تکرارِ عادت، این بیماری مزمن جامعه سیاسی ایران به سرکردگی برخی «روشنفکرانش» باز عود کرده است آن هم در حالی که شرایط انجام عملی به نام «انتخابات» در جمهوری اسلامی تا کنون تغییری نکرده است که برخی، که از اطلاق عنوان «بلاهت» بر تکرار عملشان دلخور میشوند، انتظار بروز نتیجهای متفاوت را دارند! برای درک این واقعیت لازم نیست ضریب هوشی بالا داشت ولی برای عدم درک آن، ضریب منافع نقشی تعیین کننده بازی میکند!
*****
در نخستین روزهای ژانویه سال 2007 (دی 86) هنگامی که دور نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد تازه به نیمه رسیده بود و رژیم برای «انتخابات» هشتمین دوره مجلس اسلامی بازار گرمی میکرد، من تلاش کردم نظر خود را درباره «تکرار عادت» به مثابه بیماری مزمن و مهلک جامعه سیاسی ایران در مقالهای زیر عنوان «سالهای موش صحرایی» مستدل سازم. اینک دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد نیز به پایان میرسد. اوضاع از همه نظر و به اعتراف همگان بدتر شده که بهتر نشده است. بیماری مزمن جامعه سیاسی ایران به سرکردگی برخی «روشنفکرانش» که غیردینیهایش نیز به شدت دینی هستند، باز عود کرده است. در پاسخ به «تکرارِ عادت» آنها من بخشهایی از آن مقاله را که گویی برای این شرایط «نیز» نوشته شده است، در اینجا «تکرار» میکنم تا از این زاویه نیز ثابت شود که شرایط انجام عملی به نام «انتخابات» در جمهوری اسلامی تا کنون تغییری نکرده است که برخی، که از اطلاق عنوان «بلاهت» بر تکرار عملشان دلخور میشوند، انتظار بروز نتیجهای متفاوت را دارند! مگر اینکه همه تلاشها به کار گرفته شود تا در این شرایط ثابت که سالهاست تکرار میشود، تغییری به وجود آید. نخست بندهایی از مقاله شش سال پیش را بخوانیم:
«آیا فیلم «روز موش صحرایی» را دیدهاید؟ شاید در ایران نیز مانند آلمان به جای Gruondhog Day نام دیگری بر این فیلم (1993) که برنده چندین جایزه شده گذاشته باشند.
موضوع فیلم از یک جشن محلی گرفته شده است. دوم فوریه هر سال به نام روز موش صحرایی در برخی مناطق کانادا و آمریکا جشن گرفته میشود. بنا بر یک سنت نه چندان دیرینه در این روز ادامه فصل زمستان و رسیدن فصل گرما پیشگویی میشود. آن هم به این ترتیب که مردم محل در یک جشن، یک موش صحرایی بیچاره را که به خواب زمستانی فرو رفته از لانهاش بیرون میکشند تا او به آنها بگوید زمستان کی به پایان خواهد رسید. اگر هوا آنقدر صاف و آفتابی باشد که موش صحرایی بتواند سایه خود را ببیند، یعنی زمستان شش هفته دیگر ادامه خواهد داشت، وگرنه تابستان در راه است.
قهرمان فیلم «روز موش صحرایی» که خبرنگار هواشناسی یک فرستنده تلویزیونی است در چنین روزی ساعت شش صبح از خواب بیدار میشود و میرود تا از این روز و پیشگویی موش صحرایی گزارش تهیه کند. ولی این روز (دوم فوریه برابر با چهاردهم بهمن) برای وی به یک کابوس تکراری تبدیل میشود. او که بر اثر تکرار فکر میکند از هر آنچه در این روز اتفاق میافتد پیشاپیش با خبر است، تلاش میکند از این «آگاهی» به سود خود و برای به دست آوردن پول و موقعیت و سکس استفاده کند. ولی موفق نمیشود زیرا درست است که همه چیز تکرار میشود و درست است که خبرنگار هواشناسی هر بار آنچه را در تکرار پیشین اشتباه کرده، این بار انجام نمیدهد، لیکن هر تکرار توأم با ناکامیهای جدیدیست که وی را از رسیدن به اهدافش باز میدارد و نهایتا این تکرار به کابوسی تبدیل میگردد که نمیتواند از آن بیدار شود.
تکرار سیاست
حالا نگاه کنید ما ایرانیان چه اندازه از این تکرارها در زندگی سیاسی جامعه داریم که به زندگی روزمره ما تبدیل شده. میگویید نه؟ اگر سحرخیز هستید و به رسانههای مختلف دسترسی دارید، آنچه را که نه در زمینه آب و هوای کشور، بلکه در مورد سیاست داخلی و خارجی ایران پیش میرود، مرور کنید. خیلی زود متوجه میشوید نه روز دوم فوریه، بلکه هر روز برای ایرانیان روز موش صحرایی است و تحلیلگران و مفسران و دولتمردان و سیاستمردان در ایران و جهان به زبانهای مختلف مشغول پیشگویی مسائلی مانند آینده برنامه اتمی و به راه افتادن نیروگاه بوشهر و هم چنین «انتخابات سالم و آزاد» هستند.
مثلا این خبر را همین امروز مانند یک خبر دست اول که تیتر همه خبرگزاریهای فارسی زبان داخل و خارج است میخوانید: «ایران پیشنهاد توقف غنیسازی اورانیوم را رد کرد». در سالهای گذشته تا کنون چند بار این خبر «دست اول» را خواندهاید؟ یا «انتخابات سالم و آزاد» را در نظر بگیرید که هر بار با قیود و صفاتی مانند «نسبتا» آزاد یا «رقابتی» و سالم یا نه تنها «پرشور» بلکه «فعال» در تمام سالهای گذشته تکرار شده و در ده سال اخیر دامنهای یافته است که حتی کسانی که اساسا با یک حکومت دینی و دخالت دین در حکومت مخالفند، چشم و گوش خود را بر روی تفکر، پیشینه و عملکرد مبلغان این نوع انتخابات (مانند رفسنجانی و خاتمی) میبندند و میخواهند این دو نفر رأیگیری مجلس اسلامی هشتم را با دولتی که ظاهرا با آن مخالفت میورزند (و همین دولت مسئول برگذاری رأیگیریست) این مراسم را برایشان چنان «آزاد» برگذار کنند که نه تنها احمدی نژاد و دولت و همه آنهایی که وی را بر مسند ریاست جمهوری نشاندهاند، بلکه اصلا جمهوری اسلامی با آن «انتخابات» پی کارش برود!
بعد از مدتی معلوم میشود اگر این «انتخابات» آزاد «نسبتا» هم آزاد باشد، قبول است! بعد هم بدون آنکه آن بیست اصل برگذاری انتخابات آزاد را به روی خود بیاورند «به نام خدا» اعلامیه میدهند و نسبت به «سلامت انتخابات» و اینکه مبادا برخی نامزدهای «احزاب موجود» رد صلاحیت شوند اظهار نگرانی میکنند! صلاحیت کدام نامزدها و توسط کدام نهاد ممکن است رد شود؟! مگر «کمیته انتخابات آزاد» [که از سوی «اصلاح طلبان» تشکیل شده بود] آزادی احزاب سیاسی و رد نظریه استصوابی را جزو اصول خود برای برگذاری یک انتخابات آزاد قرار نداده بود؟! پس دیگر چه جای سخن و نگرانی از عدم «سلامت» و رد صلاحیت در یک «انتخابات آزاد» است؟!
باری، وقتی در روزهای موش صحرایی هر بار ساعت شش صبح با تکرار اخبار برنامه اتمی و انتخابات آزاد بیدار شدید، سری هم به تکرارهای قبلی بزنید تا ببینید نه این رقبایی که دو سه سال است مجلس و قوه قضاییه و ریاست جمهوری را همراه با جابجاییهای گسترده در سطوح محلی و کشوری قرق کردهاند آمدهاند که به این آسانی بروند و نه آن رقبایی که برخی به آنها دخیل بستهاند از آن موشهایی هستند که از سوراخ حکومت اسلامی خود که سالهاست زیر پتوی گرم و نرم قانون اساسی آن لم داده و به رؤیای زمستانی 22 بهمن فرو رفتهاند، بیرون بیایند.
تکرار بلاهت
حال باید دید چه تغییرات مثبتی در ساختار و ساز و کار جمهوری اسلامی و «شرایط کشور» پدید آمده که امید برخی را نسبت به «انتخابات آزاد» یا «نسبتا آزاد» بارور کرده است؟ حجتالاسلام محمد خاتمی رییس جمهوری اسلامی پیشین چه تغییراتی کرده که بتوان وی را کمی «خارج» از جمهوری اسلامی در نظر گرفت؟ آیا نارضایتیهای عمومی و وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی و در واقع «موجسواری آزاد و رقابتی» درون قبیله حاکم را میتوان به حساب تغییرات لازم برای برگذاری یک «انتخابات آزاد» گذاشت؟ اصلا این «اپوزیسیون قانونی» که تا کنون بزدلانه در هر شرایطی در رأیگیریها شرکت کرده است با کدام برنامه، با کدام ابزار میخواهد بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی و خارجی غلبه کند؟ مجلس اسلامیاش چگونه میخواهد ابتدا با دولتی که آن را «پادگانی» و «طالبانی» نامیده و سپس با مقامات و مسئولان محلی و کشوری که در دو سال گذشته از بنیاد تعویض شدهاند، کار کند؟ آیا قرار است آنها باز تعویض شوند؟ در این صورت از همین حالا آنها برای اینکه این تعویض صورت نگیرد، تمام نیروی خود را بسیج کردهاند و یا در صورت شکست، باید شاهد یک تعویض سراسری دیگر در سطح مقامات و مسئولان بود و این نه انتخابات بلکه فرسایش دورهای کشوریست که کارشناسان کار مفید روزانه دولتی را در آن در بهترین شرایط جمهوری اسلامی تنها هفت دقیقه اعلام کردهاند...
برای درک این واقعیات لازم نیست ضریب هوشی بالا داشت. ولی برای عدم درک آن، ضریب منافع نقشی تعیین کننده بازی میکند! و به راستی نیز بر این همه چه میتوان افزود جز آنکه در این سالهای موش صحرایی که خواب زمستانی را پایانی نیست، باز به قول صادق سرمد باید خواند: «ابلهان تکرار عادت میکنند/ در گمان خود عبادت میکنند».
تا اینجا، همهاش بندهایی از مقاله شش سال پیش بود! میبینید، عادت «انتخاباتی» و عادت «اتمی» چگونه سالهاست تکرار میشود؟ حال باید دید کسانی که برای ساختن «حماسه سیاسی» به میدان خواهند آمد به خاطر مردم است یا برای «رهبر» و علیه «تیم احمدی نژاد»؟! تیمی که به نسبت هشت سال پیش و چهار سال پیش قطعا ضعیفتر نشده است، و رهبری که هرگز تا این اندازه درمانده نبوده است که مجبور شود دست به دامان اصلاح طلبان شود! و مردمی که خسته از هر سه دار و دسته، کاش آنقدر متشکل و هوشیار میبودند که بتوانند از این «انتخابات» فرصتی برای خود بسازند.
---------
لینک به مقاله «سالهای موش صحرایی»
http://www.khandaniha.eu/items.php?id=197
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
سرکار خانم بقراط، مقاله خوبی بود. این به همه دیدگاه های تاریخی و سیاسی نیز قابل تعمیم است. تا جایی که از فرط تکرار، از وقایع تاریخی، عاشورا ساخته شده است و سالی یکبار روضه آن برپا می شود. اما در مورد انتخابات سال جاری، به نظر بسیار بعید می رسد، اصلاح طلبان حکومتی قادر باشند مردم را به پای صندوق های رای بکشانند. در دوران خاتمی، در همان اوایل دولتش، در سخنرانی خامنه ای را تهدید کرد که هر مسئله ای پیش آید با مردم در میان خواهد گذاشت، جناح راست آن زمان به نیابت از رهبری و خود او به کنایه، خاتمی را مسخره کردند که او جربزه این کار را ندارد. حزب مشارکت نیز، خاتمی را به فرصت سوزی متهم کرد. در جریان جنبش سال ۸۸، آقایان همه چیز را به نام موسوی و خودشان ثبت کردند غافل از اینکه بخش بزرگی از مردم حاضر در خیابان، یا مانند من رای نداده بودند و یا موسوی برایشان بهانه ابراز مخالفت بود. ملت با جنبش سبر، دریافت غایت خواست آقایان بازگشت به دوران طلایی امام راحل است، با توجه به برآیند افکار عمومی در ایران، بعید به نظر می رسد ملت بار دیگر به اینها اعتماد کند. شکاف بین ملت و حکومت را اینبار نمی شود توسط اصلاح طلبان پر کرد و به نظر می رسد ترس خاتمی از کاندیدا شدن، نه رد صلاحیت توسط شورای نگهبان، که عدم اقبال عمومی توسط مردم در روز انتخابات و ریشخند سایر جناح های جکومت در فردای شمارش رای ها باشد. تعداد آرا برای کسی در حکومت ایران اهمیت ندارد، اما می توان یرای ریشخند دیگران از تعداد آنها استفاده کرد. به نظر من، اصلاح طلبان به طور رسمی در انتخابات شرکت نمی کنند، زیرا این فرصت را به همه خواهند داد تا عیار ایشان را بعد از بیانیه های موسوی و اتفاقات ۸۸، بسنجند. این یعنی مرگ اصلاح طلبی و رای دادن به هر قیمتی. چنانچه در انتخابات شرکت کنند، با چهره های دست چندم خواهد بود تا بتوانند نتایج حاصله را به خود مربوط ندانند.
پاینده ایران
April 12, 2013 09:59:59 AM
---------------------------
|