دغددغهی ذهنی من این روزها این شده که چرا به جای اعتراض به بانی نقض حقوقبشر، با قربانیان نقض حقوقبشر «اعتراض» و «کنش» است.
زیر سرکوبهای بیشمار و مستمری که در ایران جریان دارد، واکنشها به کمترین سطح خود رسیده است. در این فضای بیاعتراض و بیکنش، اتفاقی نادر از نقض حقوقبشر افتاده که چندین وجه دارد. مردانی را در مریوان محکوم به این کردهاند که با لباس زنانه در شهر گردانده شوند.
نخست اینکه این صدور چنین حکمی نشانهی پایمال کردن کرامت انسانی و برای تحقیر سه مرد به کار رفته است. عدالت با تحقیر بیگانه است و تحقیر هیچگاه عدالت نیست. مجازاتهای دستگاههای قضایی باید مبتنی بر بازدارندهگی و اصلاح باشد تا مجرم مورد نظر بار دیگر بتواند به جامعه بازگردد و طوری بتواند زیست کند که در شأن جامعه باشد. اینکه متهم و مجرمی اینچنین در برابر همهگان «تحقیر» شود در منافات با مفهوم بودن مجازات در حقوق است.59201_613_1
دیگر اینکه در این حکم لباس نیمی از مردم کشور که زنان باشند، ابزاری برای اجرای این حکم «تحقیرآمیز» شده است. با این حکم نه تنها آن دو سه مرد تحقیر شدهاند، بلکه پوشش زنان این کشور به شکلی توهینآمیز ابزار این بساط شده است.
در اعتراض به این حکم تنی چند از زنان به این مسأله واکنش نشان دادند. فیلمی در این زمینه منتشر شد که نشان میداد، آنها در این فضای سرکوب در اعتراض به خیابان آمده و پلاکاردی را نیز در دست دارند. کمتر در این سالها به ویژه این دو سه سال اخیر دیدهایم که در این فضای مخوفی که دستگاههای امنیتی و قضایی ترسیم کردهاند، اعتراض به خیابان کشیده شده باشد و اعتراض این زنان در این زمینه در خور تحسین مینماید.
در سوی دیگر مردانی نیز دست به ابتکاری زدند و در اعتراض به این مسأله لباسهای زنانه پوشیدند. من این کنش را بسیار قابل توجه میدانم، از آنجا که صدور و اجرای این حکم آنچنان که باید (مانند دیگر موارد نقض حقوق بشر) اعتراض به دنبال نداشت و آنچنان که باید مورد توجه همهگان قرار نگرفت، اما پوشیدن لباس زنانه توسط این مردان، باعث آن شد که توجهات زیادی نسبت به این مسأله جلب شود.
در دیگر سوی اعتراضها و کنشها به مجازاتی که به «تحقیر» انجامید و نه عدالت، یکی از خصوصیات فرهنگی جامعهی بیکنش ما دوباره عیان شد و آن «مخالفت» و «اعتراض» با خود «اعتراض» بود. بسیاری که خود به تحقیر این سه مرد در مریوان و توهین به زنان سکوت کرده یا گذر کرده بودند از آن و یا حتا به آن معترض شده بودند، در مقابل این اعتراض اما سکوت نکرده و آن را به اشکال مختلف مورد سرزنش قرار دادند. بیکیفتیتترین نوع این مخالفت به نظر اشاره به موهای بدن مردانی بود که در پس این لباسهای زنانه پیدا بود و گویی تنها تصویر دلخراشی بود که از همهی این جریان به برخی چشمها میآمد.
این اتفاقها تنها در ایران نمیافتد، در بسیاری از کشورها میافتد. عکسی میدیدم که مردان در آمریکا در اعتراض به خشونت علیه زنان کفشهای پاشهبلند آنان را پوشیده بودند و حتا پلیس هم در حمایت از آنان همین کرده بود. مردانی بودند در این کنش که با کت و شلوار چنین کفشهایی پوشیده بودند.
اعتراض تنها مشتهای گره کرده و صفوف به هم پیوسته در خیابان نیست، اعتراض تنها امضای بیانیه و شکلهای سنتی آن نیست. در دنیای کنونی برای اعتراض کارهای سمبلیک و نمادین زیادی وجود داشته و دارد. حرکتهایی که خلاف عادت مرسوم است و اتفاقا این خلاف عادتها توجهات را بیشتر از همیشه به سمت موضوع مورد اعتراض باز میگرداند. واقعیت را بپذیریم که در قبال مواردی از این دست و موارد نقض حقوقبشر در ایران، افعال و ابزار کمی برای اعتراض وجود دارد، تقویت و حمایت از هر نوع اعتراضی که موارد نقض حقوقبشر را تقبیح کند، لازم و ضروری است. نقد و پیشنهادها برای بهتر شدن کنشهای اعتراضی به نتایج بهتری میرسد تا نفی و ریشخند کردن آنان. نفی وعدم تقویت و اعتراض به اعتراضی به این شکل که در مخالفت با نقض حقوقبشر است، اعتراض نیست؛ همانطور که دستگاه قضایی ایران باید بداند که تحقیر کردن، عدالت نیست.
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
سیامک شوروی
با درود به هموندان و دوستان نادیده گرامی!
از نگاه من سابقه و زمینه اینگونه گوشمالی ها به فرهنگ اسلامی کشور بدبخت ما بازمیگردد که تا پیش از رضا شاه بزرگ در مکاتب اسلامی آخوندها در جریان بود و تحقیر را که همانا خوارداشتن انسان و از آنرو توانایی نشستن بر گرده آنها و در دست گرفتن اندیشه و کردار آنها میبود را بهترین شیوه پرورش کودکان و نوجوانان میپنداشتند. بیخود نمیبود که چنین پنداشتهایی همچنین از مکاتب اسلامی به مدارس مدرن که از زمان رضا شاه در گشایش هر چه بیشتر آنها اراده میشد سرایت نموده و پایدار ماند. تردیدی نیست که از پهنای اینگونه پنداشتها روز به روز کاسته میشد تا آنجا که از گوشمالیهای بدنی و تحقیر کردن دانش آموزان, بر بنیاد قانون در زمان محمد رضا شاه بزرگ بازداشته میشد و میرفت که چنین کردارهائی از میانمان برچیده شود. چنین زشتی هایی را مانند چرخاندن بدکرداران آفتابه به گردن در شهر و روستا را ما هیچگاه در دوران محمد رضا شاه نیازمودیم. اما افسوس که دیو پلیدی آمده بر رکاب اسلام باز بر ما چیره گشت و کردارها ، پندارها و گفتارهای های مارا به زشتی آلود. جای افسوس فراوان است که مردم بزرگ ایران نه تنها یوغ این زشتی ها و پلیدی ها را سالها بر گُرده خویش کشیده اند بلکه بیشتر و بیشتر نیز با آنها آمیخته و آنها را راست میشمارند. تا آنجا که این دین پلید را از میانمان نزداییم و یا دست کم به آنجا که وابسته است (درون مساجد) نفرستیم زشتی ها و پلیدی های بیش از اینها را باید چشم به راه بود!
با درود و آرزوی ایرانی پاک از پلیدی ها و زشتی ها
پاینده باشید!
سیامک شوروی
April 26, 2013 05:12:54 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
متأسفانه اینگونه رفتار در ایران سابقه ای طولانی دارد. از چهارراه باز کردن (موهای فرد خاطی را به صورت چهارراه تراشیدن) تا انداختن آفتابه به گردن مجرم و او را سوار خر کردن (به صورت برعکس) و در شهر گرداندن و تا هزار کار دیگر مانند انداختن نوشته ای بر گردن مجرم و نوشتن نام و جرمش بر روی آن و گرداندن او در محل زندگیش. حال یکنفر نبود بپرسد گناه فرد سرجای خودش، گناه خانواه او چیست که اینگونه تحقیر و بی آبرو می شود. حال این ها که مجرم هستند، رفتار تنبیهی با دانش آموز خاطی که همه ما در مدارس به خاطر داریم، از این دردناک تر است. تا اینگونه اندیشه های بر جای مانده از دوران قجری از میان ملت رخت نبندد، هر تغییر اجباری، روبنایی خواهد بود. آموزش مهمترین رکن رسیدن به یک جامعه آزاد و عادلانه در فردای جمهوری جهل و فساد است.
پاینده ایران
April 20, 2013 03:39:37 PM
---------------------------
|