این نوشتار به "ایرادهای" آقای تفضلی در مورد تارنمای "رواداری" و گردانندگان آن میپردازد و میکوشد پاسخهای لازم را به نکتههای مطرح شده بدهد
تارنمای تازه بنیاد "رواداری" که بهر صورت میباید در سالروز درگذشت زنده یاد داریوش همایون در دسترس قرار میگرفت از اولین روز با پیشداوری و گمانهزنیهایی که از بیخبری برمیخاست و همچنین نگرانی هایی که چشمانداز افق شیرین رویاهای ناکام مانده برای بعد از درگذشت رایزن حزب را تیره میکرد؛ روبرو گشت. تاختن همه سویه برخی افراد حزبی و حاشیههای بیرون حزبی ولی نزدیک به آن در مورد پیدایش تارنمای " رواداری" ؛ "خوش آمدگویی" به تارنمای نوی بود که میخواهد دستی بازتر در ارائه نظری منشور حزب و سنجش رویکردهای عملی به آن داشته باشد که بعد از درگذشت رایزن؛ نگرانی در مورد ادامه مسیر پیموده شده بوجود آورده است. واکنشهای تند و داوریهای یک جانبه؛ ولی "سیل آسا" اینجا و آنجا به راه افتاد که البته انتظارش میرفت. همه پرسشگران و معترضان یکدل نبودند اما میتوان گفت بررسی ریشهای اغلب واکنشها و مخالفتها در پیوندی استوار؛ بیش و کم، بر همان "دو نگاه" ی قرار دارد که در مقاله "یک حزب و دو منشور" بررسی شده است. مقالهای که برافروختگی بسیاری را دامن زد و هر چه برهم آمدنها بیش؛ برخورد منطقی کم.
مانند هر ایدهای؛ راستی یا ناراستی پیام "یک حزب و دو منشور" – صرفنظر از پوزشگریهایی که به صحنه آمد و از همه جا سخن راند بدون اینکه به پیام آن نوشته حتی نزدیک شود- در پراتیک، سنجش پذیر بود و من فکر میکنم امواج برخواسته فعلی نیز سر بر همان بالین دارد و به کمک همان تحلیل میتوان "توفان" های برخاسته را بر منزلگاه راستینش باز شناخت.
اما به پرسشها و انتقادهای مشخص مربوط به چرایی و چگونگی ایجاد "رواداری" پاسخ روشن باید داد. پاسخ به یکی دو مورد را به نشستهای حزبی موکول میکنم؛ و همین جا باید اشاره کنم برای آنها که هنوز از کالسکه پائین نیامده حکم صادر میکنند و "همگان" هستند که "همه چیز" را میدانند؛ حرفی ندارم. یکی دو پرسش چه سرگشاده چه سربسته؛ اگر در اینجا پاسخ نیافت بدون تردید در جای خود پاسخ داده خواهد شد البته به شرطی که سروران ارجمند و محترم فراغت خاطر داشته باشند و افتخار حضور در نشستها را به دیگران بدهند. اما در مورد نکتههای آقای تفضلی:
یک: ایشان از همان اول مدعی است که فرهنگ سیاسی و پیروی از اصول و اخلاق سیاسی در تارنمای رواداری وجود خارجی ندارد. ببینیم برای این ادعای خود چه دست آویزی دارند:
"در این چند روز اخیر به تارنمای جدیدی برخورد کردم که تعجب و پرسش در مورد داشتن یک فرهنگ سیاسی با پیروی از اصول و اخلاق سیاسی را به نهایت رساند ... معمولا هنگامی که تارنمای جدیدی پدید میآید، هر بیننده یا خواننده در پی معنی نام تارنما و یافتن نام مجریان و مسئولان آن است. نام تارنمای "رواداری" برگرفته از ترجمۀ داریوش آشوری است اما هیچ کجا به این مطلب اشاره نشده است."
