آنچه که در کنگرۀ هفتم حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) جهت افزودن ترکیب "لیبرال" و "دمکرات" به نام حزب مطرح شد، گذشتهای دارد که شناختن درستین آن در راه پیشبرد اهداف حزبی یاری دهنده خواهد بود. گفتگوها و بحثهایی که از کنگرۀ هفتم به این سو صورت گرفته است، نه تنها نشانگر ویژگی دمکراسی لیبرال در سیاستهای کلّی و در گفتمان سیاسی حزب است، بلکه گویای نیاز به جمعبندی و نتیجهگیری کلی تا قبل از فرا رسیدن کنگرۀ نهم است. نخست باید این تصوّر، که نهادن این واژه در عنوان حزب نقطۀ عطفی در تاریخ حزب بوده است و تنها نقطۀ اوج آن را نشان میدهد، به کنار رود. آنچه در ذیر میآید نشان میدهد که لیبرالدمکراسی سیاست امروز و فردای حزب نبوده است. حزبی که فقط هژده سال از عمرش میگذرد مراحل تکاملی بسیاری را پشت سر گذاشته است، که از هر کدام میتوان در نوبۀ خود در حکم یک نقطۀ عطف یاد کرد. وانگهی با نگریستن به تاریخ کمتر از دو دهه، امکان رسیدن به نقطههای اوج بیشتر و بهتر برای ما بسیار خواهد بود. ما نقطۀ اوج و عطف خود را در آزادی و رهایی ایران از فاشیست مذهبی و جمهوریاسلامی میدانیم و تا آن زمان و با تکیه بر ستون استوار حزب خواهیم رفت.
هدف من در اینجا بازگشت به گذشته و تکرار پاسخهای قبلی به پرسشهایی از این قبیل که چه کسی دمکرات حقیقی است و چه کسی به حقیقت طرفدار پادشاهی است و چه کسی سلطنتطلب است و حقیقت در کجاست، نیست. ممکن است هر کدام از این افراد و گروهها به خود نگرشی داشته باشند و خود را در قالب یک حقیقت مطلق مطرح کنند. حقیقت هرگز وجود ندارد و از پیش تعیین شده نیست، بلکه انسانها با تاثیر خود بر جهان اطراف خویش و تفسیر آن از بینش خود، حقیقت خود را میسازند. سعی من در این نوشته بیشتر بر پرداختن به سه واژه است که ما در دامنۀ آنها ماهیّت و هویّت خود را تعریف کردهایم: دمکراسی، لیبرالیسم و ارتباط آن دو با نظام پادشاهی مشروطه. در همین جا تاکید میکنم که نهادن پادشاهی و سلطنت در یکجا و معادل هم، نمیتواند براساس پارامتر علمی و سیاسی باشد و من اساس را بر آشکارا بودن این تفاوت طبیعی مینهم.
لیبرالیسم برگرفته از واژۀ لاتین "liber" به معنی "آزاد" است و معرف یک مکتب و یا ایدئولوژی است که آزادی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را اساس تفکّر خود قرار میدهد. مکتب لیبرالیسم پدیدهای است اروپایی و سرچشمه گرفته از انقلابهای قرن هفدهم در انگلستان (١٦٥٠) که به تدریج دامنۀ فلسفی یافته است. این اندیشه در سال ١٨١٢ به پادشاهی اسپانیا راه یافت و منجر به برقراری دولت مشروطۀ لیبرال شد. اندیشه لیبرالیسم پس از راهیابی به اسپانیا، در پایان قرن نوزدهم و به خصوص طی جنگ جهانی اوّل دچار بحرانهایی شد که منجر به تقسیم آن به لیبرال اقتصادی و اجتماعی شد. پس از نخستین بحران اقتصاد جهانی گرایشی تحت عنوان "نئولیبرالیسم" در آلمان پدید آمد. در پایان قرن بیستم و توسط اندیشههای سیاسی ـ فلسفی به ویژه John Rawls مکتب لیبرالیسم به شکوفایی خود رسید. این شکوفایی در طرح، برقراری و دفاع از اهداف این مکتب بود.
لیبرالیسم هدف عمدۀ خود را در آزادی فردی به خصوص در برابر قدرتهای دولتی تعریف میکند و در فلسفۀ سیاسی و اجتماعی بر این اندیشه استوار است که آزادی فردی اساس تشکّل هر اجتماع انسانی است و دولت ضامن آزادی فردی است. آزادی فردی بر این اصل استوار است: آنجا که آزادی یک فرد شروع میشود، آزادی فرد دیگری ختم میشود. به عبارت دیگر مرز اتمام آزادی هر فرد آنجا است که آزادی فرد دیگری شروع میشود. هیچ فردی و هیچ جامعهای که خود را لیبرال مینامد، از این اصل مستثنا نیست. لیبرالیسم در سیاست نقش دولت را در حافظ و ضمانت آزادیهای فردی تعریف میکند، به این معنی که هر کجا آزادی فردی در خطر است، این وظیفۀ دولت است که وارد عمل شود و حافظ افراد و آزادیهای مسلم آنها باشد. نقش دولت منوط به قانوناساسی و محدود به حفاظت از حقوق و آزادیهای فردی و طبیعی شهروندان است. این حقوق بر اساس تعریف John Locke در کتاب خود تحت عنوان "Two Treatises of Government" نوشته شده در سال ١٦٨٩، شامل حق آزادی، حق زندگی و حق مالکیت شهروندان است که به آنها حقوق جدانشدنی فردی (به همین سبب نیز حقوق طبیعی) گفته میشود. بر همین اساس نیز لیبرالیسم اقتصادی ضامن آزادی در کسب مال و در رقابت سالم است.
