آنچه امروز در میان مردمان متمدن و در دنیای آزاد میگذرد میباید که مایه پند باشد، زیرا تنها با درک درست از آنچه آنان کردهاند تا پیشرفته شوند میتواند ما را به سرمنزل مقصود یعنی "بالاترین خوشبختی برای بیشترین کسان" برساند. مردمان متمدن، دانا و پیشرو از آن رو دارای چنین ویژگیهایی هستند که مفاهیم را بجا و درست، درک کردهاند و بدان عمل میکنند . این بدان معناست که اگر در میان ما افرادی هذیانهای خود را بجای تعاریف درست بکار میبرند، یا از عدم سواد کافی برای درک درست واژهها رنج میبرند و یا در پس پرده نیت شومی را سودا میکنند که جان و مال و زندگی مردمی را خرج ارضاء شهوت قدرتخواهی خویش کنند. بهانهی این نوشته، پاسخ به مقالهای زیر نام " خوابهای شیرین لیبرال دموکراتهای مشروطهخواه!" از آقای کیهان یوسفیست. زیرا آنچه از مقالهی ایشان بر میآید تنها خوابی بس پریشان که با عدم درک درست از واژهها آذین بسته شده و نوشتهای سراسر خطرناک را چه برای خویش و چه برای مردمی که داعیه دفاع از آنان را دارد، است.
ایشان در سطری از مقالهی خویش بی آنکه متوجهی گفتار خویش شود، خشونتگرایی و یا به فرمودهی ایشان مبارزات حقطلبانهای را ترویج میدهد که در میان مردمان متمدن نام تروریسم بر آن نهاده شده که دنیایی را به مبارزای بی مرز و حد با آن فراخواندهاند. کاربرد سلاح بنابر ذاتش، کشتن است و هر کسی در راه مبارزه تحت هر عنوانی ولو زیباترین اهداف و بهترین آرزوها اسلحه دست بگیرد اولین کارش کشیدن خط بطلانی بر روی تمامی افکار شیرین خود است زیرا هیچ صلحی از دهانهی توپ ها خارج نمیشود. دنیای مدرن امروز و در رأس آن سازمان ملل متحد هر خشونتی را محکوم میکند و چه بسا خشونت ورزانی که تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند. آنچه در ماه گذشته در نروژ اتفاق افتاد نمونهای از آن مبارزاتی ست که آقای یوسفی سفارشش را میکنند. ایشان هیچ توجه نمیکنند که از ابتدای بروز درگیریهای کردستان در حوالی سالهای شصت و ادامهی همین درگیری با اعضای گروههای چپگرا تنها علتش ترویج خشونت و بکارگیری اسلحه برای اثبات حقانیت بود و تنها حاصل آن سرکوب بیرحمانهای بود که جان هزاران انسان بیگناهی که فریب چون شما حقطلبانی را خوردند، گرفت. حیات جمهوریاسلامی درگروی همین رویکردهاست و دست جوامع بینالمللی برای پیگیری روند مبارزات ملت ایران نیز به علت همین توصیهها کوتاه است. جناب آقای یوسفی، این جمهوریاسلامی نیست که نوع مبارزات را تایین میکند بلکه این گروههای مخالف جمهوریاسلامی هستند که حیات جمهوریاسلامی را با اینگونه از مبارزه تضمین میکنند. مگر نه این است که دنیا برای دستگیری و اعدام تروریستی چون عبدالمالک ریگی به جمهوریاسلامی تبریک گفت؟
شما داعیهی دفاع از مردم کُرد را دارید که میپندارید از دریچهی نگاه شما میتوانند به خوشبختی و آزادی برسند بی آنکه بدانید همین دریچهی کوتاهی که تا نوک بینی خویش را نشانتان میدهد در جهان متمدن یعنی تروریست و جمهوریاسلامی نیز مانند دولت ترکیه، امریکا، انگلیس، فرانسه ، آلمان و تمامی کشورهای دنیا برای دفاع از مردم خویش این حق را دارد که پای را حتی از مرزهای خود فراتر نهد. اینکه جمهوریاسلامی به عنوان بزرگترین عامل بی ثباتی و تروریستپروری و خشونتگرایی در منطقه شناخته میشود هیچ تاثیری در روند دفاع از ملت و مرزهای ایران ندارد. در جایی که مسئلهی دفاع از مسائل کشور یک در میان است مشروعیت نظام حاکم در درجهی دوم اهمیت است.
من برخلاف شما بر این باور هستم که نحوهی مبارزات ماست که دست جمهوریاسلامی را برای درو کردن، کشتن، زندانی کردن و ایجاد فضای رعب وحشت باز میگذارد. به نظر شما در میان مردمان آزاد، دادخواهی کردن برای قتل ندا آقا سلطان مشروعتر است یا عبدالمالک ریگی؟ هیچ از خود پرسیدهاید که چرا جهانیان نداآقا سلطان را سمبل مبارزات مردم ایران میدانند؟
در نهایت من میاندیشم که مانند شما هستند که مانع پیشروی مردم ایران در راه پیروزی بر جمهوریاسلامی و دستیابی به کشوری آزاد و آباد میشوند، زیرا شما با ایجاد جو خشونت و ترویج آن و تایین نوع مبارزاتی که هرچه هست به نقل از شما میباید خارج از مبارزات مدنی باشد دست جمهوریاسلامی را در کشتار بیگناهان باز میگذارید. ما مشروطه خواهان لیبرال دموکرات، با درک درست فضا و تمدن امروزی از آغازین روزهای تلاشهای خود برای نجات ایران به مبارزات مدنی و خشونت پرهیز روی آوردیم زیرا دانستیم که کاربرد اسلحه منظور ما نیست و با سابقهای که خشونت در دنیای مبارزه دارد میدانیم که این نوع از هذیانات مغزی مقصدی جز اتحاد جماهیر شوروی، جمهوریاسلامی، کوبا، چین و ونزوئلا ندارد. ما بر این باوریم که آنچه مردم را منسجمتر و جمهوریاسلامی را ضعیفتر میکند، منطق استدلال آوری، گفتگو با جوامع بینالمللی، آگاهی دادن به مردم و پرهیز از بکاربردن خشونت است. براین باوریم که انسانهای آرام، متمدن، آزادیخواه و صلحجو از بکاربردن خشونت بیزار هستند.
اما شما در جای جای مقالهی خود به واژههایی بیمعنا اشاره میکنید که برای هیچ اهل خرد و اندیشهای شناخته شده نیست، "ملتهای ایران بغیر از فارسها"! بکاربردن این واژههای جمع در میان اهل اندیشه و خرد آنچنان مضحکه است که بجای پرداختن به این مقوله تنها میتوانم به شما توصیه کنم که یکبار دیگر به معنای ملت با دقت نظر بیشتری توجه کنید، زیرا گمان میکنم که شما به مانند دوستان دیگر خود به اشتباه از واژهی ملت برای واژهی قوم استفاده میکنید.
لازم میدانم که چند سطری را جهت آگاهی شما از نقطه نظرات منِ مشروطهخواه لیبرال دموکرات بنگارم زیرا احساس میکنم عدم درک درست از مسائل باعث این عقده و نفرت کور از ایران و ایرانیان که تنها نمونهی آن را میتوان در افکار نازیستها و فاشیستها جستجو کرد، شده است:
بالاترین پرنسیپ که با بالاترین درجه از مسئولیت و حساسیت آن را دنبال میکنیم تمامیت سرزمینی و یگانگی ملی ایران است و این مهم برای ما پیش و بیش از هر مسئلهی دیگری حساسیت برانگیز است. مشروطهخواهان با رعایت اصل عدم بکارگیری خشونت و شنیدن سخن دگراندیشان ( که گویا آقای یوسفی که دم به دم از این واژه در ستیز با ما لیبرال دموکراتها کاربری میکنند فراموش کردهاند که همین مشروطهخواهان لیبرال دموکراتی که ایشان فاشیست خطابشان میکنند، ساخته و به فرهنگ واژههای زبان ملی اهدا شده) درب گفتگو را با هرکس به مقصود همکاری برای ایرانی آزاد باز گذاشته است اما آنجایی که مسئلهی دفاع از یگانگی ملی ایران پیش آید ما سختترین واکنش را از خودمان در برابر متجاوزین به این امر نشان خواهیم داد و برای مقابله با دشمنان آن با افتخار اسلحه را همراه قلم کرده و به جبهههای دفاع از میهن میشتابیم. زیرا ایران برای ما هم به عنوان میراثی از گذشتگان و هم امانتی از آیندگان است. این کشور چند هزار ساله به یکباره از آسمان سر بر نیاورده که به همین راحتی تسلیمش کنیم.حفظ این نیاخاک در اولویت مبارزاتی ماست و همگان باید بدانند که کشور پرافتخار و باستانی ایران با آن سابقهی تاریخی مشخص و مایهی مباهات طفل سر راه ماندهای نیست که بتوانند با اندکی کج نشستن و تندخویی کردن دست طمع بر آن دراز کنند.
در صورت بروز هرگونه تنش و در خطرقرار گرفتن تمامیت سرزمینی و یگانگی ملی از راه پیاده کردن نقشههای شوم جدایی طلبانِ فدرالخواه، کشور و ملت ایران که هزاران سال در کنار هم با آرامش و حس هممیهنی زندگی کردهاند دچار آنچنان جنگ داخلی خواهند شد که وضعیت امروز ما را از آنچه در طول پنجاه سال گذشته در افغانستان گذشت هم وحشتناکتر میکند و ما برای جلوگیری از این وحشت که تنها ذهن چون شما خوشخیالانِ سوداپروری در پیاش هستید به هر وسیلهای ولو همکاری کردن با جمهوریاسلامی برای پدافند از خاک ایران و ملت یگانهاش متوسل خواهیم شد زیرا همچنان که فرمودید شما از امروز و با وجود هستهی سخت ملت ایران که سخت به یگانگی خویش باورمند است، در پناه کوهها و با حمایت مالی اعراب و کشورهای خارجی دیگر و با آموزش چریکهای خود از ریختن خون کسان و مردمان این دیار باکی ندارید. ملت ایران نیز در پاسخ شما با حفظ همان روحیهی مثال زدنی هزاران سالهی خود یگانه همچون گذشتهی خویش در برابرتان صف آرایی خواهد کرد. این ملت، خواه کُرد، خواه لر، بلوچ، فارس و خواه ترک به خوبی میداند که در تاریخ پرشکوه خویش چونان شما سودا فروشانِ برادرکش بسیار بودهاند که سرانجام مقهور نادر صفتانی شدهاند که ملتی یگانه را پشت سر خویش داشت.
بر این عقیده هستیم که تلاشهای جداییطلبانی که امروز در لوای فدرال خواهی، تو خوان گرگی در پوستین میش، حاصلی جز تداوم جمهوریاسلامی نخواهد داشت، زیرا ادامهی این خیالات خام است که دست جمهوریاسلامی را در سرکوب بیشتر در سکوت مجامع بینالمللی باز گذاشته است. آنچه امروز مردم ایران را با وجود جدایی خواهانِ فدرالخواه از فردا نگران میکند و سدی در راه براندازی جمهوریاسلامی در برابرشان ایجاد میکند خلاء قدرتی ست که کم یا بیش دست راهزنان را از این مرزها کوتاه نگاه داشته است. این مردم به راستی نگران هستند که در فردای نبود همین قدرت توخالی گرگانی که در پشت سر به کمین نشستهاند که آنچنان به روزگارشان بیچارگی ببارانند که افسوس دوران ننگین جمهوریاسلامی را بخورند. امروز همین گروههای به اصطلاح غمخوار اقوام ایرانی (با وجود عدم داشتن کوچکترین مشروعیتی در میان همان مردمی که داعیه غمخواریشان را دارند) خود به نوکران بیجیره و مواجب جمهوریاسلامی بدل گشتهاند که تنها کارشان سنگ اندازی و مانع تراشی در راه مبارزات آزادی خواهانه و به دور از خشونت مردم ایران است و بس. هم اینان هستند که با به دست گرفتن اسلحه، ترویج خشونت، سودای خام جداسازی شهرهای این کشور و نوید دادن آیندهای همچون کردستان عراق و پاکشوییهای قومی ترکمنهای کرکوک و جنگهای بی پایان افغانستان، خیال مردم ایران را از آینده مشوش و دست جمهوریاسلامی را درکشتار مبارزان ایران باز گذاشته است. معتقدم که اگر این سازمانها وجود خارجی نمیداشتند چه بسا بسیار پیش از اینها شر جمهوریاسلامی از سر این ملت باز شده بود.
در پایان این بخش اینکه، مبارزات ما بر علیه جمهوریاسلامی هیچ دخلی به حفظ یکپارچگی و یگانگی ملی این سرزمین ندارد و هر آنجا که احساس کنیم این مهم به خطر افتاده است بدون کوچکترین تردیدی با هر حکومتی و هرکسی ولو جمهوریاسلامی برعلیه هر نیروی خارجی مهاجم و هر آنکه سودای تکه کردن ایران را دارد، همکاری میکنیم و بار دیگر تاکید میکنم که من نیز سخت باورمند و مومن به ایران برای حفظ خاک و مردم یگانهاش از ریختن خون نیز پرهیزی ندارم( که با بیانیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد نیز هیچ ناسازگارای ندارد).
ما لیبرال دموکراسی را آیندهی ایران میدانیم و برای آن مبارزه میکنیم و از همین رهگذر است که گرفتاری مردمان ایران و معمای پیچیدهی دستیابی به آزادی و خوشبختی تمامی ساکنانش را راهگشا یافتهایم. پس از سالیان بسیار به این نتیجه رسیدهایم که عمده مسئلهی ما برای برقراری آزادی در این کشور عدم درک واقعیتی به نام رواداری ست. ما مشروطهخواهان لیبرال دموکرات بر آنیم که هر ایرانی تنها به صرف انسان بودن و شهروند کشوری به نام ایران بودن فارغ از هر عقیده، مسلک و مرامی دارای حقوقی خدشه ناپذیر است که در منشور حقوق بشر ملل متحد آمده است. قوانین ایران فردا بر اساس روح رواداری و بر پایهی همان منشور نوشته خواهد شد.
ما به ایرانیان به چشم ملتی یگانه ( چنانچه از ازل تاریخ بوده و تا انتهای تاریخ هم خواهند ماند) مینگریم و بر این اساس برای رفع گرفتاریهایی که جمهوریاسلامی بنابر ذات مخربش بر سر راه آحاد این ملت نهاده، هیچ اقلیتی ( چه قومی، چه زبانی، چه مذهبی) را درایران نمیشناسیم مگر در انتخابات و آن هم برای مدتی محدود. از این رهگذر و با توجه به اصل عدم تمرکز حق خدشه ناپذیر تمامی ایرانیان میدانیم که بر سرنوشت خویش تا پایینترین یکان محلی نه بر اساس زبان، قومیت و یا مذهب بلکه بر پایه ی حقوق شهروندی تصمیم گیرنده و سهیم باشند و بر این اصل حقوق تمامی آنانی که به زبانی به جز پارسی سخن میگویند را برای یادگیری زبان مادریشان به رسمیت میشناسیم. همهی ایرانیان به مانند کشورها و مردمان متمدن حق دارند به آموزش و فراگیری هر زبانی که میخواهند همت گمارند و زبان پارسی نیز به عنوان میراث فرهنگی این مردمان زبان مشترک و رسمی کشور خواهد ماند.
ما نیک میدانیم که فردایی بهتر برای ایران میسر نخواهد بود مگر با رعایت روح رواداری و احترام به حقوق شهروندی یکایک شهروندان ایران و حذف مقوله ی جرم سیاسی از قوانین کشور.
در پایان اگرچه از جانب شما اکراه میبینم که نام هم میهن بر یکدگر بگذاریم اما با اشتیاق خود، شما را هم میهن خطاب میکنم و یادآور میشوم که:
در کشوری که شما هماینک در آن زندگی میکنید، که بی شک یکی از کشورهای متمدن اروپایی یا آمریکای شمالی است، نیز این قوانین و تمامی مطالبی که در این مقال گنجاندم به سختی رعایت و محترم شمرده میشود، پس لازم نیست ننگ ساختن پاکستان، افغانستان و عراقی دیگر را در کارنامهی نسل خود بگنجانیم. تنها کافیست به خواست این ملت که در حضور میلیونی خویش همراه با جنبش سبز فریاد زدهاند همراه شویم و فریاد یک کشور، یک ملت اما آزاد و آباد را با هم سر بدهیم. وقت هست تا به دامان پر بخشش این ملت یگانه باز گردید پیش از آنکه اسلحهای میان ما و شما حکم کند.
لینک مقاله ی مورد نظر:
http://beyani.net/nevisande.php?id=4463
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
جمشید
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده تر کن!
September 02, 2011 11:28:59 PM
---------------------------
جمشید
هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
مدامش باغبون خونین جگر بی
بباید کندنش از بیخ و از بن
اگر بارش همه لعل و گوهر بی
September 02, 2011 10:54:53 PM
---------------------------
|