هنگامی که گذشته و آینده در گفتمانهای سیاسی مربوط به ایران کنار هم میآیند، بررسی و درک آن گفتمانها بدون نظر افکنی به اندیشههای دکتر داریوش همایون امکانپذیر نیست. دکتر همایون سالهای بسیاری از زندگی خود را در عبور از گذشته و رسیدن به آینده پشت سر نهاد؛ آیندهای که ما نه میدانیم چه موقع فرا میرسد و نه میدانیم چه به ارمغان دارد ـ اما میدانیم که این آینده هست و خواهد آمد. دانستن این حقیقت برای همکاری با دکتر همایون در راه ساختن آینده ایران کافی بود.
دوره جوانی زندگی من در سفر و مهاجرت گذشت ـ از این قاره به آن قاره و از این شهر به آن شهر. در یکی از همین سفرها در سال ٢٠٠١ میلادی در آلمان، در راه رفتن به یکی از کنفرانسهای حزب مشروطه ایران در هامبورگ، در بین راه با دکتر داریوش همایون آشنا شدم. بانی این آشنایی دوست و همکار من دکتر نادر زاهدی بود. تا رسیدن به هامبورگ زمان را با گفتگوهای معمولی و با کوشش در شناختن یکدیگر بسر بردیم. در کنفرانس هامبورگ برای اولین بار بود که داریوش همایون را در سخنرانی خود به طور زنده میدیدم. در آن سخنرانی که در بهبوهه برنامهریزیهای دولت آمریکا برای حمله به طالبان و عراق برگزار شد، هرگونه شک و تردید در خصوص ایراندوستی و وطنپرستی دکتر همایون از اندیشهها زدوده شد. نخستین بار بود که دکتر همایون در بحث به اینکه آمریکا به ایران حمله نظامی بکند یا نه گفت که اگر به ایران حمله نظامی شود، ما از مرزهای ایران دفاع خواهیم کرد چون استقلال و تمامیّت ارضی ایران از هر چه بر ما مقدمتر است. در اینجا مشخص میشود که داریوش همایون به ایران و حفظ آن بیشتر از هر حزب و مسلک و فرقه و گروه و دستهای اهمیت میداد. پس از کنفرانس با دکتر همایون گفتگویی آغاز کردم و گمان میکنم که این نخستین گفتگوی سیاسی من با ایشان بود که به همکاریهای آینده انجامید.
من در چند مورد با دکتر همایون همکاری نزدیک داشتم که شاید بتوان در این خلاصه، به سه مورد اساسی اشاره کرد.
پس از کنفرانس هامبورگ و در سفرهایی که ایشان و دکتر زاهدی را همراه بودم، در مورد یکی از اهداف اصلی حزب بسیار گفتگو کردیم. آنچه که مسلم بود ما نیاز به معرفی حزب به دولتهای اروپایی داشتیم، چون این دولتها بر خلاف آمریکا، با جمهوریاسلامی به داد و ستد مشغول بودند و هنوز هم هستند و از اینکه چه آینده و خیمی منتظر این کشورها و ایران هست، غافل میباشند. محل تاسیس حزب شهر کُلن آلمان بود و از آنجا که در آن موقع هم معاون دبیر کل و هم من در آلمان زندگی میکردیم، قرار بر این شد که برنامه معرفی حزب به دولتهای اروپایی از آلمان شروع شود. برای اینکه بتوانیم این کار را با برنامه به پیش بریم، نیاز به دو محور اصلی داشتیم: تئوری و تشکیلات. در امور حزبی تصور این دو محور بدون یکدیگر امکان پذیر نیست. برنامه تئوری حزب در نوشتهای از دکتر همایون تحت عنوان "حزبی برای اکنون و آینده" در آن زمان در دست بود و نظر بر این بود که علاوه بر منشور،"حزبی برای اکنون و آینده" را نیز معرفی کینم. در این نوشته، که در واقع به مانیفست حزب مشروطه ایران معروف شد، حزب، ایدهها و وظایف را تعریف و به بیرون انتقال داده است. در همان سال ٢٠٠١ قرار شد که این جزوه را به زبانهای انگلیسی و آلمانی ترجمه کنیم. دکتر همایون ترجمه این جزوه به زبان آلمانی را به من واگذار کرد. در مدتی که نیاز به ترجمه این جزوه بود با دکتر همایون مکاتبههای بسیاری داشتم که در میان این مکاتبات نه تنها پاسخ پرسشهای خود را میگرفتم، بلکه از گوشه و کنار گفتگوها مطالبی به دست میآمد که در کنفرانسها و کنگرههای متعدد به آنها میپرداختیم. به هرگونه، ما موفق به ترجمه آلمانی "حزبی برای اکنون و آینده" شدیم. این جزوه در اینترنت گذاشته شد و توسط معاون دبیر کل حزب به بسیاری از سازمانها و ادارات دولتی، منجمله به سازمان امنیّت آلمان، ارائه شد و ما توانستیم، بر خلاف ادعاهای جمهوریاسلامی در خصوص اینکه ما حزبی هستیم کوچک و بیاهمیت، قدم بزرگی در راه شناساندن حزب در خارج برداریم. از این پس بود که سازمان امنیت آلمان به اهمیت "حزب مشروطه ایران به عنوان یک نیروی اپوزیسیون مطرح پی برد. از طرف دیگر قرار گرفتن این نوشته به سه زبان فارسی، انگلیسی و آلمانی در اینترنت دسترسی هم میهنان را به حزب و ایدههای آن در سراسر دنیا امکان پذیر کرد. مهمترین مطلب در میان مطالبی که ما اغلب با ساستمداران خارجی به گفتگو در مورد آنها میپرداختیم، ناسیونالیسم ایرانی، تمامیت ارضی ایران و مخالفت با جملۀ نظامی به ایران بود. این اصول به دو دلیل نقطه حساسی در کار ما بودند: یکی اینکه واژه ناسیونالیسم در پی جنایت دولت نازی آلمان در اروپا واژهای وحشتبرانگیز است و حزب توانست آن را در چهارچوب مانیفست خود برای ایران در حکم امری بدون شک و بدون بحث مطرح کند؛ و دیگر اینکه ناسیونالیسم ایرانی در برابر ادعاهای فدرالیسم که در پایان به تجزیه ایران میانجامید، توانست با موفقیت قد برافرازد و تاثیر گذار باشد. ما هر هر برخورد کوشش بر این داشتیم که از پروراندن فکر حملۀ نظامی به ایران بر اساس الگوی افغانستان و یا عراق جلوگیری کنیم، چون بروز جنگ اسقلال و تمامیت ارضی ایران را در خطر میاندازد و به کشتن انسانهای بیگناه میانجامد. وانگهی بروز جنگ دلیلی خواهد بود برای ماندن جمهوریاسلامی.
گفتگو و برنامهریزی برای آینده ایران بدون در نظر گرفتن نیروی محرک و کارساز انجام پذیر نیست. "حزب مشروطه ایران" این نیرو را در ایران و در میان مردم ایران و جوانان ایرانی میبیند. در سالهای آغازین قرن بیست و یکم میلادی پرسش این بود که چگونه میتوان اندیشه حزب مشروطه ایران را با توجه به در نظر گرفتن اصل پادشاهی به جوانانی منتقل کرد که دوران پادشاهی را ندیدهاند و هر آنچه که مطبوعات داخل کشور به خورد آنها میدهد غیر از ستیز و غرضورزی نیست. در آن زمان دکتر همایون گفتگوی نسلها را به میان آورد و راهی گشود برای گفتگوهای آینده فرهنگی. اگر به موضوع نسلها توجه کنیم، مشخص میشود که دکتر همایون چه انسان نادری بود. او به نسل وارث اندیشه مشروطه متعلق بود، در سیاست دوران پهلوی مستقیم نقش داشت و دارای تجربه سیاسی لازم برای اندیشیدن بود. ویژگی بارز همایون این بود که او هرگز به زیباسازی دوران گذشته مشغول نبود و از کم و کاستیها بدون پرده سخن میگفت، او انتقادپذیر و انتقادکننده بود و انسانهایی که ظرفیت پذیرفتن انتقاد نداشتند، قادر به همکاری با دکتر همایون نبودند. بسیاری بوده و هستند که به همین نسل تعلق داشتهاند، اما به نظر من کمتر کسی چون دکتر همایون توانست بر نسل جوان در مورد پادشاهی به عنوان تنها گزینه برای امروز و فردای ایران تاثیر گذار باشد. دکتر همایون در آغاز اندیشهای قرار داشت به نام مشروطۀ نوین، که همانگونه که اندیشه مشروطه در بیش از ١٠٠ سال پیش، ایران را به جلو برد، مشروطه نوین نیز قادر خواهد بود ایران فردایی بسازد. دکتر همایون به کسیختگی نسلها در پی مهاجرتهای فراوان ایرانیان به کشورهای خارجی و به اختلاف بین نسلها توجه داشت و نزدیک شدن آنها را فقط مشروط به کنار گذاشتن ـ حداقل موقتی ـ اختلافات عقیدتی و نزدیک شدن به اصل مطلب که آزادی ایران و برقراری حکومت دموکراتیک در ایران است، میدانست. دکتر همایون به نسلی متعلق بود که توانست اندیشه مشروطه را در فرم نوین به یک نسل بعد از خود انتقال دهد.
مورد سوم همکاری دکتر همایون و من در بخشی از حزب بود که به تجزیه و تحلیلهای سیاسی و آشنا کردن اعضای حزب به اصول حزب میپرداخت. از آنجا که در آن زمان من سرپرست شاخه حزب مشروطه ایران در شهر مونستر در آلمان بودم، جلسهای در همین شهر برگذار کردیم که نتایج آن به کنگره حزب در شهر دوسلدورف در آلمان کشیده شد. در این جلسه تصمیم به دایرکردن "کمیته آموزش سیاسی" گرفته شد که توانست چند سال فعالیت کند. اولین گزارش کمیته آموزش سیاسی در کنفرانس پاریس در سال ٢٠٠٣ و دومین گزراش آن در کنگره سال ٢٠٠٦ به حزب تقدیم شد. این کمیته توانست به یاری هموندان فعال حزبی در فرم "دفتر پژوهش" به کار خود ادامه دهد. "کمیته آموزش سیاسی" از لحاظ اجرایی و تشکیلاتی، کار خود را در فرم یک مثلث آغاز کرد که در روزهای نخستین همکاری سه جانبه دکتر همایون، دکتر زاهدی و من را در بر میگرفت. ما توانستیم در همان سالها جلسات متعددی با دکتر همایون داشته باشیم ـ هم به صورت خصوصی و هم به صورت عمومی و اعضای فعال حزب را با خود همکار کنیم. مطالبی که در این نشستها مورد نظر بودند شامل استقلال و حفظ تمامیت ارضی ایران، گفتگو پیرامون ملیت و قومیت و همچنین طرفداری از جنبشهای ضد جمهوریاسلامی در ایران بود.
همکاری من با دکتر داریوش همایون در یک دهه خلاصه میشود، اما حاصلی داشت که سالیان سال ادامه خواهد داشت. در تمامی همکاریها و اختلاف نظرها (به طور مثال در تغییر نام حزب مشروطه ایران به حزب لیبرالهای ایران) مفهومهایی نهفته بود که انسان را به فکر میبرد و به یافتن پاسخهایی برای پرسشهای متعددی وا میداشت؛ و همین جستجوها بود که حزب را از ماندن در زیر گرد و غبار تاریخ میرهاند و به پیش میبرد. جایگزین کردن دکتر همایون از طریق یک فرد کاری است غیر ممکن و بیهوده. هر انسانی یکبار میآید، میزید و میرود. اما دکتر همایون رهنمودهای بسیاری برای ما برجا گذاشته است که سازنده امروز و آینده حزب خواهد بود. فکر او در فکر ما، صدای او در گوش ما و پیبردن به افکار او راهگشا و ضامن پیشبرد اهداف سیاسی ما برای رسیدن به ایرانی آزاد، دموکراتیک و ایمن برای هر قوم و دسته و گروهی که ایران را پاس دارد، خواهد بود. روحش شاد!
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حميد تفضلی
دوست گرامی، آقای قطبی عزیز:
از لطف و محبت شما سپاسگزارم و بسیار خشنود هستم که توانسته ام قدمی کوچک در راه ایران و همکاری حزبی بردارم. به ندرت افرادی پیدا می شوند که سابقه های همکاری را بدانند و یا بخواهند که بدانند. همکاری شما و من سابقۀ زیاد دارد و همیشه بخشی از خاطرات خوب است. دوران همکاری با دکتر همایون در زمینۀ ترویج اندیشۀ حزب به بیرون، دوران نوشتن ها و ترجمه ها در کنار او و بحث با او، روزگار شیرین فعالیت سیاسی من بود. یک دهه در کنار او، مرا یک عمر به پیش برد. روحش شاد!
پاینده ایران
February 06, 2012 11:03:49 AM
---------------------------
قطبی
جناب تفضلی در پی تایید نوشتار شما در مورد مانیقست حزب به زبان المانی به این نکته اشاره می کنم که کاری بسیار ارزنده و والا در شناسایی خزب بخصوص در مورد مقامات تصمیم گیرنده المانی بود.
من شخصن پانزده جلد از ان مانیقست را به مقامات مربوطه فرستادم و در یک نشست خصوصی که با مسؤل امور پناهندگان که خود یک قاضی عالی رتبه و تصمیم گیرنده بود داشتم این مانیقست را بروی میزش دیدم و بعد مدتی گقتگو با اشاره به اینکه این دفتر کار ما (قضات ) بسیار راحت و در عین حال سخت کرده است. او تاکید کرد که تا به ان زمان اصلن اطلاعی از منشور حزب نداشته و دستور داده است که همکارانش حتمن ابن دفتر را بخوانند.
بغیر از مقامات تصمیم گیرند ؛ بسیاری از وکلای پناهجویان در نقاط مختلف المان از ان مانیقست برای تبریه کردن موکلین خود استفاده کردند.
امیدوارم این گونه کار ها باز هم در راه پیش برد حزب انجام بگیرد.
February 05, 2012 06:33:55 PM
---------------------------
|