بمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
آنچه حکومت اسلامی را روزی با سرنوشت محتوم خود رو در رو خواهد ساخت، ستیز و مقاومت است و خیزش و جنبش زنان. چرا که آنچه زنان میخواهند سازگار نیست با احکام شریعت اسلامی. چرا که الله، خدای یکتا و یگانه، مرد است و مردانه میاندیشد. قوانینی که صادر کرده است در سوی حفظ و تداوم سلطه مرد بوده است بر زن و هنوز هم هست. الله که زمانی نام بکی از بتان بزرگ کعبه بوده است، زن را برای رضا و خشنودی مرد آفریده است. زن، مستقل از مرد موجودیت ندارد. الله زن را از حق و حقوق انسانی محروم نموده است. نه اینکه به مرد چنین حق و حقوقی را اهدا نموده است. خیر. مرد را نیز بنده و عبد و عبید خود خلق کرده است، اما، زن را به بندگی مرد در آورده است. زن را هم بنده خود ساخته است و هم بنده مرد. الله زن را در خدمت مرد گمارده و همچون باغ و مزرعه به مالکیت مرد درآورده است که در آن بکارد آنچه که میل دارد(آیه 222 از سوره بقره آیه های بسیار دیگری در سوره نساء). الله مصلحت ندیده است که مرد را به خدمت زن در آورد. چه میشد اگر الله فرمان به مختار بودن زن میداد در برگزیدن چندین مرد به همسری؟ جهان هستی که البته کن فیکون میشد. بمنظور حفظ هستی، الله سروری را به مرد بخشیده است، به آن دلیل که خود نمیتواند از جنس چیزی دیگری باشد مگر مرد.
اما نباید از لطف و رحمت الله نسبت به زن غافل بود. زن را همچون گوهری نادر، زیبا و فریبنده، خلق کرده است در خور مرد. به مرد امر نموده است که او را در درون پنهان و در بیرون نیز مخفی نگاه دارد. مبادا که زلف افشان و رخسار زیبا و برجستگی های اندام زن در معرض نگاه های آلوده مردان قرار گیرد و آنان را شیفته و منقلب ساخته، و سبب آن گردد که مردان عنان از کف داده و به انحراف کشانده و بسوی ارتکاب گناه و گناهکاری سوق دهد. لاجرم "بی حجابی "(استغفر الله ) امنیت اخلاقی و روانی جامعه را مختل و سبب هرج و مرج گردد. حجاب زن در اسلام نماد نظم و انضباط اجتماعی است، بار سنگینی که الله بر دوش زنان نهاده است.
نگرش اسلامی به زن که با حرکت جامعه بسوی تجدد، ضعیف گردیده بود با سلطه دین بر جامعه، به حاکمیت رسید و در قوانین مدنی، جنائی و جزایی نظام ولایت، انعکاس عملی یافت. سنگسار زنان متهم به زنا که یکی از نا انسانی ترین مجازاتی ست که تا کنون بشر خلق کرده است، قانونی گردید. خون زن نیز چون از جنس خون مرد نیست دارای دیه ایست نصف دیه ی مرد. شهادت دو زن نیز برابر است با شهادت یک مرد. اگر زنی بدست مرد به قتل برسد، به زندان کوتاه مدت و غرامت نقدی نه چندان سنگین متهم میشود. ولی اگر زنی مرد را بقتل برساند به جرم "محاربه " بدار مجازات آویخته میشود. در امور خانوادگی، ازدواج و طلاق، مرد چیره است و ممتاز. لیست محرومیت های حقوقی زن نسبت به مرد البته بسیار طولانی ست. اما همین بس که بگوییم که انقیاد و اسارت زن در نظام ولایت، ریشه در شریعت اسلامی و آموزش و بینش آیت الله ها، حجت الاسلامها، فقها و علما دارد. حکومت ولایت بواسطه ی سلطه بر زن است که مرد و تمامی جامعه را نیز به اطاعت و عبودیت میکشاند. حجاب اجباری که نماد اسارت زن است در عین حال نماد نظام ولایت است. باین دلیل است که اگر زن حجاب از سر بر گیرد، حکومت اسلامی نیز فرو ریزد و هویت ش نابود گردد.
برابری زن و مرد در منظر فقاهت و ولایت، یک اختراع بشری ست، بشری که دارای عقل و خرد ناقص و کوتاه می باشد در برابر عقل و خرد الله که لایتناهی و نقصان ناپذیر است. اینست که علما و فقها به گذشته باز میگردند، به آن زمان اسطوره ای و افسانه، ای زمانیکه خدا زنده بود و پیامبرانی گسیل میداشت که مخلوق ش را به "راه مستقیم " هدایت کنند. در آن دوران مفاهیم چون انسان و استقلال و آزادی و برابری، مفاهیمی بودند بیگانه.
فقاهت، دشمن آشتی ناپذیر زمان است. با آن به جنگ و ستیز بر میخیزد. سعی میکند آنرا منجمد سازد و تغییر ناپذیر. چه تعجب اگر الگوهای خوبی و پاکدامنی، عفت و عفاف، بینایی و دانایی، عدل و انصاف همه وارد اتی از گذشته اند. بعنوان مثال الگوی زن ایرانی، حضرت فاطمه فرزند پیامبر اسلام است که در تقلید و تبعیت از وی زن ایرانی باید کوشا باشد. بعبارت دیگر، از زن ایرانی نیز باید انتظار داشت که فرزندانی مافوق بشر مثل حسن و حسین بدنیا آورد. اما زن ایرانی بآن سطح از آگاهی نائل گردیده است که بتواند محدود بودن وجود خویش را در برابر یک فرشته الهی، همچون حضرت فاطمه زهرا، به سادگی در یابد. زن ایرانی نمیتواند از کسی تقلید و تبعیت کند که مثل آن شدن هرگز نتواند. زنان ایرانی زمینی هستند و حضرت فاطمه موجودی آسمانی. شاید اگر زن ایرانی در زمان فاطمه میزیست او نیز در برابر منزلت و جایگاه خوار و پستی که نظام اسلامی برایش فراهم آورده بود، تسلیم شده، اطاعت نموده و دست به ستیز و مقاومت نمیزد. اعتراض و مقاومت زنان در برابر بی عدالتی و نابرابری، یک پدیده اجتماعی ست که تعلق دارد بدوران مدرن نه به دوران بدویت بشری، دوران رسالت و پیامبری.
اما ممکن است که عنوان شود که نتوان نظامی را که در پی دستیابی به فن آوری انرژی هسته ای و تکنولوژی و فن آوری های علمی است، واپسگرا و شیفته بازگشت بگذشته خواند. شکی نیست که حکومت اسلامی در بکار گیری ابزار و وسایل مدرن که در خدمت زندگی مادی و کسب و تداوم قدرت موثرند، هرگز امتناعی از خود بروز نداده اند. تلویزیون و سینما و تاتر بد و زشت بودند و پلید و حرام در آنزمان که تحت تسلط و کنترل رژیم شاهی بودند. آیت الله ها، علما و فقها، و طلبه حوزه ها باید دهان خود را آب کشی میکردند اگر کلماتی چون رادیو، تلویزیون و روزنامه به زبان میآوردند. البته که حرام دیروز امروز حلال شده است، به آن شرط که آبکشی شده و مراسم وضو را مو به مو به اجرا در آورده باشد و احکام شریعت را نیز بیاموزاند. در کل فقاهت از فرآورده های دنیای مدرن مثل برق و تلفن موبایل، اتومبیل و کامپیوتر و یخچال بهره برگیرند در زندگی روز مره، سوار مرسد س بنز هم میشوند. توپ و تانک و موشک و بمب های مخرب نیز میسازند و با تکیه بر آنها وارد میدان جنگ میشوند. بدین لحاظ نیست که فقاهت از تجدد و مدرنیزم میهراسد. بلکه شناسائی خود مختاری، استقلال و آزادی انسان، نهفته در آرمان مدرنیسم است که فقاهت را هراسان میسازد. برابری زن با مرد و آزادی آنها بر اساس منشور حقوق بشر است که ساختار نظام اسلامی را متزلزل میسازد.
زنان ایرانی تاکنون تسلیم اراده ولایت، جلوه الله، آیت الله ها و حجت الاسلام ها و فقها و علما، نشده اند و سر تعظیم و اطاعت در برابرشان فرو نیاورده اند و نخواهند آورد. آزادسازی جامعه بسته بآزادی زن است. رهایی زن از بند شریعت است که به مرد نیز از بندگی رهایی میبخشد. و گرنه مرد به اسارت و بندگی تن دهد و سر تسلیم و اطاعت فرو آورد بی آنکه خود بدان آگاهی داشته باشد. جنبش رهایی بخش برهبری زنان است که جامعه را به آزادی میرسد.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|