حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
چندین چراغ دارد و بیراهه می رود
م.موبدی

July 03, 2011

یک شنبه 12 تیر 2570 = July 3, 2011

 

درباره نشست لندن "چشم‌انداز دموکراسی در ایران و ..."

کنفرانس برگزار شده توسط دفتر مطالعات ایران و عرب یا دفتر مطالعات عرب و ایران- نام‌ش بستگی به مشتری، جابجا می‌شود- در بیست و پنجم ماه ژوئن در لندن برگزار گردید. پوشش خبری این کنفرانس در اختیار خبرگزاری العربیه – وابسته به حاکمان عربستان سعودی- قرار داشت. ارادت دولت‌های عربی به " مطالعات ایران و عرب" و ایجاد دمکراسی در ایران از همان گزارش العربیه پیدا است: برجسته کردن پیام تجزیه‌طلبان و گروه‌های قومی و فدرالیست؛ کم رنگ کردن مخالفت‌های هر چند ناکافی مطرح در کنفرانس. این ارادت و ایران دوستی با هدف گشودن جبهه دیگری این بار از نوع عربی بر علیه ایران، و به بهای متزلزل کردن مفاهیم و بنیادهای ملی که هستی ملت ایران را به تردید و پرسش گذارد؛ شکل گرفت. این روند با تلاش برای نشان دادن "اتحاد ایرانیان" بهمراه تخریب مفاهیم بنیادی هستی ملی و همرایی بر سر آن می‌تواند به آن آرزوی بیگانگان برای چلبی سازی تحقق بخشد و ایرانی همانند عراق را برای شیوخ عرب دست و پا کند.
گزارش دیگری در کیهان لندن با تایید آقای نوری‌زاده منتشر شده است. این گزارش بهر موضوعی اشاره دارد جز اختلاف مهمی که به گفته العربیه بر سر فدرالیسم و عدم تمرکز بروز کرد و نزدیک بود کنفرانس را از ادامه کار باز دارد. بهانه‌ی "بسته بودن" این نشست و امتناع از دادن گزارشی واقعی از جریان آن و حواله دادن انتشار گفتگوها به ماه‌های آینده پرسش دیگری بر می‌انگیزد که همچنان بی پاسخ مانده است: چرا انتشار گزارش واقعی به مصلحت نیست؟ چرا از گزارشگران به خاطر عدم انعکاس گزارشات، سپاسگزاری شده است در حالی که اگر حقیقت داشته باشد قرار است ریز گفتگوها در ماه آینده به سه زبان منتشر شود؟ چرا در مورد اختلاف بر سر فدرالیسم، عربستان نامیدن خوزستان، در گزارش چیزی نیامده است در حالی که گزارشگر العربیه (حاکمان سعودی) به آنها اشاره کرده است؟ آیا ارائه ویترین همبستگی اپوزیسیون ایرانی هدف گزارش برگزار کننده است؟ چرا و برای چه کسانی؟ برای حاکمان سعودی به عنوان صاحبان این خبرگزاری؟ چرا خانواده سعودی بر آن شده‌اند که برای دمکراسی در ایران بکوشند؟
العربیه گزارش کرده است شرکت کنندگان بر ادامه نشست‌ها توافق کرده‌اند. در گزارش مندرج در کیهان لندن چنین موردی وجود ندارد.
برنده اصلی این کنفرانس و تا همینجا، تجزیه‌طلبان بوده‌اند. صدای آنها است که به بیرون انعکاس یافته است. موجب شگفتی و نگرانی است که شرکت کنندگان که بخشا" در ایران دوستی‌شان تردیدی نیست چگونه حاضر شده‌اند به ندای سعودی لبیک بگویند؟
آوای ارکستر سمفونی بیگانگان بهمراهی برخی مخالفین "بیرون" با رشد اختلافات با حکومت نکبت آخوندی بالا می‌گیرد و با فروکش موقتی آن جای خود را به سکوت می‌دهد. " دولت در تبعید" " کنگره ملی ایرانیان" " پارلمان در تبعید" " شورای رهبری" – همگی خود خوانده- قرار است وزنه‌ای شده و به بیگانگان گفته شود امتیاز حداقل را بدست آورده‌اند و بخواهند که الوعده وفا. همه هم در لفافه نجات ایران از حکومت اسلامی. ویژگی کنفرانس اخیر اما وارد شدن رسمی سعودی‌ها و بعضی کشورهای عربی به درون اپوزیسیون ایران است.

بخشی از شرکت کنندگان البته در نشست پاریس هم شرکت داشتند و قرار بوده توسط برادر امنیتی؛ سردار مدحی امر مبارزه را به پایان ببرند. این که کسان چگونه حاضرند توسط تدارکچیان شکست خورده‌ی بازی داده شده توسط سردار اطلاعاتی ایران به فاصله اندکی دوباره بازی بخورند بخودشان مربوط است ولی آنجا که پیکار مردم ایران بازیچه تدارکچیان سیاست بازی می‌شود که مرزی برای منافع حقیرشان وجود ندارد؛باید بدان پرداخت پای ثابت این گردهم‌آیی‌ها، سازمان‌های قومی و تجزیه‌طلبان و ملت‌سازان و فدارلیست‌های ماسک‌دار و بی‌ماسک هستند. این گروه‌ها خود را نماینده اقوام ایران می‌نامند که دروغی بیش نیست. برنامه‌های قبیله‌ای و ضد ملی و شیوه‌های خشونت‌آمیز آنها در مبارزه، بطور بنیادی با جنبش نوین شهروندی ایرانیان مخالف است. آنها پیشبرد برنامه‌های ضد ایرانی خود را در حمله نظامی به ایران می‌بینند. اما از آنجا که حمله به ایران قطعی نیست با برنامه‌ای منظم که از چند سال پیش آغاز کرده‌اند با تحریف واقعیات تاریخی، سعی میکنند ملت ایران را به شش ملت تجزیه کنند و فدرالیسم قومی زبانی را بعنوان راه حل دمکراسی ایران جا بیاندازند.
اکنون نیز در بر همان پاشنه می‌چرخد که تاکنون چرخیده است: از یکطرف در راهروهای کنگره آمریکا برای پیشبرد اهداف ضدملی کوشیدن و بیگانگان را به حمله نظامی به ایران ترغیب کردن و از طرف دیگر در بین مخالفین جمهوری‌اسلامی بنام " اتحاد اپوزیسیون" و به شرط قبول فدرالیسم و نابودی ایران آماده همکاری بودن.
در جریان کنفرانس، نمایندگان سازمان‌های قومی هر چه توانستند از فدرالیسم گفتند و بی ارتباطی آن را با دمکراسی مورد مناقشه قرار دادند. طبق روال همیشگی، تحریف مفاهیم پذیرفته شده‌ی بین‌المللی اساس کار بود.ایران کثیرالملله، ایران شش ملتی، ملیت‌های ساکن ایران، بارها و بارها چاشنی گفتارها و جا انداختن آن اساس کارشان بود. فدرالیسم، شرط غیر قابل تغییر شرکت در مبارزات ملت ایران اعلام شد. کسانی خود را نمایندگان جنبش زنان قومی!! نامیدند. معلوم نیست از کجا و چگونه این نمایندگی را بر سینه خود سنجاق کرده‌اند. سخنرانی از گروه "الاحواز" به نمایندگی !! از ایرانیان عرب زبان،تا نامیدن خوزستان به عربستان پیش رفت که مورد اعتراض برخی قرار گرفت
یک فعال فرهنگی، با حق بجانبی شگفت‌انگیزی گفت وقتی از لزوم آموزش زبان مادری می‌گوید بقیه او را تجزیه‌طلب می‌خوانند!! بیگناه بیگناه!! و این در حالی است که از کشف منطقه‌ای بنام آذربایجان جنوبی ( ایران ) توسط استاد، یک ماه نیز سپری نشده است. کانون نویسندگان آذربایجان جنوبی(ایران) دست پخت استاد و یاران آخر چه ربطی به تجزیه ایران دارد! استاد در نوشته شش ماه پیش خود از نوشتن 50 کتاب به زبان فارسی یاد کرد. اینک به 70 رسیده است اما شوونیسم فارس در کانادا 15 سال است نمی‌گذارد استاد به زبان ترکی حتی یک کتاب بنویسد.
در واکنش به این گفتارهای مشعشع، سه واکنش صورت گرفت. نماینده حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) با استواری و بر پایه منشور حزب و اصل خدشه‌ناپذیر آن یعنی تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی بهر نحو، در مقابل تجزیه‌طلبان واکنش نشان داد. بنظر می‌رسد گروه دوم که بهر حال ترجیح میداد آرام و ساکت باشد- چه واکنش متین و بزرگوارانه!، حتی به بهای گزاف برای ایران- به ابراز مخالفت پرداخت. گروه سوم تا ابراز نظر خود نیز پیش نرفتند و با ابراز ارادت‌های خصوصی بیرون از کنفرانس! اعلام همبستگی کردند!
بطور کلی به علت ترکیب شرکت کنندگان کنفرانس و البته سیاست بازی‌ها و ملاحظه کاری‌های رایج ، امکان و زمان برای پاسخگویی در مقابل تجزیه‌طلبان و فدرالیست‌ها بسیار محدود بود.

آیا مواضع سازمان های قومی تغییر پذیر است؟

سازمان‌های قومی با پشتیبانی مالی کردستان عراق، محافلی از آمریکا و اسرائیل بهیچوجه در پیشبرد برنامه‌های خود تردید ندارند. آنها "عدم تمرکز" را نمی‌پذیرند و حقوق شهروندی، حق آموزش زبان در مدارس برای اقوام، داشتن حکومت‌های محلی را کافی نمیدانند. فقط فدرالیسم است و ایران شش ملتی. تاکنون هر گونه تلاش برای همرایی برای ایران آزاد بر اساس یک کشور،یک ملت و بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر به جایی نرسیده است. کنفرانس مزبور نیز بر این امر گواهی میدهد. با این وصف و علیرغم غیر قابل انعطاف بودن آنها، عده‌ای دانسته و عده‌ای نادانسته "آلت فعل" (عبارت تقی زاده) می‌شوند. نشست ی که برگزار شد نشان دهنده انسجام نایافتگی نیروهای مخالف بر سر اصول اساسی ایران آینده بود.

شرکت ما در نشست‌ها و کنفرانس‌ها:

حزب ما از پیشگامان گفتگو با دگراندیشان بوده است و این سیاست موجب رفع سوء تفاهمات و همچنین پیشبرد گفتمان آزادی و دمکراسی شده است. همرایی ایرانیان بر اصولی که ایران آینده بر آن بنا خواهد شد و در منشور حزب مطرح شده است بدون گفتگو ، نشست‌های عمومی یا چند‌گانه ناممکن خواهد بود. علاوه بر آن؛ دست حزب برای همکاری با دگراندیشان (آن هم بر اساس اصول) همیشه دراز بوده است. بر حزب از این زاویه نمی‌توان خرده گرفت. هر چند می‌توان بر تلاش‌ها افزود.
اما محدودیت‌های لازم بر این سیاست را باید در نظر داشت و مرزها را به دقت رعایت کرد. ما نمی‌توانیم در قطاری که به سمت جنوب میرود قرار بگیریم؛به سمت شمال گام برداریم و دلخوش باشیم که به سمت شمال می رویم. سر نخ هر نشست که پتانسیل ترغیب حمله نظامی را داشته باشد، ایجاد شورای رهبری، دولت در تبعید، کنگره ملی و مانندهای آن را در سر بپروراند، تابع نظریات دولت‌های بیگانه باشد؛ برای ما و ایران و همه و همه خطرناک بوده و حکم سم را دارد. هر نشستی که مشروعیت به تدارکچیان حرفه‌ای بدهد و در خدمت موارد بالا باشد همین حکم را دارد. عده‌ای برای پیشبرد کار خود، بادبان قایقشان را هر روز صبح با مسیر باد تنظیم می‌کنند و به هر طرف می‌روند. این گونه افراد جز آبروریزی برای اپوزیسیون دستآورد دیگری ندارند و نخواهند داشت
نمونه واکنش به این گونه نشست‌ها از طرف حزب؛ نشست پاریس بود که بدنبال نشست برلین برگزار شد. حزب نه تنها در آن شرکت نکرد بلکه در پیرامون آن و نقد آن با تمام نیرو به واکنش پرداخت. دوستانی که ما را به لیبرال دمکرات بودن توجه میدهند- با چاشنی طعنه یا بدون آن- می‌توانند این موارد را به یاد بیاورند و عذر ما را بپذیرند
نمی‌توان به صرف این که ما میتوانیم در جمعی، حرف خودمان را بزنیم؛ در هر نشستی شرکت کرده و پیچ و مهره ماشین و قطاری که به راه افتاده است یا خواهد افتاد بشویم. ما نمیتوانیم دوش به دوش کسانی قرار بگیریم که امید خود را به پیکار درون از دست داده‌اند و برای خود رسالت رهبری قائل‌اند. آنها مجبورند یا به درون به پیوندند یا به "عامل خارجی" تکیه کنند. چگونه می‌توانیم در کنار سرخوردگان سیاسی باورمند به ایجاد "دولت‌های تبعیدی" " شورای رهبری" ، قرار بگیریم و نقش آچار فرانسه و گیریس و وازلین را برایشان بعهده بگیریم.
ما نمی‌توانیم و نباید به تدارک چیان حرفه‌ای که به چیزی جز مطرح شدن خود و ارگان خود نمی‌اندیشند و افتضاح سردار امنیتی و 20 هزار جان برکف سپاهی!! را به بار آورده‌اند، میدان دهیم که این گونه با حثیت پیکار و پیکارجویان بیرون بازی کنند و موجبات تفریح و تمسخر و انبساط خاطر طرفداران رژیم را در داخل و خارج فراهم کنند.
ما نمی‌توانیم ، اثرات منفی و مخرب افتضاح روی داده و آنهایی را که بی‌تردید در پیش است را در شکل‌گیری و ادامه کاری تشکل‌های درون ببینیم و همچنان نسبت به افزایش روحیه بی‌اعتمادی بین پیکارگران درون با خودشان و با بیرون بی تفاوت باشیم
ما اگر نمی‌توانیم با دگراندیشان جلسات گفتگو ترتیب دهیم و در نقاطی به همرایی برسیم یا آنها نمی‌توانند این کار را بکنند، صد البته هیچ تدارک چی نخواهد توانست چنین کاری را برایمان بکند.
آخر این اپوزیسیون اگر اینقدر ذلیل است آیا بهتر نیست به آنچه در ایران میگذرد و آنچه که ما میتوانیم برای مبارزان درون بکنیم بیندیشیم و از این خیال خام وهم انگیز ویرانگر سی ساله دست بشوئیم که از بیرون می‌توانیم حکومت آخوندی را سرنگون کنیم؟

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

کاوه یزدانی

درود برهمراهان گرامی جناب درویشزاده وحق عزیز
جناب درویش زاده گرامی از جنابعالی وقلم شیوایتان وهمچنین از درس تاریخی بسیار ارزنده ای که نگاشتید بی نهایت سپاسگزارم.
ارادتمند کاوه یزدانی.

July 04, 2011 11:38:51 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت هم میهنانم،

آقایان علیرضا نوری زاده و اسماعیل نوری علاء محترم و همفکرانشان،

بنظر من، حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)، پیشرفته ترین، لیبرال ترین، دمکرات ترین، واقع بین ترین و روشنفکرترین حزبی است که ما بعنوان آپوزیسیون رژیم اشغالگر کهریزکی داریم. این حزب، یک حزب سراسری ملی گراست که تا حالا پایبندی خود به اصولی که بر آن به توافق رسیده است را حفظ کرده است. مهمترین اصل آن حفظ منافع ملی ایران در کوتاه و بلند مدت است. منافع ملی یعنی چه اگر حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی اصل اول و مهمترین اصل آن نباشد! باید ایرانی باشد که منافع آن حفظ شود و ملتش با رسیدن به حقوق شهروندی خود به امنیت و آزادی و رفاه در ایرانی یکپارچه برسند، همانطور که در انگلستان و فرانسه و ژاپن و و و به آن رسیده اند. حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) بدنبال ایرانی آزاد و آباد است و ایران را لایق آن می داند که به لحاظ امنیت، آزادی و رفاه، ژاپن دوم یا فرانسه دومی در جهان شود بدون آنکه هویت ایرانی خود را از دست بدهد. حال باید دید که چه کسی/گروهی و کشور بیگانه ای چنین ایرانی برایش کابوس است و چرا، و چرا اینها خواستار ورود تعریف "ایران سابق" در کتابهای تاریخ خود هستند تا آنرا در زمره شوروی سابق قرار دهند؟ اینها کیستند که حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) را برنمی تابند و با آنکه خود فاشیست به معنای واقعی کلمه هستند، با کمال بیشرمی اصول این حزب را فاشیست، تمامیت خواه، غیردمکراتیک، غیر علمی/غیرمنطقی، عقب مانده و ضد انسانی معرفی می کنند؟ چرا آنها را بطور سازمان یافته و مستمر مورد چالشی جدی قرار نمی دهند که فدرالیسم به معنای دمکراسی و حقوق بشر و امنیت و آزادی و رفاه نیست و به چه دلیل و برهانی از اصول دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر طفره می روند و مانند کلاهبرداران می خواهند به دروغ فدرالیسم فاشیستی خود را به ملت ایران مساوی با دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی و یا برتر از آن جلوه دهند؟ این خدعه ای از جنس خدعه ی خمینی گجستک است که در آنزمان مخالفان شاه باور کردند و خمینی را سوار بر گرده ما کردند. امروز فدرالیست های فاشیست و حامیان سکولار و سکولارنو و حامیان خارجی انها در همایش هایشان می خواهند خدعه ای از همان جنس را بخورد ملت ایران بدهند که اینبار تیشه نهایی را به ریشه ایران خواهد زد. آنوقت است که ما باید از ایران سابق بگوییم و بنویسیم و همچنان درگیر جنگهای 72 ملت باشیم. کسانیکه ماهیت این فدرالیست های فاشیست را می شناسند هیچ تفاوتی نه با کسانی دارند که مدعی بودند که کتاب "نبرد من" هیتلر را نخوانده اند و نه تفاوتی با با حامیان هیتلر دارند که تعصب نژادی کورشان و یا منافع ملی کشورهایشان و یا منافع شخصی شان حکم می کرد که به درک که 6 میلیون یهودی و کولی و معلول (ناخودی) نابود شده اند، اصل منافع من/گروه من/کشور منست. امروز هیچ عذری برای احدی در خارج از ایران وجود ندارد که دور فاشیسم از هر نوعش را خط بکشند و سعی نکنند که آنها را موجه/دگراندیش/آپوزیسیون/...جلوه دهند که به حکم اصول دمکراسی باید آنها و افکارشان را تحمل کرد و به رسمیت شناخت و به انها احترام گذاشت. من وقتی نوشته ها و گفتار و ماهیت این فدرالیست های فاشیست را برانداز می کنم، آنرا در مرحله ای می بینم که هیتلر تازه کتابش را نوشته بود. آنهایی که در آنزمان او را جدی نگرفتند و آنهایی که تا 33 سال پیش کتاب خمینی را نخواندند یا ادعا می کنند که نخوانده بودند دیدیم چه فجایعی برای بشریت آفریدند و چه ننگ و خونی به دامن دارند. سه دهه یا بیشتر است که "روشنفکران" و سیاسیون ایرانی و "ایرانی" در مهد دمکراسی های غربی تحصیل، کار و زندگی کرده اند و از همه موهبات آن حداکثر استفاده و سوء استفاده را کرده اند. من می خواهم اینها بمن جواب دهند که:-

1. چرا همین موهبات را برای ایران و ملت ایران نمی خواهند. مگر این موهبات نتایج لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر نبوده است و اگر بوده است چرا از آن طفره می روند؟؛

2. چه عذر و بهانه ای دارند که احزاب فدرالیست فاشیستی "ایرانی" را که هیچ تفاوتی با حزب نازی آلمان هیتلری ندارند را بعنوان دگراندیش! معرفی می کنند و تحمل آنها را بوسیله دیگران امری دمکراتیک می دانند؟ اگر این احزاب را متفاوت با حزب نازی قبل از رسیدن بقدرتش می دانند، آن تفاوتها را برایم ردیف کنند؛

3. آیا قادرند که چند حزب فدرالیست و غیر فدرالیست نژادزبانی را در میان آپوزیسیون دیگر کشورهای آزاد، مثل آلمان، و غیر آزاد، مثل ایران، را در جهان بما نشان دهند تا ما حال و روز آنها را مورد مطالعه قرار دهیم؟ این سئوال را اول از همه دیگر سئوالاتم جواب دهند.

با سپاس
پاینده ایران

July 04, 2011 03:31:50 PM
---------------------------

درویشزاده

کاوه آهنگر دیگری!

ضمن تأیید، استقبال، حمایت و پشتیبانی از حضور و شرکت جستن دوستان ارجمند و گرامی و بویژه سروران معزز حزب مشروطه ایران در کنفرانس ۲۵ ژوئن در لندن، و رساندن صدای اعتراضات بزرگ و اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان سلحشور به سمع و نظر آنانی که هنوز پلهای پشت سر خود را خراب نکرده و درهای بازگشت به طرف ایران واحد و تجزیه ناپذیر را بر خویش نبسته اند، چند نکته ای را بشرح زیر توضیح میدهد.

تاریخ و ادبیات ایران عزیز ما پر از اتفاقات و پیشآمدهایی است که هر کدام از آنها درس خوب و حائز اهمیتی را برای یکایک ما ایرانیان در بر داشته و همیشه هم خواهند داشت. این روزها و بویژه در اوضاع و احوالی که کیان و هستی میهن مان بگونه بیسابقه ای در معرض خطر قرار گرفته است، بی اختیار حکایت و داستان ضحاک مار دوش و کاوه آهنگر بیش از همیشه به ذهن متبادر میگردد. در این حکایت همانگونه که اغلب دوستان مستضحرند کاوه آهنگر بعد از آنی که ظلم و ستم ضحاک تازی به اوج خود میرسد اعتراض و قیام خود را درست از جلسه و نشستی آغاز مینماید که ماردوش برای تطهیر و تبرئه خویش ترتیب داده و با حیله و تزویر از حاضرین در جلسه میخواهد جهت اثبات بیگناهیش محضری و یا بیعت نامه ای را امضاء کنند. اگر حضور و اعتراض در محل کاوه آهنگر در این نشست نمیبود چه بسا همان محضر و امان نامه برای ضحاک امضاء میشده و احدی بر علیه ستمگر قیام نمیکرد. حضوربهم رساندن در آن نشست و بموقع از فرصت استفاده نمودن کاوه آهنگر چنان بجا و مناسب بود که نتیجه اش همان رستاخیزی شد که طومار ضحاک را در هم نوردید و ایران را از شر وی رهایی بخشید. در همین جا سوالی که میتوانیم از خود بپرسیم این است که چه کسی از شرکت نمودن کاوه آهنگر در جلسه ای که با حضور ضحاک بود متضرر گردید و آنانی که سود بردند کدامند؟ شرکت نمودن در هر جلسه ای که بدینگونه بر سرنوشت ایران تأثیر گذار باشد در همه زمانها ضروریست و عدم حضور در آنها چه بسا ممکن است متضمن زیانهای جبران ناپذیری گردد.

مطلب بعدی در خصوص ادبیات سیاسی است که همیشه از سوی حزب مشروطه ایران و در رأس آن رایزن فقیدش زنده یاد داریوش همایون متداول بوده و در گفتار و نوشتار خویش بکار گرفته اند. این حزب حزب مشروطه است و برای او قانون در صدر امور واقع است. در منشور این حزب مجرم سیاسی وجود ندارد و صرفآ بلحاظ ابراز عقیده و بیان نظری نمیتوان مانع کسی شد و شروع به تهدیدش نمود. اما این تحمل و مدارا بودن تا جایی ادامه دارد که منشور، اساسنامه و بویژه قانون مرز آنرا پیشبیی نموده اند و مراجع تصمیم گیرنده حزب در فرصت مناسب نظر و رأی خود را داده و از اعضاء دعوت لازم را جهت اقدام مناسب بعمل خواهند آورد. آنچه مسلم و غیر قابل عبور از آنست همانا رعایت آداب وشئونات ابناء بشر و حقوق آن است و عمل به آنها. حزب مشروطه ایران و در رأسش مقامات این حزب را نمیتوان در زمره احزاب و سیاستمداران جمهوری اسلامی در آورد که اخلاق و ادبیات پرخاشگر و در خور خود را دارند. از دوستان و سروران محترم حزب داریوش همایون خاضعانه و ملتمسانه استدعا دارد همانند آن شاد روان نسبت به دگراندیشان و مخالفان خویش مثل همیشه بردبار و مؤدب باشند.

July 04, 2011 10:04:45 AM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود یک ایرانی عزیز
سی سه سال است که ایرانیان خارج گیج شدندشما نگران من یک نفر نباشید. من با هیچ کدام ازاین دو شخص گرامی در تضاد نیستم. قرار شما این است که من با یک نفر از این دو شخص محترم در تضاد باشم؟ اتفاقاً من دلم می خواهد که این دو هیچ تضادی با یکدیگر نداشته باشند، چون هر دو مشروطه خواه هستند وباورمند به منشور حزب ومنشور حقوق بشر هستند که قابل ستایش می باشد. بیاییم تضادها را کنار گذاشته ودر کنفرانسهای بعدی تعداد بیشتری از هموندان به همراه آقای پاشایی واقای نادر زاهدی تشریف داشته باشیم تا تعداد صداهای مشروطه خواهان هرچه بیشتر و رساتر باشد. آنقدر باید حضورهایمان فعال باشد که فدرالیستها در سایه قرار بگیرند نه اینکه آنها وحامیانشان ما را در سایه قرار دهند.
آنچه که مشخص است، از بی عملی هیچ کاری پیش نخواهد رفت. اگر شخصی یا گروهی طرحی برای ویرانی کشورت دارد و در مجامع عمومی برای طرحش تبلیغ می کند طبیعی است که در همان جمع باشی ودر مقابلشان ابراز موجودیت کنی تا نتوانند با بیگانگان نقشه شومشان را پیش ببرند. همین شرکت نکردنها باعت شده که آنها با بی شرمی بیشتری از خارج از ایران به فکر تعیین شکل سیاسی آینده ایران باشند. خوب، بفرمایید بدون حضور نمایندگان حزب چه اتفاق مثبی به حمایت از خیزش ملی خواهد رخ داد؟
زنده باد خیزش ملی
پاینده ایران

July 04, 2011 01:00:44 AM
---------------------------

یک ایرانی

اقای یزدانی شما مارا گیج کردید. شما نمیتوانید هم از این مقاله طرفداری کنید هم از مقاله اقای تفضلی. این دو در تضادند. البته شما ازادید که هرکار خواستید بکنید ولی در چنین حالتی خود را گیج میکنید.

July 03, 2011 11:15:42 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر آقای موبدی گرامی وهم میهنان گرامی
اینکه بیگانگان گروه های فدرالیسم را با یک برنامه منظم و پشتیبانی مالی قوی حمایت می کنند هیچ شکی نیست، اما پرسش اینجاست، ما که به این حقیقت رسیدیم چرا در خانه های گرم خود نشستیم وفقط در دنیای مزاجی سیر می کنیم؟ آیا زمانی که صدام به ایران حمله کرد، اگر در منازل خود می ماندیم واز دور فریاد مزدیم می شد خاک از دست رفته را پس بگیریم؟چه بهای سنگینی پرداختیم تا توانستیم دشمن را از خانه بیرون برانیم؟
امروز کشور در سایه جنگ بسی خطرناک تر ازپیش بسر می برد وپیداست که بیگانگان دیگر تحمل وجود کشور وملتی یگانه بنام ایران را ندارند.بیگانگان خوب می دانند بدون مزدور ایرانی موفق به تجزیه ایران نمی شوند، بنابر این طبق یک برنامه منظم فدرالیستها را در مقابل خیزش ملی تقویت می کنند وتمام رسانه های دوربردشان را در اختیار آنها می گذارند. نیروهای دشمنان پشت مرزها در حالت آماده باش بسر میبرند، ما بجز دنیای مزاجی چه تدارکاتی برای جلوگیری از فاجعه داریم؟
من بر این باورم که باید ابزار کار را در کوله پشتی هایمان گذاشته واز خانه های گرم بیرون زنیم در مکانی مناسب گردهم آییم واز همه ایرانیان دعوت کنیم و فریادهای خود را بر سر همه بیگانگانی که روئیای شوم در سر دارند فرود آوریم ومزدوران و وطن فروشان را با صدای بلند به ملت ایران معرفی کنیم.
من به سهم خودم آمادگی دارم در چنین برنامه ای از اولین ساعت تا لحظه آزادی شرکت داشته باشم. در چنین برنامه ای مشخص خواهد شد چه تعداد ایرانی در سخن وعملشان راست هستند وتا چقدر آماده فداکاری برای ایران هستند. این کار امروز ماست. ازمغز من بیش این تراوش نمی کند.
خرد نگهدار ایران.