از آنجا که لیبرالیسم نقطۀ مقابل مطلقگرایی (Totalitarianism) است، به عنوان اصل در جوامع مدرن جهت دستیابی به دمکراسی کثرتگرا مطرح شده و در برابر رادیکالیسم که جنبشهای کارگری در قرن نوزدهم از آن شروع شد، قرار گرفته است. لیبرالیسم دارای اشکال گوناگون و نشانگر حرکتهای سیاسی مختلف است. امّا آنچه که در همۀ این اشکال گوناگون مشترک است، آزادی فردی و اهمیّت بخشیدن به آن در حکم یک اصل تغییر ناپذیر است. بر اساس بینش فلسفی و اجتماعیJohn Stuart Mill در کتاب خود "The Liberty" هر انسانی میتواند هر گونه که بخواهد زندگی کند، تا زمانی که آزادی دیگری را به خطر نیاندازد و به حرمت فردی دیگری تجاوز نکند. آزادی عقیدتی، دینی و وجدانی به عنوان پارامترهای تغییرناپذیر در لیبرالیسم جهت شکوفایی و درک نفس فردی در نظر گرفته شدهاند. حفاظت از حقوق فردی و شهروندی توسط یک دولت بر اساس نظر Montesquieu در کتاب خود De l’esprit dis lois فقط منوط به قانون اساسی و تجزیۀ قوا (قضاییه، مققننه و مجریه) و تعیین حدود مسئولیت آنها با تکیه بر قانوناساسی ست. با پیروی از همین اندیشه، در آلمان در قرن نوزدهم واژۀ پرمعنی "دولت قانونمند" توسط Robert von Mohl مطرح گردید. لیبرالیسم از این پس و با اتکّا بر اندیشۀ آزادی فردی، اجتماعی و اقتصادی در گفتمانهای سیاسی مدرن توانست به اهداف قابل توجّهی دست یابد. حقوق مالکیّت و بستن قرارداد با تکیه بر اندیشۀ لیبرالیسم اقتصادی (Adam Smith, Hugo Grotius, Samuel Pufendorf, John Locke, )، تکوشش در پدید آوردن شانس برابر و عدالت در رقابتهای اجتماعی (John Rawls)، تاسیس صنفهای شغلی و همچنین دفاع از آزادی فردی برای دستیابی به تحقق فرصتها با تکیه بر لیبرالیسم اجتماعی را میتوان در زمرۀ ارزشهایی خواند که دست یابی به آنها بدون اندیشۀ لیبرالیسم امکانپذیر نمیبود. آنطور که تاریخ نشان میدهد، حکومتهایی توانستهاند به لیبرالیسم جامۀ عمل بپوشانند که فرم مردمی و دمکرات داشتهاند. به همین سبب دمکراسی جهت حفظ آزادی فردی هر شهروندی بر اساس مکتب لیبرالیسم به عنوان وسیلهای مفید شناخته شده است.
واژۀ دمکراسی برگرفته شده است از واژههای یونای "demos" به معنی "مردم" و " kratia" در معنای "حکومت" و در یونان باستان معرف فرم دمکراسی مستقیم و مردمی بوده است. آن امروز بیانگر فرم ایدهال حکومتی است برگزیده از طرف مردم و بر اساس رای اکثریّت از یک سو و گویای انتخابات آزاد، نقش نمایندگان سیاسی، احترام به حقوق اپوزیسیونهای سیاسی، قانونمندی در چهارچوب قانوناساسی و حفاظت و دفاع از حقوق فردی و طبیعی از سوی دیگر است. بر اساس این تعریف کلی فرمهای مختلف دمکراسی پدید آمدهاند که در "دمکراسی مستقیم" یا "دمکراسی مردمی"، "دمکراسی پارلمانی" و "دمکراسی رادیکال" خلاصه میشوند. بحث در مورد دمکراسی در فرم تایید و انتقاد، جنبههای گوناگونی دارد که از دامنۀ کوتاه مطلب خارج است. آنچه که مهم است پرداختن به اصولی است که وجود آنها برای تصمیمگیری دمکرات لازم است. تنها آن تصمیمی میتواند دمکرات باشد که بر این اصول استوار باشد.
١) رای کلّی: هر فرد مجاز به رای میتواند در انتخابات شرکت کند (حق انتخاب فعال) و میتواند منتخب شود (حق انتخاب غیر فعال).
٢) رای برابر: هر فرد مجاز به رای دارای رای متعدد است.
٣) رای آزاد: رایگیری تحت شرایط آزاد و بدون زور و اجبار صورت میگیرند.
٤) چنانچه قرار است فردی (چون نمایندۀ مجلس و یا رییس جمهور) انتخاب شود، رایگیری باید بدون واسطه باشد، به این معنی که شخص منتخب بدون واسطه دریافت کنندۀ آرا میباشد.
٥) رای مخفی: جهت حفظ اصل آزادی در رای، لازم است که رای هر فرد بصورت مخفی ارائه شود. همچنین میبایست به همین منظور برای رایگیری زمان لازم جهت تصمیمگیری در نظر گرفته شود. با زور و یا فشار نمیتوان از کسی طلب رای کرد.
یک نظام فقط میتواند با وجو اصول زیر دمکرات باشد:
١) وجود یک ملت (Demos) جهت تصمیمگیری گروهی در امور سیاسی.
٢) وجود یک سرزمین محدود به مرزهای جغرافیایی که زادگاه و محل زندگی یک ملت است، و تصمیمهای گرفته شده در زمینۀ سیاستهای داخلی و خارجی فقط با وجود و در نظر گرفتن همان مرزها معتبر است. امروز چنین سرزمینی با تکیه بر تعریف "دولت ملی" مطرح میشود.
٣) در امور و هنجارهای سیاسی وجود یک روش و روند تصمیمگیری لازم است که در آن یا بصورت مستقیم (رفراندم) و یا غیر مستقی (انتخابات پارلمانی) عمل میشود. این روش وقتی مشروع است که از طرف ملت پذیرفته شده باشد. به همین سبب وظیفۀ هر نظام حکومتی پدید آوردن و حفظ چنین روشی است.
