بنویسی «ما» میگویند، از طرف من حرف نزن. بنویسی «من» میگویند، خودپرست شده. وقتی نه این هستی و نه آن، چه هستم؟
واقعیت امروز از دید من بدین صورت است:
جمهوریاسلامی همانند نمونه کُپی شده مهاراجههای هندوستان عمل میکند، که انگلستان آنان را برای کُنترل مردم آن سرزمین بعنوان نماینده خدا در زمین انتخاب کرده بود. مهاراجه برای ثروت و تجملش، مردم را بعنوان بردگان «اُمت مذهبی» خود مینگرد. نوع اسلامی آن اما خود را فقیر نشان میدهد. ثروت رهبر یا مهاراجه جمهوریاسلامی در ایران یک خانه سازمانیست. چهارصد ملیون دُلار پسرس را در لندن بستهاند. میگوید اختلاس سه میلیاردی را کش ندهید تا نپرسند 85 میلیارد درآمد نفتی سال پیش را کش رفتهایم. کامیونهای پول نقد و طلا در ترکیه پیشکشتان باشد. موشکهای زمین به هوای روسی قذافی را «سپاه قدس آقا» جلوی چشم ناتو کش رفت. همه دزدند.
به غرب امیدی نیست. آنان منافع ملی خود را در نظر دارند. میخواهند سفارت انگاری «مجازی» درست کنند. تا جوانان ما بتوانند در امریکا آینده خود را مانند مهاجران ایرانی بسازند و کمکی برای اقتصاد آینده آن کشور شوند. ثروت ملی ما را چین، روسیه، آلمان و اتحادیه اروپا عادلانه ما بین خود تقسیم کردهاند، میلی هم ندارند که تعادل قضیه را به هم بزنند. تعادل این معامله را قدرتی بغیر از مردم ایران نمیتوانند به هم بریزد.
مظلومنمایی ظالم هم حد شرعی ندارد. خمینی میگُشت ایشان کهریزکی میکند. من حداقل سر پُل صراط شهادت میدهم که ایشان نه مسلمان است و نه ایرانی! خامنهای ولایتش همچون نمازش باطل است. حالا که جمهوریخواهان با اصلاحطلبان آبشان از یک جوی نمیگذرد. رهبر فرموده: «جمهوری» را بر میداریم و میکنیم «پارلمانی». میخواهند قدرت را بدهند به مردم و کمی نمایشنامه مشروطهخواهی بازی کنند. به ایشان یادآوری میکنم که «نظام پارلمانی» شورای نگهبان و رهبری ندارد بلکه فقط یک مقام تشریفاتی را به شخصی میدهند که میتواند پادشاه و یا رئیسجمهور نامید. ما بقی کارها را خود مردم انجام میدهند. آقای رهبر لطفا استعفا بدهید، به نفع همگان است. مردم مجلس مردمی خود را با انتخابات آزاد که مطابق با استاندارهای امروزی باشد برمیگزینند. شما در همان خانه سازمانی بازنشسته شوید. برای سلامتی شما هم مناسب است.
در خارج از کشور هم بیشتر افراد مجازی مبارزه میکنند و کمتر کسی حقیقی. بازار شام است. از کُنگره ملی تا سکولاریزم، از روشنفکران اسلامی تا شواری امام زمانی سبز، از چپ به راست و یا از شمال تا جنوب همه همدیگر را مینگرند و منتظر نشستهاند. بیش از چهار ملیون ایرانی در اروپا و امریکا زندگی میکنند که 5% جمعیت ایران را تشکیل میدهند. اقلیتی که آزادی عمل دارد ولی در محدودیتهای خود غرق شده. رایانه هم نگرفتهاند. فکر میکنم غرب بیشتر از مردم ایران میترسد تا رژیمی که در مستند کار قرار دارد.
کمکم به زانو افتادهام تا بگویم تمامیت کشورم از اولویتهای اولیه، هویت من است. من هم بلوچی و مازندرانی، کُردی و آذری، مشهدی و اصفحانی، شیرازی و تبریزی و هم باکوی و بحرینی هستم. ایران سرای من هم هست، همانگونه که جهان، خانه خاکی شما هم هست. انگاری دُلار گوشهای بعضیها را کر کرده و طوطیوار در راهروها پرواز میکند. ورد زبان دیروزشان بود «خود مختاری» و امروزه شده «فدارلیسم». فردا را چه دیدی! شاید تغییر کند به «حق شهروندی اقوام ایرانی» برسد تا با هم شویم. بهرحال دوستشان دارم چون آنان، مانند من، میکوشیم تا به آزادیهایمان برسیم. هنوز هم جا دارد که به ایرانی بودنمان افتخار کنیم. ما هر چه باشیم از همانجایم.
واقعیت فردا از دید من در شکلپذیری آینده تعریف میشود
با اعلام این موضوع که جمهوریت برچیده میشود و نظام پارلمانی بجای آن برقرار میشود. ما مشروطهخواهان باید از خود بپرسیم که با این موضوع چگونه برخورد خواهیم کرد. تعریف مشخص ما از نظام پارلمانی چگونه است و «جمهوری اسلامی» چگونه میخواهد نظام پارلمانی را به اجرا بگذارد. در یک نظام پارلمانی آزادی انتخابات از شرایط اولیه میباشد که با موجودیت شورای نگهبان در تضاد کامل است. از دیگر شرایط نظام پارلمانی نهادینه شدن آزادی بیان و اندیشه میباشد که باز جمهوریاسلامی با سرکوب روزنامهنگاران، روشنفکران و اندیشمندان ایرانی جایی برای آزادی بیان نگذاشته است. از آزادی فعالیت احزاب سخن نگویم بهتر است. پیشنهاد پارلمانی کردن نظام جمهوریاسلامی بیشتر به سرگرم کردن مردم در یک گفتمان از قبل طراحی شده میباشد تا آخرین امیدهای خود را برای اصلاح کردن جمهوریاسلامی از دست ندهند.
باید منتظر نظرات اصلاحطلبان تا از راه رسیده ماند و دید که طرح نظام پارلمانی را چگونه در رسانههای اروپائی و امریکایی خودشان مطرح میکنند. آنچه که شاید به ما کمک کند همکاری بیشتر مخالفان جمهوریاسلامی در خارج از کشور میباشد که هر روزه فشار بیشتری را باید متحمل شویم. روی آنچه مردم میخواهند باید سرمایهگذاری کنیم.
امروز مبارزه بر سر جمهوریت و یا بقای موقت رژیم اسلامی نیست. فاز سرنگونی مسالمتآمیز این رژیم را جنبش سبز با طراوت سبزی خود آغار کرد و جهانیان را به قدرت فرهنگی ایرانیان آشنا کرد. آینده در دست ما و از آن جوانان ایران خواهد بود اگر این بار مسئولانه با مسائل روز کشور برخورد کنیم و به آینده اعتماد کنیم و به تاریخ عاقلانه بپردازیم..
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کاوه یزدانی
با درود به آقای بهمن زاهدی گرامی
مقاله جنابعالی بازگو کننده واقعیت های موجود هستند وبیانگر بخش زیادی از حقارتهای ملی ما ایرانیان می باشند، اجازه می خواهم به بخش دیگری از حقارتهایمان اشاره نمایم. ممکن است مورد قبول بسیاری از هم میهنانمان نباشد، ولی اینها نیز بخش دیگری از حقارتهایی هستند که درجامعه ایرانیان خارج کشور می باشند. ایرانیانی که بیش از سه دهه است از ظلم رژیم اسلامی مجبور به ترک وطن شدند وبه ظنّ خودشان با رژیم اسلامی مبارزه می کنند، وحقیقتاً هزینه بسیاری نیز در این مبارزه پرداخته اند. امّا جای تاسف دارد که این هم میهنان بسیار محترم ودارای اعتبار وامکانات بسیار، سورنا را(بدجوری) از سر گشادش می نوازند و متاسفانه از آنچه در اختیار دارند ،( به هر دلیلی که من سردرنیاوردم)، نمی توانند شاید هم نمی خواهند برای آزادی میهن وملت بکار بگیرند. شاید مصالح زندگیشان و یا منافع شخصی شان، یا هر دلیل دیگری که من نمی دانم، اینگونه است که هم میهنان خارج کشور که رسانه های رادیو وتلویزیون دارند وبرنامه های سیاسی برای ایران تهیه می کنند، بعد از سه دهه آوارگی وخفت وتحقیر وزندگی در غرب هنوز بویی از دمکراسی نبردند وحتی منافع ملی خود را نیز نشاختند وهر کدامشان رسانه ای دست وپا کردن و مثل ....روی تپه ای نشستند و سالیانیست که واق واق یا هاو هاو می کنند وهیچ نتیجه ای از این به اصطلاح مبارزه نصیب آزادی ایران نشده است. در این ارتباط نظر خودم را برای کیهان لندن ارسال نمودم وهم اکنون به لطف کیهان لندن منتشر شده ومایلم عین مطلب را در این صفحه به اطلاع دوستان برسانم. با احترام وارادت کاوه یزدانی.
پاینده ایران و ملت ایران
.........................................
105
26 آبان
نام: کاوه یزدانی
موضوع: اعتراض به رسانه ها و رادیو تلویزیون های خارج کشور
با درود به کیهان لندن، ضمن سپاس و قدردانی از فرصتی که به ما دادید تا دَردهایمان را بریزیم روی این صفحه که شاید چند روزی بیشتر به این زندگی که چه عرض کنم ( بفرمایید به این خفت وخواری ) ادامه دهیم.
به همه رادیو، تلویزیون های فارسی خارج کشورکه ادعای دمکراسی خواهی برای ایران دارند ، اعتراض شدید دارم. ناگفته نماند بسیاری از ایرانیان این اعتراض را دارند. تا حدّی که نفرت از همشون در وجودم پُر شده. باور کنید اگر کیهان اجازه می داد، حتماً این خشم نفرتم را با جملات لایق برنامه سازان سیاسی ارسال می کردم. اما ناچارم نفرتم را با چند نقطه ارسال نمایم...
اول چندتا رسانه را نام ببرم و امیدوارم شجاعت پاسخ این بی مسولیتی شان را نسبت به سرنوشت ایران توضیح دهند.
یک. تلویزیون پارس، جناب حضرت آقای علیرضا میبدی، در هفته حداکثر شش تا هفت ساعت برنامه دارند. و این برنامه ها نیز تعلق به خبر و نظر و تحلیل و چند تلفن از طرف بینندگان، که آن هم نیمی از وقت تلفن ها را در اختیار چند مزدو خامنه ای قرار می دهد. مزدوران خامنه ای، که مرتب وقت برنامه علیرضا میبدی را اشغال می کنند. اسم این کارش را هم گذاشته رعایت و تمرین دمکراسی. آقای میبدی در خواب خرگوشی و ایران در حال نابودیست و با شعر و شعارهیچ سرزمینی از ستم آزاد نشده است. پرسشی که از آقای میبدی دارم این است. چرا می توانید نمایندگان همه ادیان را هفته ای یک بار در برنامه زنده گرد هم آورید، امّا نمی توانید مدیران احزاب و گروه های سیاسی را گرد هم آورید؟ علت اش چیست؟
دوم. پرژین رادیو، آقای سعید قائم مقامی، هفته ای هشت ساعت برنامه سیاسی و چند تحلیلگر ثابت برای نظرخواهی و تحلیل اخبار و فجایعی که در روز های پیش اتفاق افتاه است. آیا آقای قائم مقامی نمی تواند از همه مسئولین احزاب سیاسی بخواهد تا دور هم جمع شوند پاسخ به ملت درمانده ایران بدهند که چرا این احزاب وظیفه ملی شان را نمی فهمند؟ جمله هر روز پایانی قائم مقامی این است: به این مبارزه بپیوندید و ایمان داشته باشید ما پیروزیم چون حق باماست ... اما نمی گوید چگونه و چه برنامه مبارزه دارد و دیگران چگونه به مبارزه او بپیوندند.
سوم. تلویزیون و بقیه رادیو تلویزیون ها چرا این کارها را انجام نمی دهند؟ دلشان خوش است که یک یا دو نفر را برای گفتگو می آورند و یکی دو ساعت حرف می زنند و تمام می شود هیچ کسی هم نمی داند این کارهای بی نتیجه شان را تا چند سال قرار است ادامه دهند؟ این روشی که رادیو و تلویزیون ها دارند، حتا یک دهکده را هم نمی توانند آزاد کنند، تا چه رسد به یک کشور. فقط نقل فاجعه می کنند .
تنها جواب شان به این بی مسئولیتی شان این است که می گویند، ما کارمان خبررسانی است نه چیز دیگری.
خوب من هم کارم آهنگریست و دیگران نیز یک شغلی برای معاش دارند. اینکه نشد دلیل منطقی، پس به عنوان رسانه وظیفه ملی شما در مقابل این همه فاجعه چیست؟ نکنه منِ آهنگر یا دیگری بقال و نانوا و کشاورز باید احزاب سیاسی درمانده را دور هم جمع آورند. حضرات برنامه ساز و صاحبان رسانه، شما مسئول هستید از همه احزاب وگروه های سیاسی به طور رسمی دعوت نمایید و نتیجه اش را به ملت اطلاع دهید. آن هم نه یک بار ، که هر روز باید این وظیفه را انجام دهید.
پرسشی که از همه ژورنالیست ها و شخصیت ها و گروه های سیاسی مطرح است:
ابتدا از هم میهنان گرامی در کیهان، چند نفر از شما گرامیان به فراخوان های شاهزده رضا پهلوی پاسخ مثبت دادید و اعلام پشتیبانی کردید؟
باور کنید این سخنان در درون و بیرون ایران درباره رسانه ها هر روز مطرح است. امیدوارم صداقت من در بازگو کردن حقایق موجود را بر من خُرده نگیرید. با احترام. پاینده ایران وملت ایران.
November 18, 2011 01:13:56 PM
---------------------------
|