این «آخدا»ی ما هم در این بگیر و ببند جمهوری اسلامی و معضل اتمی ایران و آمدن اوباما و شاخ و شانه کشیدن های خامنه ای و نازکردن های خاتمی این روزها شده یک طرف گرفتاری مردم! مانده اند که چکارش بکنند. اصلا این درگیری های نیروی انتظامی با مردم بخاطر عرق خوری و مهمانی زن و مرد قاطی و ماهواره و بدحجابی و غیره که همه از معضلات بیرونی درگیری با خداوند متعال است به کنار، حتا در روابط خصوصی بین بنده و خداوند نیز روابط بدجوری شکرآب است منتها صداشو در نمیارن.
این آخدای ما یک سری انتظاراتی را دارد که به عقل بشر امروز، بخصوص ایرانی امروز همچه عاقلانه هم نمی آید. از طرفی هم به دلایلی که خود این ایرانی هم نمیداند چرا، خود را موظف می بیند یک سری کارهایی را انجام بدهد که عقلش رد می کند اما خدا از او انتظار دارد. خلاصه شده است چوب دوسر.... و حیران. کار به آنجا رسیده است که بندگان بارگاهش، انتظارات او را گاهی انجام میدهند و گاهی نمیدهند (مثل نماز خواندن) یا بکلی زیرش میزنند (مثل خانمهای مومنی که گاه مرتب گاه یک ماه درمیان نماز میخوانند و اهل سفره ابی الفضللعباس هم هستند و در عین حال برخلاف تاکید و توصیه خداوند هفت قلم آرایش می کنند و بی حجاب سر و سینه را هم با سخاوت در معرض دید نامحرم قرار میدهند و کنار دریا بیکینی به تن میکنند و.... دیگر نمونه این رقم بنده های حیران مثل حاج آقاهایی است که با کلاه شرعی نزولخوری میکنند و دروغ میگویند و یا اهل عیش و حال که با وجدانی معذب لبی به الکل تر میکنند و گوشت خوک میخورند و با این وجود هر سال محرم مثل گاومیش میروند زیر یوغ این علامتهای ده دوازده تیغه و هن و هون گناهانشونو میریزن با عرقهاشون بیرون. خلاصه با پیشرفت علم و تمدن مشکلات بشر امروز با این آخدا هی بیشتر و بیشتر میشه و کلاهها بیشتر تو هم میره! بی جهت نبود که علمای عصر مشروطیت با دبستان و دبیرستان و دانشگاه و این قبیل بی ناموسی ها مخالفت می کردند و برخی شان رشدیه، اولین بنیانگذار دبستان به سبک مدرن را مهدورالدم اعلام کرده بودند. آنها میدانستند که آخر و عاقبت این قضیه به کجا خواهد انجامید. خلاصه بعد از کارهای ناشایستی هم که این القائده انجام داده مردم بیشتر دماغشونو توی چند و چون کار خدا فرو کرده اند و خداوند بدجوری پس نشسته. البته ناگفته نماند تازگی ها یک چند دهه ای است که هرچی آخدا کوتاه میاد که حالا عیبی نداره بی چادر می گردی و الکل میندازی بالا و نزول میخوری و ... اما ایمانت رو به ما از دست نده بازهم بنده هه ول کن نیست و هی شک تو کار میاره! حالا شک تو کار میاره و حال خدا را میگیره سرشو بخوره، مونده پاسخ خودشو چی بده. معضل پس از مرگ که نقطه ضعف بندگان خداوند متعال است بدون وجود خدا و بهشت و جهنم حل نشده باقی میمونه. بنده قرن بیست و یکم هرچی را ندونه این را میدونه که اگه به زندگی پس از مرگ اعتقاد هم داشته باشه دیگه همچی اعتقادی به این قضیه جهنم و هیزم تر و هیزم خشک و اسفل السافلین و این حرفا نداره چرا که اگر داشت که به خدا ضدحال نمیزد.
اما اگر کمی جدی تر بخواهیم به قضیه بپردازیم، حقیقتا خدا برای بسیاری مردم شده است معضل. از یک طرف باور به خدا جزو باورهای فرهنگی دوران کودکی افراد است که این باورها حتا تا دم مرگ هم بدون دلیلی منطقی مورد قبول مردم قرار می گیرد، و از طرف دیگر علوم جدید در مدرسه و دانشگاه به او آموخته اند که هیچ پدیده ای را بدون درک و فهم کافی و بدون دلیل نپذیرد و خداوند متعال نیز یواشکی در ذهن اینها به این قسمت درک نشده ها و بی دلیل ها آمده است که باید برایش فکری کرد. هرچه دلیل و برهان هم که منادیان خدا در عمامه و ردای کشیش برایش گفته اند یا توسط فلاسفه و دانشمندان ارائه شده است وزنی به اندازه کشک داشته است. در اغلب موارد هم دلایل اثبات وجود خدا بیشتر به این دلیل توسط عوام پذیرفته شده است که عامه مردم این استدلالها را درک نمی کنند و نزد خود می اندیشند که لابد مشکل در سواد و فهم آنان است نه استدلالی که توسط فلاسفه و دانشمندان در مقام اثبات خدا عنوان می گردد.
من در این مقال قصد ندارم که خدا را رد کنم یا اثبات کنم، بلکه میخواهم به این قسمت خصوصی رابطه فرد با خدا بپردازم و رفع نگرانی ها را بکنم. میخواهم بگویم که تفاوتی نمی کند که خدایی وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد، در هر صورت نتیجه کار یکی است و نگرانی مورد ندارد. میخواهم بگویم که هرچه میخواهد دل تنگت در این جهان بکن، دزدی، بی ناموسی، آدمکشی حتا در ابعاد میلیونی و.. خلاصه هرجنایت یا هر نیکی که از دستت بر می آید بکن، اگر خدایی باشد، این خدا خدا نه به تو پاداش خواهد داد و نه مجازاتت خواهد کرد. مجازات همینجا روی زمین و توسط قوانینی است که بشر وضع کرده. اگر از دست این قوانین بتوانی بگریزی کار تمام است و دست خدا هم به تو نخواهد رسید. البته ممکن است یک روز تصادف کنی و بمیری آنوقت بگویی بفرما! دیدی دست خدا به من رسید. خوب این دیگر میل به خرافات است اگرنه خودت میدانی که روزانه صدها نفر در جهان در اثر حوادث رانندگی می میرند و اگر خدای تو خیلی با عمل زشتی که تو کرده بودی و حالا دارد تو را مجازات می کند چه مرضی داشت که اصلا اجازه بدهد تو آن کار زشت؛ قتل، تجاوز، دزدی یا.. را بکنی؟ به عقل جور در میاد؟ اگر تو بجای خدا بودی بر و بر نگاه میکردی تا هیتلر کلی آدم بکشه بعد به دستش اسلحه میدادی که بگذاره روی شقیقه خودش؟ خیلی آدم باید روانی باشه که چنین رفتاری داشته باشه.
نکته دیگر اینکه خدا اگر وجود هم داشته باشد، و حتا اگر دنیای پس از مرگی هم وجود داشته باشد، جهنمی نمیتواند در کار باشد و تو به بهشت خواهی رفت (اگر بهشتی وجود داشته باشد) و کسی از تو بازخواستی نخواهد کرد. شاید برایت تعجب آور باشد که در بهشت جناب هیتلر و چنگیز و امامخمینی را هم ملاحظه کنی! در هر حال جهنمی درکار نخواهد بود، اجبارا همه اش بهشت باید باشد!
دلیل؟ دلیلش خیلی ساده مجازات بطور کلی برای این وضع میشود که از تکرار یک عمل زشت جلوگیری کند. وقتی تکراری در کار نیست، وقتی مردمان مرده اند و زندگی گذشته دیگر تکرار نمی شود، مجازات هیتلر و استعمال چوب نیمسوز به وی چه حاصلی دارد؟ عجب خدای خری خواهد بود این خدا اگر اینقدر عمله و نفهم باشد که این نکته ساده را درک نکند! اصلا این خداوند متعال اگر واقعا قصد راهنمایی بشر را داشت چرا این شامورتی بازی ها و چشم بندی ها؟ همینجا روی زمین یک بار لنگ هیتلرخان را جلوی چشم همه هوا میکرد و نمیسوزش را استعمال میکرد بنده میدانم و شما هم میدانید که دیگه به درست و غلطش کاری نداشتیم، نماز و روزه که هیچ، روزی دو دور کولی به تمثال مبارک ائمه اطهار که در خانه آویزا می کردیم میدادیم. به همین سادگی. حالا آی باید بمیری و اون دنیا نیمسوز و این حرفهای بچه خر کنی را دیگه ما آدمهای دوران قرن 21 که نمیتونیم قبول کنیم.
خوب، حال که جهنمی و نیمسوزی در کار نیست، پس بناچار اگر چیزی هم هست باید بهشت باشد. حتا برزخ، به معنی جایی که نه خوب است و نه بد هم نمیتواند وجود داشته باشد چرا که دنیای پس از مرگ باید دنیایی باشد رها از زندگی جسمی و زمینی چرا که جسم را می بینیم که کرده اند تو خاک. فکرش را بکنید، زنده اید و جسمی هم در کار نیست. خوب خیلی حال میده نه؟ هرچه بخواهید و به هرکجا که فکرش را بکنید میتوانید بروید. از اینطرف کهکشان تا آنطرف کهکشان و حتا وسط خورشید سوزان با میلیونها درجه حرارت و آخ هم نگید! چرا؟ برای آنکه برای سوختن نیازی به جسمی هست که بسوزد و تو احساس درد کنی وقتی جسمی درکار نیست چه دردی؟ پس میبینی که همه اش حال کردنه! از زیر دریاهای زیبا تا اعماق کهکشان، آسمان آبی، و حتا جاهایی که تصورش ممکن نیست. به قول آقای قاطبه؛ اصلا یک چیز دیگر آقا.. یک چیز دیگر... کتاب سینوهه را خواندید؟ آن کاهن معبد نادرست تمام عالم که شب آمده بود خانه سینوهه اینا عرق خوری و داشت اسرار پنهان را بروز میداد یادتون هست چی میگفت؟ می گفت اگر به مردم بگوییم که دنیای پس از مرگ چقدر لذت بخش است مردم دسته دسته خودشونو میکشند! پس برو زود خودتو بکش عقب نمونی! (هی... این جوکه جدی نگیری!)
خوب حالا باییم سر قضیه دوم. این آخوندها و کشیشها میگن از خدا بترس تا کارهای بد نکنی! خوب این خوب بودنی که منشا آن ترس هست و نه قلب، اصلا به اندازه یک پشکل ارزش داره؟ وانگهی.. کی گفته که برای اینکه آدم خوبی باشی حتما باید به خدا اعتقاد داشته باشی. خمینی و خامنه ای و احمدی نژاد و هیتلر همه به خدا اعتقاد داشتند چرا به نظر شما آدمهای خوبی نیستند؟ وانگهی، میلیونها انسان خوب روی زمین هستند که اصلا به زندگی پس از مرگ اعتقادی ندارند چه برسد به خدایی که از او بترسند و بخواهند برای او خوب باشند. همین خود شما.. بله جنابعالی، همین الان اگر خدا را از شما بگیرند راه میافتی میری مردم آزاری؟ بانک میزنی؟ به همسایه ات بدی میکنی؟ آدم بدی میشی؟ فکر نمی کنم. بدون خدا هم همونی که هستی خواهی بود منتها اگر تابحال کار خیر می کردی و میگفتی خدا خوشش بیاد، حالا همه اش را میگذاری به حساب خودت و قلبت.ملاحظه می فرمایید که این آخوندها و کشیشها چه جوری مردم را مفتی مفتی و بدون سفته به یک موجود موهومی بدهکار می کنند که از قبل آن جیب خودشونو پر کنند. اصلا یک چیز دیگر آقا.. یک چیز دیگر (قاطبه دوباره اومد). اگر توی دنیا پزشک را برداری چه اتفاقی می افته؟ کارگر سازمان آب، برق، تلفن را برداری چی؟ دیدید که اینها اعتصاب میکنند دنیا فلج میشه. حتا سوپورها اگر دست از کار بکشند گند دنیا را بر میداره. حالا اگر آخوند و کشیش را بردارید چه اتفاقی میافته؟ هان؟ هیچ.. هیچ اتفاقی نمی افته! برای همین هم هرگز ندیده اید که آخوند و کشیش اعتصاب کنند. در یک جامعه تولیدی، هرکسی گوشه ای از کار را گرفته و مشغول تولید است. یکی کارگر اداره برق، دیگری کشاورز، دیگری راننده دیگری خلبان دیگری دیگری دیگری... همه یک کاری برای جامعه انجام میدهند و برای سیر کردن شکم خود مفید واقع می شوند. شکم آخوند با کدام کار پر می شود؟ آخوند چه چیزی را برای جامعه بشری تولید می کند؟ هیچ.. او یک زالو است که از دستاورد من و شما تغذیه می کند. این را اگر انسان یک قرن پیش نمیدانست از سرنادانی بود اما اگر کسی فرزندش را امروز برای درس طلبگی بفرستد موجود پست فطرتی باید باشد. طلبه ای که پدرش او را به درس طلبگی تشویق کرده اگر پس از دو سه سال دست از این بی ناموسی نکشد لایق همه گونه توهین هست و باید درخیابانها آب دهان به رویش افکند.
و اما یک موضوع دیگه؛ پس تکلیف عدالت چی میشه؟ حالا امام خمینی را تخفیف بدیم. اگه قرار باشه که هیتلر هم به بهشت بره و ما هم که خیلی خوب هستیم و به کسی بدی نکردیم به بهشت بریم... پس تکلیف عدالت چی میشه؟ اینها که این همه بدی کردند چی؟ نمیشه که اینها بدون مجازات باقی بمانند.
پاسخ؛ عدالت مفهومی است در روابط انسانها. خارج از آن وجود ندارد. انسان را از روی زمین بردار.. عدالتی در کار نخواهد بود و ظلمی هم در کار نخواهد بود. انسان را از زمین بردار... خدایش هم همراه با وعده های بهشت جهنم اش با او برداشته میشود. وانگهی، قضیه اجبار است. وقتی هیتلر جسمی نداره.. چطوری خدا میخواد مجازاتش کنه؟ فکر نمی کنم دستش برسه.
یکی پاسخ داد که اگر خدا بخواد میتونه. این پاسخ منطقی نیست. این حرف منطقی نیست. اگه خدا بخواد می تونه یعنی چی؟ و من پاسخ خواهم داد که بشرطی خدا میتونه که تو هم حاضر باشی خودت را خر کنی اگرنه اگر اهل منطق باشی همچه حرفی نمیزنی که اگه خدا بخواد میتونه! اینجوری که جواب همه چیز را میشه داد. مثلا من میگم که اصلا من خودم خدا هستم. تو میگی خوب اگه خدا هستی پس چرا اینقدر ناتوانی. میگم خودم خواسته ام که ناتوان باشم (خدا هر کاری بخواد می تونه بکنه دیگه؟ از کجا میگی که این خواست من خدا نیست؟) میگی اگه بهت یک گلوله بزنم می میری. میگم اگر تو گلوله بزنی خودم خواسته ام چرا که اختیار همه چیز با منه و بعد هم هر اتفاقی بیافته خودم خواسته ام و بعد هم به صورتی دیگر وجود خواهم داشت که عقل و فهم تو بشر ناچیز قادر به درک آن نیست. ملاحظه در صورتی که شما حاضر باشید که عقل تان را مسدود کنید به هزار راه میتوان سرتان را شیره مالید. اما آدم عاقل نباید هر حرفی را بپذیرد.
حال با همه اینها فرض کنیم که خدایی وجود دارد و بهشت و جهنمی هم در کار است و قبلا هم نابکاران روی زمین از قبیل امامخمینی و چنگیز و هیتلر اینا رو فرستاده جهنم حالا داره به حساب ما خورده ها میرسه و یقه مان را گرفته که چرا نماز نخوندی؟ صحنه اش اینجوری میشه؛
ازش می پرسم برای چی بخونم؟ میگه چون من توقع داشتم. میگم خوب تو توقع داشته باشی تو منو طوری آفریدی که من کاری که دلیل عقلی براش نداشته باشم انجام نمیدم و اون دلایلی که معتقدین تو برایم مطرح کردند قانع کننده نبود پس مشکل بر میگرده به ناتوانی تو که نتونستی منو قانع کنی. خدا سوال میکنه برای بقیه بی ناموسی هایی از قبیل الکل خوردن و با نامحرم لاس زدن و اعمال قبیحه.. برای اینها چی؟ بازهم پاسخ قبلی. تو ناتوان بودی که نتونستی منو قانع کنی که این کارها بد هستند. وانگهی، مگه مرض داری که چشم بندی بکنی؟ یک فقره هیتلرخان را جلوی چشم همه چوب نیمسوز..
درست نمیگم؟ مطمئنم قضیه به اینجا که برسه خدا بی سروصدا از در پشتی ما رو میفرسته بهشت که گندش بیشتر در نیاد.
راستی .. برای مومنینی که دلشونو برای حور و پری و غلمان صابون زدن.. ول معطلین. اون دنیا از این بی ناموسی ها خبری نیست. چیز تونو همراه بقیه جسم تون کردن زیر خاک. بعدش هم عمل جنسی و اون وامونده برای تولید مثل هست که اونجا تولید مثلی در کار نیست پس چه جماعی؟ (این آیت الله دستغیب عجب کلاهی سرش رفت.. بیچاره وقتی که مرد هنوز وایاگرا نیامده بود و حسرت به دل به اون دنیا فکر میکرد و رویا میبافت و دلشو برای هر جماعی که هفتاد هزار سال طول بکشه صابون زده بود). اصلا اون دنیا بدون جسم.. زن و مردی در کار نیست.. همه از یک جنس هستیم یعنی هم مردیم و هم زن.. یعنی «شیمن» یا «هی وومن» هستیم (این هم جوک بود).
اما حرف آخر در مورد عدالت.. به نظر من، بد و خوب این دنیا، خوب بودن و بد بودن بر میگرده به خود بشریت. ما در وجود یکدیگر حضور داریم. ما در وجود کره زمین و کلیه موجودات آن حضور داریم. اگر هیتلر باشیم و بد بکنیم، به خودمان کرده ایم و اگر مادر ترزا باشیم و نیک باشیم، بازهم به بشریت.. یعنی به خودمان کرده ایم. لذا.. بهشت و جهنم زندگی به دست ما است. اینکه محیط زندگی ما روی کره زمین محیطی پاک و عاری از آلودگی باشه، اینکه مردم با هم مهربون باشند، اینکه توی زندگی خوب باشیم.. مردمان خوبی باشیم.. این خوبی ها بر میگرده به زندگی، به بچه های ما، به بچه های همسایه، به مردم شهر، مردم کشور، به مردم کره زمین، به زندگی. اختیار همه چیز به دست خود ماست. لذا بهشت یعنی اینکه روی این زمین محیطی فراهم کنیم که انسان از زندگی شایسته ای برخوردار باشد. برای انجام این کار هم هیچ نیازی به خدا و بهشت و جهنم و حکومت اسلامی نیست. اینها معضل جامعه بشرهستند نه راه حل. و اگر نگرانید که خدایی درکار باشد و فردا یقه تان را بگیرد.. چاره ای نخواهد داشت مگر آنکه شما را به بهشت بفرستد. مگر می شود کسی را به جرم ساختن زندگی شایسته برای بشریت به جهنم فرستاد و ایراد گرفت که چرا مرگ بر آمریکا نگفتی، شلاق در کون عرق خور نزدی، سنگسار نکردی، روزی پنج بار بطرف یک چاردیواری در عربستان دولاراست نشدی، گرسنگی بنام روزه به خودت ندادی، دور یک مرده که برایش گنبد ساخته اند نگشته ای، توی یک چاه در نزدکی قم نامه فدایت شوم برای یک توهم پست نکرده ای و دهها مورد کارهای بی دلیل و منطق از این قبیل. اگر خدایی وجود دارد و اینقدر نفهم است.. من حاضرم میلیونها سال در جهنم این ابله بسوزم اما از این بلاهتها را نکنم.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|