٤) مهمترین ویژگی یک حکومت دمکرات در این است که هر دولت، با تکیه بر روش و روند یاد شده در شمارۀ سه میبایست بتواند با تکیه بر رای اکثریت و بدون کشکمکش و یا انقلاب تغییر یابد.
٥) حقوقفردی و شهروندی یکایک افراد در برابر ارگان قانونگذار (دولت)، گروههای اجتماعی و همچنین در حقوق افراد در برابر یکدیگر باید محترم شمرده شود و رعایت گردد.
٦) تفکیک قوا میان ارگانهای دولتی (executive)، پارلمانی (legislative) و دادگاهی (judiciary) صامن تعادل قدرت در دولت است.
٧) به آزادی ابراز عقیده، آزادی مطبوعات و آزادی ارگانهای ارتباط جمعی باید بها داده شود.
طبیعی است که فرم نظام دمکراتیک از بدو پیدایش در یونان و روم باستان تا به امروز تکاملهای بسیاری یافته است و در گذر و کاردهی خود طبیعتا دارای کم و کاستی است؛ آمّا آنچه که مسلم است، این مکتب قادر بوده است تا به امروز خود را در حکم بهترین فرم حکومتی مطرح کند. بر اساس گزارشات ارگان آمریکایی Freedom House، که پیشرفت دمکراسی را در سطح جهان مشاهده و بررسی میکند، در سال ١٩٠٠ در کل جهان پنجاه و پنج دولت غیروابسته وجود داشته است که هیچکدام از آنها حکومتی دمکرات نداشته است. آنچه که در دامنۀ ارزیابی این ارگان مورد توجّه قرار گرفته است، حق انتخاب فعال و غیرفعال زنان نیز بوده است. در سال ١٩٥٠ تعداد دولتهای غیروابسته به هشتاد رسیده است که از این میان تعداد بیست و دو کشور دولتی دمکرات داشته اند. در سال ١٩٩٩، از میان ١٩٩ کشور غیر وابسته، تعداد هشتاد و پنج کشور توسط دولتهای دمکرات اداره میشدند. دو عنصر مهم در این ارزیابی وجود داشته است: یکی حقوق سیاسی (political rights) و دیگری حقوق آزادی برای شهروندان (civil liberties). در این ارزیابی فرم حکومت که آیا پادشاهی بوده است یا جمهوری، به هیچ عنوان مطرح نیست. این میتواند پاسخی استاندارد و مستند برای گروهی باشد که معتقدند دمکراسی فقط حق جمهوریهاست و با پادشاهی همخوان نیست.
از ادغام اندیشۀ لیبرالیسم و دمکراسی حکومتهایی پدید آمدهاند که توانستهاند آزادی و حقوق شهروندی را در سیاسیت و جامعه رعایت کنند. به مبحث لیبرالیسم و دمکراسی میبایست پس از جنگ جهانی دوم حقوقبشر و رعایت آنرا نیز اضافه کرد به گونهای که امروز هیچ دولت دمکراتی نمیتواند حقوق بشر، اجرا و رعایت آنرا نادیده بگیرد. با در نظر گرفتن تاریخ باستان ایران که قدیمیترین فرم ادارۀ کشور در چهارچوب دمکراسی پادشاهی است، با در نظر گرفتن منشور حقوقبشر پادشاه ایران کوروش کبیر و همچنین با پیروی از اصل مدرن بودن مکتب دمکراسیلیبرال و همخوانی آن با پادشاهی پارلمانی (مشروطه) ما هژده سال پیش با شکل گرفتن سازمان مشروطه خواهان ایران، مشروطۀ پادشاهی را به عنوان بهترین فرم نظام دمکراتیک برای آینده ایران تعریف و پیشنهاد کردهایم و امروز همان اهداف را در قالب یک حزب دنبال میکنیم. در منشوری که در همان تاریخ نوشته و به مرور زمان تکمیل شد، آزادی ایران، رهایی از فاشیست مذهبی و پایهگذاری یک نظام مردمی و ملی و برقراری دمکراسی لیبرال در چهارچوب حقوق بشر سرلوحۀ کار ما شد. این اهداف در اولین جمله در بخش "مقدمه" منشور آمده است و تمام منشور و برنامه سیاسی ما بر همین اصول استوار است. با توجّه به آنچه در تعریف لیبرالیسم و دمکراسی آورده شد، نخستین جملۀ منشور حزب، گویای ماهیّت ماست. همانگونه که در ادامۀ "مقدمه" آمده است، توجّه ما به "مشارکت همۀ مردم و گرایشهای گوناگون" در "جهت ساختن یک جامعۀ نوین ایرانی است". ما در پی استقلال و حفظ تمامیّت ارضی ایران، ناسیونالیسم ایرانی به معنی "تجلی اردۀ ملت به نگهداری حقوق و هویّت خود و پایداری در برابر دستاندازیهای دیگران و دفاع از مصالح ملی"، یگانگی ملی، حاکمیت مردم و حقوق بشر هستیم. کلیّۀ این اهداف با تک نگاهی به تاریخ و تعریف لیبرالیسم و دمکراسی گویای هویّت ماست. اساس مکتب لیبرالیسم بر حفظ آزادی فردی است. در قسمت برنامۀ سیاسی ما آمده است: "آزادیخواهی به معنی قرار دادن حقوق فرد انسانی در مرکز تفکّر سیاسی است. برخاستن همه قوای حکومتی از افراد جامعه است؛ و سازمان دادن جامعه به صورتی که حقوق برابر افراد به موجب اعلامیه جهانی حقوق بشرحفظ شود." یکی از بازدهیهای مکتب لیبرالیسم در حقوق و عدالت اجتماعی است. در منشور ما آمده است: "عدالت اجتماعی شامل مجموعه سياستهايی است که هدف آن شکوفايی استعدادها و دادن فرصت برابر به افراد و تعديل نابرابریها و تامين آينده افراد و حمايت از کسانی است که در مسابقه پيشرفت عقب میمانند." بر همین اساس ما در فعالیت سیاسی، خود را موظف به رعایت بیست اصل یاد شده در منشور میدانیم. با توجّه به آنچه که پیرامون لیبرالیسم و دمکراسی گفته شد، میتوان به ویژه اصول یکم تا نهم و سیزدهم تا هژدهم منشور را فهمید. ما در کنگرههای سوم و پنجم سه پیوست به منشور اضافه کردهایم که در خصوص حقوق زنان و کودکان (کنگرۀ سوم) و تعریف اصولی است که میبایست در تغییر رژیم و نظام به آنها توجّه شود (کنگرِۀ پنجم).
