آقای علی کشگر در نشريه اينترنتی تلاش از قطعنامه کنفرانس تمامیت ارضی و یگانگی ملی حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات) که در ماه اکتبر برگزار شد ايراد گرفتهاند که با مواضع پيشين حزب همخوانی ندارد. به نوشته ايشان
" قطعنامه کنگره هشتم حزب، علیرغم مواضع روشن و شفاف و یک سند تاریخی درخشان، نمیتواند، از نگاه بدنه اصلی و نویسندگان قطعنامه جدید، الگو و سرمشق مناسبی برای کنفرانس اخیر حزب باشد. چرا که پیرامون قطعنامه کنگره هشتم حزب، بعد از انتشار بیرونی و پایان کنگره هشتم حرفها و حدیثهای فراوان، از اعتراض اعضا حزبی در نشستهای دفتر پژوهش تا تهدیدهای شفاهی و کتبی از سوی شاخهها و افراد موثر در اروپا و آمریکا شکل گرفت. بر کنگره هشتم، همانگونه که آقای موبدی نیز اشاره کردهاند، «بحران» ویژهای حاکم بود، بحرانی برخاسته از «لحظة حقیقت»، رسیدن لحظهای که به گفته داریوش همایون «لحظه حقیقت» میان وی و حزب بود: «کنگره (همان کنگرة هشتم) آینده حزبی به نظر من مهمترین کنگرهها پس از کنفرانس موسس به شمار میرود و برای من و برای حزب همان است که انگلیسیها لحظه حقیقت مینامند و من خود را ناگزیر مییابم که با آن روبرو شوم.» در این کنگره برای جلوگیری از انشعاب با پادرمیانی شاهزاده رضا پهلوی، بدنه حزب موقتا از مقاومت دست برداشت و موضوع «لحظه حقیقت» میان زنده یاد داریوش همایون و حزب بنا به رهنمود دبیرکل حزب به زمان واگذار شد، و بالاخره قطعنامه پایانی کنگره هشتم که تنها حمایت صمیمانة اقلیتی از حزب را در بر داشت، اما از پشتیبانی بخش بزرگ اعضای حزبی برخوردار نبود."
من به عنوان يکی از اعضای حزب که به قطعنامه کنگره هشتم حزب معترض بودم، خواستم چند نکته را برای ايشان و همه آنهايی که به آنچه در حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات) میگذرد اظهار علاقهمیکنند توضيح دهم.
اختلاف عقيده جوهر کار سياسی است و اختلاف عقيده بين اعضای حزب هم امری است طبيعی. من قصد باز کردن مباحثی را که به گذشته تعلق دارند ندارم اما اعتراض اساسی بسياری از ما از جمله خود من به قطعنامه کنگره هشتم حزب تنها به مواضع اتخاذ شده در قطعنامه نبود، بلکه به خاطر شيوه انتشار آن بود. اعتراض عمده ما اين بود که متن قطعنامه چند روز پس از پايان کار کنگره منتشر شده بود و به تصويب حاضرين در کنگره نرسيده نبود. ايراد اصلی ما اين بود که قطعنامهای که به تصويب کنگره نرسيده باشد مصوبه کنگره نيست. آقای همايون برای ابراز نظرياتش نياز به حزب نداشت، اما اگر مسئوليت تهيه قطعنامهای به نام حزب و در پايان يک نشست حزبی را میپذيرفت اين قطعنامه میبايست خواست اکثريت اعضای حزب میبود و به تاييد شرکت کنندگان در آن همايش میرسيد. تا آنجا هم که من ميدانم پادرميانی شاهزاده رضا پهلوی هم در کار نبود که « بدنه حزب به خاطر جلوگيری از انشعاب با پادرميانی ايشان دست از مقاومت بردارد ». ما به خاطر بقا و تداوم حزب دست از مخالفت برداشتيم.
تا روزی که زندهیاد داريوش همايون زنده بود بيشتر ادبيات حزب مشروطه ايران به قلم توانای ايشان بود. دانش و بينش ژرف سياسی آقای همايون همراه با قلم شيوا و نثر فاخری که داشتند ايشان را در موقعيتی یگانه برای نگارش اسناد حزبی قرار داده بود. علاقه خود آقای همايون به نوشتن، و درگير بودن مسئولان حزبی به امر معاش و امور روزمره زندگی، موجب شده بود که مسئولان حزبی حتی در بسياری موارد مکاتبات عادی حزب را هم که از وظايف آنان بود به آقای همايون واگذار کنند. چنين وضعيتی، اين توهم را برای کسانی در خارج از حزب ايجاد کرده بود که حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات) فقط داريوش همايون است و دگر هيچ. در داخل حزب هم بسياری از اعضای ارزشمند حزب که در پارهای از موارد ديدگاههايشان با ديدگاههای آقای همايون تفاوت داشت و میدانستند که با نفوذ آقای همايون در حزب، حرف آنها محلی از اعراب نخواهد داشت، از کار حزبی کنار کشيدند. پارهای از ما هم نگران بوديم که تداوم وضع موجود و سايه گسترده آقای همايون بر سر حزب موجب شود که روابط اعضا با ايشان بجای يک رابطه سالم حزبی به رابطه مريد و مرادی تبديل شود و در نهايت از رشد ساير اعضای حزب جلوگيری کند. در همان کشاکش کنگره هشتم در يکی از نشستهای دفتر پژوهش من اين دل نگرانی را با ايشان در ميان گذاشتم. نقش ايشان در حزب را به واژگونه نقشی که کوه آتشفشان پمپی در تخريب و سپس حفظ شهر پمپی داشته است تشبيه کردم. به ايشان گفتم که آتشفشان پمپی با انفجارش، شهر پمپی را نابود کرد ولی با گستردن بيش از دو متر خاکستر بر سر شهر، اين شهر را از گزند طبيعت و دستکاری آدميان مصون داشت و حالا پس از چند هزار سال ما شهر را همانگونه که زير خاکستر مدفون شده بود میبينيم. ايشان هم با تلاش خستگی ناپذيرشان، نقش منحصر به فردی در ايجاد، تدوام، و جهت دادن به حزب مشروطه ايران داشتهاند. اما سايه گسترده ايشان بر سر حزب و اصرارشان در به کرسی نشاندن ديدگاهايشان به ساير اعضا مجالی برای رشد نمیدهد. از آن گفتگو نتيجهای حاصل نشد اما جای خوشوقتی است که میبينم دلنگرانی پارهای از ما از فلج شدن حزب در غياب ايشان موردی نداشته است. گر چه درگذشت نابهنگام آقای همايون خلا بسيار بزرگی در حزب ايجاد کرد و فقدان ايشان مسلما تا سالها احساس خواهد شد ولی مسئولان حزب مشروطه ايران (ليبرال دمکرات) در يکسالی که از در گذشت زنده ياد داريوش همايون میگذرد کارشان را به نحو احسن انجام دادهاند. بيانيهها و قطعنامههای حزب ممکن است آن بيان شيوا و نثر فاخر همايون را نداشته باشد ولی ديدگاههای حزب را به گونهای شايسته منعکس کرده است. قطعنامه آخرين کنفرانس حزب هم نه با هيچ يک از قطعنامههای پيشين در تعارض است و نه چيزی از ساير قطعنامههای حزب کم دارد. تاکيد بر هواداری از رژيم پادشاهی مشروطه ممکن است برای پارهای از مخالفان رژيم پادشاهی خوش آيند نباشد ولی واقيت امر اينست که در منشور حزب آمده است " ما پادشاهی مشروطه را بهترين و مناسبترين رژيم و شکل حکومت برای ايران میدانيم".
اولويتهای سياسی اعضای حزب يکسان نيست و بر حسب اينکه چه کسی پيشنويس قطعنامه را تهيه کند ممکن است مضامينی پر رنگتر جلوه کنند. حزب ما بيش از هر تشکل سياسی ديگری از يکپارچگی و تماميت ارضی کشور دفاع کرده است و مسلما باز هم دفاع خواهد کرد. ما در پيشتيبانی از جنبش سبز بسيار گفته و نوشتهايم ومطمئنا باز هم خواهيم گفت و نوشت. از حمله نظامی اسراييل و آمريکا به ايران که احتمال آن همواره بسيار ضعيف بوده و هست بسيار انتقاد کردهايم و باز هم خواهيم کرد. اما تاکيد بر مبانی اعتقادی حزب در هواداری از مشروطه پادشاهی کار بجايی است در برطرف کردن هرگونه شک و ابهامی در خصوص نگرش اعضای حزب به شکل حکومت دلخواه آنان.
نقش ارزنده زنده ياد داريوش همايون در ايجاد، شکلگيری، و تدوام حزب مشروطه ايران بر کسی پوشيده نيست. گذشته از دانش و بينش سياسی ايشان من کسی ديگری را سراغ ندارم که بتواند برای مدت 15 سال هر سال دست کم حدود شش ماه قاره به قاره، کشور به کشور، و شهر به شهر برود و فعلان سياسی را بسيج کند و بقيه سال را هم که در مسافرت نيست همه هم و غمش فقط کار سياسی باشد. اين از توان همه کس خارج است. داريوش همايون انسانی بود يگانه و بیهمتا در بين سياست مردان ايرانی که پا جای پايش گذاشتن آسان نيست. مادام که ما همان راه ايشان را برای رهايی ايران " از فاشيسم مذهبی و پايهگذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو و برقراری یک دمکراسی لیبرال" دنبال کنيم کافيست.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
با درود به هم میهنانم
با درود و سپاس فراوان از آقای احمد مظاهری که به آقایان کشگر و احسانی پور پاسخ دادند. در نشریه تلاش مفالات ایندو دیده می شوند و شایسته است که پاسخ آقای مظاهری را هم گردانندگان تلاش برای اطلاع عموم منتشر کنند. جدا از کار رسانه های معتبر که آگاهی رسانی بیطرفانه است، رعایت انصاف هم هست که درج پاسخ ها هم یکی از راهها در این رابطه است. بدون انتشار پاسخ آقای مظاهری در تلاش آنلاین، خواننده آنرا حقیقت فرض خواهد کرد و نگاهش به حزب همان خواهد بود که نشریه تلاش می خواهد.
پاینده ایران و ملت ایران
November 30, 2011 09:06:06 PM
---------------------------
|