مقدمه مترجم: مطلب حاضر، ترجمه یکی از یادداشتهای بخش «نقل قول هفته» در وبسایت مرکز سیاست و علوم انسانی هانا آرنت است. در این بخش از سایت، هر هفته یکی از اساتید حوزههای نظریه سیاسی، فلسفه، مطالعات فرهنگی، انسانشناسی، زبانشناسی و ... یادداشتی درباره قطعهای از یکی از آثار هانا آرنت مینویسد. این یادداشت، تحت عنوان «روح انقلاب» توسط راجر برکُویتز (Roger Berkowitz)، استاد علوم سیاسی و حقوق بشر کالج بارد (Bard College)، نوشته شده است. برکُویتز در حوزههایی چون اندیشه حقوقی، نظریه سیاسی، حقوق بشر و فلسفه قارهای تخصص دارد. از جمله موضوعات پژوهشی مورد علاقه وی میتوان به ایده عدالت و حقوق بشر (در زمینه اندیشه حقوقی) اندیشه هانا آرنت و سیاست و زیباشناسی (در حوزه نظریه سیاسی)، هایدگر، نیچه، کانت، افلاطون، ارسطو و لایبنیتز (در حوزه فلسفه قارهای) اشاره کرد. در اینجا می توانید صفحه شخصی برکُویتز را در سایت کالج بارد مشاهده کنید. متن یادداشت «روح انقلاب» نیز از اینجا قابل دسترسی است. لازم به ذکر است که راجر برکُویتز ریاست علمی مرکز سیاست و علوم انسانی هانا آرنت را نیز بر عهده دارد.
***
"پایانِ شورش، رهایی است، در حالی که پایانِ انقلاب بنیانگذاریِ آزادی است."
- هانا آرنت، انقلاب -
آزادیِ فیزیکی، پیشنیاز آزادی است، اما آنطور که آرنت مینویسد، آزادی "در روند عملورزی، و نه در جایی دیگر، تجربه میشود". رابطه نزدیک بین عملورزی و آزادی آن چیزی است که اشتیاق به انقلاب را جان میبخشد. در زمانی که آزادی تکریم میشود، اما غالباً در شکافها، انقلابها ما را به امید اینکه "جریان تاریخ ناگهان از نو آغاز میشود، اینکه داستانی سراسر نو، داستانی که پیشتر هیچگاه دانسته و گفته نشده، در حال آشکار شدن است، اغوا میکند." انقلاب، در مقام نقطه تلاقیِ ایده آزادی و تجربه آغازی نو، به "تجربه آزاد بودن" فعلیت میبخشد.
آرنت مینویسد که "روح انقلابیِ" آزادی، دو عنصر ظاهراً متناقض را با هم متحد میکند. اولین مورد، "عملِ بنیانگذاشتنِ هیئتِ (تنواره) سیاسیِ جدید"، عملی که "دغدغه ژرف را با ثبات و ماندگاریِ ساختار نو همراه میکند". عمل انقلابی، به مثابه عملی بنیانگذارانه، میکوشد نهادهای حکومتیِ نو، با این حال ماندنی را بیابد. اغلب در میان توجه و تمرکز بر روی خشونت انقلابی، تمایل محوریِ روح انقلابی به بنا کردنِ ساختارهای باثبات مورد غفلت واقع میشود.
با این حال، عنصر دوم روح انقلابی، تجربه انقلابی از انقلاب است. این "تجربهای است ... که آنان که در این مشغله جدی شرکت میجویند، آن را در اختیار دارند"، یعنی تجربه یک "هشیاریِ روحبخش به استعداد بشریِ آغازگری". انقلاب، که در بندِ آفرینش گیر افتاده، "جانهای والایی را که همواره انتظارِ میلادِ چیزی نوین را بر روی زمین داشتهاند" به وجود میآورد. بنابراین، روح انقلابی شامل شادمانی و هیجانی میشود که با هر تلاشی برای درهمکوبیدن و بازساختن همراه است. شادمانی در تخریبِ امر کهن، که نیچه آن را به یاد ما میآورد، از شادمانی در ساختن چیزی نو جداییناپذیر است.
آرنت از دسترفتنِ روح انقلاب را – آنچه که وی گنجینه انقلابی میخواند – به یک علت مهم و برجسته نسبت میدهد. مشکل اینجاست که جمهوریهایی که انقلاب به وجود آورد – یکی پس از دیگری، در فرانسه، روسیه یا آمریکا – هیچ فضایی برای آزادیای که بخشی از گنجینه انقلابی را تشکیل میداد، باقی نگذاشت. پرسشی که آرنت مطرح میکند این است: کدام گونه از فضاهای نهادی، به طور بالقوه، از مکانی برای روح انقلابیِ آزادی درون یک جمهوری حفاظت میکند؟
اکنون من، در سایه بهار عربی، بهار اسرائیلی و پائیز آمریکایی، به توصیف دوگانه آرنت از روح انقلابی اشاره میکنم. در مصر، تونس و لیبی، شورشیان مردم را از چنگ رژیمهای سرکوبگر رها کردند، و شورشیان در سوریه، سودان و بحرین به رهاییخواهی ادامه دادند. با این حال، دورتادور دنیا، انقلابیون در حال دست و پنجه نرمکردن با پرسش آرنت درباره چگونگیِ یافتنِ روح انقلابیِ آزادی درون یک نظم سیاسی هستند. در میان حس محرومیت و بیقدرتیِ مطلقی که منجر به خیزش این جنبشها در قلب دولت/کشورهای دموکراتیک شد، لازم است کار کنیم تا فضاها و امکاناتِ تجربه آزادی را بازیابیم.
