واژه آلترناتیو در قرن هفده میلادی در فرانسه برای اولین بار بکار رفته است. آلترناتیو، بر اساس انتخاب بین دو یا چندین گزینه تحقق مییابد. هر چند گروهها و سازمانها نظریات خود را آلترناتیو وضع موجود میشمارند ولی در پایان کار این مردم هستند که برگزیننده نهایی هستند. در لیبرال دموکراسیهای غربی این مردم هستند که در انتخابات به حزب (احزاب) حاکم بر کشور و یا احزابی که برنامهء بهتری ارایه کردهاند رای میدهند. امکان اینکه دولت حاکم در انتخابات رای دوبارهای را بدست آورد بستگی به رضایت مردم از سیاستگذاری و نتایج بدست آمده از سیاست دولت حاکم را دارد.
در کشورهای که دیکتاتورهای -مذهبی و یا غیر مذهبی- حاکم بر امور کشور هستند آلترنایتو برای دولت بیمعنا بوده ولی برای مجموعه حاکم میتواند خطرناک باشد. اما نوع دیگری از آلترناتیوسازی وجود دارد. در این شکل کشورهای قدرتمند برای کشورهای درگیر بحران آلترناتیوسازی میکنند. صرفنظر از اینکه چنین آلترناتیوهایی در بهترین حالت هم دموکراسی نمیآورند اما پرسش مهم همیشه این است که آلترناتیوهای مدعی اساس کارشان کدام است؟ آلترناتیوی که بر گزینش مردم متکی هستند یا منتخبی و سرهمبندی شده کشورهای که بر تامین منافع ملی خود در آن کشور دیکتاتورزده دست بکار شدهاند؟
در تونس و مصر، مردم انتخاب کننده آلترناتیوی برای رژیم موجود بودند، ولی در لیبی فرانسه، انگلستان و امریکا آلترناتیوسازی کردند و فرانسه برنده اصلی برای استخراج منابع نفتی لیبی شد. در لیبی برای غرب نفت مهمتر از دموکراسی بود و هست. تا آخرین لحظات عمر رژیم قذافی سازمانهای امنیت امریکا و فرانسه با لیبی روابط برادرانهای داشتند و اگر قذافی امتیاز بیشتری به فرانسه میداد، او میتوانست دوباره در کنار برج ایفل پاریس خیمه خود را برپا کند و بحکومت جمهوریسلطنتی خود ادامه دهد، همانطور که بعد از انفجار بمب در برلین و یا سرنگون کردن هواپیمای امریکایی توانسته بود رضایت غرب را جلب کند. بازنده اصلی در لیبی آلمان بود که در حمله ناتو به لیبی شرکت نکرد و به همین دلیل منافعی بدست نیاورد. اروپا و امریکا برای تونس و مصر کنفرانسی تشکیل ندادند، چون این دو کشور منابع زیرزمینی و ثروت طبیعی که بتواند تحریک کننده آنان باشد را دارا نبودند.
بررسی آلترناتیوهای جمهوریاسلامی
اصلاحطلبان ولایت
از دوران ریاست جمهوری خاتمی گزینهای در داخل حکومت اسلامی به نام اصلاحطلبان بوجود آمد که توانست تبدیل به آلترناتیو داخلی جمهوریاسلامی بشود. با حضور خاتمی در اروپا و مطرح کردن گفتگوی تمدنها این توهم در غرب بوجود آمد که جمهوریاسلامی را میتوان اصلاح کرد. اروپا و مخصوصا امریکا به تقویت اصلاحطلبان جمهوریاسلامی کمک فراوانی کردند. با آمدن خبرنگاری به غرب که با اعتصاب غذای خود توجه جهانیان را بخود جلب کرده بود و همچنین دادن جوایز سیاسی به اصلاحطلبان در خارج از کشور به دامنه لابیگری اطلاحطلبان در غرب دامن زد شد، تا آنجائی که جمهوریاسلامی اطلاحطلبان خود را از حالت آلترناتیو داخلی به آلترناتیوی برای غرب، در صورت حمله نظامی برای علیه صنایع اتمی خود تبدیل کرد. بعد از نمایش انتخابات ریاست جمهوری این اصلاحطلبان ولایت بصورت آلترناتیو جمهوریاسلامی به اروپا و امریکا مهاجرت کرده و با کمک مالی از باغ پسته (باغی که میلیاردها دلار درآمد دارد) هاشمی رفسنجانی رسانهها و شبکههای خبررسانی خود را ساختند و یا خریداری کردند. شبکههای خبری غرب هم از قبل در دست اصلاحطلبان ولایت بود. جمهوریاسلامی با این سیاست خود اپوزیسیون پراکنده و ضعیف شده خود را پیش از گذشته زیر فشار قرار داد تا آنجا که یکی از سران چپ ایران مجبور شد توبهنامهای برای رهبر جمهوریاسلامی بفرستد.
چپ ایران
چپ ایران کلاف سردرگمی شده و فعلا درگیر یک خودبازبینی ژرفی شده است. حاصل آن میتواند بعنوان یک حزب سوسیال دموکرات ایرانی فرا روید. آنان مانند ما (حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)) نتیجه مبارزات صد ساله مردم ایران هستند. چه بخواهیم و چه نخواهند عدهای از آنان هنوز انقلابی هستند و یا جمهوریخواه شدهاند. گروهی از آنان در داخل جمهوریاسلامی رفقای قدیمی خود را میبیند و گروهی دیگر از جمهوریاسلامی گُذر کردهاند. آلترناتیو بودن آنان با حضور اصلاحطلبان جمهوریاسلامی در خارج از کشور کمرنگ شده ولی هنوز بشدت در جستجوی آینده در گذشته خود هستند.
سکولار دموکراسی
جدائی دین از سیاست همانند گذشتن از نظامهای تک حزبی لازمه رسیدن به دموکراسی میباشد. در دموکراسی وجود حداقل دو حزب مستقل سیاسی و انتخابات آزاد به مردم این اطمینان را میدهد که در سیاست مداخله کنند و در سرنوشت خود و کشور احساس مسئولیت کنند. آلترناتیوسازان سکولار خود را بعد از تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ولایت متشکل کردند. آنان اکثرا افرادی هستند که در وقوع انقلاباسلامی در ایران با اسلامگریان همراه بودند و از دایره قدرت بهرنحوی رانده شدهاند. همانند دوره پیش از انقلاباسلامی خواهان از بین رفتن نظام موجود هستند و برای آینده برنامهای بغییر از تصاحب قدرت سیاسی ندارند. سکولاریسم یکی از ارکان رسیدن به دموکراسی میباشد ولی همه آن نیست، با به قدرت رسیدن سکولارهای افراطی تبعیض در جامعه ریشه کن نخواهد شد. سکولارها افراطی بیشتر بصورت آلترناتیوی برای بعد از حمله نظامی امریکا به ایران هستند و نه آلترناتیوی برای مردم ایران. این مهم را در همکاری آنان با احزاب مسلح تجزیهطلب بخوبی میتوان مشاهده کرد.
مارکسیستهای اسلامی
متشکلترین آلترناتیوی فعلی جمهوریاسلامی مارکسیستهای اسلامی هستند. اینها برای هرگونه معامله سیاسی با غرب خود را به حراج گذاشتهاند. از صدام حسین تا اوباما و حتا دولت فدرال آلمان بر روی آنان سرمایهگذاری کردهاند. دولت آلمان مارکسیستهای اسلامی را بعنوان جایگزین جمهوریاسلامی به رسمیت میشناسد. دلیل این تصمیم سیاسی همکاریهای اقتصادی آلمان با جمهوریاسلامی میباشد که میتواند با به قدرت رسیدن مارکسیستهای اسلامی رونق بیشتری بگیرد. مارکسیستهای اسلامی حراجی بازار سیاست ایران میباشند که مردم آنان را نمیخواهد و جمهوریاسلامی را به آنان ترجیح میدهند.
آلترناتیو لیبرال دموکراسی
این آلترناتیو را ما مردمی مینامیم. لیبرال دموکراسی از نوع اروپائی آن که احزاب مختلف بتوانند اندیشه خود را در انتخابات آزاد به رای مردم بگذارد. لازمه این آلترناتیو وجود احزابی با برنامههای سیاسی مشخص برای رفاه جامعه است و همچنین دموکراسی که محدود به منشور جهانی حقوق بشر است. بیشتر سازمانهای سیاسی موجود کشور همچون جمهوریاسلامی رفاه جهانیان را به رفاه اجتماعی ایرانیان ترجیح میدهند و ایران را ابزاری برای انقلاب جهانی خود بشمار میآورند. این آلترناتیو درست مخالف آن و بر اولویت منافع ایران تاکید دارد. برای رسیدن به لیبرال دموکراسی در ایران ایرانی بودن و بفکر ایران بودند، باید در سازمانهای سیاسی مختلف ایران نهادینه شود. لیبرال دموکراسی هدفیست دراز مدت که میتوان به آن رسید. در لیبرال دموکراسی پادشاه و یا ریئس جمهور بصورت تشریفاتی عمل خواهند کرد و قدرت سیاسی با اراده مردم تغییر میکند. این آلترناتیو را ما به انتخاب مردم ساکن ایران خواهیم گذاشت و نه به انتخاب سران سیاسی اروپا و امریکا و یا اربابان فعلی جمهوریاسلامی مانند چین، روسیه و آلمان فدرال.
آلترناتیوسازان مختلف در وحله اول باید به مردم ایران بگویند که انتخاب کننده آلترناتیو آنان مردم ایران هستند و یا دولتهای بیگانه؟ بعد از آن میتوان برای همکاری موثر برای نقش دادن به آینده ایران به گفتگو نشست. آلترناتیو ما برای گُذر از جمهوریاسلامی از لحاظ نظری لیبرال دموکراسی میباشد. ما لیبرال دموکراتهای ایران بدون همیاری تشکل سوسیال دموکراتها بسختی میتوانیم آلترناتیو بشویم. دو حزبی که توان مسئولیتپذیری و جابجایی در حکومت و همرایی و همکاری برای گُذر از جمهوری اسلامی داشته باشد و در فردای پس از رژیم اسلامی بتواند در صورت لزوم با تشکیل دولت ائتلافی هدف لیبرال دموکراسی را پیش ببرد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
سروش
آقای مفخمی سلام
آقای نوری اعلا ايران را کشوری چند مليتی خوانده است. دليل علاقه شما به آقای نوری اعلا همين است؟ راستی سال آقای همايون هنوز تمام نشده است کمی تامل بکنید نوبت آلترناتيو سکولار و دست در دست حزب دمکرات کردستان ايران هم ميرسد. حزب دمکرات کردستان ايران هم دگرانديش است نظرات آنها را هم بخواهيد در سامانه بگذارند
September 14, 2011 11:00:45 AM
---------------------------
حق
با درود
من بعنوان یک ایرانی و خواننده این سامانه مایلم اقلا یک سامانه باشد که در آن فقط مقالاتی درج شوند که محتویات آن نه به شعور خوانندگان فرهیخته توهین کند و نه خوانندگانی مثل من را به بیراهه هایی بکشاند که منافع ملی ایران را بخطر بیاندازد. اکثر ما منجمله خودم هنوز به آن درجه از آگاهی و سواد سیاسی لازم نرسیده ایم که وقتی کسانی با القاب دکتر و مهندس می نویسند را بزیر سئوال بکشیم و نقد و بررسی کنیم. متاسفانه این ها را همترازانشان بعلت تعارفات و مناسباتی که با آنها دارند نقد و بررسی نمی کنند تا امثال من هر دو طرف قضیه را ببینیم و قضاوت کنیم. این باعث سردرگمی و به بیراهه رفتن خیلی ها می شود و این یکی از مهمترین دلائل درجا زدن ماست. نقد و یررسی ای که من می کنم غیرحرفه ای است و بدین سبب آن وزنه ای که باید در مقابل نوری علاء ها و علیرضا نوری زاده ها باید باشد نیست. من خیلی دوست می داشتم اگر حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) خیلی نقد می نوشت چون متاسفانه ژورنالیست های حرفه ای ما که این باید کارشان باشد از زیر آن شانه خالی می کنند و خیال می کنند نقد از رژیم و تحلیل و تفسیر اخبار روزانه و پرداختن به تاریخ کارشان محدوده کاریشان است و نه نقد و تجزیه و تحلیل یکایک آپوزیسیون. یکی از همین ژورنالیست ها با پررویی تمام بمن گفت که ؛خودت برو این حزب و آن حزب و این شخصیت و آن شخصیت سیاسی را مورد سئوال قرار بده؛! وقتی هم که خودم در پای مقاله های آقای نوری علاء و علیرضا نوری زاده سئوالاتی می گذارم و یا نظرم را می نویسم این دکترها مرا در شان خود نمی بینند که پاسخم را بدهد. این در صورتی است که ادعای دمکراسی و حقوق بشر و عشق به هموطنشان را هم دارند! و این در صورتی است که در انگلیس وقتی یک حمال یا سوپر یا دکتر و معلم از فعالان سیاسی سئوالی می پرسد با کمال احترام به او پاسخ داده می شود.
اگر این حزب امکانات آنرا داشت که نقدهایش را از مقالات و گفته های دکترهای مدعی دمکراسی و حقوق بشری که به احدی جز صدای امریکا و بی بی سی فارسی پاسخگو نیستند، می نوشت آنهم بزبان ساده، در ارتقاء سواد سیاسی و گسترش فرهنگ سیاسی و دمکراسی می توانست موثر افتد. این اثر بیشتر می شد اگر اینطور که می بینم دیگر سایتها و رسانه ها بخصوص صدای امریکا و بی بی سی تحریمش نکرده بودند. کسی را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است! حسابهای دکترهایی مثل آقایان نوریزاده و نوری علاء اگر پاک بود نه واهمه ای از انتشار مقالاتشان در همه جا می بودند و نه از نقد و بررسی می ترسیدند و نه سئوالات امثال مرا بی پاسخ می گذاشتند. در ضمن چون ادعای دمکراسی و حقوق بشر هم دارند به اینکه چرا این حزب هیچ صدایی در رسانه های غربی ندارد ولی احزاب تروریستی مثل حزب دمکرات! کردستان دارند اعتراض می کردند. کی بود که گفت ؛می میرم تا مخالفم حرفش را بزند؛ دکارت؟ من حرفی دارم که این آقایان حرفشان را بزنند ولی چرا نمی میرند تا این حزب هم حرفش را در همان رسانه هایی بزند که به آنها بال و پر می دهند؟!
نقد هم که می کنیم با ما آقایان دکتر قهر می کنند! اگر ریگی به کفش نداشتند و اگر دمکرات و حقوق بشری بودند و اگر از بلوغ سیاسی برخوردار بودند که قهر نمی کردند بلکه درست برعکس عمل می کردند.
آقای مفتخمی گرامی، چند بار من از شما سئوالاتی کردم و شما به آن جواب دادید که حالا غم مرا می خورید! چند بار من در همین سامانه یک سری سئوال از جناب نوری علاء کردم و او بمن پاسخ داد که در صورت انتشار مقاله جدیدش هم امکان جوابی از او را می توان تصور کرد! من این سئوالات را در خبرنت هم می گذارم و او جواب نمی دهد. در بخش نظرات کیهان آنلاین هم برای جناب نوریزاده پرسشهایی گذاشته ام که به احدی پاسخگو نیست. در ضمن آقای شاهین نژاد نقدهایی از جناب نوری علاء کرده است که وی در پاسخ به آنها درمانده است و به ریاکاری متوسل شده است درست همان کاری که مذهبیون می کنند. آن مقاله جناب نوری علاء ؛گفتگوهای مشوش در کشوری چند ملیتی؛ از عنوانش پیداست که ارزش انتشار را نه در این سامانه و نه در خبرنت دارد بلکه جایش در سایت اخبارروز و عصرنو و سایت سکولاریسم کهنه و نو و پسا نوین خودش می باشد.
آقای مفتخمی گرامی که هرگز به سئوالات من پاسخ نداده اید، از شما خواهش می کنم که در بخش نظرات کیهان آنلاین و خبرنت بروید و از آقایان نوریزاده و نوری علاء بپرسید که چرا جواب مرا نمی دهند. اگر شما و دیگر نظردهندگان چنین کنید سپاسگزار خواهم شد. عجیب نیست که اینها برای جواب دادن به جمشید چالنگی و مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات! کردستان سر و دست می شکنند ولی بمن محل سگ هم نمی کنند!
پاینده ایران و ملت ایران
September 13, 2011 04:07:17 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود بر شما آقای مفخمی گرامی
همانطور که میدانید برای انتخاب یک مقاله در قسمت «از دیگران» باید حداقل ده مقاله مختلف را بخوانم. همه نوشتههای آقای نوریعلا را در چند هفته گذشته در سامانه حزب نگذاشتهام. از طرف شورای مرکزی حزب هم به من دستوری داده نشده است. آقای نوریعلا نوشتارهایش در چندین سایت مختلف درج میشود و خوانندگان خود را دارا می باشد. قبلا ایشان نوشتارهایش را برای من میفرستاد و اینک این کار را نمیکند. علت عدم درج نوشتارهای آقای نوریعلا در سایت حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) محتوای آن نوشتارها هستند و نه نویسنده نوشتار. استدلالهای ایشان آنچنان (در برخی از نوشتههایشان) بیمنطق و گاه مندرآوردی هستند که شایستگی درج شدن در سامانه حزب را پیدا نمیکند. برای مثال میتوان از «سکولار دموکراسی» نام برد. این یک بحث نظری میباشد که در عمل تاکنون در هیچ کشوری و هیچ زمانی تجربه نشده است. ایشان میخواهد طرفداران سکولار دموکراسی را جایگزین طبقه حاکم در جمهوریاسلامی کند «رهبرسازی برای آلترناتیوسازی» و دیگر هیج. البته این نظر شخصی من میباشد و میتواند با نظرات هموندان و شورای مرکزی حزب در تضاد باشد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
September 13, 2011 08:41:02 AM
---------------------------
مهدی مفخمی
دوست عزیز آقای بهمن خان زاهدی
حال که صحبت ازتوجه و مطالعه دقیق مقالات دگر اندیشان کردید بد نیست که یادآوری کنم که مدتی است که بر خلاف روش معمول مقالات آقای نوری علا را در سامانه حزب نمیبینم. البته میدانم که شما تمام مسئولیت را در این مورد به دوش ندارید شاید سیاست جدیدی است که توسط شورای مرکزی اتخاذ شده است. باید بگویم که اگر چنین است - با احترام به تصمیم این شورا - به نظر من سیاست مناسبی نیست و متاسفانه از منزلت سامانه میکاهد. بد نیست با توجه به سوالاتی که جناب "حق" از ایشان در این سایت کرده اند، برای رسیدن احیانا پاسخی به سوالات مذکور چندی هم که شده به درج مقالات ایشان اقدام بشود. ارادتمند
September 12, 2011 09:19:20 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر شما حق گرامی
این سایتهایی را که نام بردید مقالات آقای همایون را هم درج نمیکردند( کیهان آنلاین و خبرنت جدا هستند) چه برسد به نوشتارهای ما دانشآموزان وی. انتظاری هم نداریم که این کار را انجام دهند آنان تبلیغات خود را میکنند. به آزادی اعتقاد داشتن برای ما آسان است ولی برای دگراندیشان شاید عذاب باشد. صد البته ما این آزادی را داریم که در سایت حزب قسمتی به نام «از دیگران» داشته باشیم که واقعا از دیگران است.
ما به کثرتگرائی رسیدهایم آیا دگراندیشان ما هم به این مهم رسیدهاند؟
ما مقالات دگراندیشانمان را با دقت مطالعه میکنیم، آیا آنان هم این کار را انجام میدهند؟
این دو پرسش از شما نیست بلکه برای باز کردن صورت مسئله است.
شاد و پیروز باشید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
September 11, 2011 07:03:20 PM
---------------------------
حق
با درود
با درود و سپاس از آقای بهمن زاهدی بابت این مقاله بسیار عالی. ایکاش این مقاله را به کیهان آنلاین، خبرنت و اخبارروز، روز آنلاین و و و هم فرستاده بودید تا در برابر اینهمه مقالات منحرف کننده درباره آلترناتیوهایی موجود در مقابل جمهوری اسلامی، و مقالات آلترناتیو سازان فدرالیست نژاد زیبانی/فاشیستی روشنگری های لازم می شد. من نمی دانم که آیا این سایتها حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) را تحریم کرده اند یا نه و یا بنفع خود نمی دانند که مقالات شما و هموندانتان را منتشر کنند مبادا مردم آگاه شوند و نانشان را حسابی آجر کنند. اگر چنین است، من از این حزب درخواست می کنم که هر مقاله ای را که تاکنون نوشته و به دیگر سایت ها ارسال شده ولی از چاپ آنها خودداری شده است را در اختیار ما بگذارند و همه آگاه شوند که سانسور و تحریم تا چه حد در مورد این حزب انجام می گیرد. در ضمن می خواهم بدانم وقتیکه دیگران در مقالاتشان سخن بیجایی در مورد این حزب می نویسند، آیا در نشریه خود به این حزب فرصت پاسخگویی می دهند یا نه چون تا آنجا که من می دانم، این از اصول دمکراسی است که نشریات و رسانه های کشورهای لیبرال دمکرات غربی باید به آن پایبند باشند. رسانه ای که ادعای دمکراسی و حقوق بشر می کند موظف است پایبندی خود را به این اصول همواره نشان دهد.
آقای زاهدی گرامی، دیشب آقای فرید از تلویزیون پارس با من تماس گرفتند و از من خواستند که به برنامه یکشنبه (امروز) این کانال درباره گرد هم آمدن آپویسیون توجه کنم. ما با هم حدود ۱۰ یا ۱۵ دقیقه صحبت کردیم و بخشی از نقدهایم را درباره رسانه ها منجمله پارس کردم. به ایشان گفتم که هدف تلویزیون پارس چیست اگر اشاعه لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر نیست! اگر هست چرا اینهمه وقت صرف فردوسی خوانی آقای مشیری و صحبت از یعقوب لیث بوسیله آقای انقطاع و ..... می شود بجای آنکه به اصول دمکراسی که پایه اش منشور جهانی است بپردازند. گفتم که از ۳۰ ماده این منشور، در این سالها چند ماده را به مردم آموخته اند، هیچی. گفتم که آقای قائم مقامی هم در دام فدرالیست ها و ملت سازان افتاده است و به آغاز برنامه جمعه شب اخیر او توجه کنند. گقتم آپوزیسیونی مثل مجاهدین خلق یا حزب دمکرات! کردستان و و و که یک شاخه چریکی دارد را من هرگز بعنوان آپوزیسیون نخواهم پذیرفت. به او گفتم که مگر در امریکا دو حزب موجود شاخه چریکی دارند که ما در احزاب آپوزیسیون خود داشته باشیم، و اگر در امریکا حزب سومی سر درآورد که یک شاخه چریکی دارد آیا آنرا بعنوان یکی از آپوزیسیون قبول می کنند یا یک تروریست که باید با آن مبارزه شود. اگر امریکا احزاب و گروههای اینچنینی را نمی پذیرد و آنها را تروریست می شمارد چرا ما ملت ایران باید این همه حزب و گروه تروریستی را بپذیریم و آنها را نه تروریست بلکه دگراندیش بنامیم! حرفهای بسیار دیگری هم در شکایت از اوضاع موجود زدم و به ایشان گفتم که من یک جمهوریخواهم ولی اصول حزب مشروطه (لیبرال دمکرات) را قبول دارم و اصولی که من قبول دارم همانند این حزب است و شما با این حزب تماس گرفته تا بهتر شما را روشن کنند و معضلاتی که ما با فدرالیست ها و تجزیه طلبان داریم که تهدیدی جدی برای ایران هستند و از او خواستم برنامه نظرات شما بی بی سی فارسی را که به تجزیه طلبان بال و پر می دهد توجه کنند. من از آقایان سعید قائم مقامی و علیرضا نوریزاده به جهت پر و بال دادن هایشان به فدرالیست ها و تجزیه طلبان شکایت کردم.... فرید خان بمن گفتند که ایشان تحت تاثیر حرفهای من قرار گرفته اند و نت برداشته اند. ایشان بمن گفتند که پس از مکالمه تلفنی ما مستقیم به سراغ آقای شجره خواهند رفت و تمام نکاتی را که من گفتم را با ایشان در میان خواهند گذاشت. فرید خان از من خواستند که من شماره تلفن ایشان را داشته باشم و هر موقع که ضروری دیدم با ایشان مستقیم تماس بگیرم. منهم شماره او را دارم.
همه اینها را گفتم تا شما و این حزب بدانید که اگر تلویزیون پارس با شما تماس گرفتند، شما و این حزب نماینده نظرات من در مورد اصول لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر، و همانطور نظرات شما درباره فدرالیست های ریز و درشت و ماهیت آنها هستید چه به لحاظ عقیدتی و چه به لحاظ ماهیت تروریستی خشونت طلب آنها که هرگز برای ایران دمکراسی و حقوق بشر نخواهد آورد. اگر شما هم خواستید با تلویزیون پارس تماس بگیرید با ذکر آنچه بین من و فرید خان گفته شد کافی خواهد بود تا آنها بدانند که من همان ؛آقای حق؛ ای هستم که فرید خان با او سخن گفت. قبل از ارسال این نظر هیچکس دیگری نمی توانست بداند که بین من و فرید خان چه گذشت، همین سندیت کافیست.
ارادتمند حق
***********************
با درود خدمت هموطنان ایران پرست،
آقای نوری علاء در خبرنت مقاله ای منتشر کرده اند با عنوان ؛جایگاه اصلاح طلبی اسلامی در علوم سیاسی؛ http://www.khabarnet.info/index.php/article/politic/58-politic/5551--l--r---.html
من طبق معمول به محض انتشار هر مقاله ای از ایشان، چند سئوالی را با او مطرح کرده ام که مایلم شما عزیزان هم بدانید و اگر پاسخ درست به آنها را می دانید با من در میان بگذارید. سپاسگزار خواهم شد. تجربه بمن ثابت کرده است که آقای نوری علاء هیچ علاقه ای به من و سئوالات من ندارد ولی تا دلتان بخواهد به تجزیه طلبان ارادت دارند.
؛جناب نوری علاء محترم،
لطفا مقاله ای در باره:-
1. تفاوت بین سکولار دمکراسی و لیبرال دمکراسی،؛
2. تفاوت بین سکولار دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر
3. نمونه از همه اینها در کشورهای موجود در جهان چه در گذشته و چه حالا
ارائه بفرمایید تا ما بطور ملموس با استفاده از نمونه کشورهایی که ذکر می کنید، تصویری از آن چیزی که شما و همفکرانتان برای ایران در آینده می خواهیم ترسیم کنیم. بدون دادن نمونه از کشورهای مورد نظر شما، ما قدر به مقایسه بین آنچه شما می خواهید با جمهوری اسلامی نخواهیم بود. ملت ایران در سال 57 نمی دانست جمهوری اسلامی یعنی چه و هیچ روشنفکری به مردم در آنزمان نگفت که جمهوری اسلامی برای اولین بار در ایران تجربه خواهد شد و مردم موشهای آزمایشگاهی انقلابیون خواهیم شد. حال شما از نظامی جایگزین جمهوری اسلامی سخن می گویید بدون آنکه نمونه ای از آن در جهان واقعا موجود ارائه داده باشید. ما از کجا بدانیم که نظامی که شما تبلیغ می کنید، ما را به دوباره به موشهای آزمایشگاهی شما و همفکرانتان تبدیل نخواهد کرد؟
اگر مقاله یا مقاله هایی در رابطه با آنچه در بالا آمد قبلا نوشته اید، لطفا آدرس آنها را ارائه بفرمایید.
من خواستار یک نظام لیبرال دمکرات مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر در ایران هستم. نمونه کشورهایی که در جهان واقعا موجود با این سیستم اداره می شوند را می توانم نام ببرم. سوئد، نروژ، امریکا، انگلیس، فرانسه، ژاپن، اسرائیل، آلمان، کانادا، استرالیا، جمهوری چک، لهستان و و و. شما هم لطف بفرمایید چند کشور را که در آن نظام مورد علاقه شما در آنها برقرار است بما نشان دهید. من می دانم نظام جمهوری اسلامی و نظام لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر یعنی چه چون با پوست و گوشت و استخوانهایم هر دو را لمس کرده ام و تفاوتها را بین ایندو برای خودم می شناسم. ولی من نمی دانم نظام سکولار دمکرات شما را در کجای دنیا می توانم به همان میزان دو نظام لمس کنم.
در عرض 2 سال اخیر، در سایت های مختلفی که مقاله های شما را دیده ام و سئوالاتم را در رابطه با مقالات تان مطرح کرده ام، شما تا بحال حتی به یکی از سئوالات من جواب نداده اید. در سایت خودتان هم که بخش نظرات نمی گذارید تا خوانندگان با هم درباره مقالات شما تبادل نظر کنند و یا شما را مجاب کند که در برابر آنچه می نویسید پاسخگو کند. شفافیت و پاسخگویی مهمترین ارکان دمکراسی هستند ولی شما آنرا رعایت نمی کنید ولی مرتب از دمکراسی دم می زنید. آیا سکولار دمکراسی ای که شما مبلغ آن هستید یعنی پاسخگو نبودن به مخاطبان و ارباب رجوع!
با تشکر
پاینده ایران ملت ایران
***********************
آقای زاهدی درست می گویند، فدرالیسم آلترناتیو نیست. منهم بشما بگویم ناصر خان گرامی، فدرالیسم نه تنها یکی از اصول یا فروع دمکراسی نیست بلکه کوچکترین ارتباطی با دمکراسی ندارد وگرنه انگلستان و فرانسه که فدرال نیستند را نمی شد کشورهای لیبرال دمکرات مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر بحساب آورد. پیروز باشد.
September 11, 2011 05:37:12 PM
---------------------------
مهدی مفخمی
جای خوشوقتی است که بلاخره آلترناتیو سازی با بار مثبت در نوشتاری از هموندان آمده است. لازم دیدم که حاشیه ای بگذارم بر پاراگراف آخر مقاله راجع به آلترناتیوی که زیر سایه و انتخاب دولت های بیگانه نباشد. دوستان ، در شرائط و محیط های آزادی که خوشبختانه اکثر ما در آن به سر میبریم امکان نشست و همیاری با دیگرنحله های فکری، البته با چشمانی باز و البته بدون حب وبغض و البته در شرائط کامپرومایزو داد وستد قابل قبول وجود دارد. به هوش باشیم که با وقت گذرانی و احیانا خود محوری ها و بدبینی های بی مورد اگر این کار را هر چه زودتر به سرانجام نرسانیم ، در شرائطی بحرانی که هر لحظه ممکن است بر کشورمان مستولی شود ممکن است که در زیر سایه و نفوذ بیگانگان و در راهروهای وزارتخانه های خارجه آنان مجبور به گرد همائی شویم. تا چه قبول افتد. ارادتمند
September 11, 2011 05:12:38 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود به ناصر گرامی
ما همگی نظرات متفاوتی داریم، ولی میتوانیم نظراتمان را حتا اگر اشتباه هستند بیان کنیم. با گفتگو به راه حلی منطقی خواهیم رسید.
فدرالیسم آلترناتیو نیست بلکه در وحله اول یک واژه نظریست. فدرالیسم سیاست امروزی غرب برای زیر کنترل گرفتن مناطق حاد و پر منفعت جهان میباشد.
برای مثال هر وقتیکه که قهوهای در یک مغازه زنجیرهای "ساباک" در اروپا و امریکا مینوشید استفادهاش را یک خواننده زن امریکایی میبرد و در افریقا یک کشور فقیر قهوه فروش به همین جهت حکومتش فدرال شده.
در باره چپ ایران باید اضافه کنم که:" آن چپ که خود را ایرانی نداند را در جمعبندی خودم رعایت نکردم". منظور من چپهای ایرانی میباشند و نه چپهای جهانوطنی.
ارادتمند
بهمن زاهدی
September 08, 2011 05:04:59 PM
---------------------------
ناصر
این مقاله در مورد همه الترناتیوها سخن گفت به غیر از فدرالیسم.
البته من بخشی که در مورد چپ ها و مجاهدین خلق بود را قبول ندارم.
September 08, 2011 02:25:39 AM
---------------------------
|