حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
وقتی جانبازان خودکشی می کنند...

March 08, 2013

جمعه 18 اسفند 2571 = March 8, 2013

الاهه بقراط الاهه بقراط
 

هیچ جنگی زمانی که تمام می‌شود، واقعا تمام نمی‌شود! زهری که جنگ و جمهوری اسلامی به جامعه ایران تزریق کردند، بسی کشنده‌تر از زهری است که خمینی سر کشید. درد جانبازان و جامعه یکی است. جامعه‌ای که جسم و جانش فرسوده و افسرده است. طنز تلخ و درد غریبی در رابطه بین دو واژه «جانباز» و «خودکشی» موج می‌زند! در کشوری که جانبازانش خودکشی می‌کنند، اخلاق سیاسی، توانمندی حاکمان و قدرت دفاعی به زیر صفر نزول کرده است.

*****

«خودکشی یکی از علل مرگ جانبازان ایرانی است که به مرگ جانبازان در سنین پایین (کمتر از چهل سال) منجر می‌شود و نشان دهنده ضرورت توجه به این موضوع در جانبازان می‌باشد».

نخست اینکه، این مختصر که خواندید یکی از نتایج بررسی پژوهشی کارشناسانی است که با تحقیق درباره مرگ بیش از 1500 جانباز در فاصله سال 59 تا 81 صورت گرفته است. انتشار این تحقیق به تابستان 1385 یعنی شش سال پیش باز می‌گردد. کافیست واژگان «خودکشی/خودسوزی جانبازان» را به جستجوگری در اینترنت بدهید تا خبرهای مربوط به موارد متعددی از این پدیده غم‌انگیز را به دست آورید.

دیگر اینکه اشاره این گزارش پژوهشی به «سنین پایین» و «کمتر از چهل سال» با توجه به اینکه در زمان انجام این بررسی، پانزده شانزده سال از پایان جنگ ایران و عراق گذشته بود، رده سنی این جانبازان را در زمان جنگ نشان می‌دهد: کودکان، نوجوانان و جوانانی که سرنوشت‌شان به دست دیگران نه در مدرسه و زمین بازی و خوشی‌ها و سرکشی‌های کودکی و جوانی، بلکه در جبهه‌های جنگ رقم زده شد.

بنیادهای بی‌بنیاد

بسیاری از آن کودکان و نوجوانان که بنا به گزارش‌های مستند، با کلیدهای پلاستیکی بهشت بر گردن، به شکل امواج انسانی یا روی میدان‌های مین رانده می‌شدند و یا گروه گروه به خط اول جبهه اعزام می‌گشتند تا به اصطلاح راه را برای عملیات اصلی بگشایند، در خلسه تزریقی ناشی از تبلیغات ایدئولوژیک رژیم که همواره در سنگرهای امن پشت جبهه حضور داشت، جان باختند.

شماری اما بازگشتند بدون آنکه هرگز بتوانند جسم و جان خود را تیمار کنند و بدون آنکه حکومت بتواند از طریق بنیادهای رنگارنگی که به ریاست خانواده‌های مافیایی بر پا داشته است، امکاناتی را برای آنان فراهم آورد که دست کم اندکی پاداش خود را در دفاع از اسلام آنها و میهن خودشان دریافت کرده باشند.

این در حالیست که «جانبازان» را می‌توان در میان همه یافت: ارتشی‌ها، افراد وابسته به سپاه و بسیج، و هم چنین شهروندان غیرنظامی که یا داوطلبانه و یا بر اساس سهمیه‌بندی‌های اجباری که حکومت در آن دوران برای کارگران و کارمندان مقرر کرده بود، راهی جبهه می‌شدند.

در یک گزارش دیگر که در بهار 1379 یعنی شش سال پیش از بررسی پژوهشی بالا توسط یک گروه مشابه صورت گرفت به 82 پرونده خودکشی در فاصله سال 64 تا 77 اشاره می‌شود با این نتیجه گیری که «بیشتر خودکشی‌ها در افراد جوان، متأهل، بیکار و با وضعیت اقتصادی ضعیف اتفاق افتاده و سطح تحصیلات در اکثریت افراد پایین بوده است.» باید افزود به همان دلیل «سن پایین» قاعدتا زمانی برای تحصیل آنها باقی نمی‌ماند. نه پیش از رفتن به جبهه که دوران عملی تحصیل است و نه پس از بازگشت از جبهه که با محدودیت‌های جسمی و روانی همراه بوده و به همین دلیل در ردیف «جانبازان» قرار می‌گرفتند.

