حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
پس از داریوش همایون؛ وضعیت و وظایف ما
م.موبدی

August 11, 2011

پنچ شنبه 20 مرداد 2570 = August 11, 2011

 

نوشتار حاضر نگاهی فشرده به وضعیت حزب پس از درگذشت داریوش همایون، بنیان‌گذار و رهبر فکری حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) است. بنظرم می‌رسد مرحله " تثبیت وضعیت حزب بدون آموزگار" با موفقیت به سر آمده است و حزب می‌رود از "تمرکز بر درون" بیرون بیاید. "پر کردن جای خالی همایون تا حد توان در درون و بیرون حزب" را هسته اصلی فعالیت حزب دانسته‌ام. در این رابطه نیاز به برداشتن گام‌هایی که ما را پیش‌تر خواهد برد را مطرح کرده‌ام. منشور حزب؛ بی‌تردید راه آینده ایران است. اندیشه دموکراسی لیبرال بسیار فراتر از هموندان رسمی حزب پیش می‌رود و بسیاری نگاه‌ها بسوی ما است. مالکیتی بر اندیشه نیست. همان گسترش اندیشه است که مهم است. این نوشتار کوتاه گزارشی است به آن دل‌های نگران؛ امیدوار و دوستدار حزب بویژه در ایران. اما محدود به آنها نیست.

شش ماه است آموزگار و همرزم ما، ما را ترک گفته است. فقدان او برای حزب ضایعه‌ای است جبران نشدنی. با این حال بنیانی‌ترین نظرات او بهمراه روش فکری او برای ایران دوستان، پیکارجویان راه آزادی و دمکراسی بر جای مانده است. ما در این مدت توانسته‌ایم بدون حضور او، با چشم برنداشتن از افکار وی، پیکار سیاسی و تشکیلاتی را تا حد قابل قبولی، پیش ببریم. ولی این کافی نیست.

با درگذشت همایون، ضربه سنگینی به حزب وارد شد. هموندان حزبی علاوه بر اندوه جانکاه از دست دادن وی، و یادآوری لحظه‌های با او بودن - که گویی هیچوقت پایانی ندارد- با اداره حزبی روبرو بودند که تا آن وقت بار اصلی فکری‌ش را همایون بدوش گرفته بود. نگرانی هموندان حزبی – که هیچوقت ابراز نشد و در مبارزه باید همین‌طور باشد- از موقعیت جدید، به تلاشی بیش از گذشته تبدیل گشت و تاثیر مثبتی در همرایی‌های درون حزبی باقی گذاشت. به این‌ها باید پیام‌ها و سفارش‌های دوستان غیر حزبی و علاقه‌مند به حزب را افزود که از درون و بیرون ایران آمد و دلگرم کننده بود. شاید آن‌ها ارزش دلگرم کننده پیام‌های خود را ندانند ولی تغییری در اصل موضوع نمی‌دهد.

فکری که در ابتدا دنبال شد؛ تثبیت وضعیت حزب، بدون آموزگار، و تمرکز بر درون حزب بود؛ تا هر چه بیشتر بتوان جای خالی رایزن پر شود، این روش درستی بود که رهبری حزب در پیش گرفت. ما اکنون داریم از آن "درون‌گرایی" بیرون می‌آییم.
در مرحله پیش رو، هسته‌ی اصلی فکر باید در مرکز تصمیم‌گیری‌های ما بماند: پر کردن جای خالی همایون تا حد توان در درون و بیرون حزب.

درگذشت رایزن، حساب‌هایی را به محک گذاشت. حساب‌هایی که از قبل باز شده بود و حساب‌هایی که به محض رفتن او اندیشیده شد.
حساب اول، گمان بیرون رفتن حزب از مسیر پیشین بود. نوشته‌های مستدل و پولادین همایون؛ فدرال خواهان؛ تجزیه طلبان، ملت سازان و ملیت سازان و رهبری طلبان از نوع آلترناتیوی، کنگره‌ای، دولت تبعیدی و پارلمانی را خوش نمی‌آمد و فضای سیاسی را از آنها می‌گرفت. حساب دوم این بود که "موانع اتحادها" برطرف شده و زمینه باز است و باید به طرح‌ها سرعت بخشید. این کار صورت گرفت. حساب نادرست بر این اساس بود گویا استواری همایون ربطی به استواری حزب ندارد. کسان می‌اندیشیدند حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) راحت الحلقومی است که بعد از وی به آسودگی از گلویشان پایین خواهد رفت. آن‌ها خارها را نمی‌دیدند. خارهای بسیار.

در هر سازمانی در چنین شرایطی که مسایل گوناگون دست به دست هم داده است نظرهای گوناگون برجسته می‌شوند و گفتگو‌ها گاه تا حد ایستادگی ادامه می‌یابند. این‌ها جای نگرانی نداشت. گفتگوهای جدی‌تر شده رویدادی خجسته بودند و مادر پیشرفت.
بدهی معنوی به آموزگار، آموزش‌های وی در گشاده نظری؛ انصاف و ادب سیاسی همراه با تعهد به منشور به یاری آمد. این هر سه را باید چون مردمک چشم قدر شناخت و برای حال و آینده حفظ کرد.

گفته شد "هسته اصلی تلاش ما پر کردن جای خالی همایون تا حد توان" مضمون فعالیت ما را در این مرحله تشکیل میدهد. بهتر است توضیح بیشتری داده شود.

حزب باید چون گذشته جای کوچکترین تردیدی در مورد اولویت‌های منشور خود باقی نگذارد. در گذشته سخنانی از طرف وارث پادشاهی پهلوی در مورد گزینه فدرالیسم در آینده ایران ابراز شده است و نشست‌هایی که ممکن بود به توافقاتی بر سر موضوعاتی که آینده ایران را به خطر می‌اندازد صورت گیرد. زنده یاد همایون در همه این موارد با قاطعیت و احترام در برابر آن موضع گرفتند. باید افزود، سال‌ها است جای موضع‌گیری مستقل حزب در این میانه خالی بوده است. در آن زمان گفته می‌شد نظر حزب همان نظر آقای همایون است. اینک او در میان ما نیست و پر کردن جای او در این رخدادها – که امیدوارم دیگر رخ ندهد- بر دوش رهبری حزب است. حزب بدین طریق است که خواهد توانست بر اولویت‌های خود وفادار بماند، از خودی و غیرخودی کردن افراد همچون گذشته خودداری بکند، بر استقلال خود، در کنار وفاداری به تمام منشورش تاکید بکند.

برداشتن چنین گامی حساب‌های نادرست دو سر طیف سیاسی راست و چپ یا هر کسی را نشان خواهد داد. شتاب آلترناتیو‌سازی و نشست‌هایی که در راستای سازماندهی همکاری‌های گرگ و میش شاهد بودیم با این که از جریان پیکار درون ایران پرت است ولی می‌تواند به جاهای باریکی بکشد. مخالفت حزب با شورای رهبری سازی و تلاش‌ها برای جا انداختن فدرالی کردن ایران و ایران چند ملتی و چند ملیتی از ملت ایران – سه گانه‌ای که بی‌تردید در پشت پرده جفت و جور شده‌اند- تاریخی به درازای تاریخ حزب دارد و موضع‌گیری در برابر آنها از موضع‌گیری‌های برجسته زنده یاد همایون است. این رویکرد، نه به خودی خود، بلکه با پیوست به پیکار درون ایران و اولویت درون است که جای واقعی گفتار حزب را می‌یابد.

می‌دانم این مطالب برای برخی از هموندان حزبی خوش آیند نیست ولی این تنها بخش کوچکی از نظرات و پیکار آموزگار است که بر دوش ما نهاده شده است. هر گام کوچکی که فرد انسانی، حزب و توده مردم برمی‌دارند خود را دگرگون می‌کنند. تغییرات بزرگ از گام‌های کوچک آغاز می‌شوند. بیرون بردن تقدس از عرصه عمومی – حداقل عرصه سیاسی- یکی از مبانی مدرنیته است. حالا همه‌ی این‌ها به کنار؛ ایران برای ما از همه بالاتر و مهم‌تر است. آیا همین طور است؟

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

مهدی مفخمی

دوست گرامی آقای موبدی عزیز
درود بر شما. قطعه شعری را که در پایان نوشته تان آورده اید رقت قلبی از بخاطر آوردن تماسهایم با زنده یاد همایون به دلم انداخت. منظور از این بیت اینست که دو طرف یک بحث در واقع یک چیز میگویند لیکن یکی مصراع اول را مرتب تکرار میکند و دیگری مصراع دوم را بدون اینکه به عمق منظور واقعی یکدیگر توجه کنند. واین در واقع حسن ختامی بود بر بحث موجود که در جوابم به ایشان آن را تائید کردم. امید وارم منظور شما نیز همین بوده باشد که اگر نه آوردن آن در اینجا و در بحث مان مورد ندارد.
دیروز من بعد از چند روز که مطالب مختلف سامانه حزب را میخواندم از جمله مقاله شما را، دیدم بد نیست که در تائید گفته هایتان چند سطی هر چند نارسا بنویسم و نکته نظر های خود را نیز- در راه تلطیف نوشته هایتان - چاشنی کنم، به خصوص که مقاله آقای نوری علا را نیزمطالعه کرده بودم و لازم دیدم اشاره ای داشته باشم به آن تا شاید توضیحات ایشان در باره ملت ومجموعه ملیت های داخل آن و خلاصه سعی ایشان در رفع سوتفاهم ها تا اندازه ای مورد قبول دوستان قرار گیرد. لیکن با افسوس امروز صبح که سایت را باز کردم تا از درج نوشته خود اطمینان حاصل کنم دیدم که شما شبانه و با غضب جوابیه ای نیز برآن نوشته اید. نمیدانم مقاله مورد اشاره مرا خوانده اید یا نه لیکن به یقین میگویم که لااقل نوشته مرا به دقت نخوانده اید. دلیل : اولا بار دیگر به نوشته من درست زیر جوابیه شماست توجه کنید. درسطور هفتم تا دوازدهم از بند سوم جائی است که از منشور و اساسنامه حزب دموکرات کردستان سخن رفته است. اگر جائی دیدید که به قول شما گفته باشم " در منشور حزب دموکرات نکاتی یافته ام امید بخش" بنده اسم خودمرا عوض میکنم. درآنجا به تناقضات موجود در منشور و اساسنامه این حزب حتی با مبانی شناخته شده حکومت های فدرال در جهان آزاد اشاره شده و اینکه به نظر من بر خورد با آن چگونه باید باشد. ثانیا اینکه من " پرچم فدرالیزم را بر افراشته و بر سر شما میکوبم " را از کجا آورده اید؟
برای طولانی تر و ملالت بار تر نشدن این بحث بگذارید در چند جمله تفاوت آنچه را که من میگویم با آنچه که شما میگوئید البته از نظر خودم برایتان باز کنم :
اول - هر دو با مفاد مبانی عدم تمرکزحکومت در ایران آینده، آنگونه که درمنشور حزب وقطعنامه کنگره پنجم حزب آمده موافقیم .
دوم - فرض کنیم که احزاب دیگر مخالف با حکومت متمرکزدر ایران آینده، خواسته های خود را کم و بیش منطبق با مفاد بند اول فوق الذکر بکنند:
دوم – 1 : من میگویم که میتوان با آنها نشست و در مورد جزئیات به توافق رسید و حتی نظریاتی را که اندکی متفاوت با مفاد بند اول باشد و با عقل سلیم منجر به جدائی نمیشود پذیرفت واگر به این توافق مهم رسیدیم دیگر اینکه نام آن چه باشد چندان مهم نیست. البته اگر نامی ایرانی بر آن بگذاریم بهتر است که مورد استفاده در داخل ایران خواهد بود لیکن برای نامی قابل فهم بین المللی ناچاریم اسمی فرنگی بر آن بگذاریم مثلا فدرال. درست مثل اینکه برای شکل پادشاهی لغت رویال یا ایمپریال و برای جمهوری لغت ریپابلیک را به کار میبریم.
دوم – 2 : شما اصلا از لغت فدرال متنفرید و هیچگونه توافقی با آن ندارید (اشکال زیادی هم ندارد). حتی در این مرحله حاضر به نشست با آنها نیستید و بقول شادروان همایون اگر در این مورد با آنان نشستیم دیگر تمام است ! اگر در حال نیز ادعائی بر جداسری نداشته باشند در آینده پله به پله راه تجزیه را خواهند پیمود. اجرای سیاست عدم تمرکز حتی دقیقا منطبق با مفادی که حزب ما بدان معتقد است باید توسط دولتی مرکزی وقوی و البته با برخورداری از نیروئی نظامی در پشت سر بر قرار شود. این حالتی بود که در اوج اقتدارپادشاه فقید محمد رضا شاه میتوانست اتفاق بیفتد که نیفتاد. به جای آن ایجاد حزب واحد رستاخیز به اجرا درآمد که شما آنرا زائیده نظریه هانتینگتن میدانید. اینکه پادشاه فقید این کتاب را شخصا خوانده و بعد شخصا تصمیم به اجرای آن گرفته با روحیات او آنطور که اکنون میدانیم به نظر درست نمیآید. به هر حال ایشان در آخرین کتاب خود – در مکانی عمومی - آنرا اشتباهی بزرگ خوانده است. این را میدانیم که شادروان همایون با دست توانائی که در ایجاد و جای انداختن اندیشه داشتند از همان ابتدا قائم مقام واز گوینگان و تئوریسین های آن حزب بودند. از باز شدن هیچ موضوع سیاسی آنهم در موقعیت کنونی کشورمان ایران نمی باید که بهراسیم. هر چه میدانید بگوئید و حتی به بحث بگذارید. حقایق را میباید در حوزه عمومی روشن کرد. اشکالی هم ندارد که کسی اصلا مخالف اداره کشور بر مبنای عدم تمرکز باشد. بسیاری از سیاستمداران ایران را عقیده بر این بوده و هست. در جائی خواندم که چون قانون اساسی مشروطیت کپی از متن قانون اساسی کشور بلژیک میباشد، چند ماده مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی ، سهوا در آن راه یافته است !!
سوم : حال فرض کنیم که احزاب مورد بحث تحت نفوذ سران رادیکال شده خود زیر سیطره سی سال حکومت اسلامی درخواست هائی داشتند که با عقل سلیم منجر به جداسری آنان از حکومت آینده ایران بشود :
سوم – 1 : من میگویم که موضوع را تا هرجا که برسد برای بدنه واقعی مثلا کردان باز کرد و مضارجداسری را نمایاند و نهایتا به مجلس موسسان سپرد تا بوسیله نمایندگان مردم مفاد منجر به تجزیه ایران در منشور جدائی خواهان حذف و مفاد سیاست عدم تمرکز دولت آینده ایران آنچنان که یکپارچگی کشور را تضمین کند در قانون اساسی بیاید. مسئولیت هر آنچه که حکومت اسلامی در سی و اندی سال گذشته کرده و شوربختانه در آینده ای نه چندان طولانی - درپراکندن آنان و بعد سرکوب آنان به منظور جلوگیری از پراکندگی شان – خواهد کرد را به خود آن حکومت واگذاریم. اگر در جائی حتی به صورت موقت از حکومت اسلامی به هر زبانی در این باره پشتیبانی بشود، حکومت اسلامی ممکن است از لحاظ سیاسی از این امر سو استفاده کند و توده ناراضی این گروه ها را نیز بر ما بشوراند لیکن در امر سرکوب کار خود را خوب میداند و احتیاجی به پشتیبانی فیزیکی بنده وشما ندارد. اصولا این مساله با زور فیزیکی در جهان امروز قابل حل نیست.
سوم – 2 : شما میگوئید با هل من مبارز گوئی در نوشتار وکلام وتار و مار کردن آنان با توسل به قوه قهریه که در حال حاظر پاسداران حکومت اسلامی است باید کار را یکسره کرد. در این راه حتی نشستن با نیروهای میانه رو که با این احزاب گفتگو دارند نیز جایز نیست و آنان را نیزباید با یک چوب راند و حتی در سایر موضوعات دیگر نیزبا آنان مذاکره نکرد.
در پایان تقاضایم از دوستان اینست که در نوشتار و گفتارازدرشتی و بخصوص امر انگ زدن به خصوص به روشن رایان تحصیل علم کرده دگر اندیش که سرمایه های ارزنده ایران آینده هستند و به هر حال در گذر ایام قدری و منزلتی برایمان قائل شده اند، پرهیزکنیم. میدانیم که اگرمثلا آزادی ، لیبرالیزم ، آلرترناتیو حکومت اسلامی وحتی یارگیری سیاسی و .... را بار منفی بدهیم آنوقت عبارات آزادی خواه، لیبرال ، آلترناتیو سازو یارگیر سیاسی میشود انگ. این سبک گفتار را طرفداران قدیم پادشاهی ندارند از دوستان چپ وارد شده بر ما که مقدمشان بر دیدگانمان گرامی باد نیز انتظار میرود که این سبک را پشت سر نهاده با سبکی متعالی و فرهیخته دگر اندیشان را خطاب کنند حتی اگر نظراتشان را انتقاد میکنند. تا چه قبول افتد. ارادتمند

August 22, 2011 07:21:11 AM
---------------------------

حق

با درود خدمت ایرانیان وطنپرست
با سپاس فراوان خدمت آقای مؤیدی گرامی و یکایک همکارانشان که کارنامه ۶ ماهه اخیر خود را در اختیار ما علاقمندان به این حزب گذاشتند. آقایان، من در این کارنامه شما نه نمره قبولی بلکه نمره ممتاز می بینم. اگر داریوش همایون در میان ما بود به وجود شما افتخار می کرد که در نبودش در کنار شما، شما توانستید روی پای خود بایستید آنهم با همان استواری ای که او از شما انتظار داشت. منی که در هر نوشته و گزارشی بدنبال نکات ضعف می گردم براستی نتوانستم حتی یک نکته ضعف در این گزارش پیدا کنم وگرنه حتما آنرا بعنوان یک علاقمند به حزب و خیرخواه و مهمتر از همه بعنوان کسی که ایران برایش از همه چیز و همه کس بالاتر است بدون رودربایستی با شما در میان می گذاشتم.

با خواندن این گزارش دریافتم که این ۶ ماه چقدر بر شما سخت گذشته است چون هم می بایستی با فقدان داریوش همایون کنار می آمدید و هم این حزب را بدون کمکهای فکری او حفظ می کردید. این کاری آسان برای هیچ حزب و سازمانی نیست بویژه اگر ستاره درخشان آن شخصیت سیاسی سنگین وزنی مثل داریوش همایون بوده باشد که پس از شاهزاده دومین شخصیت سیاسی مطرح در عرصه سیاسی ما بود. داریوش همایون جای خود را در تاریخ ایران به ثبت رسانده است و حال شمایید که مسئولیت حفظ مشعلی را دارید که او در اختیار شما گذاشته است. شما هم بنوبه خود این مشعل را به دیگران به امانت خواهید سپرد. این حزب خواهد ماند تا زمانیکه شاگردانی را تربیت کند که شایستگی حفظ این مشعل را داشته باشند. شما تعلیم دیدگان داریوش همایون هستید و بخت با شما بود که شما شاگردان او باشید. حال شما دیگر شاگرد نیستید و استادانی شده اید که امیدوارم هر کدامتان در دور و بر خود چند شاگرد شایسته، مستعد و متعهد به ایران داشته باشید تا شایسته ترین هایشان روزی بتوانند باری که بر دوش شماست را حمل کنند.

وظائف شما بس آسانتر می بود اگر همانند همتایان غربی تان در داخل کشور فعالیت می کردید و دغدغه هایتان رقابت های سیاسی و دیگر کارهای حزبی ای می بود که مثلا حزب کارگرنو و یا حزب محافظه کاران در انگلستان انجام می دهند. وظائف شما بس دشوارتر و خطیرتر و بس فراتر از این احزاب است که روال زندگی سیاسی عادی را در کشورهایشان می گذرانند. برخلاف این احزاب شما در برون مرز و تحت شرائط دشواری که هم شما و هم کشور با آن روبروست در چندین جبهه در حال مبارزه هستید. بنابراین، کار شما تفاوتهای فاحشی با کارهای حزبی همتایان تان در کشورهای غربی دارد. این واقعیتی است که اکثر مردم نمی بینند.

بدون آنکه اغراقی در کار باشد - من اهل این عادات نیستم - در مورد این حزب با قاطعیت تمام می توانم بگویم که من حزب و تشکیلات ایرانی دیگری را نمی شناسم که در عین حالیکه حزب است به تنها سنگر ایران در برون مرز تبدیل شده باشد که در مقابل هر کسی که منافع ملی ایران را بخطر بیاندازد محکم بایستد. اغلب اوقات هم در اینراه تنهای تنهاست و مورد نکوهش مخالفانش قرار می گیرد، و از رسیدن صدا، سیما و مقالاتش به ملت ایران جلوگیری می شود. این در حالیست که مخالفانش در همه جا، جایشان روی تخم چشم همان رسانه های ریز و درشت است. من این عمل رسانه ها را حرکتی عامدانه می دانم که مشکل شان استقلال و منشور این حزب و مواضعی است که این حزب تاکنون اتخاذ کرده که همگی در راستای حفظ منافع ملی ایران بوده اند و بس. این نمی توانسته باب میل صاحبان آن رسانه هایی باشد که خط فکری و سیاست هایشان ایجاب می کند که در جهت مخالف منافع ملی ایران قدم بردارند. به تجربه من، این حزب تاکنون خود را به دیگران نفروخته است و بلند و رسا هم اعلام کرده است که ایران را به فروش نخواهد گذاشت. مهمتر از همه اینکه ؛ایران از همه چیز و همه کس بالاتر؛ را فقط تبلیغ نکرده است بلکه آنرا زیسته است.

بنظر من، ادامه سیاست هایی که حزب تاکنون دنبال کرده است بویژه ماهیت لیبرال دمکراتیک درون حزبی که دارد سرمایه بزرگی برای توده ملت ایران بوده است که اکثرا بجز نام این حزب از ماهیت و کارنامه این حزب بی خبرند. من تا سه سال پیش یکی از همین توده ها بودم. آینده این حزب در ایران آزاد را بسیار روشن می بینم و ایران را در دستان توانای این حزب امن و امان می بینم. این حزب همان است که می گوید هست. یکرنگی و بی ریایی و تعهد به ایران و ملت ایران این حزب را در یکی بودن گفتار و کردارش و صراحت کلامش می بینم. اینها خصلت های داریوش همایون بودند که در این حزب به زیست خود ادامه می دهند. حفظ این گوهرها از وظائف این حزب مشروطه (لیبرال دمکرات)است که بنظر من، تنها سنگر ایران در برون مرز است. این سنگر باید پا بر جا بماند و تقویت شود.

داریوش همایون مخالف بت پرستی و بت سازی و این خرافه ها بود که هیچ جایی در سیاست نباید داشته باشند. اما ما هر وقت که خواستیم باید از او یاد کنیم بدون آنکه متهم به بت پرستی و بت سازی شویم. نباید اجازه داد دیگران ما را متهم به بت سازی و بت پرستی کنند هر وقت نام او را می آوریم.

همانطور که در اول این نوشته گفتم، کارنامه ۶ ماهه شما تحت سخت ترین شرائط نمره ممتاز را به خود اختصاص داده است و من بابت آن به یکایک شما شادباش می گویم و برایتان آرزوی تندرستی و پیروزی هر چه بیشتر را دارم. اعتماد به نفسی هم که من در این گزارش از شما عزیزان می بینم بسیار برای من امیدوار کننده و دلچسب بود.

ارادتمند حق
پاینده ایران و ملت ایران

August 16, 2011 03:34:34 AM
---------------------------

هموند حزبی

با دورود خدمت دوستان گرامی اقایان موبدی و مفخمی
مطلبی که اقای موبدی نوشته ربطی به نوری اعلا ها و دیگران اصلا ندارد. ایشان مقایسه کوچکی کرده اند زمان حال حزب را با زمانی که شادروان همایون در قید حیات بودند. ایشان به درستی نوشته اند که در گذشته نظر حزب را نظر همایون می دانستند . در صورتی که ما می دانیم همیشه هم به این صورت نبوده اما منطق و استدلال قوی که ان مرحوم داشت در واقع چاره ای برای کسی باقی نمی گذاشت .
اما اکنون وقت ان رسیده که حزب خود را بدون همایون به دیگران عرضه کند البته با توجه به اموزش های که از ان شادروان گرفته است .که صد البته در طی این شش ماه گذشته همین کار راانجام داده و بدون شک در اینده بیش از ان زمانی که شادروان همایون در قید حیات بود از طرف همین شما ها اعضای حزب صورت خواهد گرفت .
این دیگر جای بحث ندارد حزب با فدرالیسم مخالف است , حزب با شورا سازی و الترناتیو سازی مخالف است, حزب با هر مسیله ای که برخلاف مبارزات مردم در داخل ایران باشد مخالف است .حتا
حزب با پیوند زدن راه و روش خودش با راه روش شاهزاده مخالف است با اینکه بطور یقیین تنها حامی صادق ایشان است .
همانطور که نوشته شده منشور حزب, کتاب درس ما است, باید همانطور که در دوران مدرسه خودمان را برای امتحان اماده می کردیم این کتاب در س را چنان خمیره وجودمان بکنیم که از پس هر امتحانی سر بلند بیرون بیاییم. باید به بند بند منشورمان پایبند باشیم .

اما با این نظر هم که از اقای همایون نباید یک اسطوره و یا یک سمبل به روش چپ ها درست کنیم موافقم . بعضی از هموندان در این مسیله بیش از حد می روند .خود ایشان هیچوقت چنان شخصیتی نداشت که خواهان یک چنین تعریف و تمجیدی باشد . کسی که بارها تاکید می کرد سنت دست بوسی را فراموش کنید بدون شک خواهان سمبل شدن و اسطوره شدن نبوده . اما در اینکه یک انسان استثنایی بود و قرنی جلوتر از زمان خود می زیست شکی نیست .
در اخر خاطر نشان بکنم که حزب بدون همایون هم زنده است و اعضای این حزب نخواهند گذاشت گزندی به بدنه ان وارد شود و مطالب اقای موبدی نباید برای برخی ؟؟!! از هموندان حزب ناخوشایند باشد.

زنده باد ایران

August 15, 2011 10:12:30 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت ایرانیان وطنپرست

با درود خدمت آقای مفتخمی محترم،

شما که مقاله آقای نوری علاء "گفتگوی مشوش در کشوری چند ملیتی" را خوانده اید و از قرار معلوم آنرا پسندیده اید و تبلیغش را می کنید، آیا مقاله م. سحر، "خواب ابلیس یا رؤیا آزادی وحقوق بشر؟" که در حقیقت پاسخی به این مقاله جناب نوری علاء است و در سایت خبرنت و سامانه حزب هم منتشر شده را هم خوانده اید یا نه؟ اگر نخوانده اید حتما آنرا بخوانید که دو طرف قضیه برایتان معلوم شود. خوشحال می شوم که نظرتان را در مورد این مقاله م. سحر بدانم بویژه انتقادات شما را نسبت به آن.

آقای نوری علاء در مقاله "گفتگوی مشوش در کشوری چند ملیتی" اش بخشی از نامه ی فرهیخته ای با نام آقای شاهین نژاد را می آورد که بخشی از آن مربوط به مسئله اقتصادی ایران فدرال شده جناب نوری علاء می شود. جناب نوری علاء اعتراف می کند که صلاحیت اقتصادی ندارد که پاسخ این پرسش آقای شاهین نژاد را بدهد. با اینحال بی هیچ باکی در مابقی مقاله با رجوع به تخیلات خود تصویری از اقتصاد را در ایران فدرال شده اش ارائه می کند که هیچ رابطه ای با دنیای واقعی و علم و هنر اقتصاد و بعد زمانی ندارد. من نقد جدی از او در این رابطه را به متخصصینی مثل آقایان کشفی، فاطمی و شجاعی محول می کنم. امیدوارم این مقاله جناب نوری علاء را هر سه این دکترهای اقتصاد خوانده باشند و به نقد جدی آن بپردازند تا روشنگری های لازم بشود.

اما آقای مفتخمی محترم، شما فکر می کنید که جناب نوری علاء در این مقاله اش پاسخ های منطقی و علمی به آقای شاهین نژاد داده است یا نه؟ آیا شما ارتباطی بین آنچه آقای شاهین نژاد می گوید و آنچه جناب نوری علاء پاسخ می دهد می بینید؟ آیا جناب نوری علاء اصلا حرفهای آقای شاهین نژاد را درک کرده است یا درک کرده ولی به صلاحش بوده که با وارونه سازی و طفره و توسل به تخیل در امور اقتصادی دست به یک اقدام فرار به جلو زده باشد؟ لطفا یکبار دیگر این مقاله را بخوانید و حرفهای ایندو را کنار هم گذاشته و مقایسه بفرمایید.

در پایان، مایلم بدانم که آیا شما یک فدرالیست هستید یا نه و اگر نه چرا؟

با احترام

پاینده ایران و ملت ایران

August 15, 2011 06:38:01 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

درود بر آقای موبدی گرامی وآقای مفخمی گرامی

جناب مفخمی عزیزاگر فرصت دارید گفتگوی زنده یادآقای دکتر داریوش همایون با آقای فرامرز فروزنده را مجدداً با دقت بیشتری گوش کنید. موضوع فدرالیسم وعدم تمرکز قدرت در این گفتگو از دقیقه 53 تا دقیقه 70 بطور دقیق توضیح داده شده است.
جناب نوری علاء یا معنی فدرالیسم را نمی داند یا خود را به کوچه بَغَلی می زند. یعنی آقای اسمائیل نوری علاء تاریخ چرا وچگونه شکل فدرالیسم بوجود آمده را نخوانده است؟ به باور من امکان ندارد که ایشان اطلاعی از معنی فدرالیسم نداشته باشد. همچنین ایشان اگر معتقد به منشور جهانی حقوق بشر می باشد باید ثابت کند در کدامیک از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر نامی از فدرالیسم برده شده است. اما درهمین منشورجهانی حقوق بشر به طور دقیق به تمامی حقوق فردی تاکید شده است.توجه شما وآقای نوری علاء واحزاب فدرال طلب را به آخرین ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر جلب می کنم.

ماده 30
هیچ یک از مقررات اعلامیه حاضر نباید طوری تفسیر شود که متضمن حقی برای دولتی یا جمعیتی یا فردی باشد که به موجب آن بتواند هر یک از حقوق و آزادی های مندرج در اعلامیه را ازبین ببرد ویا در آن راه فعالیتی بنماید.

با احترام
کاوه یزدانی





August 15, 2011 01:01:42 PM
---------------------------

مهدی موبدی

دوست گرامی جناب مفخمی
این بار بنظر می رسد جنابعالی پرچم فدرالیسم را برافراشته بر سر ما میزنید. دکتر همایون جای خود دارد. بیست سال است حزب اشتباه کرده است و نمیدانسته عدم تمرکز و فدرالیسم یکی است اینک آقای نوری علا ناگهان کشف کرده است. او همچنین کشف کرده است ایران کثیر الملله است و پر است از ملیت های مختلف. حزب دمکرات و فدرالیست ها هم نمیدانند که فدرالیسم و عدم تمرکز یکی است وگرنه آنها هم قطعنامه عدم تمرکز حزب را رد نمی کردند. لابد آنها هم بعد از انتشار دانش نامه سیاسی نوری علا روشن خواهند شد. دانش نامه سیاسی داریوش آشوری هم نفهمیده که فدرالیسم را برخلاف آقای نوری علا معنی کرده است. تعریفات آقای نوری علا بدرد همان آلترناتیو سازی میخورد. بنده حضورا و مفصلا فرق اینها را با شما به گفتگو گذاشته ایم . دیگر خودتان میدانید. یک بار دیگر عرض می کنم در فدرالیسم حاکمیت دوگانه است در عدم تمرکز غیرفدرالیستی حاکمیت یکپارچه است. یک سری زدن به ویکیپدیا ضرر ندارد. شاید برای روشن شدن بهتر باشد از دوستان بپرسید این فدرالیسم چه کیمیایی دارد که عدم تمرکز ندارد؟ اگر یکی است چرا راضی نمی شوند بگویند عدم تمرکز؟ و چرا شما ( جنگ الفاظ) را به سر ما میکوبید؟ به سر آنها چرا نمی کوبید؟
آیا بنظر شما در این شش ماه درگذشت دکتر همایون تعاریف سیاسی عوض شده است یا بعضی از ماها داریم عوض می شویم؟ بحث های صدر مائو را آوردن ما را از اصل قضیه دور میکند. این ها بیشتر نصایح است. هنوز متوجه نشده ام که در این شش ماه چه شده است که ما باید فدرالیست شویم یا ایران را کثیرالملله بدانیم؟ نخواهیم دانست. غیر ممکن است
فرمودید در منشور حزب دمکرات نکاتی یافته اید امیدبخش. اگر مایلید موضوع نشست آینده بررسی منشور حزب دمکرات کردستان باشد و شما و بنده مشترکن این منشور را بحث و بررسی کنیم. اگر موافق هستید بفرمایید. البته موافقت دوستان دفتر با این موضوع شرط است
چند بار باید موضوع فدرالیسم را بشکافیم؟ صورت جلسه های نشست در این مورد از شمار بیرون است
تجزیه طلبان ٬ فدرال خواهان ٬ آلترناتیو سازان و غیره کجایش انگ است؟ نوری علا فدرال خواه نیست؟ تجزیه طلبان وجود خارجی ندارند؟ آلترناتیو سازان من در آوردی است؟ این ها خودشان خود را اینطور می نامند شما بنده را گناهگار میدانید؟
بنده نه روی مین رفته ام نه اسلحه به روی کسی کشیده ام. صابون امنیه اسلامیان هم به تنم خورده است. بهترین دوستانم را هم این رژیم اعدام کرده است که هنوز گهگاه بعد از بیش از بیست و پنج سال به خوابم می آیند. به جد عرض می کنم در جلوگیری از تجزیه ایران لازم باشد در کنار جمهوری اسلامی خواهم بود. در من هم ژنتیک است . ایرانیانی که در مقابل عراق جنگیدند و از وطن خود دفاع کردند هم ژنتیک بودند. درست است . ایرانیان اکثرا ژنتیک هستند
در مورد حزب رستاخیز و این که ایشان الان نمی توانند نظر شما را بشنوند و نظرشان را بدهند و متاسفانه مطلب در مکانی عمومی باز شده است متاسفانه مجبورم با اختصار لازم مکان صحبت کنم. این که چگونه این فکر بنظر پادشاه می رسد من نمیدانم. احتمالا نظریه هانتینگتن در مورد کشورهای در حال توسعه در این موضوع موثر بوده است. اما اینطور اتفاق می افتد که حدود هزار یا دو هزار از خبرنگاران و دست اندرکاران احضار می شوند به حضور شاه. وقتی شاه تصمیم را مطرح میکند سکوت برقرار می شود. همایون دستش را بالا می برد برای اظهار نظر. شاه میگوید..... همایون می گوید ....
بهر حال همایون تنها کسی بوده از این جمع هزار و اندی که حرفش را می زند. درود بر او.
در نتیجه خواهش می کنم ایجاد و تئوریزه کردن دو حزب به یک حزب را به ایشان نسبت ندهید. اگر میدهید لطفا شواهدی بیاورید که ما هم بتوانیم قبول کنیم. من برای اظهارات خودم شاهد دارم
در آخر کلام بیاد می آورم گفتگوی جنابعالی با دکتر همایون به شعر زیر منتهی شد که ایشان آوردند
دلبر جانان من برده دل و جان من---- برده دل و جان من دلبر جانان من
و بی نتیجه ماند
ارادتمند
م.موبدی





August 15, 2011 10:55:18 AM
---------------------------

مهدی مفخمی

نام نیکوی شادروان همایون به عنوان رایزن حزب و آموزگار همه ما طی سالیان سعی و کوششان در پیشبرد اهداف حزب به یقین هیچگاه از خاطر فرد فرد هموندان نخواهد رفت. سعی و کوشش بدنه و رهبری حزب در راه پایداری حزب - در راهی که در پیچ وخم حوادث رفته بر مملکت و آنچه در آینده خواهد رفت - به درستی با قلم آقای موبدی ، دوست و هموند گرامی بیان شده و قابل تقدیر است به خصوص در مورد بیرون رفت ازحالت "تمرکز بردرون" و پرداختن به بیرون ازحزب ،اینبار به همت بدنه و رهبری حزب، که نویدی خوش است.
یاد آوری چند نکته را در اینجا به هموندان بر خود لازم میبینم، تا چه قبول افتد.
یکم : مباد آنکه آخرین سخنان آموزگارکه در شرائط زمانی بخصوص اتخاز شده آنچنان در لوح رفتاری و تحلیلی حزب - بدون هیچگونه کم وکاست و تحول فکری در آینده - حک شود که باعث سنگواره شدن آرمان حزب گردد. با پویائی نظری و عملی که در ایشان سراغ داشتیم ای بسا در کوران تحولات در راه دستیابی به آرمان های دور نگر( استرتژیک) روش رسیدن (تاکتیک) خود را در صورت لزوم تغییرمیدادند. در این راه گفتگو و تحلیل های به روزشده و با در نظر گرفتن تحولات ایجاد شده میباید مورد نظر قرار گیرد و بر اساس آن تاکتیهای کلی حزب تبیین شوند.
دوم : تجلیل به حق و نام بردن به نیکی از ایشان تبدیل به روش قدیمی که در احزاب چپ مثلا تا چندی پیش "صدر مائو" را خطاب میکردند نگردد. به خاطر دارم که در یکی از جلسات پژوهش در حضور خود ایشان، سخنی از ایشان را که با آن موافق نبودم و سایر دوستان با جدیت بر آن اصرار میورزیدند به سخنان "صدر مائو" تشبیه کردم و در تماس بعدی با اینکه بر نظر خود اصرار داشتند لیکن تلویحا از اینکه در حزب هر آنچه که میگویند میباید بدون چون چرا تائید شود موافق نبودند که نشان از بلندی نظر ایشان داشت.
سوم : پای فشردن بر منشور حزب از اولویت های ماست. بر این مبنا پاراگراف های اول ودوم مقدمه منشوردر باره انحلال حکومت اسلامی و جایگزین کردن آن با حکومتی مردمی و با مشارکت همه مردم وگرایش های گوناگون....(لغت فرنگی آن آلترناتیو است) ونیزبند های 1، 2، 7 برنامه سیاسی منشور و در پی آن قطعنامه کنگره پنجم حزب در پشتیبانی از سیاست عدم تمرکز در دولت لیبرال دموکرات آینده (لغت فرنگی و شناخته شده آن در دنیای آزاد امروز فدرالیزم است) میباید مورد توجه و بحث مداوم درون و بیرون حزبی باشد. جهت توضیح بیشتر لازم است توجه شود که در منشور واساسنامه حزب دموکرات کردستان ( نسخه ارسالی موبدی عزیز) موادی دیدم که از قضا برخلاف پایه های شناخته شده حکومت های فدرال جهان آزاد است. به نظر میرسد که متفکرین حزب ما به جای جنگ با لغت ها ( آنهم ترجمه فرنگی آن) بهتر است اصل موضوع را بشکافند و و نکات متناقض با مبانی فدرالیزم را در منشور و اساسنامه این احزاب به مردم و خود این احزاب بنمایانند. به جای انگ زدن های کلیشه شده ( مانند فدرال خواهان؛ تجزیه طلبان، ملت سازان و ملیت سازان و رهبری طلبان از نوع آلترناتیوی، کنگره‌ای، دولت تبعیدی و پارلمانی، سازماندهی همکاری‌های گرگ و میش و غیره) که متاسفانه میراثی از روش گفتمان غالب چپ ایران در گذشته است، سعی در گشودن وتحلیل علمی مطالب کنند. مقاله ای از آقای اسمعیل نوری علا با تیتر " گفتگوی مشوش در کشوری چند ملیتی" اخیرا منتشر شده که به روال معمول لابد در سامانه حزب درج خواهد شد. امید است که دوستان متفکر هموند نظرات انتقادی یا احیانا موافق خود را در باره آن بنویسند البته بدون انگ زدن از نوع فوق الذکر. فراموش نکنیم که مرتبه علمی و میهن دوستی ایشان و امثال ایشان که خوشبختانه به وفور درمیان ایرانیان خارج و داخل کشور یافت میشوند اگر همطراز معلم عزیز ما نباشد چندان از او کمتر نیست. به قولی از بوزرجمهر حکیم " همه چیز را همگان دانند".
چهارم : وارث پادشاهی پهلوی را وارد به منقشات متاسفانه موجود بین خود و دگراندیشان نکنیم. ایشان با در نظر داشتن اصل عدم مسئولیت میتوانند با برقراری دیالوگ با احزاب و اندیشه های مختلف در هر زمینه ای آنچه را که حزب و ایرانیان طرفدار پادشاهی مشروطه در حفظ یکپارچگی ایران از ایشان انتظار دارند بر آورند . در این باره توضیحات لازم در موارد متعدد داده شده واگر لازم افتد دیگر بار نیزبه تفصیل داده خواهد شد. دوستان مطمئن باشند که این بحث را در حیات زنده یاد همایون با ایشان داشته ام و بعد از این نیزعنداللزوم با دوستان خواهم داشت.
پنجم : در پایان خاطره ای را در گفتگو با روانشاد همایون در جلسه ای که در شاخه واشینگتن با ایشان داشتیم نقل میکنم. در این باره بخصوص آقای دکتر اکمل را گواه میگیرم که به همراه سایر دوستان شاخه حضور داشتند. به ایشان گفتم که شما در پیشبرد ایده ها و اهدافتان همواره از موضع قدرت فیزیکی که به آن تکیه کنید صحبت میکنید. در جواب هیچ نگفتند و به نگاهی به من و بعد دکتر اکمل بسنده کردند. به واقع نفهمیدم که در سرشان چه گذشت. در آن زمان بحث عدم تمرکز و خطر تجزیه ایران در میان نبود که اگر میبود به ایشان میگفتم که اگر در اوج اقتدار محمد رضا شاه، پادشاه فقید ایران دولتمردانی نظیر شما به جای ایجاد و تئوریزه کردن حزب واحد رستاخیز با پشتگرمی به قدرت فیزیکی و اقتدار شاه فقید ( در آخرین کتاب پادشاه فقید ایجاد حزب رستاخیز را از بزرگترین اشتباهات دوران پادشاهی خود یاد کرده اند که میدانیم فکر و ایده آن را طبیعتا از متفکران و مشاوران خود میگرفته اند) ، گام های اولیه عدم تمرکز را توصیه میکردید شاید روزگار ایران نه بدین سان بود که اکنون هست. اقدام ایشان در نوجوانی به دست یابی به مین برای حذف دگر اندیشان و نیز اصرار ایشان در پشتیبانی از تفکر اتصال به سپاه پاسداران حکومت اسلامی ایران و گرفتن اسلحه از آنان برای مقابله با مثلا حزب دموکرات کردستان را میشود حاصل این گونه تفکر که شاید ژنتیکلی در وجود ایشان حضور داشت دانست.
اینها که نوشتم مباد که خدای ناکرده بر رد آموزگاری و استادیشان بر همگی ما تعبیر شود. خدای را شاهد میگیرم که ساعت ها در تماس و کفتگو با ایشان و در تائید نظراتشان بر ایده پادشاهی ایران میگذشت. لحظات ارزنده ای را که در بحث و تبادل نظر و برخ موارد در اختلاف نظر بین شاگرد و استاد میگذشت هیچگاه فراموش نمیکنم. روانشان شاد و یادشان گرامی باد.

August 15, 2011 06:09:08 AM
---------------------------

وجدانی

در اینکه جریانی به دفعات مختلف در همین سامانه و سامانه های دیگر تلاش کرده و میکند که اتهامات و نسبتهای ناروا و نادرستی را به کاندیدای مقام پادشاهی در ایران یعنی شاهزاده رضاپهلوی (گاهآ یک مقاله واحد در حداقل دو سامانه درج گردیده)، وارد کند تردیدی وجود ندارد. حال که بار دیگر حرف از گذشته بمیان آمده است و دوستان دست از سر ادعاهای بیموردشان بر نمیدارند بد نیست اینجانب نیز به یکی از مطالب و نظرات خویش که همیشه در جهت نزدیکی و ایجاد همبستگی مابین نیروهای مؤثر حزب مشروطه ایران بوده و میباشند، اشاره کرده و آنرا که رابطه تنگاتنگ با همین مطلب جناب آقای موبدی است مجددآ تقدیم بدارد:

>>در کنار دوست و یا ...؟

بالاجبار و بعلت اهمیت موضوع بخش پایانی یکی از مطالب گذشته خویش را مجددآ به عرض میرساند و بدنبال آن چند سطری را نیز تقدیم دوستان میدارد:

<<... امروز که واقعآ حزب مشروطه ایران میبایست از همه توان و امکاناتش استفاده کرده و قدرت خود در بحث و گفتگو را به منتقدینش بنمایاند، سزاوار آن است که این حزب از نیرو و توان سیاسی شاهزاده رضاء پهلوی نیز بهره جوید و این دو همدیگر را در این میدان بحث و مذاکره با مخالفین تنها نگذارند زیرا بتنهائی وارد چنین میدانی شدن امکان شکست را هم بهمراه دارد. نقد و بررسی در حزب لازم بوده و هست لیکن از مشروطه خواهان واقعی بدور باد ما بین خود هر یک گناه را گردن دیگری بیندازد. خدا هرگز آنروز را نیاورد حزب مشروطه ایران دچار نفاق و شکست شده و امید ایران و ایرانی به یأس مبدل گردد.

فراموش نکنیم که یکپارچگی ایرانمان در گرو هم دلی و همت تمامی ایرانیان سلحشور همانند شاهزاده رضاء پهلوی و جناب دکتر داریوش همایون میباشد... >>

آری! چه خوب بود که بدور از هرگونه حب و بغض و خدای ناکرده تکبر و غرور براحتی دور هم جمع میشدیم و مشکلات خود و معضلات ایرانمان را به اتفاق همدیگر بر طرف میکردیم و به همه ثابت مینمودیم دلسوزتر و خیرخواهتر از ماها برای یک ایران مقتدر و یکپارچه کسی نیست.

ما به خاطر ایران و حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی آن حاضر بوده و هستیم (بنا به قولها و نوشته هایی که در همین سامانه هم به وفور موجود است) هر کاری را انجام دهیم و حتی در صورت لزوم برای اینکار در کنار دشمن شماره یک خود یعنی جمهوری اسلامی قرار گیریم. اگر این تصور واقعیت نداشته باشد که ماها فقط اهل شعار دادن هستیم و وقتیکه پای عمل بمیان بیاید میدان را خالی خواهیم گذاشت، پس چرا امروز دست به اقدام نمیشویم و برای حفظ ایرانمان به هر کاری دست نمیزنیم و در کنار شاهزاده خودمان که دوست شماره یک ماست قرار نمیگیریم؟ چرا با ایشان دیدار و مذاکره ای نمیشود؟ چگونه است که شاهزاده را با آنانی که میخواهند، زبانم لال، سر به تن شاهزاده نباشد تنها گذاشته ایم؟ البته در همین جا میبایست از جناب دکتر اکمل (با اینکه سن شان خیلی از سن شاهزاده زیاد است) کمال تشکر را نمود که با شاهزاده رضاء پهلوی دیدار نموده و مستقیمآ نظریات و برداشتهای شخصی کاندیدای پادشاهی را به گوش و نظر همه رساندند. اما و صد اما که بقول معروف با یک گل بهار نمیشود! چقدر خوب و بجا بود که اغلب دوستان حاضر در این جلسه دفتر پژوهش و بویژه جناب آقای دکتر داریوش همایون نیز اگر دیداری، بویژه پس از این جریانات اخیر، با شاهزاده داشته اند همه مارا از جریان آن مطلع میکردند. مطمئن باشیم که اینگونه دیدارها در جهت همان حفظ تمامیت ارضی ایران به هر قیمت است و جلو توطئه دشمنان آنرا از هر قماشی که باشند خواهند گرفت. اینجانب هرگاه که احساس میکند خدای ناکرده دارد کدورتی نسبت به جناب دکتر داریوش همایون پیدا میکند بلافاصله به مطالب و نوشته های خود ایشان پناه میبرد و از آنها یاری میجوید. باید اعتراف نمایم که بعد از خواندن مطالب ایشان همیشه قوت قلب میگیرم و اثری از کدورت در وجودم بر جای نمی ماند. این است که اینجانب اطمینان راسخ دارد دیدار شاهزاده رضاء پهلوی و جناب دکتر داریوش همایون تمامی فضاهای بظاهر تیره و تاریک را از بین برده و واقعیت امر را که همانا اعتقاد زوال ناپذیر این دو ابر مرد به ایران یکپارچه و متحد است بیش از پیش بر همگان آشکارتر خواهد شد. این دو بزرگوار در فضای سیاسی ایران اگر نگوییم لازم و ملزوم همند لااقل وجودشان همیشه ضروری بوده و هست. دور باد آنروزی که وجود هر یک از این نام آوران زمانه باعث عدم وجود دیگری در فضای یاد شده باشد!

این باور را داشته باشیم که برای انجام هر امری قبل از اینکه به ناچار تن به همکاری و همیاری با دشمن شماره یک خود بدهیم بهتر است با دوستی، هر چند نه شماره یک، برای خاطر خودمان هم که شده باشد همراه و همقدم شویم.

با نهایت تأسف در آخرین لحظاتی که این خطوط نوشته میشد، خبرگزاریهای دنیا از یک حادثه بسیار دلخراشی که برای هم وطنان چابهارمان در استان سیستان و بلوچستان روی داده است خبر دادند. در این حادثه تروریستی بار دیگر بیگناهان کثیری فدای خودخواهیها و تمامیت خواهیهای عده ای شدند که هنوز از خون و خون ریزی سیر نشده و همه چیز را میخواهند با خشونت و خون درست کنند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم فرجام ایران و ملت ایران را نمیتوانیم با زور و خشونت از سوی این گروه و آن گروه و یا این شخص و آن شخص به خیر ختم کنیم. راه صحیح و عاقلانه جهت حفظ ایران و ایرانی همانا اتحاد و توافق بر اصولیست که نه هر گروه بتنهایی بلکه همه و یا حداقل اکثر گروه ها بر آنها صحه میگذارند. این میسر نمیشود جز اینکه همه و بویژه سیاسیون طراز اول و مقبول تکبرها را کنار بگذارند و در جهت و سوی همدیگر قدم بردارند.


December 15, 2010 06:10:36 PM<<

August 14, 2011 10:54:38 AM
---------------------------

سیامک شوروی

با درود به همه کنشگران و مسئولان حزب مشوطه ایران (لیبرال دموکرات)
بی شک فقدان دکتر همایون ضربه سختی برای همه ایران دوستان بود و هست اما خبر موفقیت های دوستان در پایدار نگاهداشتن حزب تا حدی از این درد میکاهد و روزهای پرامیدی برای حزب نوید میدهد.
حزب را آقای همایون پایه گذاری نمود و ما و دوستان را با اندیشه های خویش آموزش داد تا در روز فقدان خویش به ایران، لیبرال دموکراسی و منشور حزب وفادار مانده و از یکپارچگی ایران نگاهبانی کنیم.
بدون شک اندیشه ها و نوشتارهای آموزگارمان در راه پاسداری از ایرانمان و پیشبرد اهداف حزب، ما را یاری خواهد داد.
به امید ایرانی آزاد و دموکراتیک
پاینده باشید

سیامک شوروی
سوئد

August 14, 2011 05:05:38 AM
---------------------------

آریا آجرلو

با درود:
فقدان وجودی چون داریوش همایون را نمی توان پر کرد زیرا هم او بود که سیروس آموزگار به درستی بزرگترین اندیشه پرداز 100 سال گذشته ی ایران لقبش داد، ما در داخل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) و نزدیکان حزبی تنها می توانیم از محل درک درست اندیشه های او اندکی جبران آنچه در شش ماه گذشته با نبود آموزگارمان بر ما گذشت را بکنیم.
حزب مشروطه امروز به مانند هر حزب سیاسی دیگری وارد پیچ خطرناکی شده است که پیش از این تمامی احزاب دیگر را به پرتگاه تفرقه انداخته است، ما اگر می خواهیم از این پیچ به سلامت عبور کنیم و خط بطلانی بر اندیشه های تفرقه افکنانه ی بدخواهان حزب بکشیم می باید که بی هیچ کم و بیش به اجرای منشور حزب که یادگار والای آموزگار فقیدمان است اهتمام بورزیم. ما می باید که کتابچه ی حزبی برای اکنون و آینده را بی هیچ نقصانی درک کنیم و بند بند منشور که جان مایه ی تلاش های ماست را ارج نهیم و مهمتر از آن اصول منشور را چنانچه در این مقاله آمده چون چشم خویش محترم بشماریم.
با کسانی که طمع بر تکه کردن ایران و ایرانی دارند نمی توان وارد هیچ گفتگویی شد چه رسد به همکاری، به قول سعدی بزرگ: خیر ما را دوست بهتر داند تا دشمن. با طناب دشمن به چاه رفتن هیچ محلی از عقل در ما نمایان نمی کند.
لزوم پایبندی سختتر از پیش بر یک کشور، یک ملت، دموکراسی لیبرال و پادشاهی مشروطه و تمامی اصول منشور تنها گره گشای ما در بیرون رفت از این پیچ تاریخ ساز خواهد بود.
من اینگونه می اندیشیم که پس از داریوش همایون بار سنگین تمامی مسئولیت هایی که او به دوش می کشید اینک بر شانه ی تک تک دانش آموزان و پیروان واقعی اش افتاده و می باید که با منتهای درجه ی حساسیت این اصول را یک به یک تا حفظ ایران به پیش بریم.
بی شک سراسر زندگی همایون ، ایران بود و دست آخر همین عشق به ایران جان او را ستاند، هیچ یادمان نمی رود که آخرین جمله ای که از زبان او شنیدیم این بود که:
ما نمی گذاریم ایران تکه پاره شود!

August 13, 2011 01:32:42 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites