بالاخره قذافی را زدند. در این که او دیکتاتور بود شکی نیست. اما بیله دیگ بیله چغندر. آن مردم لیبی این رهبر را هم میطلبید. آینده نشان میدهد که «دمکراسی» تا چه حد در میان این مردم ریشه خواهد دوانید. فعلا که اسلامیون بر تلویزیون و نیز جامعه تسلطی بیش از پیش یافتهاند.
لیبی پس از قذافی جولانگاه اسلامیون خواهد بود. این نیروها از همین اکنون زنستیزی خود را نشان میدهند و میروند که زنانی را که قذافی آزاد کرده بود به پستوها بفرستند. قذافی برای مردم لیبی با ساختار قبیلهای و عقبمانده رهبر مناسبی بود. در طی حکومت چهل ساله او مردم از رفاه بالایی برخوردار بودند. اشکالی نداشت اگر دمکراسی بیست سالی عقب میافتاد. مشکل غرب دمکراسی نبود اگرنه عربستان و ایران باید قبل از لیبی تنبیه میشدند. دو سال قبل قذافی ضمن انتقاد از غرب منشور سازمان ملل را پاره کرد و دشمنی غرب را برانگیخت.
رب باید بداند که منابعی بر منابع بیشمار تروریستهای اسلامی اضافه کرده است. هم صدام حسین و هم قذافی به غرب بیشتر نزدیک بودند تا جانشینانشان.
هشدار به رهبران جمهوریاسلامی
آیا زدن قذافی در کنار سایر رهبران قبلی که توسط غرب زده شدند میتواند هشداری به رهبران ایران محسوب شود؟ با توجه به گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران و نیز تشرهایی که به جمهوریاسلامی در رابطه با تسلیحات هستهای میزنند و این تهدیدات روز به روز رنگ و بوی جدیتری میگیرد... پاسخ میتواند آری باشد.
اما در این میان کلاهی برای مردم ایران دوخته نمیشود. فراموش نکنیم که در لیبی و تونس و مصر این مردم بودند که اول به خیابانها ریختند و سپس کشورهای غربی به کمک آمدند. چنانچه غرب تصمیم به حمله نظامی به ایران بگیرد، بدون مردم در خیابانها این حمله به حملات هوایی با حضور هزاران موشک کروز و نیز بمباران هوایی محدود خواهد شد و غرب به هدفش خواهد رسید. یعنی جمهوریاسلامی زمینگیر خواهد شد و دههها طول خواهد کشید که زخمهایش را بلیسد و نفسی تازه کند. در این میان مردم ما رنج و آسیب بسیار خواهند دید که این یکی را مطمئن باشید که غرب مشکل خود نمیداند. مگر آنکه مردم نیز همتی بکنند.
امید من این است که هرگز چنین روزی پیش نیاید اما روزگار امروز چندان امیدی به من نمیدهد. نسلهای آینده نسلهای امروز را بخاطر نشستن و تماشا کردن نخواهند بخشید. ما ایرانیان چه در داخل و چه خارج، فقط به اختلافاتمان میپردازیم و بجز تماشا کردن کاری نمیکنیم.
شادروان داریوش همایون تعریف میکرد که در جلسهای سخنرانی داشت که «دوستان» جبهه ملی هم حضور داشتند. او به اختلافات مابین اشاره کرد و اینکه پرداختن به این اختلافات تاریخی کار کتابها و استادان تاریخ است و ما نباید این بحثها را ادامه دهیم و از اصل مبارزه غافل بمانیم. او در این جلسه خطاب به حضار گفته بود که آنقدر ما این بحثهای نالازم و وقت هدر دهنده را ادامه میدهیم که فاصله مابین ما با جسدهای یکایکمان که عمرمان به پایان میرسد پر شود. و بعد با شیطنت و خنده میگفت وقتی این حرف را میزدم دستم را بطرف یکی از سپیدمویان جبهه ملی گرفته بودم و طرف سخت تکان خورد تو گویی همین فردا نوبت اوست!
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود خدمت هم میهنانم
آقای ساسان بهمن آبادی گرامی، برداشت من از بیانیه حزب مشروطه (لیبرال دمکرات) در رابطه با لیبی و قذافی با برداشت شما متفاوت است. این بیانیه بدرستی هم رژیم قذافی را مردود دانسته که باید می رفت و هم برای پیروزی انقلاب لیبی شرط و شروط گذاشته است که بدون برقراری یک نظام دمکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر این کشور آینده ای نخواهد داشت. بیرون کردن یک نظام آنهم با کمک "بشر دوستانه ناتو" خیلی آسان است ولی جایگزین کردن آن با یک نظام لیبرال دمکراتیک که ضامن امنیت، آزادی، رفاه و پیشرفت یک کشورست که پیروزی یک انقلاب محسوب می شود. بنابراین، من هیچ مشکلی با بیانیه این حزب نمی بینم چون هم هشدار لازم برای ملت لیبی در آن هست و هم راه حل برای جلوگیری از به بیراهه رفتن انقلاب ملت لیبی. در ضمن من با برآورد آقای منوچهر یزدی که شما در نظرتان آوردید کاملا موافقم. دیدیم که قذافی و پسر و 52 نفر از یاران ایندو را به چه وضع وحشیانه ای کشتند که ما را به یاد کشتارهای وحشیانه اول "انقلاب شکوهمند" 57 می اندازد. هر تغییر و انقلابی که اینچنین آغازی داشته باشد راه را در رسیدن به دمکراسی و حقوق بشر و امنیت و رفاه و پیشرفت در کشورها مسدود می کند. اینرا کشورهای ناتو خیلی بهتر از ما می دانند و برای فریبکاری این انقلاب ها در کشورهای عربی را بهار عربی نامگذاری کرده اند. با فریب سمی را بعنوان دارو به خورد ملتهایی می دهند که هنوز به بلوغ سیاسی نرسیده اند و بازیهای سیاسی چپاولگران بین المللی را نمی شناسند. این با کلاهبرداری و شیادی هیچ تفاوتی نمی کند ولی خب اینرا بعنوان حفظ منافع ملی خودشان توجیح می کنند و در حفظ این منافع وجدان و اخلاق را سدهایی برای خود می بینند که قرنهاست که شکسته اند. تا ما ملت های جهان سوم ماهیت غرب را که در حفظ منافع ملی شان نشناسیم همچنان درجا خواهیم زد و قادر نخواهیم بود با آنها وارد معاملات و تعامل های پایاپای شویم. شرط اول وارد شدن به معاملات و تعامل پایاپای با اینها پی بردن سرآمدان و روشنفکران یک ملت به ارزشهای لیبرال دمکراتیک و انتقال آن به ملت شان است. فقر ما در اینجاست و حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) اینراه را برای ملت ایران باز کرده است و در اینمورد انحصار طلب نیست چون قبل از منافع خودش منافع ملی ایران را در نظر گرفته است درست مثل همه احزاب و تشکلات سیاسی و مدنی در کشورهای لیبرال دمکرات غربی. این حزب جوان است و بی شک مثل هر حزب دیگری اشتباهاتی کرده و خواهد کرد ولی حسن اش در آنست که زود به اشتباهات خود پی می برد و آنها را ترمیم می کند. خوشبختانه تا حالا اشتباهات فاحش نکرده است. در مورد این بیانیه من اشتباهی در آن نمی بینم. تندرست و پیروز باشید. با سپاس حق
پاینده ایران و ملت ایران
October 29, 2011 12:19:48 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
به بهانه این نوشتار تعجبم را از بیانیه حزب مشروطه درباره سقوط قذافی بیان می کنم. طبق سطرهای آغازین این نوشتار که منطقی هم می نماید، سقوط حکومت قذافی لزوما به معنی بهبود اوضاع لیبی نیست و اتفاقاً وخامت بیشتر وضع زندگی مردم محتمل تر است.
در تونس و مصر که چند ماهی می شود که انقلاب ادعایی شان را به پیروزی رسانده اند، هنوز مهمترین حرکت اجتماعی، برگزاری نماز جماعت دسته جمعی در وسط میدانها و خیابانهاست.
در هیچیک از این کشورها، هیچ زیربنای حزبی و هیچ تشکیلات منسجم سیاسی وجود ندارد، مگر گروههای اسلامی و چنین آشفتگی هایی تنها و تنها به شکلگیری دولتهای اسلامی در همه این کشورها خواهد انجامید.
در این میان جایی برای شادباش به مردم لیبی دیده نمی شود. روندی که به تغییر حکومتهای تونس، مصر و لیبی انجامید همانندی های فراوانی با روند واقعه ۲۲ بهمن ۵۷ دارد.
برخلاف بیانیه حزب مشروطه، گمان می رود صرف خواست مردم منتهی به سقوط قذافی نشد، چرا که خواست مردم ماههاست که در بحرین کمترین نتیجه ای نداشته است. براستی صرفاً بخاطر تجمع چند روزه در میدان التحریر، مبارک سرنگون شد؟ قطعاً اینگونه نیست.
اگر اجازه باشد در اینباره چکیده ای از دیدگاه آقای منوچهر یزدی - سخنگوی حزب پان ایرانیست - را نقل می کنم:
آنچه که در تونس و مصر و لیبی و یمن و سوریه میگذرد هرگز یک بهار عربی نیست، مردم خاورمیانه از حضور رهبران نالایق، فاسد و دیکتاتور خشمگین و خسته اند ولی فاقد نهادهای دموکراتیک و احزاب و بینش سیاسی هستند؛ آنان به اغتشاش و شورش علیه رهبران شان ترغیب میشوند و به خیابانها میریزند؛ هنگامی که حکومتی را سرنگون میکنند تازه به چاره جویی میپردازند که حال باید چه کنیم؟ اینجاست که سر و کله سیاستهای گوناگون برای غارت آن کشور ظاهر میشوند تا با دستور العملی جدید، چهره ای تازه ولی وابسته و اجیر را به مردم آن سامان تحمیل نمایند.
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
October 29, 2011 10:18:04 AM
---------------------------
حق
با درود به هموطنانم
گروهای گوناگونی که به یمن ناتو و قذافی سلاح دست یافتند حالا حالاها سلاح های خود را تسلیم حکومت نوین نخواهند کرد و هر کدام منافع خود را دنبال خواهد کرد که نتیجه ای بجز جنگهای داخلی و نا امنی بدنبال نخواهد داشت. در چنین وضعیتی باز سازی کشور به عقب خواهد افتاد و هیچ سرمایه گذار عاقلی در لیبی سرمایه گذاری نخواهد کرد. فرار سرمایه های مادی و فرار مغزها اگر آغاز نشده بزودی آغاز خواهد شد. این تازه اول بدبختی های لیبی خواهد بود. هیچ کشوری با وجود گروهها و احزاب مسلح به امنیت و آزادی و رفاه نرسیده است. برای همینست که می گویم که خلع سلاح گروهها و احزابی مثل مجاهدین خلق و حزب دمکرات! کردستان و و و شرط اول قبل از فروپاشی ج.ا است و اینکه جبهه سرنگونی ما باید خود را از این عناصر بدور نگه دارد. بگذارید انها جبهه سرنگونی خودشان را درست کنند. انوقت خواهید دید که ملت ایران کدامیک از ایندو را تقویت یا تضعیف خواهند کرد. باید تکلیف خود را با اینها از حالا روشن کرد همانطور که تکلیف مان را به ج.ا کهریزکی روشن کرده ایم.
پاینده ایران و ملت ایران
October 22, 2011 05:43:59 PM
---------------------------
ایرانی
صحنه به سرعت می چرخد, وحوش نشو و نما می کنند. فریادهایی کینه توزانه, خدایی را به بزرگی یاد می کند ناشناخته. طفیلی سرگردان درمیان وحوش به هر سو کشیده می شود. مشت, لگد,چک. به چه می اندیشد؟ طنین این فریادهای حق به جانب در آن سر زخمی چگونه شنیده می شود؟ آیا شنیده می شود؟ گوش های سایر دیکتاتوران؟ طنین ضدهوایی. گلوله های هوایی نغمه مرگ ساز می کند و آن کینه توز خدای بزرگش را بلندتر می خواند!. دوباره آهنگ ضرب و شتم. گلوله ها همچنان می نوازند, دستی بر پیشانی برای پاک کردن خون و عرق, نگاهی سرد و مضطرب بر آن. ضربه ای از پشت سر, سر زخمی لحظه ای به جلو خم می شود. نگاه کشتگانی در پس این سر زخمی, کشتگانی به ناحق کشته شده, پدرانی, مادرانی, جوانانی. پدرانی, مادرانی و فرزندانی چشم به راه. آنان که دیگر نمی آیند و معلوم نیست در کجا خفته اند. از ماشین به پایین. تصویری ریش دار و کریه المنظر, فیلمبردار. دویدن و دواندن به سوی حاشیه جاده. لحظه ای بعد کشیده شدن طفیلی خونین برزمین, اینبار کشته, خاموش تا راز کسان نگوید. ردی از خون برزمین, طفیلی لگد کوب شده, صورتی مرگ زده, چشمانی نیمه باز, ریشی که در زمان حیات مضحک می نمود, لحظه ای نوری شدید بر صورتی زخمی, دستانی آلوده که دیگر بی اراده آدم کش, بر زمین کشیده می شود. آمبولانس, پارچه ای سفید, جای گلوله, تاوان زخم های سالیان بر پیکر مادران داغ دیده. خون, عرق, مرگ, تهوء, سارتر. پایانی به وسعت جنایاتی چهل و چند ساله, وحوشی که تاوان چهار دهه را در چهار دقیقه بازمی ستانند, کدام وحشی ترند؟. صورتی دیگر, همانقدر کریه, شورایی در طرابلس, همکاران جدیدا" دموکرات سابق تفیلی. چرخ دنده, نمایشنامه, سارتر. و پایان.
هرکس این نوشته را بخواند, خواهد گفت, آنتوان روکانتن این را نوشته است. مرد مو سرخی که توی کافه ها ول می گشت.
October 22, 2011 12:54:49 PM
---------------------------
کاوه یزدانی
درود بر آقای محسن کُردی گرامی
آقای کُردی عزیز وگرامی، شنیده اید که می گویند.
آب در کوره وما تشنه لبان می گردیم...
اگر اشتباه نکنم ،مدت هاست جنابعالی کمتر از گذشته می نویسید، یا من کمتر نوشته های جنابعالی را می خوانم. دلیلش هم انبوه حوادث نگران کننده بیشمار می باشد. امّا این مقاله جنابعالی، نه تنها دوران غیبت تان را جبران کرد، بلکه تا زمانی که بحث های نا لازم وحاشیه ای در بین ایرانیان مخالف رژیم ادامه داشته باشد، نیز کافی وپُر محتوا وحقیت امر نیز می باشد. در اینجا ضمن سپاسگزاری از جناب عالی از فرصت استفاده می کنم ویاد آقای دکتر داریوش همایون را گرامی میدارم. روانش شاد باد. به گفته آقای همایون
تنها راه دمکراسی لیبرال است.
او در این جلسه خطاب به حضار گفته بود که آنقدر ما این بحثهای نالازم و وقت هدر دهنده را ادامه میدهیم که فاصله مابین ما با جسدهای یکایکمان که عمرمان به پایان میرسد پر شود
زنده یاد آقای دکتر داریوش همایون.
با احترام
کاوه یزدانی
October 22, 2011 10:32:39 AM
---------------------------
|