آنچه که از بررسی لیبرالیسم و دمکراسی در گفتمان سیاسی ما مشخص است، هرگونه شک و ابهامی را در لیبرال و دمکرات حزب مشروطۀ ایران از بدو تاسیس تا به امروز میزداید. برخلاف پنداشتههای برخی، دمکراسی لیبرال مطلبی نبوده است که ما از دیروز به آن توجّه کرده باشیم و فقط در یک و یا دو کنگره به آن پرداخته باشیم. اگر لیبرالدمکراسی در کنگره هفتم و هشتم مطرح شد و علاقۀ بعضی را به خود جلب کرد، فقط به منظور نهادن این دو واژه در پرانتزی در نام حزب بود. آنان که منشور را میشناختند، برایشان بودن یک پرانتز مطرح نبود، بلکه اندیشه و راهبرد را مد نظر خویش قرار داند. آنان که یا منشور را نمیشناختند و یا نمیشناسند و با مکتب لیبرالدمکرات آشنا نبودند یا نیستند، گمان کردند با طرح آن پرانتز راه صد ساله را یکشبه پیمودهاند. بر خلاف کنگرۀ هفتم، در کنگرۀ هشتم رای اکثریت بر افزودن لیبرالدمکرات به عنوان حزب بود و این رای مورد احترام قرار گرفت و اجرا شد. با توجّه به این اصل انتخابات دمکرات که برای رایگیری نهایی میبایست به رای دهندگان زمان کافی داد و هر انسان رای دهنده این حق را دارد که از آن زمان استفاده کند، بین دو کنگره، یعنی مدت دو سال، زمان در نظر گرفته شد و رایگیری در مورد افزودن واژههای لیبرالدمکرات به نام حزب مثبت بود. هیچ گفتۀ دیگری مگر تکیه بر رای اکثریت نمیتواند توضیحی بر روند تصمیمگیری باشد. اگر روزی این پیشنهاد مطرح شود، که بهتر است برای شناسناندن بهتر خود کل منشور را در پرانتزی در عنوان حزب بگنجانیم، ما این پیشنهاد را نیز به رای عمومی خواهیم گذاشت.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
دکتر حمید تفضلی گرامی،
قبل از هر چیز باید یادآوری کنم که من در حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) عضو نیستم. اما از خواندن مقاله شما لذت بردم، و توضیح شما، دست کم برای بنده خیلی مسائل را در مورد حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) روشن کرد. گرچه یک مسائلی نیز هنوز هم برای من روشن نیست.
دلیلش هم ساده است. و آن اینکه، چون در داخل حزب نبودهام و در جلسات و بحثها شرکت نداشتم، در نتیجه در آن مواردی که برای من روشن نیست، نمیتوانم حدس بزنم چه بحثهای حزبی رخ داده و پاسخها چیست.
اولا مقاله در کل بسیار مفید بود، گرچه همانطور که شما خود بهتر میدانید، این یک مبحثی است که میشود ساعتها، روزها، ماهها در مورد آن بحث کرد، مخصوصاً وقتی پای ایران و ساختار اجتماعی / سیاسی ایران در میان است.
و چون مدّ نظر "لیبرالیسم سیاسی" مسئله هم است آنوقت اگر بخواهیم تضادهای فلسفی بین باورهای ماورای متافیزیکی جان رلز ( John Rawls ) را مقایسه کنیم با تاکید لیبرال فرهنگی و متافیزیک جان لاک ( John Lock )، هم خارج از مسئله ایران و هم اگر به جنبه ایرانی مسئله برخورد کنیم، میشود مدتها بر سر این نکات چند طبقهای بحث کرد.
فکر نمیکنم کسی با تعریف کلاسیکال لیبرالیسم مشکلی داشته باشد. اما چیزی که نظر مرا بخود جلب کرد و برای من همیشه یک پرسش بوده، آنجایی بود که شما نوشتید:
"با در نظر گرفتن تاریخ باستان ایران که قدیمیترین فرم اداره کشور در چارچوب دموکراسی پادشاهی است (که در پرانتز اضافه کنم، این خود یک جمله بسیار زیبا، از دیده تاریخی درست و دقیق است که بسیاری یا هنوز آن را درک نکردهاند، یا حاضر به اعتراف آن نیستند)... سپس ادامه دادید...، با در نظر گرفتن منشور حقوق بشر پادشاه ایران کوروش کبیر و همچنین با پیروی از اصل مدرن بودن مکتب دموکراسی لیبرال و..."
...اصل مدرن بودن مکتب دموکراسی لیبرال...
پرسش من اگر پاسخ آن برای شما مقدور است (چون بنده عضو حزب مشروطه ایران نیستم) در همینجاست که:
اگر مثلاً، نمونه آمریکا را در نظر بگیریم، وقتی حزب مشروطه ایران میگوید (لیبرال دموکرات)، منظور در فرم محافظه کاران آمریکا است یا در فرم حزب دموکرات آمریکا است؟ اگر بخواهیم یک مقایسه برای روشن شدن مطلب بکنیم؟
چون در حال حاضر بحث داغ محافظه کاران آمریکا با حزب دموکرات آمریکا اصولا وقتی صحبت از "لیبرالیسم" میکنیم بر سر همین است که محافظه کاران آمریکا معتقد هستند در فرم مدرن و امروزی، لیبرال مدرن به تفوق ( Supremacy ) دولت باورمند است. یعنی محافظه کارن آمریکا معتقد هستند که حزب دموکرات آمریکا که پشت چهره لیبرال مدرن خودش را پنهان کرده، در واقع آن حزب (حزب دمکرات) بر این باور است که نقصهای فردی، و پیگیریهای منافع شخصی ممانعت میکند از اهداف دولت مدینه فاضله ( Utopian State ).
و محافظه کاران آمریکا معتقدند که حزب دموکرات در این چهره مدرن لیبرالیسم خود، در واقع هدفی را پیش میبرد که تاریخ نویس فرانسوی الگسیس دو تکویل ( Alexis de Tocqueville) از آن بعنوان ظلم و ستم نرم خیز ( soft tyranny) یاد کرده بود، که کم کم تبدیل میشود به نوعی ظلم و ستم سخت ( hard tyranny ).
محافظه کاران آمریکا معتقدند چون در تعریف کلاسیکال آن، کلمه "لیبرال" در جهت مخالف "استبداد" استفاده میشود، پس درست تر این است که برای منقوش کردن دقیقتر این لیبرال مدرن که حزب دموکرات آمریکا به آن تبدیل شده (مخصوصاً از زمان رئیس جمهور شدن اوباما) از کلمه ( Statist ) بجای "لیبرال" استفاده کنیم.
در واقع منظور اینکه حزب دموکرات آمریکا طرفدار دخالت هر چه بیشتر دولت در کار و زندگی روزمره مردم آمریکا است (البته از طریق قانونی و قوانین جدیدی که بر قوانین موجود اضافه میکند). و اینکه حزب دموکرات با اضافه کردن قوانین جدید نقش دولت را بزرگتر و کنترل بر زندگی مردم و bureaucracy را بیشتر میکند.
پرسشی که فکر میکنم برای خیلی از هم میهنان دست راستی مطرح است این است که وقتی حزب مشته ایران میگوید "لیبرال دمکرات" اشاره به راهی که حزب دموکرات آمریکا و امسال این حزب در جهان پیش گرفته اند است؟ یا اینکه منظور در واژه کلاسیک آن است؟
به زبان ساده راست گرا یا چپ گرا؟ البته پرسشهای دیگر هم دارم ولی این یکی اگر فرصتی بود و توانستید پاسخ دهید، تا همینجا کافیست. اگر هم پرسش بیجایی بود و مقدور نبود که پاسخ دهید، کاملا درک میکنم و هیچ مشکلی نخواهم داشت، که پاسخی نگیرم.
سپاس،
شیر و خورشید و تاج
در ضمن، من شخصاً معتقد هستم ما ایرانیان نباید وارد این بحثها بشویم که اکثریت در ایران نمیتوانند ارتباط مستقیم بین مشکلات روزمره و این نوع بحثها را پیدا کنند، ولی چون دیدم بحثها داغ شد و باز نتوانستم پاسخ خود را، به دست کم این پرسشی که مدتها داشتم، در بین بحثهای موجود در این سامانه پیدا کنم، فکر کردم شاید خودم پرسش را مطرح کنم بهتر است. البته اگر با در نظر گرفتن اینکه عضو این حزب نیستم، پاسخ امکان پذیر باشد. سپاس.
January 03, 2012 06:10:45 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر بابک بهزادی گرامی،
مینویسید: افسوس که بیشترین مقاومت را از طیف خود دید.
کدامین مقاوت را شما میگوید؟ بحثهای درونی زیادی در حزب بوده و هست و خواهد بود. استدلال کسانیکه در سال 2004 در کنگره لوسآنجلس شرکت کرده بودند و نام حزب را میخواستند تغییر دهند برابر با صفر (یا زیر صفر) بود. در آن کنگره اینجانب به عنوان یک لیبرالدموکرات با تغییر نام حزب مخالفت کردم. چون افرادی که در آن زمان خود را لیبرالدموکرات اعلام میکردند. لیبرالدموکرات نبودند.
آقای بهزادی بدنه حزب نمیخواهد حلزونوار سیر تکاملی خود را طی کند بلکه با شتاب بیشتری بسوی خواستهای مردمی میتازد (بصورت عملی و نظری). آنان که در فکر همکاری با جمهوریاسلامی هستند (برای عدم سرنگونی جمهوریاسلامی) اندیشه آقای همایون را نفهمیدهاند. شاید کتاب چاپ کرده باشند ولی متن کتاب را نخواندهاند و یا حتا نتوانستهاند درک کنند؟
مینویسید: کل منشور و نظریه حزب از زنده یاد همایون بود.
این چنین مطلقگرایی از کسی که خود را لیبرالدموکرات مینامند بعید است. آیا شما در این حزب فعالیتی نداشتید و یا فقط گوش به فرمان آقای همایون بودهاید (چو فرمان یزدان چو فرمان داریوش همایون). این جملاتی که دیگران در باره ما میگویند درست نیست. چون در درون حزب فعالیت نکردهاند. در گوشهای نشستن و خود را وارثان اندیشه آقای همایون اعلام کردن کار سادهایست. آن اندیشه را مورد استفاده قرار دادن وظیفه ما هموندان حزبیست نه کسانیکه در بیرون میخواهند برای حزب کسب تکلیف کنند که واژه سرنگونی را از منشور برداریم. مگر این همان منشوری نیست که شما و دیگران میگوید بدست آقای همایون نوشته شده است. میخواهید بگوید که آقای همایون نفهمیده است که چه نوشته است! کمی هم تفکر کردن کار بسیار نیکوی میتواند باشد. منشور حزب را همه ما هموندان حزبی با کمک توانای آقای همایون نوشتهایم. از آقای همایون پیغمبر و امام نسازید. ایشان جایگاه خود را با ما و یا بدون ما در تاریخ ایران دارد.
نوشتهاند: میدانم که از واژه سلطنتطلب و برچسب آن لذت نمیبرید، ولی شوربختانه شما و بدنه حزب مرتب به پای خود تیر میزنید. میدانم که با پسوندی مانند لیبرالدموکراسی همایون به شما کمک بسیار کرد ولی این موقتییست شما باید بنیادی عوض شوید. تا زمانی که شما براندازی حکومت و برگرداندن پادشاهی را در ایران الویت میدانید سلطنتطلبی بدنه حزب، دیگر برچسب نیست بلکه واقعیت است.
کدام پسوند لیبرالدموکراسی؟ پسوند لیبرالدموکرات بله! کسی که این پاراگراف را بخواند، میفهمد که این مطلب را شخصی در بیرون از حزب نوشته است و نه یک هموند حزبی. آن شخص سواد سیاسی ندارد وگرنه واژه لیبرالدموکراسی و لیبرالدموکرات را طوطیوار استفاده نمیکرد. اگر شخص باسوادی میبود، که بدنبال نجات جمهوریاسلامی نمیرفت.
برای تمرین هوش بد نیست که مخالفان حزب تمرین زیر را بصورت مشق شب انجام دهند.
حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکراسی) اشتباه است.
حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) درست است.
بابک جان این مشق شب برای شما نیست. برای آن دگراندیش است.
پیروز باشید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 03, 2012 11:02:03 AM
---------------------------
مهدی مفخمی
با اینکه اعتقاد راسخ دارم که بزرگ نمائی اشتباهات - بعضا سهوی - دوستان در نوشته هاشان و از آن زاویه حمله به آنان کاری غیر سازنده است لازم دیدم دو فراز از نوشته دوست عزیز بابک خان بهزادی را در گیومه بیاورم و اشتباه ایشان را ( البته از نظر خودم ) به ایشان دوستانه یاد آوری کنم. نیک میدانم که در اینگونه موارد مجاب کردن طرف مقابل کاری است مشکل و بعضا غیر ممکن و البته اصراری هم در این امر نیست.
ایشان میفرمایند:
" همایون با استادلال درست به دگر اندیشان آموخت که پادشاهی در لیبرال دموکراسی میتواند بگنجد نه بر عکس" .
زنده یاد همایون را از این اظهار نظر مبرا میکنم. لیکن معنی این نظر منقول از ایشان آیا این نیست که ، لیبرال دموکراسی در پادشاهی نمی گنجد؟ آیا شکل حکومت پادشاهی مورد نظر منشور حزب چنین است؟ آیا اولویت خواستاری لیبرال دموکراسی مقایر است با طرفداری از نظام پادشاهی مصرح در منشور و اساسنامه حزب؟
در جای دیگر میفرمایند:
" تا زمانی که شما براندازی حکومت و برگرداندن پادشاهی را در ایران الویت میدانید سلطنت طلبی بدنه حزب، دیگر برچسب نیست بلکه واقعیت است"
لازم به یادآوری به ایشان است که تا آنجا که من اطلاع دارم از نظر حزب براندازی حکومت و برگرداندن پادشاهی یک مقوله واحد و دارای یک اولویت نیست و در هیچ کجای مقاله بالا مطلبی دال بر این امر مشاهده نکردم . بلکه:
"به عقيده ما سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نخستين مرحله پيکار است. مرحله دوم که به همان اندازه اهميت دارد ساختن يک جامعه نوين ايرانی است که تنها با مشارکت همه مردم و گرايش های گوناگون ميسر خواهد بود. بدين منظور میکوشيم از همان نخستين گام در پی برداشتن موانع سياسی و عاطفی که ايرانيان را از هم جدا کرده است باشيم. ايرانيان به عنوان وارثان تاريخ و فرهنگ مشترک و پر افتخار به هم نزديک تر از آنند که با برچسب های ساختگی و بیاهميت بتوان از هم جداي شان کرد. مـا همة گروه ها و گرايش ها را فرامیخوانيم که در فرو ريختن ديوارهای ترس و بدگمانی که يگانگی و بهروزی ملت ما را تهديد میکند همکاری کنند".
وبعد:
"ما پادشاهی مشروطه را بهترين و مناسب ترين رژيم و شکل حکومت برای ايران میدانيم و از هيچ گونه تلاش قانونی و دمکراتيک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهيم کرد".
باقی مطالب را آقای دکتر تفضلی پاسخ گفته اند و باقی میماند قضاوت که به عهده خوانندگاند است. ارادتمند
January 03, 2012 05:27:31 AM
---------------------------
عرفان
درود بر اقای دکتر تفضلی گرامی
از انجا که بنده به تازگی با حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات ) اشنا شده ام این مقاله شما دریچه های نو و تازه ای را راجع به قضاوت و برداشت من راجع به حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) گشود و جا دارد که از شما نهایت تشکر را داشته باشم امیدوارم در اینده با نوشتارهای بیشترتان دریچه های بیشتری را برای بنده و هم میهنان بگشایید
پیروز و سرافراز باشید
به امید ازادی
January 03, 2012 01:09:40 AM
---------------------------
حميد تفضلی
هم میهن گرامی، آقای بهزادی
در نوشتۀ خود به مطالبی اشاره کرده اید که من در آنها ارتباطی با نوشتۀ خود نمی بینم. امّا در جاهایی از نوشته شما، بد فهمی و غلط انگاری وجود دارد که امیدوارم بتوانم تا آنجا که مربوط به من می شود کمکی در آسانتر کردن فهم آن کرده باشم.
شما از "بدنۀ حزب" سخن می گویید. هیچ حزبی هرگز بدون عضو نمی تواند کار از پیش ببرد. تنها اندیشه چاره راه نیست (نگاه کنید به پاسخ من به آقای عسگری). یک نفر قادر نیست به تهناهی حزبی پدید آورد، و از سوی دیگر هیچگاه طرفداران دمکراسی و چند گرایی در پی یک فرد و شخصیت پرستی نیستند.اگر ما تا اینجا رسیده ایم، فقط به خاطر کوشش اعضای حزب بوده است و ما تفاوتی بین اعضای حزب و توانایی های گوناگون آنها قایل نیستیم. منشور حزب بدون تصویب اعضای کنگره هیچ ارزش درونی و بیرونی ندارد.
شما از من به عنوان یک "نظریه پرداز" یاد کرده اید. من "نظریه پرداز" نیستم، بلکه یک محقق هستم. بین این دو واژه تفاوت های بسیاری وجود دارد که در هر کتاب لغتی می توان آنها را یافت. شما به من تهمت "رونویسی کردن" زده اید. این تهامی است ناروا و دارای جرم. من به منابعی که در دست داشته ام اشاره کرده ام و نام انگلیسی نظریه پردازان را آورده ام. هر خواننده ای می تواند جهت اطلاع بیشتر به آن منابع رجوع کند و یا در کتالوگ های کتابخانه ها به کتاب های آن ها دست یابد.
شما در نقل قول از من تحریف کرده اید: من در نوشته ام از "انقلاب های انگلیس" (در فرم جمع) یاد می کنم و نه آنطور که شما می فرمایید "انقلاب شکوهمند انگلیس". با داشتن آگاهی تاریخی، بر آگاهان واضح است که دامنۀ این انقلاب ها به جنگ های داخلی بازمی گردد که در طی سال های ١٦٤٢ تا ١٦٤٩ بین طرفداران کارل اول و طرفداران پارلمان صورت گرفت. نتایج این کشمکش ها که تا سال ١٦٥١ به طول انجامید، برانداختن سلطنت و برقراری جمهوری در انگلستان بود. واژۀ دیگری که برای این جنگ ها در نظر گرفته شده است تحت عنوان "جنگ های سه کشور پادشاهی" (انگلستان، اسکاتلند و ایرلند) است. می توانید در کتالوگ کتابخانه شهرتان به اطلاعات بیشتری دست یابید
ادعای شما بر اینکه من "استدلال حوزه ای لیبرال دمکراسی را از دل پادشاهی هخامنشی یا اشکانی" در آورده ام و "آنرا امری طبییی با پادشاهی جلوه" داده ام، کاملا نادرست است. جملۀ من در بافتار ناسیونالیسم ایرانی این است: "تاریخ باستان ایران که قدیمیترین فرم ادارۀ کشور در چهارچوب دمکراسی پادشاهی است، با در نظر گرفتن منشور حقوقبشر پادشاه ایران کوروش کبیر و همچنین با پیروی از اصل مدرن بودن مکتب دمکراسیلیبرال و همخوانی آن با پادشاهی پارلمانی (مشروطه) ما هژده سال پیش با شکل گرفتن سازمان مشروطه خواهان ایران، مشروطۀ پادشاهی را به عنوان بهترین فرم نظام دمکراتیک برای آینده ایران تعریف و پیشنهاد کردهایم".
دیگر مطالب شما نظر و بینش شخصی حضرت عالیست و قابل احترام است. البته امیدوارم در طرح آن بینش ها چون انتقادها و تحمت های خود، راه به بیراه نبرده باشید.
پاینده ایران
January 03, 2012 12:15:40 AM
---------------------------
بابک بهزادی
درود به آقای دکتر، من مدت بسیار زیادی بود که چنین نظریه پردازی و اندیشه سیاسی مدرن و پیشرو یی را در مقالات حزبی ندیده بودم.
من نمیدانستم که مخالفت بدنه حزب (که همیشه لیبرال دموکرات بوده) با اضافه کردن پرانتز "لیبرال دموکرات" در این سالها به این دلیل بود که بدنه حزب میگفت چون لیبرال دموکرات است پس دلیلی ندارد که این پسوند را به اسم حزب اضافه کند. باسپاس خوشحالم که روشنگری کردید.
آقای دکتر گرامی، کل منشور و نظریه حزب از زنده یاد همایون بود، او این صحبت را ۲ سال پس از انقلاب ۵۷ در کتابش " دیروز و فردا" بیان کرده بود از آنجا که این صحبت برای طیف سیاسی ایران ، هر طیفی، قابل حزم نبود ، چه برسد به بدنه حزب ما چه اکنون چه ۱۸ سال پیش، همایون با صبری غیر قابل تصور سعی کرد که نگاه سیاسی و فرهنگ سیاسی ایران را تحول دهد، از حزب خود شروع کرد و با دگراندیشان تمام کرد. افسوس که بیشترین مقاومت را از طیف خود دید. پس از مرگ همایون بر هیچکس پنهان نیست که بدنه حزب میخواهد سیر تکاملی (اگر بتوان چنین واژهی را بکار برد) خود را حلزون وار طی کند و تا میتواند به گذشته خود در لاک خود برگردد.
آقای دکتر گرامی نظریه پرداز، لطف بفرمایید به من نشان دهید که این بدنه حزب همیشه لیبرال دموکرات، کدام واژه اساسی را به منشور حزب اضافه کرد؟ ان واژه اساسی را برجسته کنید.
آقای دکتر گرامی شما با قلم فرسایی و از رو نویسی البته با کمی اشتباه (انقلاب شکوهمند انگلیس در سال ۱۶۸۸ اتفاق افتاد) سعی دارید با استدلال حوزه ای لیبرال دمکراسی را از دل پادشاهی هخامنشی یا اشکانی در بیاورید و آنرا امری طبییی با پادشاهی جلوه دهید. دوست گرامی، همایون با استادلال درست به دگر اندیشان آموخت که پادشاهی در لیبرال دموکراسی میتواند بگنجد نه بر عکس. الویت بر لیبرال دموکراسی است و وزنه بر لیبرالیسم نه پادشاهی. همان صحبتی که فوکویاما کرد.
آقای دکتر گرامی نظریه پرداز، درک لیبرال دموکراسی از سویه همه طیفهای سیاسی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایرانیان خواهد بود چه رسد به حزب ما. شما هنوز درک نکردید (اگر منشور را با دقت میخواندید میکردید) که نقطه عطف در تاریخ حزبی یا سیاسی ایرانیان بر اندازی جمهوری اسلامی نیست، رسیدن به حکومتی لیبرال دموکرات نقطه عطف است. براندازی حکومت پیش زمینه است. هدف را شما فراموش کردید.
میدانم که از واژه سلطنت طلب و برچسب ان لذت نمیبرید، ولی شوربختانه شما و بدنه حزب مرتب به پای خود تیر میزنید. میدانم که با پسوندی مانند لیبرال دموکراسی همایون به
شما کمک بسیار کرد ولی این موقتی یست شما باید بنیادی عوض شوید.
تا زمانی که شما براندازی حکومت و برگرداندن پادشاهی را در ایران الویت میدانید سلطنت طلبی بدنه حزب، دیگر برچسب نیست بلکه واقعیت است.
January 02, 2012 05:03:22 PM
---------------------------
حميد تفضلی
دوست گرامی، آقای عسگری،
هیچکدام از ما در درون افکار دیگری نیست و آگاهی از "خواستۀ" دیگری ندارد، مگر آینکه آن خواسته برزبان آورده شود. مطرح کردن یک خواسته از راه زبان صورت می گیرد. همین زبان و شیوۀ استدلال نمایشگر آن است که در پشت خواسته و خواسته های مطرح شده اندیشه ای نهفته است یا خیر. چنانچه در پشت آن خواسته اندیشه ای وجود داشته باشد، دلیل بر آن نیست که آن خواسته حتما مورد قبول همه قرار گیرد. زمانی دیگران به آن خواسته اهمیّت می دهند که فرد و یا افرادی که آن را مطرح کرده اند قدرت قانع کردن منطقی دیگران را داشته باشند. پس برای پذیرفتن هر خواسته ای نیاز به اندیشه، زبان و توانایی قانع کردن می باشد.
اینکه شما ملاک را هفت سال قرار می دهید نمی تواند دلیلی بر این باشد که این زمان برای تصمیم گیری طولانی و یا کوتاه است. بحث بر سر مقولۀ یاد شده در بالا فقط محدود به دو کنگره می شود. شاید شما از هفت سال پیش به این موضع اندیشه اید، امّا این ملاک حزب نیست، بلکه مربوط به حضرت عالی است. شاید در اینجا سوء تفاهمی وجود داشته باشد که من در روشن کردن آن کوتاه کوششی می کنم: آنچه که مطرح بود و ما قبول نکردیم، تبدیل نام حزب به "حزب لیبرال ها" بود. در بین این عنوان و آن اندیشۀ لیبرال دمکرات که در منشور ما آمده است، تفاوت فاحشی وجود دارد که من شرح آن را به زمانی دیگر موکول می کنم.
براساس اصول رای گیری در یک دمکراسی برای گذراندن هر خواسته ای از رای عمومی می بایست هر چقدر زمان لازم است، داده شود. اگر شما این هفت سال را در نظر می گیرید، من سی سال حکومت اسلامی را در نظر می گیرم و می پرسم، چرا آنان که در اینجا و آنجا از کمبود های سیاسی ما در خارج از ایران یاد می کنند، سعی در قانع کردن هم میهنان ما در برانداختن جمهوری اسلامی ندارند؟
اگر به نوشتۀ من بار دیگر توجّه فرمایید، درخواهید یافت که اصل کار ما، منشور ماست و در بیشتر از دوسوم منشور اندیشۀ دمکرات و لیبرال آشکار است. آوردن پرانتز در عنوان حزب، ایراد نیست، بلکه بیشتر معادل این مثال است که بگویید "روز است و خورشید می درخشد" به این بهانه که دیگران مبادا روز را با شب اشتباه بگیرند. اما باید به این موضوع هم توجّه داشت روز و خورشید لازم و ملزوم یکدیگرند.
پاینده ایران
January 01, 2012 07:42:19 PM
---------------------------
اکبر عسگری
آفتاب آمد دلیل آفتاب
آقای دکتر تفضلی گرامی جهت یاد آوری شما باید گفـت بيشترين خواسته پیشنهاد دهندگان اضافه نمودن نام (لیبرال دموکرات) به نام حزب مشروطه ایران همان مطالبی استکه شما در بالا ذکر نمودید.
نام حزب به تنهايی نشان دهنده تفکر حزب نبود و مخاطب درک درستی از اين نام نداشتند و مارا یک حزب سلطنت طلب بدون تفکر مدرن می پنداشتند . برای نشان دادن تفکر واقعی حزب ميبايستی شما در آنجا بودیدو با آگاهی خود از ليبرال دمکراسی ونشانهای موجود در منشور حزب از لیبرال دمکراسی راتوضیح میدادید و یا این چند صفحه نوشتار شما را در ادامه نام حزب بياوريم خوب ميدانيد ناشدنی است اکنون همگان باخواندن نام حزب وصفت پسوند(ليبرال دموکرات)که ثمره ۷ سال گفتگوی درون حزبی(ازکنفرانس برمن) و چکیده منشور از بدو پیدایش این حزب ميداند این حزب دارای چه تفکری است ونیازی به اینهمه توضیح نیست. هموند گرامی شما خوب میدانید که دشمن بزرگ لیبرال دمکراتها دیکتاتورهای مانند استالین خامنه ای و احمدی نژادها هستند و بارها هم عنوان کرده اند .بگزاریم تاریخ قضاوت خودرا کند و این اولین حزب لیبرال دمکرات ایرانی وشاید خاورمیانه ی چه در نام وچه در محتوا نقش تاریخی خود را درآینده ایران ایفا کند . اکبر عسگری
December 29, 2011 11:37:17 PM
---------------------------
مهدی مفخمی
نوشتاری تحلیلی، آموزنده بود و نشان از سعه صدر و سلامت نفس نویسنده داشت. درود به آقای دکتر تفضلی. ارادتمند
December 25, 2011 09:20:53 PM
---------------------------
|