از آنجاکه هموند و همرزم! گرامی آقای احسانیپور مقاله خود را قبل از اینکه با دوستان حزبیاش در میان بگذارد در سامانه اخبارروز به درج رساند و بعد از آن نشریه وزین تلاش به نقل از اخبارروز در سامانه خود اقدام به نشر آن نمود، اشکالی در این نمیبینم که مطالبی را نه به عنوان جوابیه بلکه به عنوان آگاهی بدنه حزب و هم برای اطلاع مردمی که به ما توجه دارند بنویسم هر چند تا به حال چندین بار در باره آن از طرف هموندان آگاه حزب در مناسبتهای گوناگون و با انشاءهای مختلف نوشته شده است.
خوشبختانه یا بدبختانه مفاد قطعنامه اخیر حزب پس از کنفرانس سالانهای که برای نخستین بار در فضای مجازی اینترنت برگزارگردید، حساسیت هایی را برانگیخته تاجایی که, برخی هموندان را در راه و روش و اهداف حزب به شک و تردید انداخته است. بد نیست نگاه دقیقتری به موضوع قطعنامه و فراتر از آن به حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات ) بیاندازیم. زیرا، شک و تردید یک یا دو نفر از هموندان جدید و قدیم نسبت به سیاستگذاریهای حزب که هر از گاهی در جلسات دفتر پژوهش حضور بهم میرسانند و طبیعتا از روند بحثها و نتیجهگیریها آگاهی کافی ندارند نباید باعث سردرگمی هموندان شده و یا شک در بین دگراندیشان در باره راه و روش و آینده حزب بوجود بیاورد.
حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات ) پایبند به منشور و پیوستهای آن است. اگر غیر از این باشد نمیتواند در نقش یک حزب سیاسی آیندهای را برای خود تصور کند.
حزب چون به منشورش اعتقاد دارد در ه رفرصت مناسبی به آن عمل مینماید، مطرحش میسازد و در نوشتهها و قطعنامههایش به آن اشاره میکند. شفافتر از آنچه آمد نمیتوان اعتقادی را بیان نمود و سادهتر از این هم نمیشود توضیح داد.
تنها مورد حساسیت برانگیز و اختلاف زا از این جمله منشور است" ما نوع نظام مشروطه پادشاهی را بهترین میدانیم "
تمام خردهگیریها و بهانهگیریهای دیگر از قبیل عدم دفاع روشن از جنبش – تحریم یا حمله نظامی همه در مرحله بعدی قرار میگیرند و نشان از آزردگی خاطرآگاهانه یا ناآگاهانه اظهار کنندگانشان از مورد یاد شده دارد. اگر ما آن نکته حساس را از نوشتار و گفتار خود حذف کنیم دنیا بر وفق مراد کسانی خواهد گردید که تا به حال با حزب اختلاف داشتند و اصولن دیگر جای بحثی برای ایشان باقی نمیماند. چند بار باید اعلام نمود که حزب و بویژه بدنه آن به منشور و مفاد آن پایبند و متعهد و معتقد است تا ما را در راه مبارزهمان به حال خویش واگذارند (از طلا گشتن پشیمان گشتهایم مرحمت فرموده ما را مس کنید) و اگر باری از شانه ما بر نمیدارند بر آن نیافزایند. این اتفاق نخواهد افتاد که این بند از منشور جدا و یا اشاره به آن در هر زمان و موقع و در هر نوشتار و گفتار که لازم باشد انجام نگیرد.
بغیر از این, اگر منصفانه بنگریم حزب در هر زمان که توانسته چه در نوشتار و چه در گفتار خطر حمله نظامی و یا حمایت از تحریمها بخصوص اگر هوشمندانه باشد را بصراحت گوش زد نموده و به دفاع از جنبش سبز پرداخته است. فکر نمیکنم کسی هم ما را مورد عتاب قرار بدهد اگر با صدای بلند اعلام بکنیم که با جنگ مخالفیم- حق و وظیفه یک حزب سیاسی با موقعیت ما است که بگوید، جنگ فقط به پایداری رژیم کمک میکند و در حین حال زیرساختهای کشور را نابود میکند.
حزب خود را بخشی از جنبش سبز مردم ایران میداند و بارها گفته شده که از مردم ایران باید حمایت شود. ما از این راه دور که حتا دستی بر اتش نداریم و تمام هم و غم ما جوابیه نوشتن یا اعتراض و خردهگیری از دیگران و اکنون از خودی است! چه میتوانیم انجام بدهیم؟ سلیقههای مختلف در مورد جنبش اصلن مهم نیست مهم این است که ما بغیر از اعتراض و انتقاد ناروا، چه در چنته داریم.
همانطورکه بارها گفته شده حمله نظامی آخرین فاجعهای میتواند باشد که کشور ما را در باتلاقی بیاندازد که در آمدن از آن غیر ممکن باشد . هرچند مردم ایران آنقدر در عذاب و گرفتاری هستند که بعضا تکرار میکنم بعضا جنگ برایشان راهی برای رهایی از دست این رژیم باشد . اما باید توجه داشت و تاکید نمود که عواقب آن بدتر از وجود ناپاک جمهوری جهل و جنون اسلامی است.
به همین دلیل بهترین راه مبارزه با این رژیم تحریمهای اقتصادی است هر چند که مردم باید فشارهای آن را تحمل کنند اما به مراتب بهتر از یک حمله نظامی است. بخصوص اکنون که صحبت تحریمهای بانکی و نفتی هم در جریان است .
تمامی این موارد در قعطنامه اخیر حزب آمده است و امید است که دوستان معترض با دید وسیعتری به آن بنگرند.
مطلب دیگری که میشود در این جا به آن اشاره کرد این است که بدون یک اپوزیسیون فعال، دلسوزو شکل یافته از حداقل مشترکات مرامی و عقیدتی, بعد از این سی و اندی سال و بخصوص در شرایط فعلی, هم مشکل حمله نظامی باقی میماند و هم تحریمها و جنبش سبز بی اثر خواهند شد.
جامعه بینالمللی برای کمک به مبارزات آزادیخواهانه همه ما احتیاج به یک نهاد مشترک از اپوزیسیون ایرانی دارد. هیچ فرد یا گروه به تنهایی نه وکالتی از طرف مردم ایران دارد و نه میتواند طرف گفتگوی جامعه بینالمللی قرار بگیرد. بنابر این نیاز به همراهی همه از داخل ایران تا در اینسوی آبها وجود دارد.
یاری گرفتن سیاسی از جامعه بینالمللی که حاظر به کمک کردن است هیچ ایرادی ندارد. نشست و برخاست با مقامات خارجی که حرفی برای گفتن دارند و اثر گذار هستند گناه نیست. شرکت کردن در جلساتی که بتواند گفتار و کردار ما را به دیگران نشان بدهد جرم نیست. همکاری بادگراندیشان تا به آن اندازه که به مبارزه مردم یاری رساند از اصول ما است.
درستگویی و نه تنها خوشگویی، صداقت و قاطعیت با همگان را ما از زنده یاد داریوش همایون استاد بزرگوارمان آموختهایم و در عمل هم سعی به کاربردنشان داریم، چه با یاران حزبی خویش چه با دیگران. آرزویمان آن است که در این سعی و کوشش دیگران هم ما را یاری دهند و همراه باشند.
زنده باد ایران
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ناشناس
سپاس بابک
پاینده ایران
December 03, 2011 03:40:16 PM
---------------------------
وجدانی
در دفاع از منشور حزب مشروطه ایران!
از روزی که عنوان و صفت مشروطه خواه را انتخاب کرده و این راه و مرام را برای خویش شایسته ترین و بهترین نظام و طریق شناخته ام، همیشه تلاش و کوششم بر این بوده و هست که اصولِ مورد قبول و مورد تأکید این مرام و ایده را حفظ نمایم و بر رعایت آنها نهایت همت و سعیم را کنم و اصرار نمایم. بر طبق این اصول برای خود واجب و اساسی میدانم به یکا یک هموطنان و بویژه به اعتقادات، خواسته ها، مرامها، نظامهای مورد علاقه و قبولشان و احزاب و گروههای مورد پسندشان احترا بگذارم حتی اگر کوچکترین و کمترین نقطۀ مشترک و تشابهی و نزدیکی با مرام و نظام مورد علاقه ام نداشته باشند. همۀ آنها را بدلیل ایرانی بودن و اینکه دور از انتظار نمی باشد همگی در جهت اعتلاء، رهایی، نجات و آبادانی ایران قدم بر میدارند، دوست داشته و بدانها بدون استثنا احترام گذاشته ام. وجدانی باید دیوانه و بسیار احمق باشد اگر بر فعالیتها، اقدامات و آکسیونهای دیگر هموطنانش که برای ایران و بخاطر وطنش انجام میدهند آنها را ارج ننهد و از این بابت شاکر و قدردان نباشد. من چگونه مشروطه خواهی خواهم بود اگر ببینم و شاهد باشم هموطن فارسی، آذری، کرد، بلوچ، عرب زبان، ترکمن، لر و خلاصه از هر قوم و تیره ای که هست و دارد بخاطر ایران یعنی وطن عزیزتر از جانم هرچه در توان دارد بر طبق اخلاص گذاشته و فدای ایران میکند، و من آن روز از این همه فداکاری و همت او حرف نزنم و سکوت اختیار کنم؟ دور باد چنین روزی و امیدوارم که هیچوقت آن روز نیاید! برای من هر ایرانی صرف نظر از ایده، مرام، عقیده، اعتقاد و افکارش عزیز و بزرگوار است تا آن هنگام که بر علیه ایران و ملت ایران اقدام خلافی نکرده و ضرر و زیانی از قِبل آن نرسانده است. قلم وجدانی این اجازه و اختیار را ندارد مطلبی بر علیه کسی بنویسد که جانش به وجود و هستی ایران بسته و دار و ندارش و پست و مقامش را بخاطر وطنش ایران فدا کرده و میکند. بلکه مخلص و مرید چنین کس و کسانی است و در جهت حمایت و پشتیبانی از آنان لحظه ای تردید بخود راه نداده و مطمئنآ بعد از این هم روش کارش همینطور خواهد بود و حمایت خواهد کرد.
از دوستان ارجمند و ایرانیان سلحشور استدعایی که دارم این است: اگر روزی روزگاری دیدند و شاهد بودند قلم وجدانی در حق یک هموطن عزیز و محترم که برای حفظ ایران و بخاطر آن فعالیت میکند، بی احترامی کرده و بجای سپاس و ستایش بر او تاخته است، بیدرنگ بر من و این قلم خرده بگیرند و نهیب زنند تا هر دو بخود آییم و بدانیم که چه غلطی کرده ایم. اما اگر ملاحظه شد و به عینه دیدند این قلم بر علیه کسی و یا گروهی چرخید که فعالیت آن فرد صدمه و خسرانی به ایران و ایرانی بویژه به آنهایی که عزم خود را جزم کرده جهت رهایی و نجات ایران از همه چیزشان مایه میگذارند و حاصل تمامی زحمات و جانفشانی های آن اشخاص را به هدر می دهند و مانع تراشی میکنند، بدانند در آن هنگام دیگر چاره ای وجود ندارد و اگر آن عزیزان فعال بعلت بزرگواری و سخاوتی که دارند در صدد دفاع و رفع مانع و ضرر از خود نیایند بالاجبار و طبق وظیفه بایستی که از این سروران حمایت و پشتیبانی نمود و نگذاشت حقی از آنان ذائل گردد. این را به عقیدۀ من مدیون مشروطه مان هستیم که مدام به فکر منافع ایرانمان باشیم. این وظیفه ایست که مشروطۀ ایران بر دوش همۀ ماها و علی الخصوص مشروطه خواهان نهاده است و کارش هم نمیشود کرد.
بداخل جزئیات و نکات ریز نمیخواهم وارد شوم. ولی همین قدر عرض کنم که پادشاهان پهلوی خدماتی را به ایران و ایرانی نموده اند که نظائر آنرا حداقل در کشورهای همجوار و همسایۀ ایران هیچ پادشاه و رئیس جمهوری برای کشورش نکرده است. به اعتراف دوست و دشمن پهلوی ها ایران را در کمتر از ۷۰ سال به اندازۀ ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال به جلو و بسوی پیشرفت و ترقی برده اند. اما آخر سر نصیب این پادشاهان پهلوی از این همه خدمات ارزنده شان چه شد بجز دربدری و آوارگی؟ شاید بیگانگان تقصیر کار باشند ولی خودمان در حق آنها چه ها کردیم؟ شاه فقید محمدرضا شاه پهلوی در قرن بیستم در اوج قدرت و اقتدار خویش بخاطر ایران و ایرانی و حفظ آنها از پادشاهی و حکومت کناره گیری میکند و گوشۀ عزلت اختیار میکند بدون اینکه همانند رئیس جمهورهای قرن بیست و یکم حمام خون براه بیندازد و تازه حکومت را نیز رها نکند. حال سوال این است آیا مانده افتراء و تهمتی که تابحال به این پادشاهان زده نشده است؟ هنوز که هنوز است و ایران در معرض خطر متلاشی شدن میباشد باز این عدۀ قلیل و اندک ولی پر مدعا و شب و روز فعال در فکر آن هستند بهر طریقی که شده و همانند سال ۵۷ با دروغ بر علیه نظام پادشاهی در ایران و بویژه کاندیدای احتمالی آن یعنی شاهزاده رضاپهلوی نهایت تلاش را کنند و از هیچ کاری و هچ عملی در این خصوص روی برگردان نبوده و نباشند چرا؟ آیا به عینه نمی بینند که شاهزادۀ ایران چگونه در حال فدا نمودن تمامی سرمایه های مادی و معنوی خویش در راه و برای ایران و ایرانی هستند؟ آیا علت دشمنی این اشخاص کینه توز بغییر از این است که رضا پهلوی فرزند شاه فقید میباشد؟ ای کاش اقدام و عمل آن شمار اندک به همینجا ختم میشد. آنان در تلاشند تا بلکه طرفداران نظام پادشاهی و بویژه مشروطه خواهان را نیز از مسیر و هدفی که دارند جدا کرده و دور سازند. با ایجاد و تبلیغ انواع و اقسام اتهامات واهی و ساختگی و دروغین میکوشند امر را حتی بر حامیان راستین شاهزاده رضاپهلوی مشتبه نمایند تا از حمایت وی دست بردارند. سراپای این گروه را چنان کینه ای از نظام پادشاهی پر کرده است که در این روز های سرنوشت ساز و حیاتی برای ایران هم دست بردار نبوده و هدفی بجز سرد نمودن دل طرفداران پادشاهی و خصوصآ شاهزادۀ محبوب در داخل ایران ندارند. بتصور اینان بگذار هر بلایی که میخواهد سر ایران بیاید و در زیر ظلم و ستم جمهوری اسلامی نیست و نابود شود! ما را نبودن و به پادشاهی نرسیدن شاهزاده رضاپهلوی را عشق است! شاهزاده ای که تمام دنیایش، تمام هستیش، تمام عشقش، تمام آرزویش، تمام شب و روزش ایران است و ایرانی جماعت. ایران است و رهایی آن. ایران است و آزادی آن. ایران است و آبادی آن چرا باید این همه مورد خصومت واقع شود؟ شاهزاده همۀ این خوبیها و ارزش هارا برای ایران می طلبد و برای خودش هیچی. او تمامی افتخارات را برای ایران و ایرانی میخوهد و برای خودش نه. او تمامی پستها ومقام هارا برای ایرانیان می طلبد و برای خودش نه. دیگر چه میخواهید؟! چه طلب دیگری از شاهزاده دارید؟! تازه این طلبکاری حضرات فقط منحصر به شاهزاده نیست بلکه دیگران نیز بدهکارند و باید جوابگو باشند. حزب مشروطه ایران و در واقع اعضاء آن باید جوابگو باشند. دبیرکل آن باید جوابگو باشد. معاون و یا جانشین دبیرکل باید جوابگو باشد. اعضاء طراز اول و مسئولین باید جواب بدهند چرا چون در قطعنامۀ اخیر و جدید خود از نظام پادشاهی طرفداری نموده و از آن بعنوان بهترین وسیله برای دست یافتن به یک جامعه لیبرالدمکرات یاد میکند. به جای اینکه مشروطه خواهان و طرفداران نظام پادشاهی قطعنامۀ جدید را به اعتبار اینکه از نظامشان برخلاف منشور حزب بعنوان وسیله یاد شده و آن را در ردیف ابزار و آلات کاری قرار داده است و نیز عمدآ و یا اشتبآ نام کاندیدای احتمالی مقام پادشاهی یعنی شاهزاده رضاپهلوی را از قلم می اندازد و خصوصآ اینکه این قطعنامه اعضاء حزب مشروطه ایران را چه بسا وادار میسازد همانقدر در جهت بر قراری نظام پادشاهی تلاش کنند که در جهت استقرار نظامی غیر آن بباد انتقاد بگیرند، این سایرین هستند که حتی تاب تحمل این حد اقل برای مشروطه خواهان را نیز ندارند. آیا بی انصافی و پر رویی حد و مرزی ندارد؟ در داشتن توقعات زیادی و چه بسا بیجا هم نباید حدودی و ثغوری تعیین نمود؟ حزب باصطلاح مشروطه ایران تا بکجا ها و به چه اندازۀ دیگر باید از مواضع و اصول خود بگذرد تا شاید دل این دوستان نازنین و پر توقع را بدست آورد؟ من نمیدانم قلمها و قدمهای ماها تا چه اندازه و درجۀ دیگر میبایشت آرام، ملایم، بی سروصدا و آهسته باشند؟ یکایک مقامات حزب مورد خطاب و انتقاد واقع میشوند و کسی نباید به منتقد بگوید بالای چشم تو ابروست؟ از حزب مشروطه ایران دور باد این همه ضعف و زبونی!
من از جانب خودم عرض کنم: این قلم و این شیوه همانگونه که تابحال روالش بوده به عقیده، مرام، مسلک و نظام دلخواه و اهداف و مواضع همۀ گروهها احترام گذاشته و خواهد گذاشت. در عین حال انتظار دارد که به عقیده، مرام، مسلک و نظام دلخواهش اگر هم احترام گذاشته نشود ولی حداقل بدان توهین نیز نگردد و مدام مورد حمله قرار نگیرد. تا زمانیکه این قاعده رعایت شود و اتهام و توهینی به عقیده و نظام پادشاهی نشده است با احدی کاری نداشته و ندارد و چه بسا مخالفین خود را در رسیدن به مقصد و منظورشان نیز کمک کند. اما اگر غیر از این باشد و شخصی، گروهی، دسته و حزبی دشمنی ورزیده و حقوق ما بعنوان طرفداران پادشاهی در ایران را زیر پا بگذارد، این قلم نیز مجاز خواهد بود مقابل بمثل نموده و از حقوقش دفاع نماید.
مخالفان نظام پادشاهی مشروطه هر عقیده و مرامی که دارند جای خود و محترم ولی اگر آنان به نظام پادشاهی بی جهت و بی دلیل توهین کرده اند نباید انتظار داشته باشند که طرفداران این نظام ایشان را حلوا حلوا کرده و بر بالای سرشان بگذارند. حضرات نکوبند در تخته ای دیگران را تا دیگران نیز نکوبند در آهنین حضرتشان را!
December 02, 2011 03:06:49 PM
---------------------------
بابک قطبی
با دورود
مثل اینکه من یادم رفته اسم خودم را پای مقاله بگذارم .!
نویسنده : بابک قطبی
December 01, 2011 07:32:57 PM
---------------------------
منصور
چرا نام نویسنده را ننوشتید. سانسور شده؟
بابا یک کم شفاف تر بنویسید.کی میخواد بند های منشور را تغییر دهد!!!
December 01, 2011 05:18:54 PM
---------------------------
|