ای وطن! بر سر تو دیده ی دنیا کور است
همه گر چشم بود، تا به ثریا کور است
تو به خون غوطه وری، کس به تو رحمی نکند
پای تا سر همه معیوب و سراپا کورست
یکی از واژه های خاص Unique که محمد بلخی از ان در شعرهایش استفاده میکند واژه "کور و کبود" است که در فرهنگ عمید این واژه ترکیبی چنین آمده است:
کور و کبود = تیره و تار، نیست و نابود، زشت و ناقص، تیره روزی و محنت"(۱)
ما از غرب هرچه بیاموزیم کم است ولی هر از گاهی دلیلی ندارد که راه دور برویم، بسیاری از پاسخها را میتوان در تاریخ و فرهنگ خود جستجو کنیم. من همیشه خود را انسانی خوشبین دانسته ام، به استطلاح، نیمه پر لیوان را می بینم ولی خوشبینی با رویا پروری یکسان نیست. بینش انسان در رویا پروری از واقعگرایی بدور است. بسیاری از انسانهای خوشبین از روی واقعگرایی خوش بینند، به بیان دیگر محدودیت ها را می بینند و موقعیتها را میشناسند. ما این را در موفقیتهای اقتصادی افراد میبینیم. خیال پروری لیوان نصفه پر را، پر دیدن است که از منطق بدور و به نشئگی می ماند. همان کاری را که در انقلاب ۵۷ کردیم و در ادامه آن رویکرد کور کورانه؛ برای اتمام آن بسوی تجزیه کشور پیش میرویم. برای اینکه از این نشئگی بیرون آییم بهتر است کمی به موقعیت سیاسی خارجیها و تجربه ۶۰ ساله آنها در رابطه با ایران و نگاهی به تجربه عراق و رفتار و کردار سیاسیون خود بپردازیم و اولویتها را تشخیص دهیم.
اولویت: در بودن و ماندن ایران است، براندازی حکومت اسلامی و جایگزین کردن آن با یک حکومت لیبرال دموکرات و حقوق شهروندی، همه در درجه دوم قرار می گیرند. اول از هر چیز تمامیت ارضی و یگانگی ملی است. به همین دلیل و برای برجسته کردن این الویت بود که حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) اعلام کرد که در صورت حمله خارجی به ایران "موقتا""در کنار جمهوری اسلامی می ایستد. این صحبت به گوش بسیاری خوش ننشست ولی واقعیت ها را بایست دید. این تجربه را ما در چین و آمریکا می بینیم. به عبارت دیگر, پیش زمینه برای استقرار لیبرال دموکراسی و از بین بردن هرگونه تبیض، بودن کشور است.
سیاست خارجی غرب بویژه آمریکا : اکنون سیاست خارجی آمریکا بر این نیست که ایران تجزیه و فدرال شود ولی این سیاست همیشگی نیست. اکنون در آمریکا گروهی از سیاستمداران برای اعمال فشار به حکومت اسلامی هر پیشنهادی را دنبال میکنند. بازهای نو، و گروهی از حزب جمهوری خواهان خواستار اعمال هر گونه فشاری از جمله محاصره اقتصادی، برداشتن مجاهدین از لیست تروریستها، حتی گزینه حمله به ایران هستند. در حقیقت ایران و آمریکا در ۳۲ سال گذشته در یک جنگ غیر مستقیم بوده اند، از کشتار۲۴۱ ملوان آمریکایی در لبنان در سال ۱۹۸۳ تا کشتار سربازهای آمریکایی بوسیله بمبهای لب جاده در عراق و افغانستان که از سوی حکومت اسلامی فرستاده میشود، اعمال فشار حکومت اسلامی در اوپک، ماجراجویی در لبنان، فلسطین، بحرین و یمن، پاکستان و بحران اتمی شدن جمهوری اسلامی برای آمریکا نگران کننده است.
هفته گذشته آمریکا بیشترین کشته را در عراق در طول ۲ سال گذشته داد. رابرت گیتز وزیر دفاع آمریکا 40 درصد از تلفات سربازان آمریکایی را ناشی از بمب های لب جاده اعلام کرد.
تجربه تاریخی آمریکا از یک ایران قدرتمند نسبی: ایران جمهوری اسلامی موجودیتش در تضاد با غرب و همراهی با فلسطین است. در ایران پیش از انقلاب، با اینکه شاه دوست نزدیک آمریکا بود و در بسیاری از مواقع منافع ملی ما با منافع ملی آمریکا همراه بود، در اواخر بر سر قیمت نفت و خرید بیش از حد جدیترین اسلحه های جنگی تضادهایی نیز وجود داشت تا جایی که شاه در مصاحبه ای گفت "چشم آبیها باید قرص های خواب آور کمتر بخورند و از چشم قهوه ای ها بیاموزند".
هیچ ضمانتی وجود ندارد که آمریکا سیاست خود را در رابطه با تمامیت ارضی ایران ادامه دهد بخصوص که فدارل چیهای ما آنها را تشویق به حمله به ایران می کنند.
لابی یستهای تجزیه طلب فدرال: پس از نوشته شدن قانون اساسی عراق و ایجاد ضعیف ترین کشور فدرال در جهان که بدون حضور سربازان آمریکایی به پاکشویی قومی خواهد انجامید (نماینده آمریکا پل برمن آنرا یکی از اشتباهات بزرگ خود میداند)، گروه های قومهای تجزیه طلب تفنگهای خود را "فعلا" کنار گذاشته و خواستار ایرانی فدرال و دموکراتیک هستند (مصاحبه آقای هجری قابل توجه است و بنظر میرسد که این سلاح ها مکمل رای دموکراتیک آنها خواهد بود) و در راهروهای کنگره آمریکا چادر برافراشته اند (گزارشی را که من تحویل دفتر پژوهش در مورد وضیعت کنونی عراق در نشست پیشین دادم قابل توجه است).
در این میان عربستان سعودی که از جاه طلبی و گسترش قدرت حکومت اسلامی در یمن و بحرین و ماجراجویی اتمی شدیدا" نگران است. سه روز پیش شاهزاده عربستان سعودی- الفیصل- وزیر اطلاعات پیشین و سفیر عربستان در واشنگتن به ناتو هشدار داد که یک ایران صاحب بمب اتم، عربستان را مجبور خواهد کرد که بسوی سیاستهایی برود که عواقب بی حد و چشمگیری خواهد داشت!
اپوزیسیون خارج: در این میان بسیاری از سیاسیان ایرانی "خوش نشستگان حاشیه تاریخ" با بینشی که از نوک بینی آنطرف تر نمی رود، و بدون نگرش به روندی که باید از همه جوانب آنرا بررسی کرد در یک نشئگی کامل این فیلی را که در اتاق نشسته است، ندیده گرفته و بشمردن گلهای قالی مشغولند. آن اولویتی که در بالا از آن نام برده شد یعنی وجود تمامیت ارضی و یگانگی ملی نمیتواند در کنار فدرالیسم و تجزیه ایران قرار گیرد. از آنجا که همه این عزیزان مدارک دکترا دارند شاید توضیح پزشکی بکار آید.
ما در بدن دو نوع عصبهای اصلی داریم سمپاتتیک و پارا سمپاتتیک، این دو نمی توانند در یک زمان کار انجام دهند. مثلا" اگر شما در یک زلزله گیر کنید در همان زمان نمی توانید احساس گرسنگی کنید.
با چشم اندازی که در پیش است و نگاهی عمیق تر به موقعیت ایران و آمریکا و برای اینکه کور و کبود نشویم باید اولویت ها را دریافت، به زبان دیگر پیش از آنکه با فدرالچی ها بنشینید دو بار فکر کنید. خطر اصلاح طلبان از فدرالچی ها بمراتب کمتر است (میدانم که این واژه بگوش شما سنگین میاید و عزیزانی آنرا از بافتارش خارج میکنند). این نشستهای تورنتو و لندن جزتیره روزی و نیست و نابود شدن ایران چیز دیگری به ارمغان نخواهد آورد.
-----------------------------------------------------------------------
۱-فصلنامه ره آورد، شماره ۵۴، صفحه ۱۴۲.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر شما دوست گرامی
می فرمایید ما با این کار به آنها بلندگو دادیم. آیا این بلندگویی که فرمودید متعلق به ما بود؟ ما از کجا این بلندگو را آوردیم؟ یا اگر شرکت نداشتیم این بلندگو از آنها سلب می شد؟ آیا در کشورهای دمکرات می شود کسی را از بلند گویی که ایجاد کرده یا اینکه خود را به پای آن رسانده محرومش کرد؟ چگونه؟پس چرا آنها نتوانستند این بلندگو را از ما و دیگرمخالفانشان بگیرند؟ می فرمایید آنها خورشید نیستند ومی خواهند خورشید شوند.آیا مشکل مابا آن کسان است یا با اصول آنهاست؟ ما با تحریم همایش های فرانسه آلمان تورنتو، جز اینکه صدای حزب در آن همایش ها غایب بود تا اندیشه حزب را به گوش ایرانیان برساند، چه چیز مثبتی عاید ما شد؟ می فرمایید همایش با پول عربستان برگزار شد، آیا ایرانیانی را سراغ دارید یا وجود دارند که ده ها همایش برگزار کنند تا در آن همایش ها شرکت کنیم؟ کیستند وکجا هستند؟ ایا اگر ازحزب برای شرکت در این همایش دعوت بعمل نمی امد ما بلندگویی داشتیم که اصول حزب را بلندتر از صدای انها به گوش جامعه برسانیم؟ من فکر می کنم برای همراه کردن جامعه با منشور واصول حزب یا باید خود توانایی داشته باشیم صدایمان را رسا کنیم یا از هر فرصت مناسبی که بتوانیم از ان طریق اصول ومنشور ومنطق حزب را بشناسانیم در ان جهت بهره بگیریم . سپاسگزارم.
