حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
قیام نقاب
مُحسن کُردی

July 12, 2011

سه شنبه 21 تیر 2570 = July 12, 2011

 

18 تیر همزمان است با «قیام نقاب» مشهور به کودتای نوژه. گروهی از نظامیان وطن پرست که براحتی افق تیره ی جمهوری اسلامی را میدیدند، و نیز وحشتی بیشتر از جانشینان احتمالی آخوندها از قبیل مجاهدین و فداییان و توده ای ها و نقشه های ایران برباد ده آنها داشتند برآن شدند که با بر کف گرفتن جان خود ایران را از این نکبت و تباهی برهانند.
اگرچه این قیام نیت نیکی در نهان داشت اما بدون برنامه ریزی و درنظر گرفتن الزامات و حواشی و بسیار بی هنگام صورت گرفت که در انظار نه قیامی مردمی از نوع کاوه آهنگر، بل کودتایی مزدورانه و آمریکایی نظیر کودتاهای شیلی و آرژانتین و سایر کودتاهای آمریکای جنوبی به نظر آمد. در حالی که اگر ارتش امروز دست به قیام بزند میلیونها ایرانی را پشت سر خود دارد. این کودتا باعث شد که آخوندها دست بازتری برای اخته کردن ارتش داشته باشند و آنچنان قلع و قمعی در این ارتش بوجود آوردند که تصور نمیکنم که دیگر فرد فرد ارتشی ایرانی بخود جرات اندیشیدن به یک کودتا را بدهد. بخصوص با حضور نیرویی چون سپاه پاسداران که بنیان اولیه اش برای مقابله با ارتش بود نیز آماده است که در صورت لزوم وارد میدان شود.

در این که این کودتا بسیار بی هنگام بود نیز شکی نیست و شکست آن پیشاپیش مشخص بود. بختیار که از بیرون طرح این کودتا را با عده ای دیگر ریخت اطلاع درستی از اوضاع داخل ایران نداشتند و اخباری که از داخل به آنها میرسید اخباری بود که آنها دوست داشتند بشنوند و توسط کسانی فرستاده میشد که به دلیل نفرت از آخوندها اخبار رو ناخودآگاه طوری دستکاری میکردند که بختیار و سایر خارج کشوری ها نفهمند که خمینی چقدر در داخل هوادار دارد.
برای آنکه یک معیار بدست بدهم که چرا این کودتا محکوم به شکست بود این خاطره را از روز اول جنگ ایران و عراق می آورم. جنگ ایران و عراق کمتر از دوماه پس از کودتای نوژه رخ داد که خمینی تعدادی از افسران ارتش را اعدام کرده بود و روحیه ارتش بسیار ضعیف بود. روز اول جنگ ایران و عراق کسی از نقشه عراق خبر نداشت و هواپیماهای عراقی ناگهان پایگاههای شکاری ما را بمباران کردند. من در فرودگاه قلعه مرغی در طبقه سوم یک ساختمان بودم که ناگهان چهار یا پنج هواپیما از بالای سرم گذشتند. . با یک نگاه به رنگ زیتونی آنها فهمیدم که آنها باید عراقی باشند. دو بمب افکن توپولوف و دو یا سه هواپیمای اسکورت شکاری. آنها به طرف پایگاه یکم شکاری (مهرآباد تهران) رفتند. باران بمب ها و نیز انفجارها را میدیدم. نیم ساعت بعد خودم را به مهرآباد رساندم. با تعجب دیدم مردم در اطراف فرودگاه سنگر بندی کرده اند و از خانه های شان صدها قبضه تنفگ بیرون کشیده اند و بطرف فرودگاه نشانه گرفته اند. فهمیدم مردم خیال کرده اند که بازهم ارتش دست به کودتا زده است و خواسته اند که در مقابل شان بایستند. رادیو ساعتی بعد اعلام کرد که عراق حمله کرده تا مردم دست برداشتند. اگر تنها یک دلیل میخواهید که قیام نقاب به شکست می انجامید باید همین نمونه شما را بس باشد. متاسفانه مردم ما آن زمان بسیار مانده بود که ماهیت خمینی را بشناسند هرچند هنوز هم در جنوب تهران مردم علاقه ای به سرنگونی رژیم ندارند هرچند اگر هم کودتا شود یا مردم شمال شهر بخواهند قیام کنند جنوب شهری ها دیگر سنگربندی بر علیه آنها نخواهند کرد و این بازهم جای خوشبختی است!!

بدبختی ما اما اینجا نیست، بدبختی اینجاست که همه نیروهای سیاسی و منفردین سیاسی در آن زمان از توده ای ها و مجاهدین و اکثریتی ها گرفته تا جبهه ملی چی ها همه به هم تنه میزدند تا افتخار لو دادن این کودتا و بقای رژیم را به خود نسبت دهند. دعوا بود و اتهام که اینها به هم میزدند که کودتا را ما افشا کردیم و آنها میخواهند افتخارش را از آن خود کنند. آنچه که درد آور است این است که اینها حاضر بودند که مردم ضجر تحمل حکومت آخوندی را بکنند اما نظام پادشاهی بر نگردد. برای اینها کینه و دشمنی شان با نظام پادشاهی اولویتی بالاتر از زندگی و آزادی اجتماعی مردم داشت. در یک حساب سرانگشتی ساده من رژیم شاه و ساواک و شکنجه اش را به هر آلترناتیو دیگری ترجیح میدادم چرا که عقیده داشتم و دارم که آخوندهای آدمخور از سایر رقیبانشان بسیار بدتر از رژیم شاه بودند و هستند. و باز در میان آخوندها و همکاران انقلابی شان آخوندها «انسان تر» بودند و هستند. آخوندها از توده ایها، اکثریتی و مجاهدها بسیار انسان تر و متمدن تر هستند. اگر این نیروهای سیاسی میتوانستند آخوندها را کنار بزنند آنقدر آدم میکشتند و حمام خون راه میانداختند و کشور را تکه تکه میکردند که شما امروز آروزی خمینی را میکردید. علیرغم همه نفرتی که از آخوند دارم، اما از اینکه این منحرفین از بشریت را تار و مار کرد بسیار راضی هستم. امروز خود این مجاهدین و خود توده ای و فدایی سابق نیز از خود قدیم شان، یعنی آنچه که سی سال پیش بودند مو به تن شان راست میشود که چه آدمخورهایی بودند.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر هم میهنان گرامی وآقای بهمن زاهدی

ارسال حقوق بشر از لوله های تانک های لئوپارد آلمانی برای جنبش دمکراسی خواهی ملت ایران

خیلی باید ساده لو باشیم که باور کنیم دولتهای اروپایی بخصوص انگلیس، فرانسه،آلمان زره ای برای آدم غیر اروپایی وبخصوص برای ایرانی ارزش قائل باشند، بخصوص انگلیس وآلمان، آلمانها یک شعارثابت شان این است.« پول بالاتر از همه چیز است».
دوستان، سایه جنگ برسر ایران هر روز بیش از پیش سنگین تر وقابل رئویت می شود. شکی نیست صاحبان صنایع تولید جنگ افزار شروع یک جنگ تمام عیار در خاور میانه را جشن با شکوهی خواهند گرفت وکار وتولید در اروپا رونق خواهد یافت. واروپاییان مشکل یونان و اسپانیا و پرتقال را کمی تا اندازه ای سامان خواهند داد.
اما پرسش اینجاست: چه بر سر جنبش آزادیخواهی دانشجویان، زنان، کارگران، معلمان و...مجموعه خیزش ملت ایران خواهد آمد؟
اگر جنگ رخ دهد چند میلیون ایرانی که در خارج از کشور بسر می برند چه تکلیفی را برای خودشان قائل هستند؟
کسانی که ادعا و ارزوی دمکراسی برای ایران دارند ، چگونه می خواهند به دمکراسی گذار کنند؟
دشمنان بیگانه بهمراه دشمنان خودی جدایی طلب با هر نامی که در پشت مرزهای کشور آماده هجوم هستند، اگر جنگ رخ دهد، آیا ملت خسته ودرمانده ایران توان مقابله را دارد؟
دغدغه های غیر قابل پیش بینی بسیار پیش خواهدآمد که آنوقت دیگر نه قمپوزیسیون خارج هیچ می تواند کاری کند نه جوانان درون ایران در آن زمان کاری جز در کنار رژیم ایستادن از دستشان بر خواهد آمد. پس چاره چیست؟
باصطلاح با رهبران احزاب چپ سابق که نام اپوزیسیون بر خود نهادند که سی سال است معنی حقوق بشر را نفهمیدند وبر سر یک میز نمی نشینند به توافق برسند چه باید کرد؟ آیا آن زمان افسوس نخواهند خورد که چرا با خیزش ملی همراه نشدند تا جلو فاجعه را بگیرند؟ من باور دارم که اگر ایرانیان خارج از کشور یک همبستگی صادقانه بر سر اصول عقلانی به توافق برسند، می توانند پیش از وقوع حادثه، جلوگیری از رخداد حادثه نمایند وهمچنین ملت دربند درون ایران برای گذار به دمکراسی هزینه کمتری میپردازد. در واقع با یک تیر« توافق بر سر اصول» دو نشان را می زنند. یک جلوگیری از جنگ و دو رهایی از بند.
ولی اگرنسبت به سرنوشت کشور وملت اسیر ، به همین خیره سری وبی تفاوتی ادامه دهند وفاجعه بزرگ«جنگ» رخ دهد، آیا نباید سرشان را به دیوار کوبید؟ امیدوارم بیش از این تعلل نکنند. سپاسگزارم.
بامید آزادی
پاینده ایران.

July 12, 2011 09:17:57 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

دورود بر شما

کمی صاحب زمان شدم و نظرات را کمی دوره کردم دیدم امروزه ایرانی کم شده، اکثر روشنفکران ایران می‌خواهند دیگران را اصلاح کنند. کارشان شده اصلاح‌طلبی. طلب می‌کنند و طلبکارند.
ما بی‌سوادان ایرانی با باسوادهایی طرف هستیم که معنی فدارلیسم ایرانی را برعکس می‌فهمند.

اول فدارلیسم ایرانی: فدارلیسم ایرانی، اتحادیه‌ای از کشورهای همسایه ایران است که در شمال به روسیه می‌رسد. از شمال شرقی به چین می‌رسد. جنوب غربی تا بنگلادش هم جا دارد. جنوب یعنی خلیج فارس، تمامی کشورها و شیج‌نشینان در این اتحادیه می‌توانند باشند. بسوی غرب که می‌رویم باید از عراق گذشت. دلم برای عذاب آنان کباب شده. آنجا را باید دوباره همانند ایران خودمان آباد کنیم. مرز این اتحادیه تا به اسرائیل می‌رسد. ترکیه اگر به اتحادیه اروپا پیوند بخورد. اروپا می‌شود همسایه ایران. من به این می‌گویم فدرالیسم ایرانی. می‌توانیم به آن برسیم.

دوم فدرالیسم قومی

اینجا را هم باید دو قسمت بکنم
سیاست اروپا برای ایجاد جنگی در خاورمیانه آلمان را وادار کرده 200 تانگ مدرن آلمانی را به عربستان بفروشد. می‌گویند ایران می‌تواند موازنه قدرت کند و از روسیه و چین همین مقدار خرید کند. آلمان با چین و روسیه متحد نقابدار داخل اروپا را تشکیل می‌دهند.
بدشان هم نمی‌آید در خاورمیانه جنگی ما بین عربستان و ایران شروع شود. از همین حالا دلشان را صابون زده‌اند. جنگ وضعیت پول اروپا را تضمین می‌کند. یونان، اسپانیا، پرتقال، ایرلند و ایتالیا هم سر و سامانی می‌گیرد. جمهوری‌اسلامی هم ایرانیان را برای کشته شدن آماده کرده. این بار جنگ را می‌توانند با کمک رساندن به متحدین اقتصادی خود "جمهوری‌اسلامی و عربستان" تنظیم سودجویانه امپریالیسمی بکنند. هیج انسانی را سکوت روا نیست.

امریکا و اسرائیل سیاست انگلستان را پیش گرفته‌اند. انگلستان از هر جایی که بیرون آمد به مردم آن سرزمین‌ها دو چیز را می‌داد، صنعت طبیعت و جدایی‌انداختن را. برای مقابله با قدرت نظامی جمهوری‌اسلامی تجزیه ایران و عربستان برای آینده‌ اسرائیل کویت است.

احزاب کُردی
وقتم را بیشتر از این صرف این واژه نمی‌کنم.

ارادتمند
بهمن زاهدی

July 12, 2011 03:14:14 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites