در زندگی انسانها رویدادهایی رخ میدهند که با وجود پلشتی و شرمسازی از وقوع آنها دارای واقعیت هستند؛ این گونه رویدادها، چونان میراث مشترک بشریت بوده و بر وجدان جامعه انسانی سنگینی میکنند. اردوگاههای کشتار بلشویکها در شوروی، اتاقهای گاز فاشیستها در آلمان و کمپهای مرگ اسلامیان در ایران از رویدادهای شرمنده کننده حضور انسانها بشمار میروند؛ انسانهایی که از کولاگ و آشویتس عبرت گرفتند و به احترام حقوق زندگی آدمیان رسیدند، اکنون با کهریزک مواجه شدهاند که در آن، انسانها به خاطر اندیشه و آزادی به مسلخ فرستاده میشوند؛ کهریزک نمادی از سبعیت و درنده خویی اسلامیانی است که در سی سال گذشته، جوانان ایران زمین را به صلابه کشیده و داغ و درفش را بر آنان نازل کرده است. کهریزک در معنای وسیع آن، اعدامهای سال اول انقلاب تا کشتار تابستان 67، قتلهای زنجیره ای، ترورهای خارج از کشور و بالاخره تجاوز و شکنجه در زندانهای رژیم را دربرمیگیرد. بعد از کهریزک چگونه باید اندیشید و عمل کرد؟ چگونه باید با فاجعه مقابله کرد؟ و چگونه از حقوق انسانی سخن گفت؟ بی تردید آغاز اندیشیدن در فردای كهریزك، بایستی از نابودگی حكومت دینی بگذرد؛ حكومتی كه با تكیه بر ارزشهای الهی، حق هر نوع تعرض و ظلم را بر شهروندان روا میدارد؛ به پرسش گرفتن ماهیت دینی حكومت، همراه با مشاركت فعال در جنبش مدنی معنا مییابد كه ایجاد دولت دموكراتیك را در فردای سرنگونی جمهوریاسلامی در دستور كار خود قرار میدهد؛ دولتی بنیان گرفته بر اعلامیه جهانشمول حقوق بشر و برآمده از انتخابات آزاد و سالم و قانون اساسی نشأت گرفته از رعایت حقوق طبیعی انسانها و مقید كننده دولتیان و برداشتن موانع از برپایی آزادیهای اجتماعی و سیاسی. میتوان در فردای كهریزك بر سرنگونی جمهوریاسلامی اندیشید، تا وجدان نگون بخت ایرانی را از سیطره گذشته و سنت اسلامیان در فرهنگ و سیاست رها ساخته و آن را در بازنگری در كردهها و داشتههایش به تأمل واداشت. اندیشیدن در فردای كهریزك، اندیشیدن به دموكراسی، لیبرالیسم، حقوق بشر و آزادی عقیده است. اندیشیدن در فردای كهریزك، عمل به ایجاد جامعهای توام با امنیت، خوشبختی و شوریدگی عاشقانه است، در احترام به حریم خصوصی انسانها و قبول درك و شناخت شخصی آنان در انتخاب شغل، ایده و اندیشیدن به حرمت مالكیت خصوصی و به رسمیت شناختن حق اعتراض بر حاكمان غیردموكراتیك است. با اندیشیدن به كهریزك و چهره ضدمردمی جمهوریاسلامی است كه میتوان از زیباییشناسی شر و پلشتی به زیبایی شناسی عشق و پاكیزگی گذر كرد.
کهریزک به دنبال کولاگ و آشویتش برآمدی از اسطورهای است که در آن، برتری عقیده و تحمیلاش بر شهروندان قرار دارد؛ سازهای که خود مبتنی بر ایجاد آرمانشهری متعالی، کاربرد خشونت را به امری مقدس مبدل و هر آن انسانی را خارج از این اعتقاد، دشمن و شایسته نبودگی میسازد. رژیم سیاسی که قتلگاهی برای مخالفان تدارک میبیند، خشونت را از ساحت سازمانیافتهاش در خیابانها به درون زندانهایش میکشاند و هویت انسانی آنها را نشانه میگیرد. اگر فاشیسم و بلشویسم را با کنشهایی که از خود به یادگار گذاشتهاند، «توتالیتر» میشناسیم، حاکمیت ولایی را باید سلطه «اوباشان» خواند؛ رژیمی که چونان اسفنج برای حفظ منافع تصرف شدهاش، بر خشونت تقدس میبخشد؛ انتخابات ساختگی برگزار میكند. اعتراض را برنمیتابد. ناموس و جان و مال شهروندان را به زیر تیغ تجاوز، مصادره و اعدام میبرد. کهریزک نماد توحش است در برابر مدنیت نورس ایرانی. کهریزک سمبل خرافه است در برابر عقلانیت و کهریزک نشان پلشتی است در برابر پاکیزگی.
اگر رویداد كهریزك در حیات ضدانسانی و وقیح جمهوریاسلامی اتفاق افتاد، به خاطر فراموشی تاریخی كشتار دهه شصت و تابستان 67 ایرانیان بود؛ برای مقابله با وقوع جنایات تازهای كه انجامشان در ماهیت ددمنشانه رژیم است و تا سقوط آن ایران و ایرانی آزادی و امنیت را به انتظار میماند، جنایات رژیم جمهوریاسلامی را نه فراموش میكنیم و نه میبخشیم؛(مگر میشود تجاوز جنسی به زندانیان و حقوق شهروندان را فراموش كرد!) جنایات جمهوریاسلامی را با یادكرد كشته شدگان حاكمیت سی و دو ساله جهل و زور، در ابعاد وسیعاش بر چهره كریه و خفت بار اوباشان حكومتی میزنیم.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|