July 03, 2011 01:26:08 PM
---------------------------

حق

با درود
چند روز پیش آقای پرویز قاضی سعید در برنامه ده دقیقه ی تفسیر خبر روزانه خود در تلویزیون پارس گفت که فرانسه با دولت در تبعید لیبی قرار گذاشته است که در ازای ۳۶ درصد نفت لیبی به این دولت در تبعید کمک کند که در لیبی بقدرت برسد. حتما این برنامه را ببینید.

شاه فقید یک میلیارد دلار یا پوند، یادم نیست، در شرکت نفت دریای شمال انگلیس برای اکتشاف نفت سرمایه گذاری کرد و ۵۶ میلیون پوند هم شهرداری لندن از ایران در آنزمان قرض کرده بود تا فاضلاب لندن را سر و سامان بخشد. وقتی نفت در دریای شمال کشف شد، سهامداران دیدند که عجب سرمایه گذاری درستی بوده و چه سود کلانی در راه است. دولت انگلیس به شاه فقید گفت که بیا یک میلیاردی که گذاشته بودی بردار و برو و آنرا قرضی فرض کن که بما داده بودی. شاه فقید قبول نکرد و گفت که ما قرض ندادیم بلکه ما سهم خریدیم. فکر می کنید بر سر این دو قلم پولی که به انگلستان داده شد، یکی وام و یکی سرمایه گذاری کلان، چه آمد! هر دو را انگلیس بعد از انقلاب بالا کشید. من شکی ندارم که انگلستان همان معامله ای را که بین فرانسه و دولت در تبعید لیبی اخیرا انجام گرفت را با خمینی انجام دادند. حال باید دید که چه توافقی بین فدرالیست های نژادزبانی، فاشیست، و دولتهای غربی بوقوع پیوسته است که این نشست ها در کانادا و انگلستان و و و برگزار شده است تا یک آپوزیسیون قلابی را در مقابل جنبش سبز و ملت ایران قرار دهند. آپوزیسیونی که قبول کرده است بدون اطلاع ملت به دولتهای خارجی باجهایی هنگفت از کیسه ی ملت ایران ببخشد. همانطور که بی بی سی فارسی را در اختیار مخالفان شاه گذاشتند و افکار عمومی جهان را با دروغهای گوبلزی فریب دادند و ملت ایران را علیه شاه بسیج کردند، امروز هم با همان شیوه ها دارند همانکارها را بر علیه ایران می کنند ولی اینبار در پی تیشه زدن نهایی به ریشه ایران هستند.

وظیفه ما در اختیار گذاشتن این معامله های ننگینی است که در گذشته پشت سر ملت ایران انجام گرفت و چند دلقک وطنفروش جاه طلب خود را بعنوان چهره ملت ایران آزادیخواه به ملت ایران و جهان قالب کردند. پشت سر اینها دولتهای بیگانه ای قرار داشته و دارند که حفظ منافع ملی شان تا تجزیه کشورها مثل سودان و عراق و لیبی در اینده و کشتارهای میلیونی مثل آنچه در کشور کنگو سالهاست در جریان بوده است قرار دارد. از رسانه هایی که هی ایران و ایران و جنبش سبز ملت ایران می کنند باید انتظار داشت که اول درک درستی از حفظ منافع ملی ایران داشته باشند و جدا در اینراه کار رسانه ای خود را بطور سازمان یافته و مستمر انجام دهند. واقعا مسخره است که برخی مرتب در بوق و کرنا با افتخار می گویند که کارشان اطلاع رسانی است و بس، انگار که کشور از گزند دشمن مثل انگلستان در امان است که چنین ادعاهای مسخره ای می کنند. ایران در خطر است و وظیفه هر ایرانی متعهد به ایران است که وظیفه ملی خود را انجام دهد. باید اینرا ورد زبان ملت ایران کرد که تشکیل دولت در تبعید نمی خواهیم چون دیدیم دولت در تبعید به سرکردگی خمینی و انگلستان و فرانسه چه بلایی در سال ۵۷ بسر ما آورد.

پاینده ایران

July 03, 2011 11:57:33 AM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites