حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
استفاده ملتها از خاندانهای سلطنتی شان
وبلاگ مُحسن کُردی

July 08, 2011

جمعه 17 تیر 2570 = July 8, 2011

 

نگاهی به مراسم ازدواج پرنس آلبرت شاهزاده موناکو و دختری شناگر از آفریقای جنوبی و خیل عظیم خانواده های سلطنتی که در آن شرکت داشتند نشان داد که علیرغم تغییر و تحولات سیاسی در کشورهای جهان هنوز هم خاندانهای سلطنتی رقم بالایی نسبت به سایر سیاستمداران جهان و مردمان نامدار هستند.
اگر نظر ایرانیان را در مورد خاندانهای سلطنتی و اینکه آیا تمایل به داشتن یک خاندان سلطنتی در ایران دارند یا خیر بپرسید، ایرانیان در این مورد به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول که چیزی از دنیای سیاست در نمی آورند و نیم بیشتر مردم کشور را تشکیل میدهند. هنگامی که گروه سیاهکل از فداییان خلق در سالهای قبل از انقلاب به پاسگاه روستای سیاهکل حمله کرد و به اصطلاح به روشنگری برای آن روستاییان پرداخت که آنها آب و گاو شان را رها کنند و برای مبارزه با شاه به این چریک های مسلح بپیوندند، روستاییان که چیزی از این حرفها سر در نمی آوردند آنها را دستگیر کرده و به مقامات تحویل دادند. این چریک ها از دیدن عکس شاه و فرح بر دیوار خانه های روستا تعجب میکردند و این اوج پرت بودن این گروه، و نشناختن جامعه ای بود که اینها میخواستند با الگو برداری قدم به قدم از کوبا برای شان انقلاب سوسیالیستی برپا کنند. واقعا که چه کودک بودند اینها.
امروز جای عکس شاه و فرح را بر دیوار آن روستاییان، و نیز سایر روستاییان ایران، عکسهای امامخمینی و خامنه ای گرفته است. آنها هنوز هم زیاد از این قضایا سر در نمی آورند تنها تفاوت در این است که قدیم ها عکس آقای بروجردی نیز در نزدیکی عکس شاه و فرح نیز ممکن بود یافت شود این بار اما همان سلطنت ولی فقیه کار هردو را برای روستایی میکند. قشر شهری عقبمانده نیز اگرچه عکسی بر دیوار ندارد اما در عقبماندگی دست کمی از آن روستایی ندارد و تنها «مزیت» اش شناختن تعداد بیشتری از هنرمندان و هنرپیشه گان و خوانندگانی است که تصویر و صدای شان از طریق ماهواره به آنها میرسد.
باری گروههای بیسواد یا کم سواد بالا که نیم بیشتر جمعیت ایران را تشکیل میدهند زیاد چیزی از چند و چون کار در نمی آورند. آنها خود را در سیاست دخالت نمیدهند و در انقلاب قبل هم خیلی دیر به بقیه پیوستند.
اما گروه دیگر که سرشان در سیاست است به دو دسته تقسیم میشوند. در سی سال گذشته عده بیشتری از اینان هوادار نظام سلطنتی بودند اما با گذشت روزگار آنها نیز سرد شده اند. هم از این گروه و هم از مخالفان نظام پادشاهی بپرسید نظرشان این است که خاندان های سلطنتی مشتی زالو هستند که توقع دارند مردم آنها را روی سرشان جای بدهند و تر و خشک شان کنند و تازه چیزی هم طلبکار باشند و بالاترین احترام در کشور نثار آنان شود. چرا؟؟؟
این سری ایرانیان که در همه چیز از علم و تکنولوژی گرفته تا مد و فرهنگ حاضرند از غرب تقلید کنند اما در این یک کار غرب در مانده اند که چرا اینها اینقدر خاندانهای سلطنتی شان را تحویل میگیرند و به آنها سواری میدهند.
این عدم درک در درجه اول باز میگردد به نوع نگاه ایرانی جماعت به این گونه مسائل. از نظر ایرانی، کمک گرفتن از آمریکا برای زدن جمهوری اسلامی نوکری است حتا اگر این کمک گرفتن به نیکبختی مردم ایران منجر شود میگویند بهرحال در نوکری آن عمل شکی نیست. فقط هم ایرانی چنین می اندیشد. مثلا اگر کمک سی آی ای توانست مصدق را بزند و در نتیجه جلوی کودتای حزب توده گرفته شود از نظر اینها هیچ خدمتی به مردم ایران نشده بلکه خیانت شده. این دگماتیزم حاکم بر افکار ایرانی نیاز به سالها برای مداوا دارد.
اینچنین است اگر به این ایرانی بگویید که حضور خاندان سلطنتی در ایران از نظر اقتصادی بسیار به صرفه است و برای مردم ایجاد کار و شغل و درآمد میکند با چشمهای گشاد به شما نگاه میکنند. البته با توجه به اینکه خود این افراد بارها در مسافرتهای شان در کنار کاخ باکینگهام و سایر کاخ های کشورهای پادشاهی از مراسم تعویض نگهبانان عکس گرفته اند و سوقاتی های فراوان خریده اند تا حدی امروزه به این موضوع واقف شده اند.
عروسی دختر پادشاه سوئد که ملکه آینده این کشور خواهد شد چیزی نزدیک به یک ملیارد کرون برای سوئد سود داشت و این در شرایطی که تنها 16 میلیون کرون خرج این مراسم و حواشی آن شده بود. این 16 میلیون کرون جلو جلو از شرکتهای تبلیغاتی و رسانه ها و غیر گرفته شده بود.
محمدرضاشاه با توجه به زندگی اش در اروپا و آشنا شدن با فرهنگ اروپایی به اهمیت موضوع توریزم پی برده بود، تلاش های زیادی در این راه کرد. متاسفانه در همان 12 سال اول زندگی اش که فردی بسیار دمکرات بود و در سیاست دخالت نمیکرد دوبار مورد سوء قصد قرار گرفت و چندین کودتا بر علیه او ترتیب داده میشد. همینها باعث شد که او نیز بناچار از خود دفاع کند و دست رقیب ها را قبل از آنکه به او برسد کوتاه کند. مثلا حزب توده هرگز نمیتوانست به خود بقبولاند که فعالیت سیاسی در چارچوب قانون اساسی داشته باشد و نمیتوانست حیات شاه را تحمل کند و دیر یا زود میخواست او را بزند. و این همان نگاهی بود که به شاه و خانواده اش به چشم مشتی مفت خور نگاه میکرد. ترجیح میداد که اصلا نه شاهی باشد و نه در آمد اقتصادی حاضل از آن. این نگاه یک نگاه مریض از نظر اقتصادی است.
اگر کسی عقده نداشته باشد و مخالف نظام سوسیالیستی و کمونیستی باشد، جشنهای دوهزار و پانصد ساله را نه یک ریخت و پاش بلکه یک فرصت می بیند. امروز دوبی دارد سرمایه گذاری های زیادی در این کشور میکند. برج دوبی و جزایر نخل مصنوعی و غیره. میخواهند آن کشور را تبدیل به قطب اقتصادی خاورمیانه بکنند. این که تا چه حد در این کار موفق خواهند شد مساله ای است که آینده نشان خواهد داد اما این یک سرمایه گذاری است همراه با ریسک هایش نه یک ریخت و پاش. وای اگر شاه ایران چنین کاری را میکرد. همه مصدقی ها و دیگر مخالفان سنتی شاه بوق وکرنا بدست میگرفتند که ثروتهای ملی را دارد به پای اربابانش میریزد.
درست بلافاصله پس از جشنهای 2500 ساله بود که سیل توریستها به ایران سرازیر شد و این در شرایطی که کشوری مثل ترکیه آثار باستانی سالم و بسیار زیادی از دوران امپراطوری روم باستان داشت و این نبود مگر قدرت تبلیغاتی نظام پیشین. متاسفانه دشمنان نادان ایران هرآنچه از دست شان بر آمد کردند تا در نظر ایرانیان این سرمایه گذاری پر بازده را ریخت و پاش و خودنمایی نشان دهند. این چیزی نبود مگر نبود عقل و شعور در این آدم ها. یک مشت عقبمانده مذهب زده بودند که اگر هم به اسلام اعتقاد نداشتند جای خالی اسلام در مغز شان را باید هرچه زود تر با مذهبی مانند کمونیزم یا عنوان مسخره «مارکسیسم اسلامی» و یا سوسیالیزم پر میکردند. این مرام ها و ایدئولوژی ها قبل از آنکه برای شان راهبرد اقتصادی و زندگی باشد یک مذهب بود. محمد و علی جایشان را به لنین و استالین داده بودند و این دگرگونی تنها به چند جزوه و یکی دوماه وقت بیشتر نیاز نداشت. هرگز مغز اینها فرصت نیافت که استراحتی خالی از ایدئولوژی کند و بتواند آزادی بیاندیشد.
من هنوز هم تصورم بر این است که اگرچه امروز به لحاظ سیاسی خاندان سلطنتی پهلوی آن محبوبیت و مقبولیت ده بیست سال گذشته را ندارند اما به صرفه اقتصادی و فرهنگی و نیز سیاسی ایران است که نظام پادشاهی در ایران برقرار شود. آنها که ایراد میگیرند که ممکن است که این عمل به دیکتاتوری منجر شود باید خیالشان از این بابت راحت شود و این نمیشود مگر آنکه رضاپهلوی بجز تشویق و تایید مبارزات هرگز و هرگز قدمی در حیطه عمل بر ندارد. او هرگز و هرگز نباید مسئولیتی به گردن بگیرد. هرگز و هرگز نباید فرمانی صادر کند که مردم فلان کار را بکنند یا نکنند چرا که هر نتیجه ای داشته باشد به نفع دمکراسی در کشور تمام نخواهد شد. اگر فرمان او به نتیجه خوبی منجر شود احتمال قدرت گرفتن سیاسی او بیشتر خواهد شد و این صدمه زننده است. اگر فرمان او به نتیجه خوبی منجر نشود صدمه بسیار بزرگی به خود او و امکان برقراری نظام پادشاهی وارد خواهد شد. او باید در کناری نظاره گر و مشوق مبارزات مردم باشد و تاکید بر حق انتخاب مردم داشته باشد. پس آنگاه که تغییر رژیم بوجود آمد، این نه رضا پهلوی که نیروهای سیاسی حاضر در میدان هستند که چنانچه شرایط مهیا باشد از طریق رفراندم میتوانند شکل حکومت ایران آینده را تعیین کنند. در نتیجه مجلس موسسان، و نیز دولت و پارلمان پس از آن میتوانند قوانین لازم را بگذرانند و مسلما آنها قوانینی را تصویب خواهند کرد که سلطنت و نظام پادشاهی را وسیله ای برای آرایش ظاهر کشور و سایر استفاده های سود آور دیگر بحساب آورد و نه بیشتر. مسلما رضاپهلوی و هر آدم عاقلی که جای او باشد نیک میداند که مکانش کجاست و هرگز پایش را از این حد فراتر نگذارد. ملتی که پدر قدرتمند او را به زیر کشید و از آن مهمتر جمهوری اسلامی سفاک را به زیر بکشد برایش کاری ندارد که این دست پرورده خود را بزیر بکشد. از همین روست که من همواره گفته ام که کم خطر ترین نوع حکومت در ایران نظام پادشاهی است. هر نوع نظام دیگری تازه میخواهد بیاید اثبات کند که آنچه که در این سالها فریاد کرده چگونه است. مجاهدین نظام خود را میخواهند به آزمایش بگذارند، توده ای ها و فداییان و اصلاح طلبان داخل و غیره هرکدام طرح خود را در دست دارند. نظام پادشاهی اما امتحان خود را پس داده است. از این پس با نقش سمبلیک و بدون قدرت مقام پادشاهی، آن اشکالاتی که نظام پادشاهی پیشین داشت نیز برطرف میشود. قدرت به دست احزاب و نخست وزیر خواهد بود و اگر مشکلی در کار اداره کشور پیش آمد این نخست وزیر است که دراز خواهد شد و نه پادشاه.
نقش سیاسی پادشاه در نظام مشروطه این است که هنگامی که مردم به نمایندگان پارلمان و احزاب رای دادند، و فرد مورد نظر اکثریت اعضای پارلمان بعنوان نخست وزیر معرفی شد، پادشاه بر این انتخاب مهر تایید بزند. و حق مهر نزدن هم ندارد. وظیفه دیگر او این است که چنانچه کشور بهم ریخت و احزاب و دولت نتوانستند کنار بیایند و بلبشو شد، مجلس را منحل کند و فرمان برگزار انتخابات جدید بدهد تا مردم نظرشان را بدهند. این دو وظیفه از لحاظ سیاسی در کشور باید بر دوش کسی باشد و در این مورد در کشورهای پادشاهی پادشاه چنین وظیفه ای دارد. آیا تضمینی هست که پادشاه به همین بسنده کند و بیشتر نخواهد؟ خیر تضمینی نیست. آیا تضمینی هست که رئیس جمهور قدرت بیشتری نخواهد؟ خیر برای آنهم تضمینی نیست. پس کدام کم خطر ترند؟ به نظر من پادشاه کم خطر تر است چرا که دولت ها میروند و می آیند اما او سرجایش هست و نیازی ندارد که خود را با مردم در بیاندازد.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

( کمونیست = مسلمان = تجزی

( کمونیست = مسلمان = تجزیه طلب = تروریست = بیگانه = ضد انتخابات آزاد= ضد آزادی و دموکراسی = عامل عقب ماندگی = دشمن ایران و ایرانی ) گر نیک بنگری همه اینها یک تن هستند.

صاحب اصلی ایران ما هستیم. « کورش فردوسی»

July 19, 2011 07:08:37 AM
---------------------------

محمد

خيلي تلاش کردم تا جلوی خودم را نگيرم و بد و بيراه نگويم. البته که همه در اظهار عقيده آزادند ، اما شما که حتی با نوشتن به زبان پارسی مشکل دارید و نمی توانید یک متن کوتاه را به زبان مادری خود به درستی بنویسید ، چطور به خودتان جرات می دهید در مورد دیگران قضاوت کرده و برای همه تکلیف تعیین کنید. کاری به عقیده تان ندارم که به نظرم مال حدود صد و بیست سال پیش است نه امروز . فقط مایلم خواهش کنم اگر واقعا به چیزی که می گویید اعتقاد دارید و این برای شما نوعی کار و کاسبی نیست ، کمی مطالعه کنید و عقاید دیگر را هم جدی بگیرید.
اگر این نظر درج شد ، تشکر.

July 19, 2011 04:03:25 AM
---------------------------

سجاد

شما در این نوشتار یک بعدی به مساله نگاه کرده اید و فواید نظام پادشاهی را در فواید اقتصادی و توریستی نه چندان قابل اعتنا ذکر کردید. مگر با روشهای دیگر نمی شود اقتصاد یک کشور را شکوفا کرد . نگاهی ساده به همین ترکیه داشته باشید که هیچ حکومت پادشاهی هم ندارد. اگر در اروپا نظامهای پادشاهی توانسته اند خود را حفظ کنند، دقت کنید به چند و چون و کیفیت آن. نظامهای پادشاهی اروپایی همه قدمتهای حداقل چندین صد ساله دارند و این نظامها در طول قرنها قدرتشان کاسته شده و آرام آرام قدرت به مردم واگذار شده و حداقل از 200 سال قبل تبدیل به پادشاهان بی یال و کوپال و قدرت شده اند و همین پادشاهان در برابر قانون با مردم یکسان هستند مردم هم به خاطر اینکه آزاری از این بخت برگشته ها ندیدند نیازی به سرنگون کردنشان هم ندارند . به قول معروف حالا یه چیزی بوده که از قدیم بوده.شما واقعا، بگو چه لزومی دارد مثلاً در مملکتی مثل آمریکا که بصورت جمهوری اداره می شود نظام پادشاهی برقرار شود. هم اکنون هم آمریکا قدرتمند ترینن کشور دنیا از لحاظ سیاسی و اقتصادی می باشد.به نظر من در همین مملکتهای اروپایی هم باید پادشاهان برچیده شوند. شما هم آمارهایی که میدید همشون غلط هستش مطمئناً مخارج یک خانواده سلطنتی که از جیب مردم پرداخته میشه دهها برابر بیشتر از این سودآوری هایی هست که شما ذکر کردید. لطفاً به آمار ارقام جشن ازدواج پرنس ویلیام مراجعه کنید تا بفهمید همان یک روز تعطیلی چه ضرری به اقتصاد انگلستان وارد کرد.
تا به حال به این فکر کردید که چرا خود شما پادشاه نشوید.آیا شما لیاقت پادشاه بودن را ندارید و مثلاً رضا پهلوی دارد. شاید شما در خور پادشاه بودن نباشید. اما بدانید اگر قرار به انتخاب پادشاه باشد همه انسانهای دنیا به یک اندازه حق پادشاه شدن دارند، همانطور که همه انسانها حق حیات دارند حق رییس جمهور شدن به مدت 4 سال را دارند. اگر نیاز به پادشاهی است که به هیچ دردی نمی خورد جز پز دادن، به نظر من بهتر است انتخابات برگزار شود و چند نفر نامزد پادشاه شدن شوند. و هر کس توانایی بیشتر و لیاقت بیشتری داشت و انتخاب شد به مدت 4 سال پادشاهی کند و دوباره انتخابات برگزار شود.شاید اصلاً من رای آوردم و پادشاه شدم. مگه من حق ندارم پادشاه بشم. دوست عزیز مردم این زمانه دیگه بی سواد و عقب مانده نیستند که جز نظام پادشاهی، مدل حکومت دیگری را ندیده باشند یا درک نکرده باشند. شما هم بهتره برای قانع کردن مردم تحصیلکرده این دوران دلایل قوی تری را ارائه کنید. این دلایلی که دادید اصلاً من رو که سهله یه بچه دبیرستانی رو هم قانع نمیکنه.

July 18, 2011 10:52:38 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود و احترام
پادشاهی یا جمهوری مشکل اکنون ایران نیست، چونکه خامنه ای بی وطن همه ملک ایران را شش دانگ به نام خودش سند زده. اگر ایران را با رنگارنگی که دارد به عنوان یک خانواده داشته باشم، نهاد پادشاهی می تواند در نگهداری این خانواده نقش مهمی را داشته باشد، وامور اداره کشور را به ملت ایران بسپارد.
آنچه را جمهور مردم ایران انتخاب کند، چه در شکل پادشاهی وچه در شکل رئیس جمهوری، هردو انتخاب جمهمور مردم هستند. پادشاهی وجمهوری شکل اداره کشور هستند که به رای جمهوری مردم گذاشته می شود. انتخاب مجدد شکل پادشاهی برای ایران در یک رای گیری آزاد و سالم خود مدرنترین انتخاب پادشاه با شکل انتخاباتی ریاست جمهوری است. فعلاً که رژیم شارلاتانیزم آخوند راه را بر ملت بسته و سکوت تلخی هم در فضا پراکنده است. شرم بر رژیم ننگ ونفرت.
بامید آزادی
پاینده ایران.

July 08, 2011 01:01:51 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites