نویسنده ایرانی تا کنون 76 بار خوانده شده است. | (May 02,12) چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 = May 2, 2012 |
>پاسخ پرسش اول
|
با درود خدمت دوستان و سروران
عرفان عزیزم، نخست آنکه مقاله بسیار جالبی کیهان لندن به قلم محمود کاشانی فرزند ایت الله کاشانی معروف، منتشر کرده است، پیشنهاد می کنم حتما" آنرا بخوانی. سپس آنکه خوشحالم که نسل تو به دنبال پاسخ پرسش هایی می گردد که مستقیما" با سال 57 ارتباط دارد، این یعنی هوشیار هستیم تا آزمودگان را دوباره نیازماییم. اما پرسش هایت را یک به یک از دید و منظر خودم پاسخ می دهم، زیرا در رابطه با هر کدام می توان ساعت ها مطلب نوشت و صحبت کرد، به این امید که که با این سواد اندکم، برایت مفید واقع شود. نخست پرسش اول:
1. خواسته هاي جبهه ملي در ان زمان دقيقا چه بود؟ (البته منظور از طرح این سوال یاداوری اقدامات اشتباهی که بعضا انها مرتکب ان شدند نیست بلکه خواستهایی است که انها ان را بعنوان خواست اصلی شان در مقابل نظام مطرح میکردند میباشد؟یا بعبارتی دیدگاه سیاسی شان دقیقا چه بود؟
پاسخ: پس از منتهی شدن جریان جپهه ملی اول به 28 امرداد سال 1332 (تفصیل آنرا در همان مقاله فوق الاشاره دنبال کن و اگر تفسیری لازم داشت بگو تا پاسخ دهم) و محاکمه مصدق و تبعید شدن او به املاکش در همین احمدآباد مستوفی (نزدیک تهران) و حصر او در خانه خودش، جپهه ملی دوم تشکیل گردید. طرفدران جپهه ملی خواست ها و ادعاهای زیر را داشتند:
طرفدار قانون اساسی مشروطه هستیم، یعنی شاه (پادشاه فقید) باید سلطنت کند و نه حکومت (یعنی مقامی تشریفاتی است) که این ادعا با توجه به قانون اساسی مشروطه که در آن زمان اجرا می شد، باطل بود، زیرا حتی پیش از پادشاهی پهلوی نیز از اختیارات پادشاه، عزل و نصب نخست وزیر بود، یعنی طبق قانون، مجلس به شخصی اعلام تمایل می کرد، سپس این شاه بود که فرمان نخست وزیری را صادر می نمود. با تصویب متمم قانون اساسی در زمان پادشاه فقید و پیش از سال 32، شاه اختیار انحلال مجلسین (شورای ملی و سنا) را نیز بدست آورد. همین طور بر اساس نص صریح قانون اساسی، در دوران فطرت (دورانی که مجلس شورای ملی تشکیل نشده است یا منحل شده است) شاه، اختیار کامل عزل و نصب نخست وزیر را داراست و با تکیه به همین قانون بود که پادشاه فقید، مصدق را برکنار و زاهدی را به جای ایشان نصب کرد، زیرا مصدق با مراجعه به تصویب ملی (رفراندوم) مجلس شورای ملی (دوره هفدهم) را منحل کرده بود. اما برای اینکه از پرسش شما دور نشوم، به طور مشخص خواست احزاب تشکیل دهنده جپهه ملی در فاصله 28 مرداد سال 32 تا آذر سال 1357، اجرای قانون اساسی مشروطه سلطنتی و سلطنت پادشاه فقید به جای حکومت کردن او بود. در سال 1340 و تحت فشار آمریکایی ها (جک کندی)، علی امینی که سابقه سفارت ایران در آمریکا را داشت و یکی از امضاء کنندگان قرار داد مشهور کنسرسیوم (پس از 28 مرداد) بود، نخست وزیر ایران شد. کشور در حال ورشکستگی کامل منتج از عملیات مصدقی (مانند همین وضعیت فعلی منتج از عملیات پوپولیستی احمدی نژادی) بود. وزارت اقتصاد به شدت نیازمند وام خارجی بود و شرط آمریکاییان برای پرداخت این وام، نخست وزیری علی امینی بود که تقریبا" با تحت فشار گذاشته شدن همه جانبه پادشاه فقید از سوی آمریکاییان، به انجام رسید. در این دوره (سال 1340)، امینی سعی کرد کشور را به مانند یک نخست وزیر واقعی و مستقل اداره کند اما موفق نشد، در همین دوره تمامی احزاب طرفدار آمریکا (مانند جپهه ملی) از امینی طرفداری می کردند. پس از تقریبا" هشت سال، جپهه ملی (دوم) مجال یافت در میدان جلایه آنروز و امیرآباد و بولوار کشاورز امروز، میتینگ دهد و به فعالیت علنی بپردازد. اما علی امینی از پس دشواری های اقتصادی برنیامد و تیر خلاص به دولتش توسط پاسبانی زده شد. ماجرا از این قرار بود که معلمان تهران به همراه شاگردانشان در اعتراض به وضعیت معیشتی، در خیابان شاه آباد (نادری، جمهوری امروز) به سمت میدان بهارستان، تظاهرات می کردند که پاسبانی به ضرب گلوله، خانعلی نامی از معلمان را کشت و این موضوع سرمنشا تحولاتی از جمله سقوط دولت امینی شد.پس از سقوط امینی، جپهه ملی دوم نیز نتوانست به فعالیت علنی خود ادامه دهد. پس از این حوادث، دوران سازندگی آغاز می شود، البته باید در این بین از "کانون مترقی" و سپس حزب ایران نوین نیز یاد کرد که توسط پادشاه فقید به عنوان بدیل جپهه ملی شکل گرفت که اساس سیاست دودهه آینده (40 و 50) را شکل داد. در تمام این مدت جپهه ملی، دولت های پس از 28 مرداد را دولت های کودتایی دانسته و خواستار اجرای قانون اساسی مشروطه سلطنتی بود و به قانون اساسی مشروطه اعلام وفاداری می کرد، شاید چیزی شبیه اصلاح طلبان امروز جمهوری اسلامی. از نظر دیدگاه سیاسی، با توجه به اینکه اکثر عناصر جپهه ملی، از خان زاده ها و فئودال های ایران بودند، در جناح راست طبقه بندی می شوند، البته طیف هایی از آنها (مانند شاهپور بختیار) دارای گرایش های سوسیال دموکرات بودند که برای آگاهی کلی از نطرات آنها باید به احزاب تشکیل دهنده جپهه ملی و اساسنامه ها و مرام نامه های آنها مراجعه کنی، به عنوان مثال شاهپور بختیار عضو حزب ایران (یکی از احزاب تشکیل دهنده جپهه ملی) است.
به طور خلاصه و در ظاهر، خواست جپهه ملی، اجرای قانون اساسی و سلطنت شاه به جای حکومت بود. یعنی طرفدار سلطنت مشروطه بودند (البته تا پیش از سال 57 و دمدیدن باد موافق آمریکا به پرچم اسلامیست ها)، برداشتشان از قانون اساسی نیز مبتنی بر ظرفیت های دموکراتیک موجود در قانون اساسی بود، یعنی آزادی مطبوعات، آزادی اجتماعات و ...همه آن چیزی که به عنوان حقوق ملت در قانون اساسی مشروطه موجود بود. اما این تنها ظاهر قضیه بود و اهدافی که در پس این ادعاها دنبال می کردند، یک مثنوی لازم دارد تا شرح داده شود. در زمان انقلاب، پادشاه فقید ماه ها با شورای مرکزی جپهه ملی مذاکره کرد تا آقایان را راضی به پذیرش قدرت کند (در این زمینه و برای آگاهی از چند و چون کار به کتاب "پاسخ به تاریخ" نوشته پادشاه فقید مراجعه کن، البته نه آن روایت تحریف شده که در ایران به چاپ رسیده است. روایت صحیح را می توانی از اینترنت دانلود کنی)، همه از قانون اساسی عدول کردند بجز شاهپور بختیار، یعنی سنجابی ادعای اجرای قانون اساسی را کنار گذاشت و آیت الله را در پاریس و ماه هر دو ملاقات کرد و جملاتی در وصفش گفت که مسلمان نشنود کافر نبیند، از میان همه آنها، تنها کسی که به مواضع اعلام شده جپهه ملی دوم وفادار ماند، شاهپور بختیار بود که با قبولی نخست وزیری، حتی از جپهه ملی که دیگر داعیه انقلاب داشت، طرد گردید. تازه به قولی دوستی در همان اوایل انقلاب، آقایان از 28 مرداد فریاد زدند قدرت مال ماست و دیگران کودتایی هستند و "از این دولت ها کاری ساخته نیست" و "پدیده خمینی، نتیجه دولت هایی است که 25 سال شما (پادشاه فقید) سرکار می آوردید!،" اما همین که قدرت به اقایان داده شد، 37 روز بعد و به روایتی، تا استعفای دولت موقت بازرگان، تحویل ارتجاع سیاه گردید!. امیدوارم پاسخ روشنی به پرسش اول تو همرزم گرامی داده باشم.در ضمن، خواندن کتاب "جنایت و مکافات" اثر شادروان "شجاع الدین شفا" را که آنرا هم می توانی از اینترنت دانلود کنی، به تو دوست گرامی پیشنهاد می کنم. پاینده و موفق باشی.
|
|
پاسخ یا پاسخهای کاربران به بحث بالا |
>اصلاحیه | (May 02,12) چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 = May 2, 2012 |
|
|