خدمت ایشان باید گفت هر چند مشخص کردن مسئول یک تارنما کار نیکویی است اما چگونه میتوان اکثر سامانههای پارسی زبان را بصرف مشخص نبودن مسئول آن از اصول و اخلاق سیاسی بری دانست؟ بعضی تارنماها شورای سردبیری دارند و لزومی هم ندارد نام همه آنها را ردیف کنند. تا آنجا که به "رواداری" مربوط میشود تارنمایی است نو و نمیتوان انتظار داشت جزئیات کار را یک شبه برطرف کند.
ایراد دیگر ایشان این است که چرا گفته نشده کلمه "رواداری" را داریوش آشوری ترجمه کرده است! باید از ایشان پرسید چه ضرورتی بر این کار بود؟ مگر سدها واژه که روزانه بکار برده میشود کسی بدنبال شجرهنامش میرود؟ اگر واژهای نو باشد جای آن دارد که توضیحاتی داده شود که شامل واژه رواداری نمیشود. آیا باید در برابر هر واژه پرانتز باز کرد و توضیح داد؟ آیا این به فرهنگ سیاسی و اصول و اخلاق سیاسی مربوط میشود؟
دو : گفته شده : "پرسش این است که هنگامی که هم دکتر همایون دارای تارنمای شخصی است و هم اعضای حزب مشروطۀ ایران میتوانند توسط تارنمای حزب به مطالب ایشان دست یابند، چرا "رواداری" مطالب دکتر همایون را به انحصار خود در میآورد؟ چرا هیچ پیوندی به تارنمای ایشان نمیدهد و اصول کپی رایت را در نظر نمیگیرد؟"
شاید معنی انحصار در واژگان آقای تفضلی معنایی جز آن چه رایج است دارد. حل این معما که آوردن نوشته های آقای همایون چه ربطی به انحصار خود در آوردن آن نوشتهها دارد کار ما نیست؛ کار هر کسی هم نیست. وانگهی باید پرسید آیا گسترش مقالات آقای همایون آزاردهنده است؟
میگوید " رواداری "اصول کپی رایت را در نظر نمیگیرد"
این هم شگفتانگیز است. کدام کپیرایت در نظر گرفته نشده است؟ آیا آقای تفضلی به وکالت از طرف کسانی صحبت میکنند؟ اگر اینطور است بفرمایند از طرف چه کسی؟ اگر آقای تفضلی کمی عیبجویی به تارنما را کنار میگذاشتند و بجای قضاوت عجولانه و یک طرفه ؛ کتاب های الکترونیکی سمت چپ را ورق می زدند در پایین هر صفحه آنها یا در شروع آنها ماخذ و منبع را هم میدیدند؛ سایت آقای همایون را هم میدیدند و گریبان ما را بیجهت نمیگرفتند برای نمونه:
پیشباز هزاره سوم : سامانه تلاش
دیروز و فردا؛ سه گفتار درباره ایران انقلابی : http://d-homayoun.net
نگاه از بیرون : http://d-homayoun.net
گذر از تاریخ : http://d-homayoun.net
حزبی برای اکنون و آینده انتشارات حزب مشروطه ایران http://d-homayoun.net
.......
جهت اطلاع، تارنمای "رواداری" با تمام توان خود، اندیشههای آموزگار ارجمندمان را در دسترس بینندگان قرار خواهد داد و افزون بر آن هرچه برای گسترش مبارزه ملی مناسب ببیند و از هر کجا باشد در اختیار خوانندگان خواهد گذاشت. ما حق خود میدانیم و بنا داریم متن منشور و اساسنامه و قطعنامههای حزبی را نیز در کنار هر آن چه برای مبارزه و اعتلای آن مناسب است با نشانی سامانه حزب و هر چه دیگر بیاوریم. این موارد با شورای مرکزی مدتی پیش در میان گذاشته شده است. پیشداوری اگر کنار گذاشته شود، منصفانه اگر نگریسته شود کار باین نوع " نقد" ها نمیکشد
پیش چشمت داشتی شیشه کبود
زین سبب عالم کبودت می نمود
سه : تارنمای "رواداری" نه ارگان حزب است، نه رسانه حزب است، نه رسانهای رسمی است، نه اعلامیه میدهد، نه نشریه میدهد و نه این حقوق را برای خود قائل است. این تارنما به دستور یا توصیه شورای مرکزی گشوده نشده است
"رواداری" قویا"به منشور حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) باور دارد. اتقاقا" یکی از نگرانیهای رواداری زاویه گرفتن برخی از منشور حزب است.خوانشهایی است سراسر واژگونه با منشور و ادبیات سیاسی حزب و نگرش بنیانگزار آن. واژگونه نگری بعضی دوستان تازگی ندارد؛ مانند یخی است در حال آب شدن که نگران سیلاب میباید بود. اگر این گزارهها درست باشند؛ تاختن به "رواداری" – منهای سوء تفاهمات طبیعی و آغازین- معنا می یابد و جایش روشن میشود.