آرنت افسوس میخورد که، در آمریکا، بنیانگذارانِ ایالات متحده "نتوانستند نشستهای شهرستانی و تالارهای شهری را در قانون اساسی بگنجانند". نشستهای تالار شهر "فضاهای آزادی" بودند؛ بدین ترتیب، آنها نهادهای حیاتیِ جمهوری جدید بودند. آرنت مینویسد، زندگی یک انسان آزاد نیازمند "مکانی است که مردم بتوانند در آن گرد هم آیند." امکانِ آزادیِ عمومی نیازمند انجمنهای بهطور نهادی رسمیتیافته، برای عمل آزاد است که در آن شهروندانِ آزاد خودشان را برای دیگران آشکار کنند.
علاقه آرنت به این شوراها و نشستهای تالار شهر – و همچنین پیشنهاد در نطفه خفهشده توماس جفرسون برای یک "نظام ناحیهای" که کشور را به "جمهوریهای ابتدایی و پایهای" تقسیم کند – ندایی نوستالژیک برای تصمیمگیریِ مستقیم نیست. هدف این جوامع و شوراها ضرورتاً تصمیمگیری یا حکومتکردن یا مدیریت یک بخش شهری نبود. در واقع، آرنت به طور خاص از یک باشگاه فرانسوی که خود را از هر اقدامی برای اثرگذاری بر مجلس فرانسه (General Assembly) بر حذر داشته بود، تمجید کرد. این باشگاه فقط "برای صحبت کردن درباره [امور عمومی] و تبادل آرا بدون رسیدن الزامی به پیشنهادات، طومارها، خطابهها و چیزهایی از این قبیل"، وجود داشت. شوراها فضایی برای آزادی بودند، فضایی برای اینکه مردم گرد هم آیند و درباره مسائل روز با یکدیگر بحث کنند. اهمیت آنها نه در آنچه به دست میآوردند، بلکه در آنچه میپروراندند بود.
باشگاهها، به عنوان فضاهای نهادیِ "تجربه سیاسیِ سازمانیافته، گونه مشابهی از همسویی با وقایعی را که انقلابیون را به سوی عمل و به راه آن کشاندهاند، پروراندند." به عبارت دیگر، شوراها تجربهای از آزادی را پیش کشیدند که "در روند عملورزی، و نه در جایی دیگر، تجربه میشود."
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - بوی جوی مولیان آید همی. *****
فرق ما ایرانیان، با لیبی و سودان و بقیه بسیار است. ما آزدیخواهان ایران، اولا شورشی نیستیم، فراموش نشود که آنها بودند که با قمه و طناب دار وارد میدان شدند تا "شورش شکوهمندشان" به ثمر رسید. دعوای ما بر سر این است که یک رژیم شورشی را به زیر بکشیم. ما بدنبال آزادی از طریق انقلاب هم نیستیم حتی. اگر به روشی که ما ایرانیان آزادیخواه و میهنپرست در سی و چهار سال گذشته برای مقابله با این رژیم شورشی و ضدّ ایرانی اتخاذ کردیم بنگرید، ما برای رسیدن به آزادی نه از روح انقلابی، بلکه، روح تکاملی و روش دشوار "تحول و تکامل سیاسی اجتماعی" را برای رسیدن به آزادی انتخاب کردیم...، و نه روش شورشی به آن معنی که در منطقه ما از معنی یک شورش میفهمند.
ما ایرانیان بدنبال چگونگی یافتن آزادی از طریق سیر تکامل سیاسی اجتماعی درون یک نظم سیاسی هستیم. در واقع پس از سی و چهار سال تجربه اندوختن با هزینه سنگین، حال ما میدانیم که چه نمیخواهیم، و از آن مهمتر اینکه چه میخواهیم و چگونه باید به آن برسیم. یکی از راهها برای رسیدن به روح تکاملی آزادی، مسئولیت پذیری است، شفافیت است، دیگری احترام و اجرای قوانین حقوق بشر است، دیگری آزادی ادیان، احزاب، قلم، بیان مسئولانه و و و ... است. و آن چیزی که صد در صد جزو برنامه میهنپرستان نیست، هر بحث و سیاستی است که سرانجام آن بحث یا سیاست، حال چه فردا، چه پنجاه سال دیگر، به تجزیه ایران ختم شود. این جزو برنامه ما نیست، و در برابر هر کسی که بخواهد، چه از در جلو، چه از پنجره، و یا از در عقب، وارد بحث تجزیه ایران شود، هشیارانه و سخت خواهیم ایستاد.
قانون اساسی آینده ایران در یک گفتمان ملی و در رای گیریهای آزاد ملی با حضور و شرکت ملت در تمام مراحل تدوین خواهد شد و از طریق آن، همه آزادیهای ممکنه به شهروند ایرانی تعلق پیدا خواهد کرد، بغیر از آزادی نقشه کشیدن برای تجزیه ایران.
پاینده و جاوید ایرانزمین بزرگ
شیر و خورشید و تاج
March 12, 2013 03:47:08 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - بوی جوی مولیان آید همی. *****
در زمان ارنت ۱۹۰۶ تا ۱۹۷۵ که ایشان در گذشت، نه آن جهان این جهان بود، نه تکنولوژی این تکنولوژی بود، نه اینترنتی به این صورت امروزی بود... و و و .. و شورش پنجاه و هفت نه تنها به رهایی نیانجامید بلکه برعکس به اسارت یک ملت هم انجامید... آن دنیا با این دنیا فرق میکند، انقلاب فرانسه و آمریکا و و و با آنچه که در ارتباط با ایران ما میگذرد و امروز یک جهان بر سر ایران ما میاورد فرق میکند...
اجازه بدهید فعلا ما ایران را آزاد کنیم، و با همین "احزابی" که قرار است در ایران فردا آزادانه تشکیل شوند تا مردم بتواند گرد هم آیند کار ساختن ایرانزمین ویرانه را آغاز کنیم... بعد به بقیه کار هم در زمان خودش یکی یکی میرسیم...
نوشتید: "در مصر، تونس و لیبی، شورشیان مردم را از چنگ رژیمهای سرکوب گر رها کردند، و شورشیان در سوریه، سودان و بحرین به رهایی خواهی ادامه دادند. با این حال دور تا دور دنیا انقلابیون در حال دست و پنجه نرم کردن با پرسش ارنت در باره چگونگی یافتن روح انقلابی آزادی درون یک نظم سیاسی هستند."
اولا اشکال مصر، تونس، لیبی، سوریه، سودان و بحرین در همین است که آنها اکثرا شورشی بودند با افکار و اهدافی که از شورش فرا تر نمیرود. در نتیجه پس از سرنگون کردن یک رژیم سرکوبگر، نمیدانند که باید با خود و آینده سیاسی خود چه کنند؟ فقط میدانند که فعلا یک رژیم سرکوبگر را زیر کشیدند. نه فرهنگ دموکراتیک داشتند و دارند، نه یک الگو و آلترناتیو دمکراتیک دارند، نه آن ریشه مذهبی به آنها اجازه میدهد که خودشان را از زنجیر های فکری قرون وسطایی بیرون بکشند تا بتوانند فرداها را ببیند و برای آن برنامه ریزی کنند.
March 12, 2013 03:36:31 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - بوی جوی مولیان آید همی. *****
جناب عباس شهرابی فراهانی،
کلا مطلب بسیار جالب و در عین حال بسیار پیچیده و قابل بحثی را برای ترجمه از راجر برکویتز انتخاب کردید، که احتمالا مورد توجه بسیاری از طرفداران "فدرالیسم" برای ایران فردا میباشد. شاید کلیدیترین جملهای که شما در این بخش از ترجمه به آن اشاره کردید این جمله بود که بی ارتباط به بحث برخی از سیاسیان امروز ایران که طرفدار "فدرالیسم" برای ایران هستند، نباشد.
نوشتید: افسوس میخورد که در آمریکا، بنیانگذاران ایالات متحده نتوانستند نشستهای شهرستانی و تالارهای شهری را در قانون اساسی بگنجانند."
شاید یکی از دلایل واضح آن این بود که بنیانگذاران آمریکا هرگز فراموش نکردند که دلیل اصلی که باعث اتحاد بین "ایالات" آمریکا شد، دفاع از خود در برابر تجاوز بیگانه و استعمار انگلیس بود.
البته از دید ساختاری سیاسی نزدیکترین ایالتی که امروز میتوان در آمریکا یافت که به بحث هانا ارنت نزدیک میشود، ایالت میشیگان ( State of Michigan ) است که سیستم Charter Township را پیاده کرده.
البته فدرالیستهای ایران خواهند گفت که این بحث در مورد، Separatist و Home Rule نیست. اما فکر کنم بنده و شما بدانیم، که وقتی از ایران امروز سخن میگوییم، با این حال و روزش و این همه خائنین داخلی و خود فروخته، از ایرانی که هزاران Pan-this و Pan-that بعلاوه شرکتها و کارتلهای قدرتمند جهانی و هزار مطلب دیگر برای آن دندان تجزیه تیز کردهاند سخن میگوییم، و وقتی از ایرانی که امروز از آن فقط یک اسکلت بر جای مانده سخن میگوییم... وارد این نوع بحثها شدن و ادعاهای مظلومانه... چون روزی در جایی هانا ارنت گفته است: " که زندگی یک انسان آزاد نیازمند مکانی است که مردم بتوانند در آن گرد هم آیند."
March 12, 2013 03:34:46 PM
---------------------------
|