بار دیگر سالگرد اعلان مشروطیت فرا رسید؛ در یكصد و پنج سالگی جنبش مشروطیت ایران، نگاهی دیگر به علل و عوامل، توابع و اثرات و شرایط رویداد مشروطیت در تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارم؛ نوشتهام را در مصاف با باورمندان به شكست خوردن مشروطیت ارائه میكنم و بر این ایدهام كه جنبش مشروطیت نه شكست خورده است و نه آرمانهای آن از بین رفتهاند؛ برای اینكه بهتر بتوان به این مسأله شناخت پیدا كرد، بازخوانی آن جنبش و تحلیل عقلانی آرمانهایش بهترین راه را پیش روی ما میگذارد.
بر پایه این دیدگاه میتوان به اهمیت جنبش مشروطیت و الزاماتی كه در فرهنگ و جامعة ایران پدیدار ساخت، آگاه شد و از «پروژة ناتمام مشروطیت» در ایران سخن گفت؛ در تبیین و تشریح سویه ای از تأمل در ناتمام ماندگی مشروطیت، درك و دریافت گفتمان مشروطه و پیشزمینهها و نتایج آن قرار میگیرد، به این معنی كه طرح پرسش از آن جنبش و این كه «مشروطیت چیست؟» سویهای دیگر از این بحث كاوش از دستاوردهایی است كه نتیجه و ثمرة مشروطیت در لایههای مختلف زندگی ایرانیان است، یعنی پرسش از این مسأله كه «مشروطیت چه دستاوردهایی داشت؟»
در طرح تأمل تاریخی راجع به چیستی مشروطیت، شرایط درونی و موقعیت بینالمللی ایران عصر مشروطه را برای فهم بهتر آرمانهای مشروطهخواهان و علل استقرار آن در جامعهمان را باید ترسیم كرد؛ بر این اساس كه مشروطیت پدیدة خلقالساعهای نبوده و ریشه در تحولاتی داشت كه از نزدیك به یكصد سال پیش از آن، در لایههایی از زندگی و سیاست و فرهنگ كشورمان بهوقوع پیوسته بودند؛ درواقع با جنگهای ایران و روسیه كه منجر به قرارداد تركمانچای شد و جنگ در هرات با بریتانیا كه قرارداد پاریس را درپی داشت، ایرانزمین وارد معادلات نوین جهانی شد كه با امكانات سنتی قدرت همآوردی با انگارههای سنتی را در آن نداشت.
این قراردادها گذشته از اینكه به قیمت ازدست رفتن بخشهایی از ایران منعقد شدند، در مبادلات تجاری نیز تأثیرگذار بودند. از نظر سیاسی هم حكومت قاجاریه آن توانایی را نداشت كه در عرصههای تازة دیپلماتیك و در سیاست داخلی از اهرمهای مدرن بهرهمند شود. این مسائل زمینههای بروز نخستین آگاهیهای فرهنگی را از تحولات جهانی فراهم ساختند. تجار هم كه از انعقاد قراردادهای پیشگفته در آستانة ورشكستگی قرار گرفته بودند و از طرف دیگر ارتباطات با كشورهای پیشرفته هم رخنههای جدی در ذهنیت سنتی پدیدار ساخته بود، اولین تكانههای اجتماعی خود را در جنبش ضد تنباكو نشان داد. در چنین شرایطی، ترور ناصرالدین شاه هم صلابت ظاهری قاجاریان را به زیر سؤال برد.
جلوس مظفرالدین شاه به تخت شاهی و ضعفهایی كه آن ولیعهد مفلوك داشت، برخی از رجال نوگرا را كه از دهههای قبل در دستگاه حكومتی حضور یافته بودند به تكاپو واداشت و به دنبال یك سلسله حوادث و رویدادهایی نظیر اعتراضات به ساخت بانك استقراضی در زمین وقفی ــ مهاجرت به عبدالعظیم ــ مهاجرت به قم و بستنشینی در سفارت انگلیس و... فرمان مشروطیت صادر و نخستین پارلمان ایران ایجاد و اولین قانون اساسی رسمی به تصویب رسید و به تعبیر متجددان «ایران در زمرة ممالك كنستی توسیون» درآمد. از آن پس بود كه نهادسازی در ایران شروع و قوانین عرفی تصویب و معادلات اجتماعی و سیاسی رنگی دیگر به خود گرفت كه در آن نظام مطلقه به تفكیك قوا تغییر ــ پایگان ارباب و رعیتی به حقوق شهروندی تبدیل و نخستین جوانههای دنیای مدرنیته در ایران شكوفا شدند.
نوشتن از اهم دستاوردهای مشروطیت كه در میانه تحقیقات مشروطهخواهانه و مشروطه پژوهی قرار میگیرد، با تأملی در زیرساختهای سیاسی و اجتماعی ایران قابل تأمل است. ایران پیشامشروطه، كشوری بود كه در حكومت آن نظام ملوكالطوایفی بهصورت حاكمیت قبیلهای قاجاریه، توانسته بود نیروهای گریز از مركز را با زور و ارعاب از تحرك بازدارد؛ در نظام حكومتی قاجار، شاه حاكم مطلق العنان بود و دربار محلی برای عیاشی و خوشگذرانی. درباریان نوعاً از افراد قبیله انتخاب میشدند و نیروهای نظامی كه از هیچ نظم و انضباطی برخوردار نبودند، برای بقای شاه و دربار حضور داشتند.
برخی از مردان سیاست كه در نظام حكومتی قاجار انجام وظیفه میكردند، بهدنبال آشنایی كه باتحولات دنیای سیاست در كشورهایی چون روسیه و عثمانی به هم رسانده بودند و با آگاهی كه از سیستم كشورداری غربیان بهدست آورده بودند، طرح دولت منتظم را برای ایران و ادارة آن عنوان كردند؛ قائممقام و امیركبیر دو تن از كنشگران سیاسی ایران بودند كه برای نخستینبار در مقامات اجرایی، سخن از انتظام امور كشورداری به میان آوردند و اذهان را به سوی تغییر رویة كشورداری و محدود و مقیدكردن اقتدار فردی شاه و بیمبالاتی درباریان متوجه كردند. آنان به درستی دریافته بودند كه بقای كشور و دوام رعیت به حكومت منتظم است كه در آن سیستم قضاء نشأت گرفته از قانون و ادارة مملكت منوط به قانونگذاری و قبول مسئولیت وابسته به پاسخگویی مجریان است؛ این مسائل در ظرف زمانی نزدیك به پنجاه سال پیش از مشروطیت، با صدور فرمان مشروطیت و نهادهایی كه بهدنبال آن ساخته شدند، به بار نشست و نخستین دستاوردهای مدرنیته در ایران از كانال نوسازی سیاسی انجام گرفت.
در همان دورانی كه سیاستمداران به كار ساخت و سازهای حكومت منتظم مشغول بودند، نخبگان فرهنگی نیز سخن از دگرگونی در فرهنگ سنتی و سنت فكری پیشینیان به میان آوردند كه در واقع تكمیلكنندة نوسازی بود كه حاكمیت و دستگاه قبیلهای قاجاریه را به چالش كشیده بود؛ محور نوسازی فرهنگی، انتقاد از باورهایی بود كه در بیگانگی از فردیت انسان و رعایت حقوق طبیعی او در طول تاریخ ایرانزمین شكل گرفته و در گفتمانهای سنتی مأوا گزیده بود. بخشی از آن نوسازی، شیوههای تازة ادبی را به فرهنگ ایرانی تزریق كرد و اصلیترین رسانة سنتی یعنی شعر فارسی را در محتوا و قالب به هماوردی فراخواند. از سویی سبكهای جدید نوشتاری، قصهسرایی سنتی را پشت سر گذاشت و نخستین رمانها در زبان فارسی بهوجود آمدند و راه را برای تحولات كسانی چون صادق هدایت در ادبیات داستانی و نیما یوشیج در شعر فارسی هموار نمودند.
تاریخنگاری مدرن، جوانههای نخست خود را از دل وقایعنگاری به بار نشاند و حوزههای اخلاق و دین نیز به مسلخ سنجش و بازخوانی عقلانی گذاشته شدند. رهیافتهای سنتی به سیاست نیز به تبع دگرگونیهای ذهنی منورالفكران عصر ناصری و مشروطیت، به چالش كشیده شده و الزامات واقعی جامعه در توجه خردمندانه به «امر سیاسی» اولین متنهای خود را شكل دادند. با گسترش این عرصهها، ایران زمین شرایط مدرن زندگی و سیاست را به تجربه گذاشت و دورهای دیگر در سیر تاریخی این كهن دیار بهوجود آمد، كه با آرمانهای مشروطیت ازدوران پیشین قابل تشخیص بود. بنابراین جنبش مشروطیت و آرمانهایی كه این جنبش ملی به فرهنگ و جامعة ایرانی ارزانی داشت، شكستی را تجربه نكرد، اگرچه آن آرمانها در طول یكصد سال گذشته، به شكل كامل هم تثبیت نشدند؛ بلكه مشروطیت به پروژهای ناتمام در فرهنگ و اجتماع ایرانی تبدیل شد.
بنابر این نهادسازی در زمینههای اجتماعی و سیاسی-اقتصادی و نهادینه كردن مدرنیته در ایران عصر مشروطیت از والاترین دستاوردهای جنبش مشروطیت و آبروی ایران و ایرانی در دنیای معاصر بشمار میرود؛ در گذار یك سدهای رنج بار و شعفانگیز از استقرار مشروطیت، در مقطعی جزء آن به تعطیلی استبداد محمد علی شاهی رفت و اكنون در برههای دیگر كل آن به كینه و نفرت سنتگرایان خردستیز و ضدانسانی بنیادگرایان رفته است؛ در مقطع تاریخی دیگری، مشروطیت در مدرنیسم ادبی-هنری ایران رخ نمود. فرایندهای مدرنیزاسیون اقتصادی و صنعتی در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی، برآوردن اهداف و آرمانهای مشروطهخواهانی بود كه ایران زمین را صاحب عزت و سربلند میخواستند. فرزندان ایران و با تأخیری زمانی دختران با پشتوانه مشروطیت در آموزش و پرورش همگانی حاضر شدند. ایجاد دولت ملی و پیریزی نظام مدرن دولت-مدرن از دیگر نتایج مشروطیت بود كه به زمانه رضاشاه پهلوی واقعیت پیدا كرد. دستیابی بانوان و زنان ایرانی به حق انتخاب آزاد پوشش و مشاركت سیاسی در تعیین سرنوشت خویش از بالندگی اندیشههای مدرنی بودند كه مشروطهخواهان ایران بنیانگزاران آن هستند؛ با نگاهی به حقایق دستاوردهای پیشرفت بشری در دنیای جدید. در برابر به عقب رانده شدن مشروطیت در سه دههای شرمسار توسط اسلامیان مشروعهخواه، فرایند یك صد ساله مشروطیت بسان آبروی ایران و ایرانیان در راهگشایی به فردای مشروطیت نوین در ایجاد دولت موكراتیك ملی و لیبرال برآمده از حقوق بشر و به رسمیت شناختن ساختارهای ماهوی و وجودی سیاست لائیك، روایتی جدید از مشروطیت و مشعل فروزانی در پایداری ایران زمین را نوید میدهد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|