فرق يک روشنفکر و سياستمدار وطن پرست با توده و عوام در اين است که يک سياستمدار در قبال منافع ملي و پاسداري از ميهن وظيفه دارد که همواره شرايط و اوضاع موجود را با در نظر گرفتن اوضاع منطقه اي و بين المللي و داخلي بررسي کند و در قبال شرايط تصميمي اتخاذ کند که به بهترين نحو منافع ملي و هم ميهنانش را در بر بگيرد.
در حقيقت کسي که پا به عرصه سياست ميگذارد بايد همانند دکتري که در قبال جان و سلامت مردم تعهد وجداني و اخلاقي سنگيني دارد او نيز همينگونه باشد اکنون در اين شرايط حساسي که ميهنمان با ان روبروست نقش و وظيفه فعالان سياسي و کساني که در امر تصميم گيري هاي اساسي نقش مهمي دارند بيش از پيش نمايان و اشکار ميشود
اين روزها صداي تجزيه طلباني که از کمترين پايگاه مردمي برخوردار نيستند در اينجا و انجا طنين انداز شده و توجه برخي از عناصر حزب باد را به خود جلب کرده چرا که عناصر حزب باد بدنبال انند با هر گروه و يا سازماني حال فرق نميکند که تجزيه طلب باشد يا اصلاح طلب ائتلاف کنند تا بلکه در هر صورت در اينده ايران شانسي براي ايفاي نقش داشته باشند.
يکي از بحث هايي که اين روزها مدام به ان پرداخته ميشود و برنامه سازها و تلوزيون ها هم به ان ميپردازند بحث اقوام ايراني است و اجحاف و ظلمي که در حق انها در طول اين 33 سال شده است. صد البته هيچ کس منکر ستمي که به اقوام ما و اقليت هاي قومي و مذهبي در طول زمامداري جمهوري اسلامي شده نيست اما سوال اينجاست که جمهوري اسلامي چه گلي به سر تهراني ها و يا فارس ها زده که به ديگران نزده باشد. ايا تا بحال اين سوال را از خودمان پرسيده ايم که اگر قرار باشد ظلم و ستمي که جمهوري اسلامي در حق ما ايرانيان کرده در غالب اقوام دسته بندي کنيم قوم فارس هم در اين دسته بندي قرار ميگيرد
بنابراين بحث هاي که در اين چارچوب شکل ميگيرد در شرايط فعلي بيشتر ما را به نا کجا اباد ميبرد و به بحث هاي فرقه اي و تفکيکي دامن ميزند چرا که فاجعه اي که دامن گير ما ايرانيان شده شامل همه ما ايرانيان ميشود و مختص به يک قوم خاص نيست بهمين روي با ذکر اين مقدمه به بحث اصلي مان که لزوم اتخاذ مواضع صحيح از سوي کنشگران سياسي جامعه براي اعمال بهترين تصميم ممکنه ميپردازيم.
يکي از بحث هايي که اين روزها بسيار جنجال برانگيز شده و حساسيت ها را نسبت بخود برانگيخته بحث فدراليسم است که از سوي بعضي از نهادها و اشخاص مطرح ميشود. در اين بين عده اي که شامل همان گروه حزب بادند دنباله رو بحث تبعيض هاي هاي نژادي و ... بدنبال گرفتن ماهي از اب گل الودند تا بلکه بدين طريق بتوانند در اينده در صورت تحقق اين امر ايفاي نقش بکنند عده اي ديگر پشت نقاب فدراليسم سوداي تجزيه طلبي را در سر مي پرورانند و در اين راه کاملا تحت حمايت دشمنان حاکميت جمهوري اسلامي قرار دارند عده اي ديگر هم در اين بين باور دارند که فدراليسم يگانه راه نجات ايران از دست استبداد و سوق دادن ان بسمت دموکراسي است.
استدلال هايي که فدراليست ها براي ادعاي خود مطرح ميکنند يا حول مثال زدن کشورهايي چون المان و امريکا بعنوان نمونه هاي موفق ميچرخد يا حول احقاق حقوق قوميت ها ميچرخد .بنابراين بد نيست که تئوري هاي مربوط به اجراي فدراليسم در ايران را بررسي کنيم
اولين اشتباه فدراليست ها از اينجا اغاز ميشود که بدون در نظر گرفتن شرايط و واقعيات موجود کاملا يکطرفه مثال کشورهايي چون المان و امريکا را براي ايران ميزنند که حقيقتا قياسي مع الفارق ميباشد و اشاره اي به نمونه هاي بسياري که منجر به ديکتاتوري و جنگ داخلي و از هم پاشيدگي شده نميکنند.نکته اي که بايد به ان توجه داشته باشيم اينست که اولا تجويز فدراليسم براي کشورهايي با بافت قوميتي و مذهبي متفاوت به گواه تاريخ منجر به فروپاشي و تجزيه ان کشورها شده است شايد تازه ترين و قابل استناد ترين مثال براي اثبات اين مدعا همين عراق کنوني ميباشد که به سه امپراطوري شيعه و سوني و کردها تبديل شده و در صورت عدم حل بحران سياسي في مابين ديکتاتورهاي نو پاي عراق ما بزودي شاهد اعلام استقلال کردستان عراق خواهيم بود.
اشتباه ديگر فدراليست ها در نظر نگرفتن بافتهاي قومي اي ميباشد که در تار و پود هم تنيده اند و جدا کردن انها به قيمت جنگ داخلي و خون و خونريزي تمام خواهد شد اشاره من به اذربايجان غربي ميباشد که جمعيت ان بين کرد ها و ترک ها تقسيم گشته و هيچ راهي براي تفکيک انها وجود ندارد و يا در خوزستان هموطنان عرب ما را با بختياري ها چگونه ميخواهند تفکيک بکنند و در بقيه نقاط هم بهمين صورت ميباشد.
باز به گواه تاريخ شرايط تجويز فدراليسم براي کشورهايي که از يک نظام ديکتاتوري گذر ميکنند منجر به شکست ميشود چرا که صرف نظر از موارد بالا پيش نياز تجويز فدراليسم جامعه اي است که ساختار دموکراتيک در ان جامعه شکل گرفته باشد و فرهنگ دموکراسي در ان جامعه نهادينه شده باشد بنابراين بهتر است که رجال سياسي فدرال طلب ما بجاي شعار پيرو منطق و خردشان باشند و با بررسي همه جانبه اين موضوع مهم و استراتژيک بهترين تصميم را اتخاذ کنند بنابراين اينجاست که فرق روشنفکر واقعي با ديگران مشخص خواهد شد. قطعا فردا روزي که جمهوري اسلامي را بزير بکشيم با ايجاد يک انتخابات ازاد و انتخاب نمايندگان واقعي مردم که از لياقت و تجربه و سطح سواد کافي برخوردار باشند ما به اين مهم که احقاق حقوق از دست رفته اقوام و ملت ايران باشد دست خواهيم يافت و نيازي به اتخاذ اينگونه رويه هاي خطرناک و ايران برانداز نيست
چندي پيش خانم مينا احدي در برنامه ميزگرد سياسي هفتگي اقاي ميبدي در نطقي درخشان فرمودند بحث تماميت ارضي مطرح شده از سوي بعضي از نهادها بيشتر جنبه کليشه اي مغلطه و فرار از اصل موضوع را دارد و در اينده اگر کساني خواهان جدايي از ايران باشند ما بايد ان را به راي گيري بگذاريم
وقتي اين سخن را از جانب اين بانو شنيدم لحظه اي با خود انديشه کردم که براستي ما ايرانيان چه بر سرمان امده که چنين کساني براحتي ميايند و جرات طرح چنين مسئله وقيحانه اي را مستقيم و در يک رسانه بخود ميدهند. خانم احدي گويا شما يا خيلي در تز دموکراسي خواهي خود فرورفته بوديد و متوجه نشديد که چه گفتيد يا اينکه شما هم در زمره نقابداران قرار گرفته ايد.
قابل توجه شما بايد عرض کنم که تمايت ارضي نه تنها براي ما ايرانيان بلکه براي تمام مردم و کشورهاي دنيا يک خط قرمزي است که حاضرند براي ان خون هم بدهند که نمونه ان را شما در جنگ عراق ديديد . در فرداي ازادي هم هر ايراني اي که علنا بحث جدايي طلبي را مطرح بکند خائن محسوب شده و بعنوان متجاوز به تمايت ارضي بايد محاکمه بشود اين چيزي نيست که من بگويم و ربطي به ديکتاتوري و استبداد داشته باشد بلکه در نروژ که دموکرات ترين کشور دنياست هم اگر کسي چنين ادعايي بکند قطعا بجرم تجاوز و طمع به تمايت ارضي ان کشور محاکمه خواهد شد
دريغ از ايران که ويران شود ------- کنام پلنگان و شيران شود
|