به تازهگی صداهایی از همگرایی سیاسی و مبارزاتی میان بخش عمدهای از اپوزیسیون ایران شنیده میشود، صداهایی كه از نوسازی فرهنگ سیاسی ایران در راستای محوریت گفتمان دموكراسی و فراتر از محدود دیده شدن منافع گروهی و حزبی گذشته و ضرورت تأمین و حفاظت از منافع ملی ایران زمین را با سنجش خردمندانه دیروز و همراه با واقعیات زمانه امرزو، در دستور كار خود قرار داده است، اتحاد و همگرایی در سرنگونی جمهوریاسلامی و ایجاد نظام سیاسی دموكراتیك در ایران آزاد فردا، بدون این كه شكل و صورت آن در اولویت قرار گیرد، محور اصلی گفتمان همگرایی در بین اهالی اپوزیسیون ایران بشمار میرود.
بخش خردمند و واقعگرای اپوزیسیون ایران به درستی در دوران پساجداانگاری چپ-راست كه در دنیای واقعی سیاست جهانی جریان دارد، روزآمد بودن خود را نمایان ساخته و منفعت ملی را به جای منفعت شخصی و گروهی اولویت داده و جریانهای همگرای اپوزیسیون ایران در سیر تحولی مفاهیم و واژگان سیاسی، در مدرنسازی اندیشهسیاسی به ایدهها و كنشهای همگرایانه دست یافته است.
طیفی كه در اپوزیسیون ایران با تكیه بر واگرایی به میراث مانده از فراروایتهای ایدئولوژیك دوران سپری كرده، بر آموزههای تكروانه مشغول است، نه تحول اندیشههای سیاسی را تجربه كرده است و نه از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی ایران و تمدن مدرن بهرهای گرفته است، در نزد اینان كه گروكشیهای پیشین تاریخی اهمیت دارد، دموكراسی در محوریت عملی و نظریاش ارزشی ندارد و تسویه حسابهای حزبی و تشكیلاتی عرصه را بر دریافت دگردیسی فرهنگ سیاسی ایران تنگ كرده و مانده در دوران كودكی، اصالت و اصلیت وجودی اپوزیسیون را نه در ایجاد دموكراسی در ایران بر پایه همگرایی، بلكه در ایجاد انقلاب منحصرانه و تن دادن به شرایط موجود در راستگروی یا آستانه بوس بیگانگان و یا اختراع انقلابیگری خشونتطلبانه، در چپراهه را در دستور كار خود قرار داده است.
همگرایی را در بخشی از اپوزیسیون میتوان در مراسم درگذشت زنده یادان داریوش همایون و مهرداد مشایخی دید كه بیتردید در راهسپاری با اندیشههای این بزرگان فرهنگ سیاسی و دموكراتیك ایران و گسترش دموكراسی به دیگر ایدههای مبارزاتی و سیاسی، حامل پیامی نوین در سیاست ایران معنا و مفهوم پیدا میكند.
تاریخ فرصتی دیگر برای اپوزیسیون ایران فراهم ساخته است تا با خردمندی و حول محور سرنگونی نظام جمهوریاسلامی و برپایی نظام سكولار دموكراتیك در ایران زمین، از میان ایدههای نابخردانه و واگرایی كه در آموزههای جداییطلبانه و ایدئولوژیك دیدن سیاست و فرهنگ ایران زمین به عرصه میرسند و پای بیگانه را به كشور باز و سرنوشتی خانمان برانداز را به جای براندازی رژیم جمهوریاسلامی مینشاند، خردمندی نوین سیاسی را در پیوند با سیاستمدرن ایرانگرا، دموكراتیك و برابرخواه به محك آزمون و تجربه بگذارد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم،
درودی ویژه به شما آقای آریا پارسی و سپاس از پاسخ شما. هموطن گرامی من، حساسیت ویژه خود را نسبت به "سکولار دمکراسی" که در ویکی پدیا یافت نمی شود نمی توانم کنار بگذارم چون تجزیه طلبان مسلح و غیر مسلح و حامیانشان مثل نوری علاء ها شیفته بکار بردن آن هستند تا خاک بر چشم مردم بپاشند تا به هدفهای ایران بر باد ده خود برسند. نظام چین و کره شمالی و کوبا خود را هم سکولار و هم بقول خودشان دمکرات هستند. دمکراسی خود را در حفظ منافع اکثریت جامعه که کارگر/پرولتاریا است توجیح می کنند و هر نوایی که مخالف این تعریف آنها از دمکراسی باشد را خفه می کنند. این نوع دمکراسی در دانشنامه ها دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت تعریف شده است. اگر هم این نوع دیکتاتوری در آغاز یک نظام از رای اکثریت برخوردار شده باشد و در طی زمان همان اکثریت به اقلیت تبدیل شده باشد باز نظام با وقاحت با حکم اینکه اکثریت جامعه را طبقه کارگر تشکیل می دهد و یک نظام دمکراتیک موظف است که از منافع این طبقه پشتیبانی کند خود را با این توجیح به کل ملت بزور هم که شده تحمیل می کند. این یعنی همان نظامی که زمانی با رای اکثریت دیکتاتوری اکثریت را بنا نهاد و نامش را هم دمکراسی گذاشت حالا که رای اکثریت را ندارد به دیکتاتوری اقلیت بر اکثریت تبدیل شده است. اگر در آغاز نقض حقوق اقلیت را بنام دمکراسی زیر پا له و لورده می کرد حالا بنام دمکراسی قیم مابانه اش برای بقایش به نقض حقوق اکثریت می پردازد. تبعیض/خودی و ناخودی کردن مردم از اصول نظامهایی است که خود را سکولار و دمکرات به خورد ملت ها یشان و جهان می دهند. ملتهای آزاد جهان اول گول این سکولار - دمکرات ها را نمی خورند و برای همینست که حساب خود را با لیبرال دمکرات نامیدن خود و با گنجاندن 30 ماده منشور جهانی حقوق بشر و اجرای کامل آن خود را از سکولار-دمکرات ها جدا می کنند. سکولار-دمکرات های ایرانی از تجزیه طلبان مسلح و غیر مسلح گرفته تا حامیانشان مثل نوری علاء ها تفاوت بین خود و ما لیبرال دمکرات ها را خوب می دانند و برای همین است که هرگز با لیبرال دمکرات ها متحد نخواهند شد مگر آنکه لیبرال دمکرات ها بپذیرند که ایران کشوری "کثیرالمله" است و اینکه ایران پسا این رژیم کهریزکی باید بوسیله یک سیتسم فدرال فاشیستی آب و خاک و مردمش از هم جدا شوند. با سکولار-دمکراسی شان می توانند به این هدفهای ایران بر باد ده خود برسند ولی با استقرار یک نظام لیبرال دمکرات مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر نمی توانند. از آنجا هم که خوب می دانند که در فضای باز سیاسی در ایران که بتوان سکولار-دمکراسی آنها را در عرصه باز سیاسی و اقتصادی به چالش کشید که در آن حتما خواهند باخت حاضر نیستند این بحث ها در ایرانی آزاد در بگیرد و از حالا بدور از چشم ملت ایران و آگاهی ملت می خواهند با کسان معامله و گروکشی کنند و نه با ملت. بنابراین، هدف های اینها برای ایران همه چیز است بجز رای اکثریت با حفظ حقوق اقلیت که جان مایه ی لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی برای ایران است چون این دمکراسی واقعی است که نه تمامیت ارضی ایران را وارد بحث می کند و نه "چند ملت و ملیتی" بودن ساکنان ایران را. بخاطر همین است که نوری علاء ها و تجزیه طلبان سکولاردمکراسی را علم کرده اند که در ویکی پدیا پیدا نمی شود. و بخاطر همینست که سوسیال دمکراسی و لیبرال دمکراسی برایشان حکم جن و بسم الله را دارد. افزودن دیر هنگام منشور جهانی حقوق بشر تحت نام ناشناخته "ایران بی تبعیض" هم بخاطر فشاری بوده است که دیگران به آنها آوردند چون توجیحی برایش نداشتند و اینکه تشت رسوایی شان از بام می افتاد که ماهیت شان دیکتاتوری است و بر باد دادن ایران در دوگام اول فدرالیسم و سپس اعلام استقلال هر ایالت فدرال مثل سودان. باید به ملت نشان داد که سکولاردمکراسی اینها مساویست با موفقیت طرح توده ای های خائن که 70 سالست بدنبالش بوده اند و طرحی است که امروز غربیها و اسرائیل و و و برای چپاول هر چه بیشتر ایران نفت و گاز خیز و جلوگیری از بالقوه شدن پتانسیل ایران لیبرال دمکرات شده قدرتمند دنبال می کنند تا منافع خود را در ایران بدست آورند. بخاطر همینست که این کشورها تا حالا از یکطرف با رژیم کهریزکی معامله کرده و می کنند و از طرف دیگر این سکولاردمکراتها را تقویت می کنند. هیچیک از ایندو هم پایه اجتماعی ای نه در درون مرز و نه در برون مرز دارند ولی هر دو لابی ها و تشکیلات گسترده تر و صدای بلندی در رسانه های بیگانه دارند. جنبش سبز ملت ایران که جنبشی لیبرال دمکرات است و منافع ملی ایران را بنحو احسن دریافته است باعث شوک هر دو اینها شد چون منافعشان در ایران را در صورت پیروزی خود نابود می کرد و بهمین خاطر در صدد نابود کردن این جنبش برآمدند چون با ملت ایران کردن همانا و خداحافظی کردن با اهداف شومشان برای ایران همانا. اینها بر سر اصولی که بدنه جنبش سبز در خیابانها فریاد زد که همگی منافع ملی ایران و ایران محوری بود نمی خواهند معامله کنند بلکه می خواهند با کسان معامله کنند. با کسانیکه می خواهند معامله کنند که اصول جنبش سبز ملت ایران را در راستای منافع خود نمی بینند. سکولاردمکرات ها، رژیم کهریزکی و بیگانگان در برگیرنده کسان هستند، و جنبش سبز ملت ایران در برگیرنده اصول هستند. آنها در جبهه کسان و ما سبزهای لیبرال دمکرات در جبهه اصول با ملت ایران و برای آنها هستیم. برای همینست که مقاله داریوش همایون "همکاری بر سر اصول، نه با کسان" هر روز از روز قبل مهمتر بنظر می رسد. زمانیکه او این مقاله را نوشت فرسنگها از همه ما جلوتر بود و دریافته نشد. حال باید بیشتر به این مقالات و نوشته های دیگر او توجه شود. ما باید از کسان بنفع اصول جدا شویم چون کسان ما را از ملت و ایران محوری جدا می کنند و اصول ما را به هر دو اینها نزدیک می کند. یکی از این اصول لیبرال دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران است که باید در تبلیغش خیلی بیشتر از اینها کوشا باشیم و در عین حال نشان دهیم که سکولاردمکراسی پدیده ای همانند پدیده جمهوری اسلامی 32 سال پیش مبهم و متناقض و مردمفریبی است. اینکه سکولاردمکرات؟ ها حاضر نمی شوند بزیر پرچم سرنگونی رژیم و منشور جهانی حقوق بشر برای ایران جمع شوند خود گویای ایران ستیزی آنهاست.
وسواس در کاربرد واژه ها و تعاریف را من از این حزب انتظار دارم چون تنها سنگر راستین لیبرال دمکراسی را این حزب می دانم و نه جبهه ملی و ایران لیبرال مهشید امیرشاهی و و و.
آقای آریا پارسا گرامی، من می دانم که در درک مباحث و بویژه واژه های تکنیکی توانایی شما را ندارم. من درک خود را در بالا آوردم و از این حزب و شما انتظار دارم که رک و راست مرا راهنمایی کنید. بنابراین اگر کژفهمی هایی در این نظر و هر نظری که می دهم می بینید بمن بزبان خیلی ساده گوشزد کنید تا راهم را گم نکنم. باسپاس دوباره، ارادتمند حق
پاینده ایران و ملت ایران
November 03, 2011 02:26:46 PM
---------------------------
آريا پارسي
با سپاس از خواننده محترمي كه نكته اي را در پاراگراف نوشته من تذكر داده اند؛ دوست محترم نوشته شما درست است و من هيچ وقت از پسوند سكولار در واژگان دموكراسي استفاده نمي كنم. خود بهتر مي دانيد كه در حوزه انديشه هاي سياسي دموكراسي، ماهيت سكولار دارد . اين پاراگراف چون نظار به گذار از جمهوري اسلامي بود، من براي تأكيد از كلمه (سكلار) استفاده كردم. بازهم از شما خواننده دقيق نگر بابت اين يادآوري سپاسگزارم.
October 29, 2011 06:42:03 PM
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم و سپاس از آریا پارسی گرامی بابت این مقاله بسیار خوب بجز یک نکته. در پاراگراف پایانی ما اصطلاح سکولار دمکراسی را می بینیم. آریای عزیز، سکولار دمکراسی بی معناست و در دانشنامه های معتبر دیده نمی شود. لطفا سکولار دمکراسی را در دانشنامه ویکی پدیا جستجو کنید. خواهید دید که چنین مقوله ای بوسیله این دانشنامه مقوله نا شناخته است اما درباره لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی تا دلتان بخواهد مطلب پیدا می شود چون این دو مقاله در علم و سیاست معنا دارند و شناخته شده هستند. ما باید سخت نسبت به این موضوعات مهم وسواس داشته باشیم. اگر سرآمدن ما این وسواس را نشان دهند و خود دچار اشتباه شوند از جامعه و عوام چه انتظاری می توان داشت. با سپاس از زحمات شما. پاینده ایران و ملت ایران
October 29, 2011 04:07:42 PM
---------------------------
|