چهار: آقای تفضلی میگوید "چرا در هیچ کجا پیوندی به تارنمای این حزب وجود ندارد؟"
در پاسخ باید گفت ما به سامانه حزب انتقاد جدی داریم و به تجربه دیدهایم کاری از دست ما بر نمیآید و بهتر است هر طور میخواهد عمل کند. ما مدتها است خون دل خوردهایم از دیدن مقالات طرفداران موذی حمله به ایران و مقالههای موذیانه و جنگطلبانه طرفداران حمله به ایران؛ از کوروش و امین و مأمون گرفته تا هر از گاه لمپنیسمی که ظاهرا" غیرقابل کنترل است، از توهینهایی که بعضا" به شخصیت مبارزان میشود. خون دل از "فدرالیسم سازمانی"؛ از کمرنگ شدن مفاهیمی که سالها آموزگار اندیشمند ما با صرف عمر خود و با خون جگر .... بگذریم
شرح این هجران و این خون جگر
.....
جا دارد اشارهای به خود جناب تفضلی بکنم که در مقالهشان "رواداری" را نواختهاند و آن را از فرهنگ سیاسی و اصول و پیروی اخلاق سیاسی بری دانستهاند. همانطور که ایشان ملاحظه کردند پاسخهای من همراه با روشنگری در مورد دیدگاههای "رواداری"- به خواست - توام بود تا داوریها توان بیشتری به سمت حقیقت بیابند. اما دو نکته در مورد آقای تفضلی اشاره میکنم
من در مورد نگاه "سانترالیسم دمکراتیک" ایشان؛ پیش از این گفتگوی کوتاهی داشتهام؛ آن جا که رابطه فرد و گروه؛ یا مشخصتر؛ نسبت عضو شورای مرکزی و شورای مرکزی و اختلاف دیدگاه آنها مطرح است. ایشان باور دارند اگر اکثریت شورا بر نظری قرار گرفت اقلیت موظف است دهان بربندد ولی برخلاف ایشان من بر این باورم که نظر اکثریت شورا نباید و نمیتواند جلوی اظهار نظر اقلیت حتی در بیرون حزب را بگیرد. نظر فردی باید آزاد باشد در عین اینکه نظر اکثریت اجرا شود. این لیبرالیسم تشکیلاتی است. شوربختانه در نوشتار ایشان "سانترالیسم دمکراتیک" که تاریخا" سر از همان "سانترالیسم غیر دمکراتیک" برآورده است بر رویکرد انتقادیشان سایه افکنده است. دیر زمانی است این نگرش در سازمانها و حزبهای رادیکال رنگ باخته است. امروزه حتی بسیاری از چپگرایان پی بردهاند سامان دادن تفرد با انضباط سازمانی به گونه گذشته امکان ناپذیر است. میتوان گفت تفرد، دست بازتری نسبت به گذشته یافته است. سازمانهایی میتوانند موفق باشند که با حداقل انضباط لازم؛ حداکثر آزادی را به تفرد بدهند. "فراکسیون" یکی از چارهجوییها بوده است ولی محدود به آن نیست. هجوم مخالفت با ایجاد یک تارنما زنگ خطری جدی برای منشور حزبی است که ماهیت لیبرال دمکرات دارد. اینجا ما با تضاد ادبیات منشور از یک طرف، و روحیهای که با آن فاضله دارد و بر منشور میتازد روبرو هستیم. اگر کار به آن آسانی بود که هر گروهی با چسباندن منشوری بر سر در خود؛ ماهیت خود را دگرگون کند دیگر مبارزه حزبی و تشکیلاتی و کژراهه ها نمیتوانست فراروی راه افراد باشد. ما اکنون با سادهترین حقوق فردی در یک تشکیلات روبرو هستیم و باید بتوانیم نشان بدهیم از لیبرالیسم تشکیلاتی چه بهرهای بردهایم
