1-من یكی از هزاران ایرانی هستم كه با افزایش جنایتكاری رژیم جمهوریاسلامی و گسترش فضای خفقانبار و تنگ شدن عرصههای سیاسی، فرهنگی-فكری و هنری راهی تبعید تحمیلی برای جان سالم بدر بردن از گرفتاری در دام دستگاههای امنیتی رژیم شده و یا با ماندن اجباری و بدون آزادی در داخل كشور، به دست حكومت خود اسیر شدهاند؛ از كشوری برایتان مینویسم كه علیرغم تاریخی كهن، به استبدادی جدید گرفتار شده است؛ استبدادی كه ما را از تمامی جهان آزاد و از همه حقوق انسانی جدا و محروم كرده است. حكومتی كه زندانی به بزرگی ایران زمین برای شهروندان ایرانی درست كرده است؛ حكومتی كه با زیر پا گذاشتن حقوق طبیعی مردان و زنان، آنان را در دخالتهای ضدانسانی خود، از نگهداری توأم با احترام حریم شخصی محروم كرده است؛ از حكومتی برایتان مینویسم كه آزادی، مال و جان آدمیان بازیچه هوسهای نابخردانه و خرافی سردمدارن و اوباشان حكومتی قرار میگیرد؛ سه حق بنیادین بشری كه در كنار حق شورش بر دولت مستبد و غیر دموكراتیك مبتنی بر دریافت اذهان مدرن به حقوق طبیعی و ساختارهای جامعه مدنی، در قانون اساسی مدون، چونان چراغی گشاینده فضایی امن و توأم با احترام به شخصیت و ارزش انسانها قرار دارد و در كشور من، هر اشارهای به آنها و نوشتن و یا به زبان آوردنشان، نشانهای از مجرم بودن شهروندان و فرهیختگان ایران زمین بشمار میرود.
2-من انسانی سكولار، پایبند به اعلامیه جهانی حقوقبشر و پیرو لیبرال دموكراسی هستم؛ بنیادهای فكری من مبتنی بر شناخت حقوق طبیعی انسانها و احترام به قوانین موضوعهای است كه از حق انسانی سرچشمه گرفته و در اعلامیه جهانی حقوق بشر تثبیت شدهاند. حقوقی كه بر قرارداد اجتماعی و آزادی بیان و انتخاب عقیده مبتنی و انصاف همگانی را سرلوحه تلاشهای خود قرار میدهد؛ اندیشهای كه حق اعتراض به عملكرد ضدانسانی حكومت را برای من به رسمیت شناخته است. در ایران تحت سیطره جمهوریاسلامی، من و دیگر ایرانیان از تمامی این حقوق انسانی محروم بوده و هر روز دایره محدودیتها، آزار و اذیتها و تحمیل باورهای رسمی حكومتی و دینی افزایش مییابند. سعی میكنم شمهای از جنایات بیكران و غیرقابل شمارش رژیم جمهوریاسلامی را در حیات وقاحت بار آن به قلم بیاورم، با توضیح این مساله كه: تمامیت جمهوریاسلامی در تمامی زمینهها و سالیانی كه از سلطه غیرقانونیاش میگذرد، آغشته به شكنجه، ترور، اعدام و از بین بردن حقوق حقه شهروندان ایرانی در عرصههای عقیده، سیاست، اخلاق و اقتصاد است.
3-در كشور من که زیر سلطه بنیادگرایان دینی قرار دارد، دختران و زنان ایرانی از حداقلترین حقوق انسانی خود محروم و از مشاركت در تعیین سرنوشت كشور ممنوع و در ابراز اظهارات انسانی خویش، سكوت بر لب و از روی استیصال و اجبار نظارهگر به یغما رفتن حق زندگی واقعی هستند؛ تلاشهای صدساله زنان ایرانی كه از پیامدهای ورود مدرنیته و استقرار مشروطیت در ایران بود، در دستیابی به حق همگانی آموزش و پرورش- به دست آوردن حق انتخاب پوشش- حق تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی در انتخاب شدن و انتخاب كردن نمایندگان مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هم چنین دستیابی به نخستین اقدامات برابری حقوقی در نظام قضایی ایران، امروزه با به پستو رانده شدن شخصیتی زنان ایرانی و تأسف بر جایگاه از دست رفته حقوقی-سیاسی، به عنوان بازیچه دست سیاستبازان اسلامی، در توهین به هویت جنسی شان در خرید و فروش آنان با عناوین صیغه- كنیز، در جایگاه ضدانسانی موجودات درجه دوم قرار گرفتهاند؛ زنان ایرانی همانگونه كه از حقوق اجتماعی و سیاسی خود محروم هستند، در جامعه آفتزده ایران نیز از امنیت اخلاقی و آزادی پوشش بیبهره شدهاند؛ اگر در ساختارهای اداری، زن ایرانی به دیده تحقیر وجودی نگریسته میشود، در سطح ناامن جامعه، مورد انواع و اقسام تجاوزات جنسی و جانی قرار میگیرند. انسانهایی كه بدون حمایت قانونی و اخلاقی هستند و در واقع بنیادهای تجاوزرات جنسی و تعرضات اخلاقی در جامعه فعلی ایران، بر پایه بیتوجهی رژیم به حقوق شهروندی و عاری بودنش از قوانین حمایتی زنان و مردان ایرانی است. مصداق بارز وضعیت تأسفآور زنان و مردان ایرانی را با شعری از بانوی فرهیخته فروغ فرخزاد شاعر مدرنیسم ایرانی بازمیگویم:
4-در سرزمینی كه
مردانش
اسبها را با سرنا
ابرها را با نی و زنان را با تازیانه میگریانند
من مردان مغروری را میشناسم
كه با نی لبك پری كوچك غمگینی
عاشقانه گریستهاند؛
چگونه میتوان تجاوز به دختران زندانی را در كهریزك و دیگر مراكز پنهانی رژیم از تجاوز به بانوان در خیابانهای تهران و دیگر شهرها جدا از هم دانست؟
5-ایران زمین با سابقهای به بلندای تاریخ نوشته و تحقیق شدهاش، از فضای رواداری دینی برخوردار و هر اعتقاد و آموزهای در سرتاسر امپراتوری هخامنشینان تا سلسلههای پادشاهی دیگر در تاریخ این مرز و بوم كهن سال، در ابراز احساسات و باورهای مؤمنان آزاد بودند و در انتخاب یا تغییر دین و عقیدهای، مانعی چه از نظر ارزشی یا مخالفتهای رسمی وجود نداشت؛ در زمانه پادشاهی پهلوی و تأثیر آگاهی از رشد فكری انسان مدرن، ادیان قدیم و آئینهای جدید، مسالمتآمیز در كنار هم دیگر، روزگار میگذراندند؛ در آن دوران زرین تك تك آحاد شهروندان ایرانی در تبلیغ اعتقادات خویش آزاد و دارای روحیه همبستگی ملی و بخشایش شخصی بودند؛ استقرار حكومتاسلامی، معتقدان تمامی ادیان، فرقهها و مذاهب را به مسلخ تعصب كشانید و در طول سه دههای كه از عمر خشونتبار و خفقانآور این رژیم بر سرزمین زردتشت، مانی، مزدك و باب میگذرد، مؤمنان در اجرای مناسك دینی خود و ابراز عقیده یا تغییر باورهای شخصی، دچار شدیدترین محرومیتها و اعمال فجیعترین شكنجهها و از دست دادن زندگی، خانه و امتیازات اجتماعی و سیاسی از سوی جمهوریاسلامی شدهاند؛ فشار بر پیروان ادیان خصوصا آئین بهائیت به حدی در جمهوریاسلامی زیاد است كه مردگان آنان نیز از تعرض بیامان نمانده است. روزی در ایران تحت حكومت اسلامیان نمیگذرد كه شاهد دستگیری، كشتار و یا آزارهای رسمی و یا پشتیبانی شده از طرف حكومت بر معتقدان به دین نباشیم.
6-در ایران تحت سلطه جمهوریاسلامی ما هر روز شاهد اعدام، شكنجه و تجاوز به زندانیان هستیم؛ نمونهای تأسف بار و شرمآور از این موارد كشتار زندانیان و محكومان سیاسی در آگوست 1989 است. جمهوریاسلامی با این اقدام ضد حقوق بشری، نزدیك به سیزده هزار نفر را به چوبههای اعدام و جوخههای تیرباران سپرد؛ در سالیان قبل از آن نیز طرفداران سلطنت و دیگر مخالفان جمهوریاسلامی، روزانه در جمعهای ده-بیست نفری به دار وقاحت و جنایت رژیم آویخته میشدند؛ از كشتار وحشیانه سال 1367 كه به یك فاجعه میهنی تبدیل شد تا به امروز، كمتر روزی است كه ایرانیان شاهد اعدام و به دار آویخته شدن فرزاندن و وابستگان خود نباشند. رژیم جمهوریاسلامی با حجم بالای اعدام و كشتار مخالفان عقیدتی-سیاسی اكنون جزو سه كشور اول در جهان از نظر گستردگی آمار اعدام قرار گرفته است.
7-ماهیت جنایتكارانه جمهوری اسلامی منحصر به داخل ایران زمین نمانده و این رژیم در طول سی و دو سالی كه از سلطه اشغالگرانه آن میگذرد، در اقصا نقاط دنیا و در كشورهای آزاد و دموكراتیك برای از بین بردن مخالفان خود، دست به ترورهای متعددی زده است؛ ترور شاپور بختیار آخرین نخست وزیر دولت پهلوی، ترور سران كردهای مخالف در میكونوس، ترور عبدالرحمان قاسملو رهبر حزب دموكرات كردستان ایران در وین، ترور دكتر عبدالرحمن برومند در اروپا و چندین و چند ترور دیگر، بخشی پیدا و آشكار شده از اقدامات ضدبشری و جنایتكارانه جمهوریاسلامی بشمار میروند. تأمین هزینههای مالی و نظامی برخی از گروههای تروریستی در منطقه و بخشی از جهان، تكمیل كننده چهره تروریستی رژیم جمهوریاسلامی ایران در سطح منطفه خاورمیانه و دیگر نقاط جهان بشمار میرود.
8-همانطور كه اشاره كردم، اقدامات ضدانسانی جمهوریاسلامی حد و مرزی نمی شناسد؛ عاملان و آمران قتلهای زنجیرهای نویسندگان لائیك و قتل فجیع داریوش فروهر-رهبر حزب ملت ایران و همسرش پروانه فروهر، از دیگر صحنههای ترور داخل كشوری جمهوریاسلامی هستند كه تاكنون هیچ مرجع حقوقی داخلی و بینالمللی نتوانسته به واقعیت آنها پیبرده و دست اندركاران رژیم را به پای میز محاكمه بكشاند.
9-جوانان ایرانی كه در دهههای گذشته بیشترین از افراد موفق و سازنده جهانی بشمار میرفتند، تحت سیطره خرافی و ضدبشری رژیم اسلامی، در دام اعتیاد، فساد و فحشا روزگار میگذرانند. با حاكمیت جمهوریاسلامی، اعتیاد و فحشاء چهرهای غیر قابل تحمل و آزار دهنده از شهرهای ایران ارائه میكند كه در گسترش و نهادینه كردن آن، ردپایی از اقدامات جنایتكارانه رژیم پیداست؛ اقداماتی كه شادی را به پستوی دلهره رانده و عشق و شیدایی صمیمانه را در چمبره ارتباطات سوء اخلاقی و كاسبكارانه گرفتار كرده است. ارشادیان اسلامی، عشق را در لبان و اعتقاد را در روان ایرانیان سلاخی میکنند.
10-ایران كشوری است با منابع غنی در طبیعت و سرمایههای انسانی در اجتماعش؛ ایران زمین تنها به چاههای نفتی محدود نمیشود. ایران دارای بالاترین اقلام اقتصادی در برهههای تاریخی توأم با امنیت اخلاقی و رفاه نسبی اجتماعی بوده است؛ اكنون با حاكمیت نالایق و غارتگر جمهوریاسلامی، نقدینگی كشور بدون حساب دهی به صاحبان اصلی آن (ملت)، دزدانه در حسابهای شخصی مقامات رژیم واریز و از منافع آن برای تروریستهای اسلامگرا در كشورهایی چون لبنان، فلسطین و سوریه، اسلحه و ابزارهای بمبگذاری تهیه میشود؛ یك مورد از غارتگری رژیم جمهوریاسلامی، انتشار و افشای اختلال سیصد میلیارد دلاری است كه رقمی منحصر به فرد در تاریخ دزدی و جنایت سی و دو ساله كشور من بشمار میرود؛ ثروتی كه باید در خدمت بهینهسازی زندگی مردم ایران به كار میرفت، در دستان قاچاقچیان لبنانی-هوچیگران سوریهای و ونزوئلایی قرار گرفته و از مازاد مالی آن، روحانیت مذهبی روی به ساخت و سازهای دنیوی آوردهاند؛ ساخت و سازهایی انحصاری برای بخش عمدهای از حاكمیت و محروم ساختن تمامی شهروندان ایرانی.
11-برای نجات ایران و ایرانی از نکبتی که رژیم جمهوریاسلامی برای این سرزمین کهن و پویا تدارک دیده است، اذهان بیدار و وجدانهای آگاهی ایرانیان و دیگر کشورها، گروههای مدافع حقوق بشر، سازمانها و احزاب دموکراتیک، تا دیر نشده بایستی با ابزارهای خردمندانه و برخوردهای واقعی- نه جنگ و لشكركشی- ایده خود را مبنی بر در كنار ملت ایران بودن در مبارزات مدنی و دموكرات با فعالیتها و كنشهای فزاینده، به منصه عمل برسانند. به همراه دیگر فعالین حقوق بشر و مدنیت تا ایران و ایرانی باقی مانده است، منفعلانه نظارهگر فروپاشی این سرزمین كهن نباشیم. جمهوریاسلامی با تمامیتاش اکنون برای فرار از فروپاشی محتوم خود، بر طبل جنگ میکوبد، تا نه از ایرانی نشانی ماند و نه از ایران. دستی در دست معترضان مدنی ایران باید بگذاریم و در زمینههای اطلاعرسانی آزاد و دیگر ابرازهای نافرمانی مدنی، هموطنان را در رسیدن به جامعهای امن و انسانی و دولتی دموکراتیک و متکی به حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی یاری كنیم. به تحقیق تاریخ از ما و در رابطه با پشتیبانی و همراهی با آحاد مردم دربند ایران یاد خواهد كرد؛ بكوشیم یاد و آوازه ما به نیكویی برده شود.
عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|