نویسنده ایرانی تا کنون 74 بار خوانده شده است. | (May 11,12) جمعه 22 اردیبهشت 1391 = May 11, 2012 |
>پاسخ پرسش سوم
|
اقدامات اشتباه شاه فقید در مهار بحران سیاسی از نظر شما چه بود؟
در حالیکه باید همیشه این موضوع را مدنظر داشت که اقدام بی اشتباه ممکن نیست، اما برای شناخت وقایع منجر به بهمن 57، باید موضوع را در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مورد مورد بررسی قرار داد. چون موضوع پرسش تو دوست گرامی، به مسائل سیاسی که پس از شروع بحران، امنیتی شده بود، مربوط است، من نیز این بخش از مسئله را مورد بحث قرار می دهم.
در ضمن، باید بدانی که تمام پرسش هایی را که مطرح نمودی، پاسخ های طولانی و پیچیده دارند و نمی توان به طور جزئی درباره آنها بحث کرد، اما سعی می کنم در پایان هر پاسخ، منابع قابل اتکایی را به تو معرفی کنم.
برای پاسخ به پرسش مطرح شده، ابتدا باید کلمات را تعریف نمود. یعنی ابتدا باید بدانیم بحران سیاسی چیست، چگونه بوجود می آید، چه مراحلی دارد و مهار آن از دید آموزه های امنیتی نظامی چگونه است تا بتوان با مقایسه موارد مطرح شده با اقدامات پادشاه فقید، به قضاوت درباره درستی و یا نادرستی آنها نشست. ضمن اینکه من اینجا به دنبال تحلیل اقتصادی-اجتماعی نیستم، و تنها به تنش های حاصل از تحولات آنها اشاره می کنم و می گذرم.
ا. بحران سیاسی: در ساده ترین تعریف ممکن، از واژه بحران، به يك نمونه اتفاقي از يك سلسله رويدادها دلالت مي كند و وضعي اضطراري است كه بر اساس چگونگي دركي كه از خطر و ضرورت اقدام عليه آن وجود دارد‘ با آن برخورد مي شود بحرانها معمولا" رويدادهاي مهم و غالبا نقاط عطف تاريخ هستند . بحرانها نمودي از برخورد عقايد و ارزشهاي عام هستند هر چندكه از برخورد منافع متعارض مبتني بر قدرت و افزايش كنشهاي متقابل و انباشته شدن تحريكها يا دروندادها و بروندادهاي غير منتظره نيز ناشي مي شوند. به طور كلي بحران به نقطه زماني مربوط مي شودكه مشخص ميگردد آيا يك رويداد يا جريان عمل ادامه خواهد يافت‘ بايد اصلاح شود يا پايان يابد. بحرانهاي سياسي معمولا به مثابه وضعيتهايي درك مي شوند كه بقاي يك نظام سياسي در آنها مطرح است؛ به عبارت ديگر‘كنشهاي متقابل سياسي شديدي هستندكه آثاري براي اثبات الگوهاي برخي كنشهاي متقابل دارند. جوهر بحران‘ غير قابل پيش بيني بودن آن است. بحران ها متضمن تغيير رفتار دست كم دو بازيگر متخاصم است كه به كنش متقابل شديدتر منجر ميشود. بنابراین و با تکیه بر تعریف ارائه شده و به طور خلاصه، بحران سیاسی، یک نقطه عطف تاریخی است که در آن مانایی، اصلاح و یا فروپاشی یک نظام تحت کنش و واکنش دو گروه معین می شود. البته این دوگروه اصلی می توانند دارای زیر مجموعه های متعددی باشند. کنش و واکنش صورت گرفته در بین دوگروه، اساس مبارزه سیاسی که می تواند خشونت بار، انقلابی و یا دموکراتیک باشد را تشکیل می دهد و در این میان، برتری لحظه ای از آن گروهی است که در موضع "کنش" قرار دارد و تا زمانی که حریف ابتکار کنش را بدست نگرفته و عمل سیاسی او واکنش به رفتار کنشگر است، تغییری در قدرت رخ نمی دهد. یعنی تا زمانی که قدرت مستقر سیاسی، با تکیه بر ابزار در دسترسش، کنشگر است و آنرا تحت برنامه مشخصی انجام می دهد، جابجایی بین قدرت و مخالفان صورت نمی گیرد، در این حالت جامعه در وضع بحران سیاسی است اما تغییری صورت نمی گیرد.
2. انسداد سیاسی ایجاد شده پی از 28 مرداد، هرگز پایان نیافت. پادشاه فقید پس از حل شدن مسئله نفت، با تکیه بر تکنوکرات های بدون سابقه سیاسی مشخص که از کانون مترقی برخاسته بودند، اساس سیاست دهه های 40 و 50 میلادی را شکل داد. جامعه با رشد سرسام آور اقتصادی و درپناه برنامه های عمرانی، از یک کشور عقب مانده به یک کشور در حال توسعه با رشد اقتصادی حیرت آور تبدیل می شد و تازه ارقام افسانه ای رشد 14 درصدی فاز نیک آف (پرش) در سال های ابتدایی دهه 50 در پیش بود. جامعه به حق از لحاظ اقتصادی تغییر کرده بود اما فرهنگ سیاسی آن نه تنها توسعه نیافته ماند، که زیر ضربات فرهنگی توده ای ها به گژراهه نیز افتاد. ساواک (سازمان امنیت و آرامش کشور)، که پس از 28 مرداد برای کنترل آشوب و بحران سیاسی به عنوان اولین دستگاه امنیتی ایران به سبک مدرن، تشکیل شده بود بر اوضاع مسلط بود. در پایان دهه 40، گروه های سیاسی که در خلوت به مردم فحاشی می کردند و آنها را محصور فردین و موسیقی دلی دلی پامنقلی می شمردند، در بحث و انشعاب در میان خودشان، در اقداماتی "عمل گرایانه" گروه های مبارزه مسلحانه را تشکیل دادند، برخی از آنها مارکسیست بودند و برخی مائوئیست، مائوئیست ها رفتند تا طبق نظر مائو "شهرها را از طریق روستاها محاصره کنند" اما در همان جنگل پیش از رسیدن قوای انتظامی توسط مردم از بین رفتند تا بدانند ایران چین نیست، گروه های مبارزه مسلحانه متعددی شکل گرفت که بی رحم ترین و جانی ترین آنها همین "مجاهدین خلق" هستند که کمونیست هایی هستند که صورتکی از اسلام قشری را نیز بر چهره دارند.اما ساواک در سال 1354 با برخوردی نظامی اطلاعاتی، همه آنها را دستگیر و زندانی و متلاشی کرد. تقریبا" پس از سال 1354، مشی مسلحانه گروه های برانداز توسط ساواک کنترل شد و این کار بسیار درخشان و با حداقل تلفات و خسارات به مردم و اموال آنها انجام شد. برای درک بهتر این قضیه، باید به آمار آدم کشی مجاهدین پس از انقلاب مراجعه کنی تا تفاوت برخورد کلاسیک، علمی و موفق ساواک با خرابکاران را نسبت به بی تجربه های بعد از انقلاب دریابی. بنابراین، ضمن اینکه انسداد سیاسی همچنای برقرار است، اما هماوردی چه دموکراتیک و چه تروریست در میدان نیست.
3. از سال 1353، مسئله نفت به تنش سیاسی بین ایران و آمریکا که از قبل درمورد خریدهای نظامی ایران، موجود بود، دامن زد. ایران سازمان تولید کنندگان نفت (اوپک) را تشکیل داد و با ایجاد این تراست بزرگ از بیشتر تولید کنندگان نفت، به مقابله گروهی و هماهنگ با کمپانی های نفتی پرداخت. در پناه این سیاست و به همراه جنگ اعراب و اسرائیل، قیمت نفت چند برابر شد و ایران نیز در 9 مرداد 1353، قرارداد کنسرسیوم را ملغی و ماکیت تام و تمام خود را بر تمام میدان های نفتی احراز نمود.. مسئله نفت، دنیای غرب را به رکود و تورم شدید اقتصادی کشاند و پاسخ پادشاه فقید همواره بسیار جالب بود، "شما در اثر نفت مفت تنبل شده اید، دوران نفت ارزان به سرآمد و باید بیشتر کارکنید" و یا "دوران باج دادن به چشم آبی ها به سرآمد، دورانی که توسعه به حساب دیگران و با دارایی دیگران انجام می گرفت تمام شد". اما مهمترین تحول پس از این موضوع، قیمت گزاری نفت بر اساس "ارزش افزوده" و "تناسب قیمت نفت با افزایش قیمت کالاهی ساخته شده غرب" ، به مهمترین رویارویی پادشاه فقید با غرب انجامید که سرنوشت ساز شد. چون نمی خواهم این بخش زیاد طولانی شود، همین را بدان که مسئله نفت در ایجاد بحران سیاسی در ایران توسط غرب نقش بسیار جدی و کلیدی را بازی کرد.
4. با انتخاب کارتر، نسیم مساعد وزیده شده از غرب، تمامی مخالفان را به تکاپو انداخت. همه براساس گفتار انتخاباتی کارتر می دانستند، ایران تحت فشار "دموکراسی و حقوق بشر" قرار خواهد گرفت. ظاهرا" آمریکاییان، این جپهه را برای شروع حمله به ایران طراحی کرده بودند.
5. در طی جند ماه، تظاهرات خیابانی در ایران مراحل چهارگانه رسیدن به اشوب را با زمینه سازی و پشتیبانی غرب، لیبی و گروه های تروریست فلسطینی، طی کرد. این مراحل عبارتند از، تظاهرات، اغتشاش، آشوب و بحران. در این مقطع، حل بحران داخلی چندان پیچیده نیست (به گفته های پرویز ثابتی در مصاحبه با وی او ای مراجعه کن)، اما پادشاه فید باید در مورد دوموضوع اساسی تصمیم مهمی بگیرد. اول مسئله نفت، یعنی باید قیمت نقت را به شدت کاهش دهد، قراردادکنسرسیوم را که گفته بود در 1979 (1357) "به هیچ وجه من الوجوه تمدید نخواهد شد" را تمدید کند، تظاهر کنندگان و چماق داران مجاهدین و تروریست ها را باشدت سرکوب کند و مانند میدان تیان آن من در چین، از کشته، پشته بسازد. متاسفانه از عوارض توسعه جمعیت جوان و هیجان زده است که پیش از انقلاب به وفور موجو بود و به هیچ روی بنای سازگاری نداشت. دانشجویی که نه تنها تحصیلش مجانی بود، بلکه 700 تومان در ماه (معادل حقوق یک دیپلمه) را دریافت می کرد و دم از بی عدالتی و مبارزه مسلحانه هم می زد!. بگزریم، پس رفع بحران داخلی تنها با جلب نظر خارجی ها در وحله اول ممکن بود، همین کاری که جمهوری اسلامی در استانبول و بغداد مشغول آن است. یعنی باید پادشاه فقید همان کارهایی را که برشمردم برای غرب انجام می داد تا دست حمایت انها از پشت خرابکاران برداشته شود. پادشاه فقید تصمیم گرفت به هیچ عنوان به خارجی باج ندهد، حتی به قیمت عوض شدن سیستم. امروز هم گناه قراردادهای بای بک و فروش نفت به قیمت 8 دلار در هر بشکه به گردن جمهوری اسلامی است. اما برخی می گویند اگر قرارداد را امضا می کرد و جمهوری اسلامی بوجود نمی آید، بهتر بود، من این را قبول ندارم. موضوع دوم رفع بحران داخلی با سرکوب شدید بود که پادشاه این را هم نمی خواستند، در مصاحبه با دیود فراست به این موضوع به زیبایی پاسخ دادند، "پادشاه نمی تواند تاج و تخت خود را با خون ریزی حفظ کند".
بنابراین، دوموضوع اساسی موجود است، ضمن کم اهمیت جلوه ندادن زمینه های داخلی، اصل بحران به خارج از مرزهای ایران برمی گردد. پادشاه باید نفت ارزان به غرب می داند، صنایع را تعطیل می کرند تا وارد کننده باقی بمانیم، ارتش را ازبین می بردند و...همه آن کارهایی را که توسط غرب بدست خمینی انجام شد. در داخل هم کسان زیادی کشته می شدند و یا ایران را در خطر حمله نظامی غرب قرار می داند، ایشان ترجیه دادند قدرت را به نماینده جپهه ملی بسپارند و از ایران خارج شوند.
خلاصه آنکه، اشتباهات پادشاه فقید نیست که انقلاب را به پیروزی می رساند (اگر منظورت از این پرسش رسیدن به این پاسخ باشد) بلکه عوامل داخلی و خارجی (منتج از مسائل نفت) و بی رقبتی پادشاه فقید به حراج منافع ایران (که با خون دل بدست آورده بود) و عدم اعتقادش به ادم کشی، انقلاب آیت الله ها را به عنوان وارثان شیخ فضل الله با پشتیبانی قدرت های خارجی و تروریست های داخلی و عرب و پول سرهنگ دیوانه لیبی و بازاریان ایران، به پیروزی رساند. سی سال است که در مورد این مسائل می خوانم و فکر می کنم، اما مانند یک دایره، همواره به ابتدای ان می رسم و در می یابم بهترین تحلیل از انقلاب و دلایل آن، همواره متعلق به خود پادشاه فقید است. باید امروز به همه طرفدارن حقوق بشر گفت، "بفرمایید، این هم حقوق بشری که می خواستید!"، هیچ کس از خودش نپرسید حقوق بشری که بازرگان اسلام گرا مسئول کمیته آن است و تعریف می کند، چگونه حقوقی می تواند باشد، البته خلخالی بعدها این را برای همه روشن کرد.
همچنان پاسخ به تاریخ و جنایت و مکافات در این زمینه مفید است. برای درک افکار مذهبیون هم کتاب "از کلینی تا خمینی" اثر شجاع الدین شفا، کتاب به غایت موثری است. البته من سعی می کنم خلاصه بنویسم، اما اگر توضیح بیشتری درباره مسائل مطرح شده لازم داری، بگو تا انجام دهم. البته در حد سواد و معلومات ناکافی خودم.
|
|
پاسخ یا پاسخهای کاربران به بحث بالا |
|