ارادتمند کاوه
July 04, 2011 07:49:43 PM
---------------------------
بابک بهزادی
دوست گرامي, انها خورشید نیستند . شمعی هستند که سو سو میزنند میخواهند خورشید شوند. بسیار آسان است کسی را که خواب است بیدار کرد ولی ممکن نیست کسی را که خود را بخواب زده بیدار کرد. ما با این کار به انها بلنگوی میدهیم که وازه فدرالیسم را جا بیندازند. ما همایش فرانسه آلمان تورنتو را تتحریم کردیم چرا؟ ولی این را حضور پیدا کردییم ؛ کل این همایش که با خرج عربستان برگزار شده بود ؛چنانکه در گزارش العربی آمده بسود فدرلچی ها تمام شد.
July 04, 2011 06:52:54 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درودبرآقای بابک بهزادی
منشور حزب را از امروز قاب میگیرم ودر صندوقچه می گذارم وبه هیچ کس هم نشان نمی دهم. زنده یادآقای دکتر داریوش همایون ودیگران هم هر چقدر در تنظیمش کوشیده اند مهم نیست، خوب می خواستند نکنند.
از اصطلاحات پزشکی هیچ اطلاعی ندارم اما با راهکارهای کشاورزی در برابرآفتهای محصولات کشاورزی کمی تا اندازه ای آگاهی دارم.
اپوزیسیون خارج:
وقتی آفتی وارد یک مزرعه یا کشتزار می شود کشاورز نمی نشیند به نظارت کردن فعالیت آفتی که در حال نابودی مزرعه میباشد. چون در آن صورت باید منتظر نابودی کل محصول مزرعه باشد درچنین شرایطی درسدد چاره جویی ویافتن درمانی برضد فعالیت آفت برمی آید.
اپوزیسیون خارج چه درمانی یا راهکاری را در مقابل فدرالسم( آفت ) دارد؟ یا حزب مشروطه چه درمان یا راهکاری می توانند بیافریند؟ اگر فقط بگوییم کنار این گروه یا آن گروه ننشینیم چونکه تفکرشان تجزیه ایران است، خوب آنها تفکر بیمارشان را در جامعه شیوع میدهند مانیز کاری بیشتر از بی عملی نکردیم و فقط نظاره گر فعالیتهای ویرانگرآنها خواهیم بود. حزب مشروطه ایران، بهترین درمان را بر ضد فدرالیسم دارد وآن منشور حزب وطرح تمرکززدایی است. به همین دلیل هم این حزب را حزبی برای حال وآینده می نامیم، چون در تمام دوران راهکار مناسب زمان برای خنثی کردن آفتهای گوناگون دارد که میتوان تمرکززدایی وبرابری حقوق فردی را در مقابل فدرالیزم(آفت) قرار داد. چرا فدرالیستها باطرح عدم تمرکز حزب مشروطه ایران بدون اینکه دلیل عقلانی داشته باشند مخالفت می کنند؟ معلومه چرا؟چون تنها حزبی است که قویترین وعقلانی ترین طرح و راهکار را درمقابل فدرالیسم دارد و نشان از نقطه ضعف آنهاست وتا زمانی که نقاط ضعف حریف را نشناسیم غلبه کردن بر حریف آسان نخواهد شد. اما اگردر موازی فعالیت هایمان سایه به سایه آنها را تعغیب کنیم ومنشور حزب را در مقابل تناقض گویی های آنها قرار دهیم خواهیم دید که عفلانیتی که درمنشور حزب وجود دارد، بر بی خردی فدرالیستها غلبه خواهد کرد وجامعه متوجه شوم بودن افکار آنها خواهد شد.. حال جنابعالی راهکاری بهتر از حضور درکنفرانسها دارید که کمی فراتر ازبقول جنابعالی نوک دماغ باشد؟ البته این سخنی که می فرمایید « تا نوک دماغ » را با تمام وجود می پذیرم، که اگر اینگونه نبود سرنوشت اپوزیسیون بسیار بهتر می بود.و اجازه نمی داد بزرگترین جنبش ملی تاریخ ایران اینگونه وحشیانه به خاک وخون بکشند. در جستجوی عمل و حرف نوباشیم تا بتوانیم بازدارنده شیوع فدرالیسم باشیم. سپاسگزارم.
ارادتمند کاوه یزدانی
July 04, 2011 12:36:56 PM
---------------------------
|