حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
تاریخ به مثابه فرهنگ و توسعه

April 14, 2013

یک شنبه 25 فروردین 2572 = April 14, 2013

دکتر محمد سلماسی زاده دکتر محمد سلماسی زاده
 

تاریخ ، فرهنگ ، توسعه
به باور من تاریخ روایت چیرگی انسان بر طبیعت است ( از راه کشاورزی ، یا کشف آتش یا کاربرد فلزات گرفته تا اختراع خط و سایر موارد ) این چیرگی ، هم زایش دانش و تکنولوژی را به همراه داشت و هم سازمایه های فرهنگ مانند زبان را پدید آورد و در عین حال موجب شکل گیری شهر و تجارت و انباشت ثروت و تمدن گردید.از این روی هرگاه تاریخ چنین روایتی را بازگو ( توصیف ) می کند یا دلایل و اسباب آن را می جوید ( تحلیل ) و علل و نتایج آن را بیان ( تبیین ) می کند در واقع فرهنگ و توسعه را می کاود ، بیان می کند ، درک می کند( تفهّم ).چنین رویکردی به تاریخ آن را به مثابه دانشی بنیادین ، کاربردی و پراهمیت و فزون فایده در تبیین پیشرفت و توسعه ، معرفی می کند که آموزش آن و بهره مندی از دستاوردهای علمی آن از ضروریات هر کشوری است.
در قرون جدید ، عقلانیت موجب تغییر نگرش انسان به خود ، جامعه و هستی گشت و از دل آن فردگرایی ، دانش محوری ، انسان مداری و آزادی عمل در سیاست واقتصاد پدید آمد . اینها همان ارکان تمدن جدید بودند که خیلی زود عالمگیر شدند و جهان را تغییر دادند.تاریخ روای ، تحلیل گر و تبیین کننده "چرایی" و "چونی" این جریان می باشد و از این روی یافته های آن در تبیین روند توسعه و پیشرفت ، مفید ، کارآمد ، لازم و ضروری ( حیاتی ) می باشد.پرسش بنیادین این است که عقلانیت بشر چرا و چگونه رشد یافت و به مرحله کمال خود رسید ؟ یعنی نقطه آغاز عقلانیت جدید چیست ؟ چرا انسانی که هستی را آشفته و نا امن و قاهر و مسلط می دید به این نتیجه رسید که هستی قاعده مند ، قابل شناخت و مجموعه ایی منظم است که با شناخت روابط علّی می توان آن را مهار کرد ، نا امنی را به امنیت تبدیل ساخت و طبیعت را به خدمت خود در آورد ؟ یک پاسخ می تواند ناظر به شکسته شدن بتهای ذهنی و اقتدار نیروهایی باشد که ذهن و فکر آدمی را محدود ساخته بود.یعنی با سقوط قسطنطنیه اقتدار کلیسا هم فرو ریخت و با جایگزینی تجارت ، فئودالیسم ترک خورد و ظهور دولت شهرهای متعدد تمرکز سیاسی قاهره را از جان و تن آدمیان زدود.انسان به خود جرات شک در تمامی میراث گذشته و حال را داد و حرکت فکر برای یافتن پاسخ ها همراه با مشاهده و آزمایش و تفکر و تعقل آغاز گشت.
انسان از Object بودنِ طبیعت به Subject طبیعت تبدیل می گردد :
در عین حال دوران جدید یا مدرن را می توان دورانی نامید که انسان از Object بودنِ طبیعت به Subject طبیعت تبدیل می گردد یعنی از مفعول بودن در طبیعت به فاعل آن بدل می شود ، انسان مبتدا و نهاد طبیعت می گردد و بر آن فرمانروایی می یابد.در این دوران انسان روز به روز از قید وابستگی به محیط طبیعی رها می شود و به مدد عقل و تجربه بر خود ، جامعه و هستی مسلط می گردد و آنها را به خدمت خود در می آورد.به بیان دیگر ، انسانِ مدرن ، دیگر کالایی در دست طبیعت نیست بلکه این طبیعت است که تحت کنترل آدمی قرار گرفته و مطیع آن شده است.[1]

پیوند خردورزی ، پیشرفت و فرهنگ با تاریخ
یکی از عاملهای اساسی پیدایش مفهوم تازه یِ فرهنگ،پدید آمدن مفهوم پیشرفت در تاریخ بود در دوره رنسانس خوش بینی به انسان و پیشرفت مستمر آدمیان جایگزین نگرش های بدبینانه به تاریخ ، انسان و جامعه گشت و خرد گرایی ، پیشرفتهای علمی و انباشت ثروت اساس چنین پیشرفتی انگاشته شدند ( تاریخ تبیین گر فرهنگ و تحلیل گر خردمندی هایی است که اساس پیشرفت مستمر آدمیان را تشکیل می دهد ، این تبیین تنها از تاریخ برمی آید که می تواند یک حرکت طولی – زمانی مستمر را بکاود و از ارایه تصاویر منقطع و گسسته از پیشرفت خود داری کند ، علوم تجربی به دلیل جزئی نگر بودن و جامعه شناسی به خاطر گرفتار آمدن در زمان حال چنین قابلیتی را ندارند ). چنین است که تاریخ علمی با خردورزی و فرهنگ و پیشرفت پیوندی ناگسستنی می یابد و به گفته یکی از اندیشمندان معاصر :

"اندیشمندان جدید به مدد تاریخ علت پیشرفت بشر را رهایی "عقل" از قید باورهایِ جزمیِ نابخردانه یِ پیشینی و همه گیر شدن روشن اندیشی و خرد ورزی معرفی کردند.در 1765 ولتر اصطلاح فلسفه تاریخ را به منظور چنین تبیینی بنا نهاد و با تالیف رساله "آداب و رسوم و روحیات ملت ها" ، گرایش خود به مطالعه علمی جامعه های بشری را نشان داد.کتاب سویس ایزلین به نام "تاریخ بشر" که در 1768 منتشر شد و کتاب "طرح یک بررسی تاریخی از پیشرفت روح بشر" از کوندرسه در 1801 و "فلسفه ی تاریخ" از هگل در 1837 نیز چنین تبیین هایی را دنبال می کرد ( البته هریک به روش خود ). کوشش همه ی این آثار یافتن گوهر تاریخ پیش رونده ی انسان بود یعنی تاریخی جهان روا (Universal ) که برای شناخت آن می باید بسیاری از فرهنگ ها و تمدن ها را با یکدیگر سنجید تا فرمولهای کلی سیر پیشرفت را بدست آورد."[2]


-----------
[1] - البته به باور من این سطحِ اول از درک معنای پیشرفت و خرد است ، سطحی قابل تشکیک و پرسشگری و قابل ارتقاء به مراتب عمیق تر عقلانی در اثر تاملات خردورزانه تاریخی.
[2] - آشوری ، داریوش ، 1381 ، تعریف ها و مفهوم فرهنگ ، تهران ، آگه ، چ2 صص : 38-36


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites