خشونت انقلابی و كشتار مخالفان، سابقهای هم پای شكلگیری جمهوریاسلامی دارد؛ در فردای جابجایی قدرت سیاسی در زمستان سال 1357، اعدامهای دستهجمعی در پشت بام محل اقامت خمینی شروع و انجام میشد؛ اعدامهایی راهگشای كشتارهای بعدی و سندی بر بیحرمتی جان و حق زندگی انسانها و تائیدی بر واقعیت ماهوی انقلابیون. تا دههای دیگر، بیشترینه مخالفان رژیم انقلابی، به دست پاسداران انقلاب در میدانهای تیر زندانها، نمایش مرگ را بازی گردانده بودند؛ هم زمان، چوبههایدار در میادین عمومی شهرها بر پا و انسانها، به عناوین مختلف، در میان چشمان ناباور شهروندان طناب در گردن، زندگی را بدرود میگفتند؛ دهه اول سیطره جمهوریاسلامی كه به درستی دهه كشتارهای جمعی خوانده شده، در تابستان 1367 به اوج خود رسید و انقلابیون حاكم با اعدامهای هیستریك و عصبیت اعتقادی، فاجعه ملی را در تاریخ خونبار خود به ثبت رساندند؛ نمایش مرگ جمهوریاسلامی از همان دوران تا به امروز، این سنت مقدس را پاس داشته و سه دههای از حاكمیت ضدانسانی و نامشروعش، صدرنشینی كشورهای دارای حجم فزاینده اعدامیان را بر تارك سیاه خود نشانده است؛ دریغا از سرزمینی كه بنیان با نیك پنداری، نیك كرداری و نیك اندیشی گذاشته شد و در تلاطم تاریخ دگرگون شوندهاش، در مسلخ خشونت اسلامیان فرو برد و نظاره گر به خون آغشته شدن فرزندان ایران زمین، راه به تأسف و شرمندگی كشید. جمهوریاسلامی چنان بر طبل خشونت و كشتار مینوازد كه از آن نفرت و كینه برمیخیزد و خشونت رسمی است كه خشونت غیررسمی را تدارك میبیند و بر جان انسانها، ارزانترین قیمت را در چرخه خشونت در خشونت معامله میكند.
خشونت عریان، هر خشونتی عریان است، كه رژیم جمهوریاسلامی با آن همبستگی اعتقادی و سیاسی دارد، باعث ناهنجاری روانی جامعه و به هم ریختگی حدود زندگی و مرگ میشود و آن زمان كه مجرمی در انظار عمومی طنابدار بر گردن رو به سوی مرگ میرود، ناظران حاضر در پای اعدام شونده هم اپیدمی مرگ و كشتن را به پستوی ذهن و منش اجتماعی و اخلاقی خود دعوت میكنند؛ عقبه خشونت انقلابی و كشتار ضدانسانی رژیم، در تبلیغات مندرس و خرافهای دارد كه مدارس، كنشهای انتظامی، آموزههای دینی و رسانههای جمعی دولتی بر آن میتازند و در زمانه علم و دانش، به بازگشایی موهومات برزخی و قیامت نادیده، الگوی كشتار غیرخودی را به ضدفرهنگی همگانی تبدیل میكنند؛ نمادی از اثرات این تبلیغات، خودكشی دو نوجوانی است كه به خیال دستیابی به حیات برزخی، بر عمر ناكرده خویش بطلان كشیدند؛ توابع خشونت رسمی حاكمیت، از مجادلات سیاسی گذشته و در پشتوانه دینی و اخلاقی، ره به انتقامگیری شخصی و منفعتی مردمان از همدیگر میبرد، در اتهام بندی به هم نوعان، آوردن دعاوی قبیلهای و اعتقادی به تأكید جمهوریاسلامی و همراهی قوه ضدانسانی قضائیهاش، آزادی عمل قوه مجریهاش و صحهگذاری قوه مقننهاش، همگی تهی از واقعیت و عاری از حقیقت جداانگاری قوای حكومتی، در رهآوردهای مذهبی و ستادن حق جان و مال و آزادی از دیگران به پشتوانه اوباشان اسلامی؛ این همه چهره واقعیتی است كه سه دههای پیش، جمهوریاسلامی آغازگر آن در ایران به اشغال درآمده بشمار میرود.
قلم شرمنده میشود در نمایانسازی دستگاه مرگ جمهوریاسلامی، از كمیت و اعداد بنویسد؛ واقعیتی كه نمیتوان آن را نادیده گرفت. با این حال در دو سال گذشته این ماشین خشونتپرور، بیش از گذشته تیغ به جان و زندگی ایرانیان كشیده و هفتهای نیست كه فرزندان این مرزوبوم به چوبههایدار داخل زندان و میدان شهر سپرده نشوند، تردیدی نیست كه با بودن جمهوریاسلامی، خشونت در تمامی اشكال و انواع آن از جامعه ایرانی پاك نشده و ایرانیان هر لحظه و هر روز، به بهانههای واهی، پذیرای صحنههای نمایش مرگ جمهوریاسلامی خواهند بود؛ تنها راه خلاصی از نمایش مرگ در حوزه عمومی و حریم خصوصی ایرانیان، سرنگونی جمهوریاسلامی و بستن دفتر ننگآور خشونت به هر عنوان و با هر حربهای با استقرار نظام دموكراتیك ملی در ایران زمین است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|