نکته دوم یا در واقع پرسشی که مطرح است: آیا ایشان نگاه انتقادی و موشکافانه خود را فقط در مورد دیگران بکار میبرند؟ آن هم نوع خاصی از دیگران؟ آیا نگاه ایشان در سوی مقابل هم بکار میافتد؟ آیا کسی در جایی سراغ دارد که ایشان در این سالها یک انتقاد- فقط یکی- در جهت کاستیهای تشکیلاتی یا رویکردهای نادرست به منشور و به جهت روشنگری و بالا رفتن کیفیت حزب و هموندان کرده باشد؟
آیا نگاه جستجوگر ایشان در مورد " فرهنگ سیاسی با پیروی از اصول و اخلاق سیاسی" و به نهایت رسیدن تعجب ایشان، فقط در مورد دیگران بکار میافتد یا به خودشان هم بازگردانیده میشود؟ آنجا که در مقاله خود به "چپگرایانی " اشاره میکنند – ترور شخصیت؟ - که بعضا" با سعه سدر!! حزب مشروطه به عضویت شورای مرکزی هم رسیدهاند!!
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
سپاس از لطف شما - تندرست باشید.
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
February 05, 2012 09:40:42 PM
---------------------------
م.موبدی
جناب آقای بهمن آبادی
نکته هایی که مطرح فرمودید آنقدر مهم و اساسی هستند که فکر می کنم بهتر است در یک مقاله به آن پرداخته شود. اگر اجازه بفرمایید تهیه آن بعلت یک مسافرت کاری دو هفته ای بتاخیر بیفتد. پیشاپیش از این تاخیر پوزش می خواهم. اگر در این دو هفته فرصت یافتم در خدمت خواهم بود
زنده باد ملت ایران
February 05, 2012 01:44:55 PM
---------------------------
وجدانی
تفرد آری! تمرد نه!
البته جای واقعآ بسی تأسف است که اعضاء و هموندان حزب وزین و بزرگی همانند حزب مشروطه ایران آن هم نه هموندان عادی و معمولی بل اعضایی که مطرحند و جزو سران حزب تشریف دارند، بدین گونه رفتار نمایند و آنچه را که چه بسا از مخالفین و رقیبان نشنیده بودند اینگونه به دوستان و همقطاران خویش بگویند و نسبت دهند.
این ادعای آقای موبدی اگر درست باشد که میگوید:»»... ما به سامانه حزب انتقاد جدی داریم و به تجربه دیدهایم کاری از دست ما بر نمیآید و بهتر است هر طور میخواهد عمل کند. ما مدتها است خون دل خوردهایم از دیدن مقالات طرفداران موذی حمله به ایران و مقالههای موذیانه و جنگطلبانه طرفداران حمله به ایران؛ از کوروش و امین و مأمون گرفته تا هر از گاه لمپنیسمی که ظاهرا" غیرقابل کنترل است، از توهینهایی که بعضا" به شخصیت مبارزان میشود. خون دل از "فدرالیسم سازمانی"؛ از کمرنگ شدن مفاهیمی که سالها آموزگار اندیشمند ما با صرف عمر خود و با خون جگر...«« در آن صورت باید به حال حزب مشروطه ایران گریه کرد. آخر چگونه امکان دارد این حزب با آن منشور، اساسنامه و از همه بالاتر اعضایی که جانشان به هستی و بقای ایران بسته است و حاضرند حتی قبل از آنی که صدمه و خسرانی به ایرانشان وارد شود فنا بشوند، مقاله و نوشته ای در جهت حمایت از حملۀ نظامی به ایران را در سامانۀ خویش درج نماید و هیچگونه عکس العملی را از احدی مشاهد نکند؟
هر ایرانی سلحشور و وطنپرست خود بهتر میداند که نه فقط بر طبق قانون بلکه بالاتر از آن خواست و ارادۀ باطنیش به حفظ و حراست از وجب به وجب خاک وطنش موظف است و برای انجام چنین وظیفه ای منتظر دستور و فرمان هیچ مقام و پستی نبوده و نیست. بارها شنیده و خوانده ایم که شاهزاده رضا پهلوی این دشمن شماره ۱ جمهوری جنگ و جنایت اسلامی در زمان حملۀ صدام به ایران و در اوج جنگ هشت ساله (حدود ۳۲ سال پیش و نه حالا که جنگی وجود ندارد و جان و مال کسی در خطر نیست) داوطلبانه و بطور رسمی خواستار آن شد ضمن پوشیدن لباس رزم سربازی عازم جبهه های جنگ شود. همین امروز مقاله ای را از دکترحمید تفضّلی (کسی که شدیدآ مورد انتقاد آقای موبدی واقع شده است) در این سامانه ملاحظه می کنیم که بازگو میکند چگونه حدود ۱۰ سال پیش این شخص باتفاق زنده یاد دکتر داریوش همایون، رایزن فقید حزب، و جناب آقای دکتر نادر زاهدی، معاون دبیر کل، با کوشش فراوان باتفاق همدیگر مبادرت به تهیه و ترجمۀ مانیفستی شدند که برای حزب مشروطه ایران و انعکاس آن در بین خارجیان و علی الخصوص آلمانیها که چندان روی خوشی به مشروطه ایران نشان نمیدادند، از ارزش والایی برخوردار است. جناب دکترحمید تفضّلی در قسمتی از مقالۀ خویش چنین مینویسند: »»... مهمترین مطلب در میان مطالبی که ما (داریوش همایون، نادر زاهدی و دکترحمید تفضّلی) اغلب با سیاستمداران خارجی به گفتگو در مورد آنها میپرداختیم، ناسیونالیسم ایرانی، تمامیت ارضی ایران و مخالفت با حملۀ نظامی به ایران بود. این اصول به دو دلیل نقطه حساسی در کار ما بودند: یکی اینکه واژه ناسیونالیسم در پی جنایت دولت نازی آلمان در اروپا واژهای وحشت برانگیز است و حزب توانست آن را در چهارچوب مانیفست خود برای ایران در حکم امری بدون شک و بدون بحث مطرح کند؛ و دیگر اینکه ناسیونالیسم ایرانی در برابر ادعاهای فدرالیسم که در پایان به تجزیه ایران میانجامید، توانست با موفقیت قد برافرازد و تاثیر گذار باشد...««
با توضیحات و نقل قولهایی که ارائه گردید و بویژه مراجعه به مقالات و حتی آرشیو سامانۀ حزب مشروطه ایران بخوبی در خواهیم یافت که متهم نمودن این سامانه به میدان و فرصت دادن به طرفداران "موذی" حملۀ نظامی به ایران قدری بیش از بی انصافیست. اگر بخواهیم جهت توجیه عمل خلاف و نا صحیح خویش اینگونه به دیگران حمله کنیم و چنین اتهامات خطرناکی را به آنان ببندیم باید منتظر عواقب آن نیز باشیم. تابحال در هیچ حزبی بدینگونه تضادهایی با ابعاد بزرگ مشاهده ننموده ایم. خدا کند این عمل رسمیت نیابد و الگویی برای دیگر اعضای حزب واقع نشود. امید است با شناختی که از تعدادی اعضاء مطلع و خبره ای که وجود دارد حزب مشروطه ایران از این آزمون پیروز بدر آید. پر بدیهیست که هموندان این حزب از این رخداد ها نگران باشند و جهت رفع این نگرانی منتظر تصمیمات اجرایی دست اندکاران و خصوضآ شورای مرکزی بمانند.
February 04, 2012 06:22:08 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
پاینده ایران
با احترام،
درباره گفتگوی درون حزبی میان جناب آقای موبدی و جناب آقای تفضلی و نظراتی که پیرامون این گفتگو عنوان می شود، قطعا توجیهی برای پیگیری فردی خارج از مجموعه حزب محترم مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) وجود ندارد، اما پیگیری این گفتگو را برای خودم تجربه مناسبی جهت تعامل بهتر در یک کار گروهی و به ویژه سیاسی دیدم.
من هم به شخصه در آغاز نسبت به نوع نگرش و عملکرد جناب آقای موبدی به عنوان عضو یک حزب، ذهنیت و برداشت مثبتی نداشتم، و در اندیشه بودم که در مجموعه ای که فعالیت می کنم با چنین رویکردی چگونه باید برخورد کرد؟ اما می بینم که ایشان یک نگاه متفاوتی به موضوع دارند که بر پایه استدلالاتی از جانب ایشان استوار است.
اکنون آشنایی با دیدگاه ایشان درباره نحوه رابطه فرد با مجموعه حزب و به ویژه فرد و کادر رهبری حزب و به ویژه عضوی از کادر رهبری حزب با مجموعه کادر رهبری برای من خیلی جالب شده است. چراکه از نگاه من جامعه ما به شدت نیازمند تمرین کار گروهی است. کار گروهی در هر زمینه، به ویژه زمینه سیاسی.
قطعا برای پیشبرد و اساسا شکل گیری دموکراسی، نیازمند نهادهای اجتماعی و مدنی - چه سیاسی و چه غیر سیاسی - هستیم و شکل گیری و بقای چنین نهادهایی تنها با تمرین با هم بودن و تمرین کار گروهی صورت می پذیرد.
اکنون تنها برای آشنایی بیشتر با زاویه نگاه جناب آقای موبدی به رابطه فرد و حزب - و نه جهت ورود به یک بحث درون حزبی که ارتباطی به من ندارد - پرسشهایی برایم پیش آمده که اگر مجال باشد از این سامانه و اگر میسر نیست خیلی مایلم که از طریق ایمیل از ایشان بپرسم:
1 - جناب آقای موبدی، همانگونه که جنابعالی فرموده اید قطعا بیش از یک دیدگاه در یک مجموعه نمی تواند اجرا شود و آن دیدگاه بیشینه کادر رهبری است - با چشم پوشی از شیوه شکلگیری این دیدگاه یا تصمیم - اما فرموده اید که نباید جلوی اظهار نظر اقلیت را حتی در بیرون حزب گرفت. آنچه که به نظر می رسد چنین رویکردی به تضعیف موضع حزب در بیرون مجموعه می انجامد و مخالفان موضع حزب را در آن مورد خاص تقویت می کند. آیا در کنار این پیامد منفی، چنین رویکردی پیامد مثبتی هم برای یک حزب می تواند داشته باشد؟
2- اگر مجموعه ای با اصول بنیادین و آغازین خود فاصله می گیرد، برای اصلاح و جلوگیری از انحراف، به نظر بهتر است در درون مجموعه فعالیت کرد. بیان اصول راستین آن مجموعه در بیرون مجموعه، تنها تبلیغ آن اصول است و گمان نمی رود تاثیری در اصلاح خود مجموعه داشته باشد! جنابعالی نظر متفاوتی دارید؟
3- از نگاه من تبلیغ موضوعاتی که مورد پذیرش فرد یا گروهی می باشد، خارج از مجموعه ای که در آن فعالیت می کنند قابل توجیه است، اما اینکه حتما اعلام شود که این گروه، شماری از اعضای فلان مجموعه هستند چه پیامد مثبتی برای کلیت مجموعه می تواند داشته باشد؟
با سپاس بسیار تاکید می شود که من به دنبال دلایل عملکرد جناب آقای موبدی نیستم، چرا که اساسا به من ارتباطی ندارد، بلکه تنها مایلم بدانم که چنین رویکردی چه پیامدهای مثبتی برای یک تشکیلات سیاسی می تواند داشته باشد.
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
February 04, 2012 10:59:16 AM
---------------------------
|