نگاهی به دو روز ایرانی بودن در کنفرانس "چشم انداز دموکراسی در ایران" در لندن
من فکر کنم کمتر ایرانی با شعر "غریب آشنا" از هنرمند معاصر اردلان سرفراز آشنا نباشد. من نخستین بار این شعر را با صدای حسن شماعی زاده شنیدم. "غریب آشنا" جزو اشعاری است که بر زندگی شخصی من کم تاثیر نبوده است. این شعر در محتوای خود به عشق و غربت، به رفتن، ماندن و برگشتن میپردازد و تصویری شاعرانه و ساده از دوری و غربت به رسم میکشد. عنوان این شعر نه تنها در فرم ادبی خود، بلکه در فرم فلسفی نیز قابل توجه است و به نظر من، راز همیشگی ماندن این شعر نیز در همان است. پرسش این است که چگونه میشود که فردی هم غریب باشد و هم آشنا، با توجه به اینکه این دو واژه متضاد یکدیگراند؟ من با تکیه بر این پرسش در چهارچوب نوشتهام، نخست کوتاه به بعد فلسفی آن اشاره میکنم و سپس به آن میپردازم که چگونه اوضاع ما و آشفتگی کشورمان در تفسیری از این شعر میگنجد.
بسیاری از واژهها هستند که بدون وجود واژههای متضاد بدون معنی خواهند بود. فیلسوف آلمانی هایدگر اینگونه واژهها را در قالب نظریه "تاویل و تفسیر" (hermeneutics) از جمله واژههایی میداند که وجود یکی مستلزم وجود دیگری است و تفسیر آنها بر اساس نظریه هرمنویتیک با تفکر نویسنده و با فهم خواننده بستگی ناگسستنی دارد. لغاتی چون خوب و بد، زشت و زیبا، روز و شب و همچنین غریب و آشنا از این جمله واژها میباشند. دوران مهاجرت ما ایرانیان فاصله بین آشنا بودن و غریب بودن را دوچندان کرده است؛ تا آنجا که ما به "دو روز ایرانی" بودن، یعنی دو روز آشنا بودن در دیار غربت، خشنودیم. از طرف دیگر همین دو روز آشنا بودن نشان میدهد که ما ایرانیها تا چه حد با یکدیگر غریبم هستیم و اجازه میدهیم که در دنیایی که در آن کشورها و ملتها هر روز از روز پیش با یکدیگر آشناتر میشوند، غریب بودن در میان ما جای آشنا بودن را بگیرد. شاید مقصر ما نیستیم و این خصوصیت غربت است که انسانها را با هم بیگانه کند. اما در آنجا که میتوان آشنا بود، چرا باید غریبه بودن را ترجیح داد؟ باعث و ضامن آشنایی ما، ایران و زبان فارسی است، چرا که شرکت کنندگان در آن کنفرانس ایرانی هستند و زبان آن کنفرانس فارسی. این دو خصوصیت موضع همبستگی است و نه گسستگی.
در روزهای ٢٥ و ٢٦ ژوئن در لندن کنفرانسی تحت عنوان "چشم انداز دموکراسی در ایران و بررسی پروژه گذار به دموکراسی در ایران و منطقه با توجه به رویدادهای اخیر در جهان عرب" با شرکت گروههای اپوزیسیون سیاسی و فرهنگی، فعالین حقوق بشر، نمایندگان احزاب و اقوام ایرانی و اقلیتهای دینی و همچنین گروههایی از دانشجویان، پژوهشگران، اساتید و روزنامهنگاران برگزار شد. تنها خبر معتبری که از این کنفرانس به دست من رسید، خبری است از "کیهان لندن" (شماره ١٣٦٢، تیرماه ١٣٩٠، صفحه ٤). این گزارش همچون گزارشهای معمول از کنفرانسهای معتبر به محتویات میپردازد و برای خواننده فهم کلی از کنفرانس را امکانپذیر میکند. به عنوان بلند این کنفرانس باید توجه کرد. من این عنوان را به سه بخش تقسیم میکنم: یکم: بررسی روند دموکراسی در ایران، دوم: نقش منطقه بر این روند و برعکس، سوم: توجه به رویدادهای جهان عرب. آنچه که در این سه بخش محور گفتگو و اندیشه را میسازد "ایران" است. هر جا که سخن از ایران است، وجود هر ایرانی لازم است، به خصوص در کنفرانسها که محل آشنا شدن و آشنایی دادن است. خصوصیت هر کنفرانس رساندن انسانهایی که به گونهای وجه مشترک دارند، به یکدیگر است. بودن در کنفرانسی هرگز به معنی هم عقیده بودن و طرفداری کردن از گروه و یا عقیدهای، که میتواند مخالف باشد، نیست. هدف شناختن و خود را شناساندن است؛ هدف پویش و یافتن است.
در میان دعوت شدگان، دبیرکل و معاون دبیرکل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) حضور داشتند. به نظر من وجود هر دو در چنین کنفرانسهایی به دو دلیل لازم است: یکم: میبایست به آنان که در برخی از مسایل برای آزادی ایران و ساختن آینده ایران با حزب هم عقیدهاند و به عبارتی به آن گرایش دارند قوت و نیرو بخشید و در تقویت آنان موضع حزب را روشن و نکات مشترک را پررنگتر کرد. دوم: آنجا که مطالبی گفته میشود که به ضرر ایران است و ما میدانیم که این مطالب راه مبارزه را به گورستان میکشاند و برای ایران و آینده آن چیزی به غیر از تباهی به ارمغان ندارد، باید به سختی ایستاد. آنجا که گفتگو پیرامون حقوق بشر، دموکراسی و اتحاد برای ایران است، حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در بعد موافق حرف اول را میتواند بزند. آنجا که سخن از فدرالیسم و تجزیه است نیز حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) سخن اول را در بعد مخالف میزند. پس بودن، حرف زدن، شناختن و شناساندن ضروری است. هیچ وقت بودن در کنفرانسی به معنی تبعیت بی چون و چرا نیست، بلکه بعضی مواقع بودن میتواند به معنی اعتراض کردن در جا و مکان مناسب باشد. من بر اساس همین دو دلیل، بودن آگاهانه اعضای حزب را ضروری میدانم. من فکر میکنم که بهتر است افکار، عقاید و استراتژی حزب هر چه بیشتر به بیرون انتقال داده شود تا در درون بماند. این غریب بودن را به آشنا شدن نزدیک میکند؛ آما هر آشنایی به معنی تبعیت نیست. میبایست بر سر این اصل دموکراسی هم عقیده بود: هر کس که خود را دموکرات میداند باید به این اصل آگاه باشد که تا چه حد برای دیگری حق مخالفت در نظر میگیرد. آنانکه بر افزودن پسوند "لیبرال دموکرات" به نام حزب کوشیدند باید از هر کس دیگر بر رعایت این اصل وفادار باشند. یکی از هدفهای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) برای آینده ایران وجود احزاب است. معنی این هدف در این نیست که ما نیاز به احزاب موافق داریم، بلکه برعکس احزاب مخالف هستند که ضامن دموکراسی در هر کشوری میباشند. با احزاب مخالف میبایست با تکیه بر اصول دموکراسی لیبرال برخورد کرد و نه از طریق کشیدن دیوار و خط و مرز. به نظر من اگر حزب ما مواضع موافق و یا مخالف خود را در موارد گوناگون و در بحثهایی در اینجا و آنجا مطرح نکند به دو دلیل بازنده خواهد بود: یکم: آنان که به عاقبت نیک برای ایران میاندیشند هرگز به این موضوع پی نخواهند برد که در این میان حزبی نیز هست به نام حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) که چیزی جز سربلندی برای ایران و ایرانی در نظر ندارد و همچین ما از وجود افرادی اینچنین ناآگاه خواهیم ماند. دوم اینکه اگر در جایی افرادی جمع میشوند و برای ایران برنامهای شوم در نظر میگیرند، با نبودن حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در بعد مخالف تصور میکنند که میتوانند ایران را به آنجایی که خود میخواهند بکشانند.
بنابراین بایست در آنجا که لازم است بر آشنا ساختن خود تاکید کنیم تا شاید بتوانیم غریبههایی را با خود همراه کنیم که در فکر با ما آشنا هستند. در کنفرانسهای چندگونه (heterogeneous) نمیتوان بین خود و دیگران دیوار کشید. حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم طرفدار دموکراسی لیبرال است، هم طرفدار جایگاه امن ایران در منطقه و امنیت برای کشور و همسایگان و هم طرفدار برقراری روابط حسنه با کشورهای همجوار. جهان عرب همسایه ماست و ما هیچ گزینهای جز گفتگو با آن نداریم، همچنانکه کشورهای قدرتمند جهان نیز با جهان عرب گفتگو میکنند، اگر چه همسایگی جغرافیایی با آن ندارند. از بسیاری از وقایعی که در روند دموکراسی در کشورهای عربی رخ داده است میتوان تجربیات فراوانی کسب کرد و گفتگو یکی از راههای کسب تجربه است. میتوان از راه گفتگو و شناساندن خود به جهان عرب نشان داد، که ایران آینده در فرم یک پادشاهی مشروطه هیچ نظربدی به مرزها و فرهنگهای همجوار ندارد و طرفدار تبادل فرهنگی و اقتصادی است. میتوان به آنها نشان داد که ایران آینده در فرم یک پادشاهی مشروطه در برابر هر گونه کج نظری، تحمیل و رویای کشورگشایی و تهاجم فرهنگی خواهد ایستاد.
در خصوص ایران، اگر هموطن آذری زبانی معترض به جمهوریاسلامی است و در اعتراض خود میگوید که چندین جلد کتاب به زبان آذری نوشته است و جمهوریاسلامی اجازه چاپ آن کتابها را نداده است، باید به او گفت که یکی از اهداف حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) برای ایران آینده این است که هر انسانی به هر زبانی که خواست بنویسد و نشر دهد. باید به او گفت که یاری به حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) او را به هدف خویش نزدیکتر خواهد کرد. اگر افرادی معترضند که جمهوریاسلامی جلوی پرداختن به امور دینی آنها را میگیرد، چون آنان به دین دیگری غیر از اسلام معتقد هستند، باید به آنها گفت که حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) دین را حق فردی میداند و بر این اساس تمام ادیان را به رسمیت میشناسد و کمک کردن به حزب در این راه آنان را به هدف خود نزدیکتر میکند. اگر خانمی از سرکوبی زنان یاد میکند، باید به او گفت که حزب انسانها را برابر میداند و در رعایت حقوق فردی و اجتماعی، زن و مرد نمیشناسد، اگر به این منظور به حزب یاری کند، به هدف خود نزدیکتر میشود. این راه را میتوان برعکس هم پیمود، به این معنی که به نیازها پی برد و در راه برآوردن آن نیاز ها کوشید. در جهت پیبردن به نیازهای گوناگون در راه ساختن ایران نمیتوان ابتدا به ساکن، بدون این گفتگوها و بدون تفکر گام برداشت. دانستن نیازها و اندیشهها همیشه به معنی قبول و رد آنها نیست، بلکه گاهی نیز به یافتن روشهای بهتر و به یادگیری میانجامد.
افرادی که در این کنفرانس شرکت کردند، خواسته یا ناخواسته، فهم خود را از تعریف ایران نشان دادند: ایران همیشه کشوری بوده است چندگونه و این چندگونگی همواره به نفع ایران و همه اقوام ساکن در آن بوده است، چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ سیاسی. لهجههای گوناگون زبانهای ایرانی چون آذری، بلوچی، کردی و فارسی در کنار هم به گسترش فرهنگ ایرانی افزودهاند. شاعری چون شهریار بدون ایران نخواهند ماند، همانطور که ایران بدون شاعری چون شهریار گهری از ادبیات معاصر خود را از دست خواهد داد. ایران بدون آذربایجان راهی به ترکیه و اروپا نخواهد داشت همانگونه که آذربایجان بدون ایران از دسترسی به هند، خلیخ فارس و کشورهای عربی همجوار محروم خواهد بود. من تصور میکنم که کنفرانس لندن بیش از هر کنفرانس دیگری نشان داد که آنان که تصور میکنند با یکدیگر غریبهاند در کجا و به چه میزان با هم آشنا هستند. همچنین این کنفرانس نشان داد که ایران و ایرانی بودن دارای ابعاد گسترده و گوناگون است و هرگز نمیتوان بعدی از آن را از دیگری جدا کرد: "چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار". به نظر من، از آنجا که شورای مرکزی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) تنها ارگان اجرایی و دبیرکل آن تنها سخنگوی حزب است، وجود او در کنفرانسهایی اینچنین جهت شناساندن حزب و آشنا شدن با دیگران به منظور پیمودن مطمئنتر و استوارتر راه مبارزه لازم است و میبایست از آن سپاسگزار بود.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ديوانی فرد
اميدوارم ليبرال دموکرات های حزب مشروطه ايران نوشته آقای تفضلی را با دقت بخوانند.آقای تفضلی خسته نباشيد،نهادینه کردن دموکراسی و لیبرالیسم در میان ما ایرانیان کاری بس دشوار است و آنان را که در این راه می کوشند باید ارج نهاد.موفق باشید
July 02, 2011 05:34:05 PM
---------------------------
درویشزاده
تا مرد سخن نگفته باشد علم و هنرش نهفته باشد
این قلم از جناب آقای دکتر حمید تفضلی حداقل از دو بابت میبایست تشکر نماید. تشکر نخست بخاطر خود مقاله بینهایت زیبایشان است که آنرا بموقع منتشر نموده و در حمایت از آنانی و بویژه دبیرکل محترم حزب مشروطه ایران و معاونتشان بر خاسته اند که اینان نیتی و هدفی جز اعتلاء و سربلندی برای ایران و ایرانی نداشته و ندارند. تشکر بعدی از بابت درس پر ارزشی است که در خلال مقاله فوق من غیر مستقیم برای علاقه مندانشان ارائه میدهند.
دکتر تفضلی در مقدمه مقاله شان با اشاره به واژه های متضاد و آوردن نمونه هایی همانند؛ خوب و بد، زشت و زیبا، سفید و سیاه، ... و بالاخره غریب و آشنا، به خوبی و نیکویی هرچه تمامتر لازم و ملزوم بودن اینگونه تضادها را، حداقل برای اینکه حسن یکی و بدی آن دیگری نمایانگردد، توضیح میدهند. پر واضح است که تضادها منحصر به این چندتایی که ذکر شدند نبوده و شمار آنها بمراتب بیشتر است اما هدف این سطور چیز دیگریست و کاری به تعداد و شمار متضاد ها ندارد. حرف بر سر این مهم است که اگرمیخواهیم خوب و خوبی را بشناسیم بی نیاز از شناخت بد و بدی نیستیم. برای مثال اگر حزب و یا گروه ماها بهتر است باید نشان دهیم که احزاب یا گروههای مخالف چه ایرادی دارند. چندین سال است که بحق میگوییم حزب مشروطه ایران حزب خوبیست و برای آینده ایران بهترین برنامه را طراحی نموده و مینماید. حال اگر ماها احزاب دیگر و بویژه برنامه و طرح آنها را از نزدیک نشناسیم و به عیوب و نواقصشان دقیقآ پی نبریم چگونه و با چه دلیلی میخواهیم خوب و بهتر بودن خود و حزبمان را به دیگران و علی الخصوص مردم ایران ثابت کنیم؟ همانگونه که اغلب احزاب صاحب نام، چه خارجی و چه ایرانی، برای ارائه و شناساندن خویش و برنامه شان از شرکت جستن در هیچ جلسه و نشستی روی بر گردان نیستند و عدم شرکتشان را دال بر ضعف و ناتوانیشان میدانند، حزب خوشنام مشروطه ایران نیز نباید میدان را در اختیار رقیبانش و بخصوص بدخواهان ایران قرار دهد. این حزب بهتر بودنش را حتی برای مخالفینش نیز باید باثبات برساند. توانایی و توشه سیاسی این حزب در حدیست که اگر از دیگران بیشتر نباشد مطمئنآ کمتر هم نیست. حزب مشروطه ایران نتنها در زمینه تئوری بلکه در عمل نیز توانا و قدرتمند است. مقاله بالا دال بر این مدعاست.
July 02, 2011 04:51:30 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر آقای دکتر حمید تفضلی
با تمام نظرات جنابعالی در این مقاله موافق هستم وهمواره بر شرکت داشتن در گردهمایی وگفت وشنود تاکید داشته ونیز تاکید دارم، همینطور که شما جزئیات نکات مثبت ومنفی و تاثیر گذار در شرکت کردن در گفتگو را شفاف بیان کردید برای من که باورمند به منشور حزب مشروطه هستم بسیار پسندیده است.
در باره افراد یا گروه هایی که احیاناً مخالفت یا انتقاد دارند و خواستار آزادی ودمکراسی برای ایران وایرانی هستند، نظر خودم را تقدیم میکنم.
چند کلام حرف حساب.
اگر نظر بهتری برای رسیدن به دمکراسی دارید همزمان با نقد یا مخالفت ارائه دهید. اگر شرکت کردن بزیان آینده ایران می باشد، پس چه کاری بسود ایران ومبارزه با رژیم می باشد؟ اینکه دلیل عقلانی برای مخالفت با گفتگو نداشته باشیم وراهکار مناسبتر برای ارائه نداشته باشیم واینکه به هردلیلی شرایط وتوان حرکت از خود نداریم تا ما مجری چنین گردهمایی هایی باشیم تا دیگران را ما بتوانیم گردهم آوریم برای مخالفت کافی و چندان پسندیده نمی باشد وبسود اینده ایران نیست. اما اگر راهی یا ایده بهتری می شناسید وتوان اجرایی دارید بی تردید بسیاری خوشحال خواهند شد نظرتان را بدانند.
با سپاس فراوان.ارادتمند کاوه یزدانی.
July 02, 2011 01:01:01 PM
---------------------------
|