عرفان گرامی، سلسله پرسشهایی را که درباره شاه و جبهه ملی و و و مطرح کرده اید پاسخهای درخور پیدا نخواهند کرد تا زمانیکه ایران آزاد و دمکرات شود و دارای دانشگاههایی مستقل از کسان و احزاب و نظام شود. در چنین فضائی است که می توان دانشگاهها را به دست دانشگاهیان آزاده و بسیار مستعد و شجاع و پژهندگان حقایق تاریخی سپرد تا تاریخ معاصر ما را حتی المقدور آنطور که بود بر ما روشن کنند. در حال حاضر همانطور که دین و مذهب و مکتب دکان شده اند برای فریب و بدبخت کردن مردم، تاریخ معاصر ما هم بویژه در این 33 سال اخیر به همان اندازه دکانهایی شده اند برای سیاست بازان. اگر کتابها و پژوهشهای درستی هم کسانی ارائه دهند مغرضان دکاندار مردمفریب خیلی زود دست بکار می شوند تا خنثی اش کنند. این است حقیقت تلخ درباره دین و مذهب و سیاست و تاریخ ما در وضعیت اسفبار کنونی. کشورهای بیگانه هم مدارک زیادی دارند که یا رو نمی کنند و یا بصورت قطره چکانی رو می کنند و هر بار با اینکارش آتش دیگری بر پا می کنند. 60 سال از دوران مصدق می گذرد. از یکسو تمام اسناد را انگلیس آزاد نکرده و از سوی دیگر امریکا ادعا می کند که امام اسناد مربوط به آن دوران در آتش سوخته است! منافع رژیم و منافع بیگانه و منافع خودی بیگانه از خود سیاست باز عقده ای ایجاب می کند که تاریخ را بازیچه دست خود کنند و بین ایرانیان نفاق بیاندازند. من در زمان مصدق نبودم و دوران شاه را در نوجوانی تجربه کردم و حالا هم که بیشتر عمرم را با این رژیم وحشی سر کرده ام در مورد تاریخ به این نتیجه رسیده ام که آنرا به دانشگاهیان در ایران آزادا و دمکرات واگذارم و در همه جا بگویم که اجازه ندهیم فرصت طلبان فریبکاری که بدنبال منافع خود هستند ما مردم را با داستانهای شاه و مصدق شان به دو تیم در مقابل هم تبدیل کنند وقتیکه ما باید در کنار هم در مقابل رزیم و دیگر دشمنان ایران و ملت ایران قرار بگیریم. برای من جدا کردن نهاد دین و مرام از نهاد سیاست همانقدر اهمیت دارد که جدا کردن سیاست از تاریخ کشورمان. کنجکاوی های من و شما و نسل شما و من و نسلهای بعدی در باره گذشته مان کاملا بجا و قابل فهم است ولی با این وضعیت تاریخ نویسی و سیاست بازی های کنونی رسیدن به حقایق تاریخی بس دشوار و وقت گیرست. برای همینست که من فعلا گذشته های دور را ول کرده ام و تمام تمرکزم را بر روی حال و آینده می گذارم تا ایران نجات یابد و آنوقت همه چیز ممکن خواهد شد. برای من به دلائل بالا نجات ایران ارجهیت بر مسائل تاریخی دارند. با اینهمه در راه نجات ایران فکر می کنم که پرداختن به تاریخ جنبش سبز که بزودی 3 ساله می شود در حال حاضر بسیار پر اهمیت است چون چراغ راه ماست و راه نجات ایران در پتانسیلی است که در این جنبش نهفته است. اگر توجه کرده باشی با اینکه کمتر از 3 سال از عمر این جنبش نمی گذرد فرصت طلبان هر کدامشان دارند از آن تاریخی تحویل مان می دهند که با رقبایشان و حافظه تاریخی من و شما متفاوت است. بنظر من باید حتی الامکان به تاریخ این جنبش پرداخت تا بدخواهان آنرا آلوده به دروغ و دکان برای خود نکنند و 60 سال دیگر یک حق و یک عرفان و یک کاوه و یک ایرانی دیگر همین پرسشها در مورد شاه و مصدق را درباره جنبش سبز و موسوی و کروبی و و و نکنند. در آخر ولی اینرا می گویم که خودم وقتی حرفهای رژیم و جبهه ملی و توده ای ها و دنبالچه هایشان و بهرام مشیری را می شنوم و با حرفهای میبدی و یارانش و الاهه بقراط و علی میرفطروس مقایسه می کنم تمایلم بسوی گروه دوم است چون صداقت و شهامت و آزادگی بس بیشتری در اینها می بینم تا آن گروه اول. متاسفم که قادر نیستم به هیچکدام از پرسشهایی که درباره تاریخ مطرح کرده ای پاسخ دهم. فقط فکر کردم همراه با اعتراف این که نمی دانم توضیحی هم داده باشم در اینراهی که با این پرسشهایت آغاز کرده ای شخصا خودم به چه نتایج و راهکاری برای خودم رسیده ام. راستی، عرفان نازنین، خاطرات و تاریخ جنبش سبز از دید دانشجویی مثل شما که در آن مقطع تاریخی حضور داشت و با اطرافیانش در تظاهرات شرکت داشت خود گنجینه ای است که حتما باید برای نسل خودت و نسلهای آینده نگهداری شود. متاسفانه ما ایرانیان در اینگونه موارد خیلی کم توجه هستیم. یکی از رموز موفقیت غرب همین حفظ کردن حاطرات و تاریخ و و و در محیط های کوچک و بزرگ است. مراقب خودت در ایران باش. امیدوارم بزودی ایران آزاد شود و ما حضورا با هم بحث و گفتگو کنیم. دوستدارت حق
|