بر باد دادند، اما دوباره هرگز... اما دوباره هرگز که بتوانند با طرفند‌های دیگر خود را به این ملت تحمیل کنند.

آنهایی که دانسته ایران را در دوزخ کلاغ‌های سیاه انداختند و در روز سقوط ایران با عالیجنابان سرخ پوش هم گیلاس و هم صدا شدند، باید از سیاست استعفا دهند و داوطلبانه کنار بروند وگرنه آینده روشنی در انتظار آنها نخواهد بود. این ملت آنهایی را که داوطلبانه دست از سر این ملت بر دارند را میتواند ببخشد، اما آنهایی که ترجیح میدهند شانس خود را دوباره بیازمایند باید بدانند که آینده شومی در انتظار آنها خواهد بود. مریض روانی‌ را میشود بخشید اما خائن را هرگز.

آنهایی که در بوقوع پیوستن فاجعه پنجاه و هفت دست داشته‌اند نباید به انتظار آن روزی بنشینند که خشم این ملت بر سر آنها خراب شود. بهتر است خودشان از هم اکنون سیاسست شکست خورده خود را داوطلبانه ببوسند و کنار بگذارند.

دمکراسی را باید بدون خأننین به ایران بازگرداند. تحمل و فداکاری و بخشش بخاطر نسل فردا بجای خود، اما راه را برای منفوران جامعه باز گذاشتن که دوباره نقشه‌های پلید خود را بر سر این ملت خراب کنند بجای خود... آن دسته که از طرف این ملت ترد شده‌اند بهتر است که خودشان بروند، و منتظر ... نمانند.

February 21, 2013 10:13:31 AM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

بخش اول - "انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و دیالوگ ملی‌ با خائنین، هر دو مضحک است."

این روزها "دیالوگ ملی‌" مد روز شده، همه جا هر کسی‌ که میخواهد خودی نشان دهد و از قافله عقب نماند، صدایی صاف می‌کند و چهره حق بجانب و فیلسوفانه‌ای بخود می‌گیرد و دستش برسد یک پیپی هم زیر لب میگذارد و از مزایا و اهمیت "دیالوگ ملی‌" سخن می‌گوید.

اما هر گاه که به اسامی این طرفداران تازه بدوران رسیده "دیالوگ ملی‌" مینگرم بی‌ اختیار به یاد روز‌ها و ماه‌ها و سال‌های پس از ورود خمینی جلاد به ایران میافتم. به یاد چشمان اشک آلود شاه میافتم که با نگرانی‌ از آینده ایران و ایرانی‌ از ایرانیان میخواست که "به ایران فکر کنند...".

به یاد رادیو بی‌ بی‌ سی‌ میافتم که روزانه اسامی رجال میهن‌پرست را که در آن روز تیر باران شده‌اند را می‌برد، غافل از اینکه آن افراد ساعاتی پس از اینکه اسامی آنها از رادیو بی‌ بی‌ سی‌ اعلام میشد در ایران تیر باران می‌شدند...

بی‌ اختیار، به یاد چهره چندش آور یاسر عرفات میافتم که چگونه در کنار خمینی با لبخند رضایت به بخت برگشته ایران و ایرانی‌ می‌خندید و خرسند و شاد بود...

با یاد زن و مرد ایرانی‌ میافتم که در آن روز‌ها از کوه و دشت و صحرا در سرما و گرما و با هزار خطر خود را به آن سوی مرز‌های ایران میرساندند...

و به یاد چهره زشت، کثیف و ویرانگر آن دسته میافتم که در کنار خمینی با آن ریش‌ها و چهره‌های تلخ و غیر ایرانی‌، خون و خونریزی را "دیالوگ ملی‌" خود کرده بودند... و امروز همان‌ها از "دیالوگ ملی‌" و تحمل عقاید و افکار و دگر اندیش و و و سخن می‌گویند.

به لیست اسامی شرکت کنندگان در این (نشست‌ها برای دموکراسی) که می‌نگرم، از آنها می‌پرسم... وقتی‌ که شاه گفت "بیایید همه به ایران فکر کنیم..." شما آقایان و بانوان که امروز از "دیالوگ ملی‌" سخن می‌گویید در آن زمان کجا بودید؟ به چه کاری مشغول بودید؟ دست بوس کدام خائن بودید؟ نقشه نابودی کدام میهن‌پرست خادم به میهن را می‌‌کشیدید؟

February 21, 2013 10:12:23 AM
---------------------------

جمشاد پرچمشاهی


درحال حاضر "انتخابات آزاد" سخن مد روز شده است که طبق معمول همه "فعالان" و "روشنفکران" اپوزیسیون به تجزیه و تحلیل آن روی آورده اند. هراز گاهی مطلبی بر سر زبان ها می افتد که با تکرار مکرر آن تبدیل به سوژه یا سخن روز، هفته و یا شاید ماهها گردیده و پس از آن از ذهن و زبان ها محو و مانند اسناد و مدارکی که در بایگانی گرد و خاک می خورند، به بته فراموشی سپرده می شوند.

آقایان و خانمهای اپوزیسیون و"فعالان سیاسی" برونمرز هرچقدر هم که تلاش کنند و هزاران نشست و جلسات و گردهمایی و همایش برگزار و در مورد مطالب و مسایل تکراری و نشخوار شده هزاران بار هم سخنرانی و گفت وگو و جروبحث کنند، تازمانی که این رژیم خرافی و قرون وسطایی دینی در ایران و بر مردم آن حاکم است، آب از آب تکان نخواهد خورد.

برخی حضرات تصور می کنند که با تعویض پالان خر می توان تغییراتی در امور حمل و نقل بار بوجود آورد، غافل از اینکه خر همان خر می ماند. اصلاحات و تغییرات جزیی در بدنه این نظام جنایت پیشه و خون آشام به مثابه همان تغییر پالان خر است چون هیچگونه تغییری در ماهیت و هسته آن بوجود نمی آورد. تا مردم در داخل کشور خود نجنبند و مطالبات خود را بدست نیاورند، اپوزیسیون برونمرز هرگز نمی تواند با اینگونه رفتارها و عملکردهای بی فایده، جنبش فراگیر در درون ایجاد کرده و از راه دور مردم و ملت را به شورش و قیام ترغیب و هدایت کند!

February 19, 2013 06:06:23 PM
---------------------------

ایرانی

جناب آقای دکتر آبار، با درود
البته کامنت من به دو موضوع اشاره دارد. ابتدا به عدم اصلاح جمهوری اسلامی، یعنی تا زمانی که جمهوری اسلامی واقعا موجود است، حذف پسوند اسلامی آن ممکن نیست. اما در ورای جمهوری اسلامی، رای آزاد ملت می تواند بنا کننده هر نوع سیستم خکومتی باشد که میل ایشان است. بنابراین، کامنت من مؤید مقاله و نظر شما در رابطه با عدم امکان اصلاح جمهوری اسلامی آنهم در حداکثر ترین شکل ممکن (یعنی حذف ولایت فقیه و اسلام از کلیه قوانین آن) بود. مسئله دوم، اشاره به ماهیت اسلامی انقلاب ۵۷ است که امروز کسانی می خواهند آن را یک انقلابی سکولار (به قول قدما خلقی!) جا بزنند که تمام کسانی که آن روزگار را به یاد دارند، در کذب بودن این ادعا شکی ندارند. بنابراین، همانگونه که خود فرموید، در قالب جمهوری اسلامی، حذف پسوند اسلامی امکان ندارد، تنها باید جمهوری از نوع اسلامی آن سرنگون شود تا راه برای استقرار یک نظام سکولار و دموکرات از هر نوع آن (چه جمهوری و چه پادشاهی پارلمانی) توسط رای مردم هموار شود. در راه مبارزه برای آزادی ایران و ایرانی، موفق باشید.
پاینده ایران

February 19, 2013 02:36:15 PM
---------------------------

حق

این جمهوریخواهان گمراه ایرانی چون رژیم را در حال فروپاشی می بینند دارند اینگونه وارد عمل می شوند تا با رفتن بخش اسلامی این رژیم، آن بخش جمهوری اش را حفظ کنند تا حق انتخاب ملت ایران بین یک جمهوری مشروطه و یک پادشاهی مشروطه را بگیرند. اینها همانها هستند که معتقدند انقلاب شکوهمند سکولاردمکرات چینی و روسی و کوبایی و کره شمالی و سوری شان را یاران اسلامیست شان به سرکردگی خمینی دزدیدند. حالا این جمهوریخواهان سکولاردمکرات جهان سومی می خواهند ؛حق؛ شان را از دزد انقلابشان بگیرند. اگر جهان سومی و فرصت طلب و قدرت طلب با توسل به تقلب نبودند که ؛دیالوگ ملی؛ شان را با حذف پادشاهی خواهان انجام نمی دادند و با این حذف آن درصد از ایرانیان پادشاهی خواه را حذف نمی کردند و ؛ناخودی؛ نمی انگاشتند تا هیچ حقی برای آنها در ابراز وجودشان قائل نشوند. با این طرز تفکرست که این سکولاردمکرات های جمهوریخواه از حالا دیکتاتوری شان را بنمایش می گذارند تا یک جمهوری دمکراتیک سکولار از جنس چین و کوبا و صدام در ایران ایجاد کنند و دوران را به کام خود. در میانشان انقدر فدرالیست و ملت و ملیت ساز/تراش هست که امکان دارد همگیشان تن به یک جمهوری فدرال سکولاردمکرات ایران هم بدهند و هر کدام و گروه به نمایندگی یک ؛ملت و ملیت؛ ای که برای ایران قائل هستند که می توانند بطور همیشگی و موروثی استانهای مرزی کشور را بین خود تقسیم کنند و از قدرت و ثروت بهره مند شوند و هر کدام هم مردم/رعایای خود را داشته باشند و توافق کنند که دخالت در امور رعایا/ملت و ملیت دیگری نکنند. زمینه تکه پاره کردن کشور را این جمهوریخواهان فراهم می کنند. آیا جبهه ملی بخاطر اصل جمهوریخواهیش، تسلیم این جمهوریخواهان خواهد شد و دوباره گول خواهد خورد را باید در واکنش شان امروز روز و فردا دید (بار اول در سال ۵۷ گول خورد وقتی بزیر عبای خمینی رفت). اما جبهه ملی، اگر ملی است کی می خواهد ملی بودنش را در واکنش قاطع به اینها نشان دهد و منافعش و منافع ملی ایران را در رقابت سالم خود با پادشاهی خواهان در درون مرز بفهمد!؟

February 19, 2013 02:18:19 PM
---------------------------

بهرام آبار

جناب ایرانی، بادرود وسپاس،
البته که میتوان با حذف پسوند اسلامی جمهوری اسلامی، به جمهوری رسید. اما پیشاپیش باید جمهوری اسلامی که جز سرکوب وکشتار ایرانیان، ماجراجوئی، تبعیض، پیمان شکنی، تروریست پروری، زن ستیزی، شکنجه، تجاوز، جنگ طلبی، بذل و بخشش و حیف ومیل سرمایه های ملی، تخریب آثار ملی، شهوت داشتن بمب اتمی، انزوای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، بدنامی و حقارت در میان ملل جهان دست آورد دیگری برای ایرانیان نداشته واصلاح نا پذیرهم هست منحل شده یک نظام دمکرات باورمند وپایبند به حقوق بشر زمام امور را بدست گیرد. برای پابرجائی دمکراسی در جوامع مذهبی جدائی قوانین دین ومذهب ازقوانین مدنی بسیار ضروریست (سکولاریسم). ازطرفی شاید پس از این جمهوری نکبت، خون ومرگ مردم ایران طرفدار یک پادشاهی پارلمانی باشند. بنابراین پس از برکناری این نظام تخریب ، زندان ومرگ، ملت ایران نوع حکومت خود را تعین خواهد کرد.

February 19, 2013 01:40:04 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
متاسفانه از دید جمهوری خواهان، بالاخره این انقلاب شکوهمند جمهوری خواهی بوده که به سرقت رفته و تبدیل به هیولای اسلامی شده!، پس می توان با حذف پسوند اسلامی آن، به همان جمهوری رسید که می خواستیم!، استدلال هایی که تنه به بند تنبان می زند و عقول را به تحیر وا می دارد. درک این نکته که مردم ایران از اصلاح طلبان حکومتی گذشته اند، برای کسانی که در ایران زندگی می کنند سخت نیست، سایرین هم می توانند به فراخوان های تظاهرات از سوی شورای مجهول الهویه راه سبز امید مراجعه کنند. در مقاله ای نوشتم که خاتمی در دوم خرداد و موسوی و کروبی در سال ۸۸، تنها بهانه مردمی دربند برای بیان مخالفت بودند، فکر می کنم امروز دیگر قضاون درباره این جمله زیاد سخت نباشد.
پاینده ایران

February 19, 2013 12:32:19 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites