آن لکلک دائم السفر، آن فراری از هر ریسک و خطر، آن پسرخاله ابابیل، آن صاحب گوش فیل، آن طبیب حاذق کودکان، آن دستمال بهدست غولکان، آن خمار به وقت بیداری، آن غماز به گاه بیماری، آن تخم بلاد رستم آباد، آن عدوی اسفندیار مشایی «دولت» آباد، آن کاشف بلاد دارفوری، آن چاق کننده هر وافوری، آن به دور از هر عقل و درایتی، شیخنا و مولانا علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه بود و دائم به شارجه بود و عقلا نیازمند معالجه بود.
نقل است که پیش ازخروج از تخم، متخصص کودکان بود و در تخم، به معالجت خود مشغول، از این رو او را حکیم «تخمی» هم نامیدهاند.
در ایام کودکی بالای سر تخمان مرغان میایستاد و آنقدر میمالیدشان تا گرم شوند و جوجه بیرون آید، پس به معجزت امور مالشی واقف شد و چون با قانون چهارم نیوتون (هر مالشی را نسبتا عکسالعملی است...) آشنا گشت، این آزمایش را روی همه تخمها انجام داد و همه حیوانات، حتی پستانداران ولایت حامیاش شدند.
گویند ابن سینای روستای خود بود و از خشخاش. دوای تساهل عطا مهاجرانی ساخت! اما اول روی خود امتحانش کرد و خود ما تحت تاثیرش واقع شد…اندک اندک شیره تریاک مالید و لول تریاک ساخت و مورد علاقه علما شد، نه از بحر تریاک، که محض خاطر تخصص در قانون چهارم نیوتن!
در ایام جوانی، شهره بود و در سنه ۴۲، رتبه ۴۹ کنکور گرفت و به دانشکده پزشکی شد، و از اعاظم اطبای دارالخلافه شد.
پس به نزد دکتور محمد قریب شد و پس از اخذ مدرک تخصص، عالم به امور فریب شد.
یکی از مرغان دانشکده پزشکی به سفارت آمریکا فرستاد تا برایش بورس تحصیلی آمریکا بگیرند، چون رویش نمیشد خودش با دیپلماتهای آمریکایی مواجه شود و گفتگو کند!
چون ویزا گرفت، به آمریکا پر زد، پس به بالتیمور شد در شمال بلاد کفرستان واشنگتن. در آنجا ولایت آقا «جانز هاپکینز» پذیرفت در امور عفونی! رساله علمیه خود را در اثرات تریاک بر عفونت مردگان نوشت و فوقالتخصص گرفت.
بعدالفوقالتخصص، به ایران انقلابی شد و واسطهای فرستاد مر علمای شمیرانات تا آنکه کرسی معاونت وزارت بهداشتش بخشیدند و مدتی بعد، وکیل مجلس اول شد.
چون متخصص کودکان بود، سید علی خامنهای خواست امور کودکستان دولتش بگمارد، یعنی نخستوزیری به او بسپارد اما مجلس ردش کرد. پس بهواسطه تخصص در امور مالشه، وزیر امور «خارشه» شد!
در کتب جغرافیا او را کاشف ممالک آفریقیه خواندهاند، چون بورکینافاسو و دورکینافاسو و دیگر ممالک نادیده و ناشنیده کشف کرد و به سازمان ملل انداخت! از فواید این کشفیات این بود که بشکهای نفت با خود میبرد و رایی در سازمان ملل به نفع نظام اسلامی ابتیاع میفرمود.
چون خواست این کلک به حافظ اسد سوار کند، حاکم شام دستش بخواند و گفت هر رای، یک کرور بشکه مجانی خرج دارد، و از این رو ابو بشار را نخست خریدار نفت مجانی ایران خواندند!
هشت سال وزیر خارشه میرحسین بود و هشت سال وزیر خوک رفسنجان.
شیخ اکبر رفسنجانی در خاطراتش مینویسد: «لکلک میرزای وزیر، آنقدر در امور بلاد خارجه بر حق بود که هیچ پیشبینیاش غلط از آب در نمیآمد و هر کسی که به ایران دعوت میکرد، روز بعد از بازگشتش یا برکنار میشد یا کشته! از نیکلای چائچسکو دعوت کرد و تا شیخ رومانی عازم بوخارست شد، اعدامش کردند و روزی که بینظیر بوتو از نزد ما به پاکستان شد، کودتا کردند و بوتو الفرار!»
در خبر است از سرور خائنات، شیخ اکبر که ولایتی در همه جلسات امور ترور و انفجار در بلاد خارجه حاضر بود اما آنقدر مست تریاک بود که هیچ از ماجرای میکونوس و آمیا و ترور بختیار و دیگران خبر نداشت!
در دهه هفتاد، دائم به مطبوعه گلآقا بود و التماس میکرد شیخ صابری، علیه رحمه به روی جلدش آورد، اما آنقدر روی جلد آمد که بیماری جلدی گرفت و در بیمارستان بستری!
در ایام وزارت خارشه، در جلسات آتشبس با عراق بود و آنقدر موفق که توانست همه غرامت ایران از دولت صدام نستاند!
ولایتی، آشغال دیگر سازمانها میپذیرفت و مدتی در لانهاش سکنی میداد. گاهی جواد لاریجانی معانش بود و گاهی محمد هاشمی.
لکلک میرزا، ۱۶ سال وزیر بود و بهزیر بود. در سنه ۷۶، از اکبرخان ناطق حمایت فرمود چون مطمئن بود که رئیس الوزرا خواهد شد، اما سید محمد دوم خردادی از صندوق بیرون زد. چون موش اردکان به ریاست ممالک محروسه رسید، خواست بر سر وزارت بهداشتش گذارد که نپذیرفت و به بیت رهبری پر زد و تعلقش به ولایت فقیه اثبات کرد و ۱۶ سال است که مشاور معظم است در امور عراق و تریاق!!
گویند با پر خود مینوشت و جوهرش نفت بود و هزار کتاب در عمر خود کتابت کرد به قلم و صنع دیگران! از مبانی بیماری عفونی تا نحوه طبخ ماکارونی و جغرافیای باتلاق گاوخونی!
در ایام مشاوره، از فروش کتب کرور کرور مسکوک زر نصیبش شد و باغی خرید به ولایت شمیران و پول عمل زیبایی همسر فراهم کرد، اما عمل بینی همسر همان و ازدواج مجدد ولایتی پس از مرگ همسر زیر تیغ جراحی همان!
این عمل، ماقبل انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ بود، اما غم فقدان همسر، از نامزدی انتخابات دورش نکرد، ولی آمدن شیخ اکبر، خوک اعظم قلعه حیوانات نظام، نا امیدش ساخت و به احترام شیخوخیت حضرتش، کنار کشید.
چون غم فقدان همسر میکشتش، به سراغ مرغان جوان رفت و همسری اختیار کرد و گاهی به روستای اختیاریه شد و خواست باز نامزد ریاست جمهوری شود. پس واسطهای به سفارت آمریکا در دوبی فرستاد و پیغام داد مر سفارتیها که چه نشستهاید که علی اکبر به یاری سبزتان امیدوار است. چون دوزاری سفارتیون نیافتاد، سفیر ولایتی فراید کشید که ای فرنگیها! دلار سبز بدهید بحر امور مالی ستاد ولایتی! که چون رئیس جمهوری شود، قرض خود از او به بشکههای الوان نفت باز ستانید. اما ینگهدنیاییهای سفارت بلاد واشنگتن در امارات عربی، تحویلش نگرفتند و گفتند سائلی به آستانی دیگر کن.
پس واسطهای دیگر فرستاد به آستانی دیگر از آمریکاییها، اما افاقه نکرد و دید جیبش از دلار خالی است، پس در سال ۸۸ نامزد ریاست جمهوری نشد.
چون خبرش کردند که میرزا اسفندیار مشایی هوس تخت ریاست کرده، رگ غیرتش برآمد و خواست اعلام نامزدی کند که دید جیبش خالی است.
همسر جدیدش چون غم لکلک میرزا بدید، مهریهاش بخشید و هزینه ستاد انتخاباتی سنه ۹۲ ولایتی را فراهم ساخت، اما از اهالی نزدیک به بیت، قالیباف مشهدی و حداد عادل همبه خواستگاری کرسی ریاست جمهوری مشغول شدند وچارهای نماند جز آنکه هر سه تا انتخابات با هم بسازند و بسوزند!
در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده میتواند با نظرگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همخوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهیرسانی و احترام به نظرگاههای دیگراندیشان میباشند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|