همین گزارش می‌افزاید: «شایع‌ترین نوع خودکشی به ترتیب، خودسوزی، حلق آویز و مسمومیت و شایع‌ترین اختلال روانپزشکی در این بیماران، افسردگی و اسکیزوفرنیا بوده است». این نیز در حالیست که اساسا از یک سو خودکشی به معضلی اجتماعی در جامعه ایران تبدیل شده است و با یک گشت و گذار در اینترنت می‌توان اخبار، گزارش‌ و پژوهش‌های تجربی متعدد درباره آن یافت. و از سوی دیگر، افسردگی و شیزوفرنی نیز از رایج‌ترین بیماری‌های روان در ایران هستند.

در همه جای جهان، و در هر ساختار سیاسی و اقتصادی، این ناهنجاری‌ها از جمله علل معین در شرایط اجتماعی فرد دارند. با این تفاوت که در یک شرایط طبیعی و عقلانی می‌توان امکانات مادی و معنوی جامعه را با پشتیبانی دولت در خدمت مهار این ناهنجاری‌ها و یاری به قربانیان آنها گرفت. حال آنکه در شرایط کنونی ایران، نه تنها نمی‌توان اقدامی انجام داد، بلکه وضعیت به گونه‌ای است که بیش از پیش بر شمار و کیفیت این پدیده‌های ناهنجار افزوده می‌شود و دهها نهاد و بنیاد مافیایی نیز جز پر کردن جیب مدیران و وابستگان خود، کاری برای شهروندانی که به شدت نیاز به کمک دارند، انجام نمی‌دهند. این بی‌اعتنایی و بی‌لیاقتی بنیادها و نهادهای ریز و درشت را می‌توان از زندگی خود جانبازان و قربانیان به خوبی دریافت.

جنگ ادامه دارد

تازه‌ترین خبر درباره خودکشی جانبازان مربوط به حیدر نوری جانباز شیمیایی 25 درصدی است. به گزارش «جانبازان شیمیایی ایران» حیدر نوری چندی قبل در حالی که به شدت عصبی و پرخاشگر بود به بنیاد شهید مراجعه کرده و به دلیل فحاشی، بنیاد شهید اقدام به قطع حقوق وی کرده بود. گفته می‌شود که فشارهای مالی و روحی و روانی باعث خودکشی حیدر نوری شده که خود را از پله‌های ساختمان محل سکونت خود و خانواده‌اش حلق‌آویز کرده بود. به نوشته «جانبازان شیمیایی ایران» حدود یک ماه پیش نیز یکی دیگر از جانبازان قصد خودسوزی با بنزین در برابر ساختمان بنیاد شهید داشت که به علت عمل نکردن سنگ فندک موفق نشد.

همین وبلاگ در گزارش دیگری از اقدام به خودکشی یک جانباز دیگر در تبریز خبر می‌دهد که برای بررسی مشکلاتش حتا پول آمدن به تهران را هم نداشت. سال پیش نیز یک آموزگار بازنشسته که از جانبازان جنگ بود خود را از ارتفاع 64 متری به دریاچه سد گتوند علیا در خوزستان انداخت و غرق شد. در این میان مسئولان از جمله مسعود زریبافان، رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران که معاون احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی نیز هست خبر خودکشی جانبازان را همواره انکار کرده‌اند از جمله سه سال پیش در سال 88 زریبافان درباره خودسوزی یک جانباز در قم اساسا به تکذیب آن پرداخت. اگرچه سخنان زریبافان از اینترنت برداشته شده ولی یک جانباز که از سال 1364 در جبهه حضور داشته، در همان زمان در گفتگویی با خبرگزاری فارس، وضعیت خود را چنین تعریف کرد:

«در حین عملیات و تخریب از ناحیه کتف چپ و پای چپ مجروح شدم که هنوز ترکش آن در بالای قلبم است و بیست سال است که با یک پا و یک دست زندگی می‌کنم. با توجه به سابقه‌ای که بنده در بنیاد شهید دارم پانزده سال است که به بنده می‌گویند پرونده شما موجود نیست و نابود شده است. چهار سال پیش مادرم فوت کرد و به علت بضاعت مالی کم نتوانستم مراسم ختمی بگیرم و زمانی که به بنیاد شهید برای کمک مراجعه کردم، به من گفتند «برای اینکه مادرت فوت کرده نمی‌توانیم به شما کمک کنیم چرا که تعریفی در این رابطه نداریم». یک پسر 22 ساله دارم که طلبه است و یک پسر 18 ساله و یک دختر 16 ساله که به علت مشکلات مالی ترک تحصیل کرده‌اند و این در حالی است که بیست سال است از بنیاد شهید حقوقی دریافت نکرده‌ام و با یک دست و یک پا از آن زمان تا به حال کار کرده‌ام تا محتاج و سربار کسی نباشم. از مسئولان بنیاد شهید و امور ایثارگران می‌خواهم بیایند در محل زندگی ما بازدیدی داشته باشند تا مشاهده کنند آب آشامیدنی که استفاده می‌کنیم چگونه آبی است...»

روشن است که دریافت نکردن حقوق، ترک تحصیل به دلیل مشکلات مالی و آب آشامیدنی ناسالم در محل زندگی این جانباز، فقط مشکل او نیست. هیهات که هیچ جنگی آن زمانی که به طور رسمی تمام می‌شود، واقعا تمام نمی‌شود! جنگ ایران و عراق نیز در تابستان 1367 به پایان نرسید. زهری که جنگ و جمهوری اسلامی به جامعه ایران تزریق کردند، بسی کشنده‌تر از زهری است که خمینی با پذیرش قطعنامه 598 سر کشید.

جنگ و پیامدهایش در پیکر و روان جامعه رسوب کرده است. از ویرانه‌هایی که هنوز در مناطق جنگ‌زده برجاست، از آوارگانی که زادگاه خود را رها کرده و در وطن خویش به غربت افتادند، از خانواده‌هایی که همه چیز خود را از دست دادند، تا آنانی که جان فرزندان خویش را نثار خاک میهن کردند، و تا جانبازان و معلولانی که بدون چشم‌اندازی به سوی آینده به آغوش جامعه بازگشتند بدون آنکه این جامعه بیمار توان تیمار آنها را داشته باشد. جامعه‌ای که جسم وجانش فرسوده و افسرده است و در یک پیگرد دائمی از سوی حکومت و نهادهای کنترل کننده آن، روانش چنان از هم گسسته که سرانجام چاره‌ای جز خودکشی نمی‌یابد.

درد جانبازان و جامعه یکی است. جبهه پیامدهای جنگ و جمهوری اسلامی در سراسر ایران گسترده است. طنز تلخ و درد غریبی در رابطه بین دو واژه «جانباز» و «خودکشی» موج می‌زند! در کشوری که جانبازانش خودکشی می‌کنند، اخلاق سیاسی، توانمندی حاکمان و قدرت دفاعی به زیر صفر نزول کرده است.


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** پایانی ناتمام - جنفشانان ملی‌ ایران *****

بنظر من آن دسته بیش از این که با جان خود بازی کرده باشند، عمر خود را در راه میهن و ملت صرف کردند.

از دید بنده کسی‌ که در آن جنگ خانمان سوز از همه چیز خود گذشت تا از خاک میهن دفاع کند، تا از خانواده و شرف و هویت خود دفاع کند، تا از ملت خود دفاع کند، و و و آن فرد یک عمر را صرف دیگران کرد...

زیرا صدماتی که از جنگ بر بازماندگان آن جنگ ماند هرگز با پایان جنگ از میان نمی‌رود، و تمام نمی‌شود.

از دید من، ما یک در صد و بیست در صد و چهل در صد جانباز شیمیایی‌ نداریم، بلکه جنفشانانی داریم که شیمیایی شدند. کسی‌ که شیمیایی شد، حال چه یک در صد یا چهل در صد و و و آن فرد دیگر برای همیشه شیمیایی شده چه از نظر جسمی‌ و بدنی چه از نظر روحی‌، و و و...

کاری که آنها کردند بازی با جان در یک بازی نبود، بلکه دانسته در یک لحظه تاریخی‌ خطیر یک عمر را در راه یک ملت صرف کردن بود. من آنها را "فرزندان جانفشان ملی‌ ایران" مینامم. فرزندانی که باید روزی دست و روی آنها و بازماندگان آنها را بوسید که اینچنین ایرانی‌ وار از مرز‌های میهن ما دفاع کردند و هر آنچه که داشتند را در این راه گذاشتند.

امیدوارم همه ما عاشقان میهن و میهندوستان و میهنپرستان، چه در داخل و چه در خارج در یک خیزش بزرگ ملی‌ در کنار یکدیگر هر چه زودتر این رژیم بدخیم و ضدّ ایرانی‌ را سرنگون کنیم تا بتوانیم هر چه زودتر بکار اصلی‌ که همانا ساختن میهن و سر و سامان دادن به حال و روز این ملت زخمی است بپردازیم. جان ایرانی‌ با ارزش است و نباید بیشتر از این به این رژیم فرصت داد که اینگونه باعث ویرانی ایران و ایرانیان شود.

پاینده ایران، و جاوید باد فرزندان جانفشان ایرانزمین

شیر و خورشید و تاج

March 08, 2013 02:39:03 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش اول - جانفشانان ملی‌ ایران *****

بانو الاهه بقراط،

یک مقاله زیبای دیگر از شما. گاه شما در مورد مطالبی‌ سخن می‌گوئید که تا عمق جان و روح یک ایرانی‌ را به آتش می‌کشد. این رژیم بقدری برای این ملت بزرگ فاجعه پشت فاجعه می‌‌آفریند که نه میشود کاملاً به این رسید نه می‌‌شود کاملا به آن یکی‌.

از روز اول، از اینکه ایرانیانی را که در جنگ ایران و عراق، در راه میهن، و در راه بقای ایران و ایرانی‌، از خود گذشتگی نشان دادند و فداکاری کردند، آنها را با واژه "جانباز" خطاب میکنند زیاد خوشم نمی‌‌آمد و نمی‌‌آید.

بنظر من یکی‌ دیگر از کار‌هایی‌ که ما ایرانیان پس از سرنگونی این رژیم اسلامی و آزادی ایران باید انجام دهیم این است که زیر پای آن ایرانیان میهن نگهدار و خانواده آنها را باید " گل باران " کنیم. و به بهترین وجه با ایجاد بنیاد‌ها و موسسات و سازمان‌های مختلف برای این سربازان کارازموده سابق میهن و خانواده آنها وسائل پشتیبانی‌ از آنها برای دسترسی‌ آنها به بهترین بهداشت، تحصیل و و و را فراهم آوریم.

که از آن طریق هم سپاسگزاری خود را به آنها نشان دهیم، و هم اینکه آنها بدانند، این ملت قدر خادمین به این ملت و میهن را میداند و آنها و جانفشانی آنها را هرگز فرموش نخواهند شد.

بعنوان یک ایرانی‌ و بنوبه خود مانند هر ایرانی‌ میهن‌پرست دیگر هرگز فداکاری را که بسیاری از ایرانیان در جنگ ایران و عراق بدون هیچ کمکی‌ از این رژیم منفور در راه دفاع از خاک میهن از خود نشان دادند را فراموش نخواهم کرد. و بخاطر دفاع از خاک میهن و آبروی ملی‌ ایرانیان، و نجات میهن خود را همیشه مدیون آن دسته میدانم.

در قسمتی‌ از لغات نامه دهخدا در مورد "جانبازی" اینچنین نوشته: "جان بازنده، کسی‌ که با جان خود بازی کند و آن را در معرض خطر اندازد".

همان لغات نامه در مورد "جانفشان" اینچنین نوشته: "کسی‌ که جان را فدا کند". و در مورد "جانفشانی" نوشته: "کوشش بسیار، عمر را در خدمت دیگری صرف کردن". و در مورد "جانفشان کردن" نوشته: "جان را براه کسی‌ دادن".

March 08, 2013 02:37:22 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites