حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
ایستادن در آغاز
دکتر حمید تفضّلی

February 09, 2012

پنچ شنبه 20 بهمن 2570 = February 9, 2012

 

نه تنها در تاریخ ایران، بلکه در تاریخ بسیاری از کشورها انسان‌هایی زیسته‌اند که در نگرش به دنیای پیرامون خویش، دارای توانایی نشان دادن بازتابی از دریافته‌های خود بوده‌اند. فیلسوفان، دانشمندان، ادبا و برخی از سیاستمداران را می‌توان از این گروه دانست. اینان اندیشه‌های خود را در چهارچوب فلسفه و یا علم مربوطه گنجانده و به بشریت هدیه کرده و به امانت سپرده‌اند. آنچه که بشریت به امانت گرفته است نوشته‌هایی است به زبان‌های مختلف و با توسل به الفبای گوناگون. نوشته‌های دانشمندان حتا در زبان واحدی، برانگیزندۀ گوناگونی است، که از فهم و ادراک انسان‌هایی سرچشمه می‌گیرد که دریافت کنندۀ آن اندیشه و گفتارها هستند. اگر این گوناگون‌ها نمی‌بود، اندیشۀ ارسطو و یا افلاطون و یا بسیاری دیگر از دانشمندان دیگر به سختی به ما می‌رسید، چون فقط یک برداشت از آن اندیشه موجود می‌بود و به خاطر وجود همان یک برداشت بحث پیرامون آن اندیشه امکان‌پذیر نمی‌بود و آن اندیشه در حکم آب راکدی می‌بود که چیزی از آن باقی نمی‌ماند.
در بررسی اندیشه‌ها باید به خاطر داشت که در یک طرف آفرینندۀ اندیشه است و در طرف دیگر گیرندۀ آن. به این دور را زمان و مکان به عنوان پرامترهای اصلی فاصله می‌اندازند. مکان و زمان آفرینش یک اندیشه هرگز منطبق بر مکان و زمان دریافت آن اندیشه نیست. به این دو عنصر اصلی بایست "خط" را به عنوان وسیلۀ برقرار کنندۀ ارتباط افزود که در نهایت به آفرینش متن می‌انجامد. متن وسیله‌ای است که فاصلۀ زمان و مکان بین آفریننده و دریافت کننده را نه تنها کم نمی‌کنند، بلکه بر وجود آندو در ضمیر فهم انسان تاکید می‌ورزد.
پرداختن به آنچه که اندیشمندان و یا نظریه‌پردازان از خود برجای می‌گذارند با بروز فلسفه و دانش متن شناسی تابع اصول علمی شد که از هرمنویتیک شروع می‌شود و امروز به توسعۀ خود در پسامدرن می‌رسد. پرداختن به متن نظریه‌پردازان و اندیشمندان که در میان ما نیستند، باید در چهارچوب یکی از اصولی صورت گیرد که علم به تعریف آن‌ها پرداخته است. آنچه که متون علمی را از متون دینی و یا ایدئولوژیکی مجزا می‌کند، تبعیّت از همین اصول فلسفی است. جستن فقط یک معنی و تاکید بر فقط یک مفهوم در نظریه‌هایی که در فلسفه، جامعه شناسی، سیاست و ادبیات مطرح می‌شوند، بدون پیروی ار اصول علمی معادل خودمحوربینی، ایدئولوژی‌سازی، مطلق‌گرایی و بت‌سازی از صاحب اندیشه است.
حزب مشروطۀ ایران (لیبرال دمکرات) پس از درگذشت عضو و رایزن این حزب دکتر داریوش همایون، با خودمحوربینی، ایدئولوژی‌سازی و مطلق‌گرایی و در نهایت ساختن بتی از او توسط برخی از اعضای این حزب، مواجه است و در کوشش از ایستادن در برابر چنین سوء استفاده‌هایی فروگذار نبوده است. دکتر همایون روزنامه‌نگار و سیاستمداری بود که شاید بتوان گفت در ایران جانشینی نداشت و در آینده هم نخواهد داشت و هر کوشش در معادل ساختن خود با او و یا اینکه او دکتر همایون را بهتر فهمیده است تا دیگران، مگر خودبزرگ‌بینی و افاده چیز دیگری نمی‌تواند باشد. داریوش همایون قبل از هر چیز یک انسان بود و انسان بودن معانی بسیاری دارد. نخستین ویژگی انسان، خرد او و تکیه بر آن است. انسانی که خرد داشته باشد، می‌اندیشد و در برابر محیط از خود عکسل‌العمل نشان می‌دهد. او که می‌اندیشید، قادر به عکسل‌العمل است و توانایی نوشتن نیز دارد، می‌نویسد و از فکر خود اندیشده‌ای می‌سازد که در اختیار دیگران قرار می‌گیرد. این ویژگی‌ها در داریوش همایون موجود بود. انسان بودن به معنی بزرگ منشی، تواضع، اخلاق ـ و شاید در مجموع بتوان گفت ـ فرهنگ نیز هست. همانطور که در سخنرانی و نوشتۀ خود به مناسبت اولین سالگرد او اشاره کردم، برای من منش همایون از هر چیز دیگر مهمتر بود، چون بدون منش و داشتن اخلاق نمی‌توان وارد یک اجتماعی چون حزب شد و با اعضای آن برخورد کرد. برای من "گپ" زدن با همایون، از هر گونه گفتگوی سیاسی دیگر خوشایندتر بود. ویژگی دیگر همایون، تعلق به نسلی بود که از آن بر می‌خواست. نسل دکتر همایون بسیاری دید و تجربه کرد و در بسیاری موارد راه به بن‌بست برد؛ و این دیگر ویژگی انسان بودن است: آنسان برای این آفریده شده است که خط کند. دکتر همایون به خطاهای خود و نسلی که به آن متعلق بود، آگاهی وافر داشت. بردیا پارس در گفتگوی خود با دکتر همایون می‌پرسد که بزرگترین اشتباه او در زندگی تا به حال چه بوده است. دکتر همایون پاسخ می‌دهد: "اشتباه‌های‌ام به میزان‌ای پرشمار بوده، که باید بجویم تا بدترین‌شان را بیابم. ولی‌ شاید بدترین‌شان این بود که پیش از هنگام دست به هر کار‌ای زدم. به هر کار‌ای دست زدم "نابه‌هنگام"(زودتر از موقع) بود." کسی که چنان بزرگوار است و به اشتباهات خود وافر است، خود را در محور نمی‌بیند، بلکه به خود می‌نگرد. نگریستن به خود یعنی فاصله گرفتن از خود؛ نگاه بدون فاصله امکان‌پذیر نیست. نگریستن به خود یعنی قرار‌دادن خود در جای یک مفعول (object). این نگاه به خود بر اساس نظر فیلسوف آلمانی دیلتای (Wilhelm Dilthey)، نگاهی است انتقادی و بر آمده از خرد. با نگاه به خود و داشتن دانش لازم در انتقاد از خود، خودسازی آغاز می‌گردد و این خودسازی تا لحظۀ مرگ (و شاید پس از آن نیز؟) ادامه خواهد داشت. دکتر همایون از نسلی برآمده بود که از اشتباهات انسان گونۀ خود بسیار آموخته بود و در نگاه خود به آینده، فقط هدف ساختن داشت. همایون تجدد را در یک چیز می‌دید: از گذشته بیاموزد، امّا در آینده زندگی کند. این ویژگی او را از انسان‌های بسیار دیگری ممتاز می‌ساخت. بر همین اساس و به همین فهم نیز توانست مشروطۀ پادشاهی را به سه نسل بعد از خود، یعنی نسل من و بعد از من انتقال دهد. چنین انسانی می‌تواند "من" بگوید و این "من" جایگزینی نخواهد داشت: یکبار آمد، بسیار زیست و یکبار هم رفت.
اگر امروز کسی به اندیشۀ همایون روی می‌آورد، فاصلۀ بسیاری با آن "من" دارد و به همین سبب باید بگوید "او". میان "من" همایون و آن "او" نه تنها فاصلۀ زمان و مکان، بلکه تفاوت بینش نیز نهفته است. این خلل‌ها با متن و نوشتار پر که نمی‌شود هیچ، بلکه انسان را روز به روز در برابر وجود آنها قرار می‌دهد. پرداختن به اندیشه‌های همایون با خواندن یک متن و دو متن و آوردن نقل قول از اینجا و آنجا میّسر نیست. فهمیدن همایون، فقط آوردن نقل قول از او نیست؛ فهمیدن همایون آگاهی کامل به اندیشۀ او و موازینی که او برای اندیشیدن در نظر گرفته است را می‌طلبد. فهمیدن همایون مستلزم قرار دادن اندیشۀ او در افق فکری اوست؛ فهمیدن همایون علم می‌طلبد. همۀ اینها بدون مهمترین ویژگی همایون، یعنی اخلاق و بزرگ‌منشی، امکان‌ناپذیر است. آنانکه همایون را "آموزگار" خود می‌دانند، بهتر است این درس نخست را از او بیاموزند.
آموختن اخلاق و فرهنگ سیاسی که دکتر همایون در برخی از سخرانی‌های خود و مکررا در گفتارهای غیر‌رسمی خود به آن می‌پرداخت، یکی از مهمترین ویژگی‌ها برای ورود به زندگی اجتماعی است، چون هر انسان در حکم یک فرد فقط ‌واند در اجتماع شکوفا شود، البته اگر این اجتماع چنین امکانی را به او بدهد. این امکان شکوفایی را جوامع غربی به ما مهاجران داده‌اند که بیاموزیم و آموزش دهیم. امّا اگر اخلاق و علم وجود نداشته باشد، مطلق‌گرایی‌ها و انحصارطلبی‌ها و تحریف در گفتار و نوشته‌ها آغاز می‌شود. اعتقاد بر اینکه حزب مشروطۀ ایران در هنگام "زایش" دارای دو "ماهیّت" بوده است و به همین سبب "یک حزب و دو منشور" از همان آغاز وجود داشته است، نشانگر تحریف و نبودن ویژگی‌هایی است که در بالا رفت. در این ادعّا منطقی وجود ندارد، چون حزبی که ماهیّت دوگانه داشته باشد نمی‌تواند در این حدی که حزب مشروطۀ ایران مانده است، دوام بیاورد. بر همۀ ما ایرانیان مسلم است که کار گروهی در فرهنگ ما به ندرت به جایی می‌رسد؛ حزب مشروطۀ ایران توانسته است نشان دهد که قادر است این فرهنگ را امروز و برای آینده تغییر دهد، به دین معنی که با تعریف خود در حکم حزب راست میانه بر اساس دمکراسی لیبرال، چپ و راست سیاسی را به هم رسانده است. اگر ستون این حزب ماهیّتی دوگانه داشت، نمی‌توانست تا‌کنون دوام آورد. تاریخ این حزب با آوردن سلطنت‌طلبان رادیکال، مشروطه‌خواهان، چپگرایان معتدل و چپ‌گرایان رادیکال در یکجا، نشان داده است که می‌تواند با حفظ ماهیّت خود طیف‌های گوناگون سیاسی را در نظر بگیرد و وارد میدان کند. اگر افرادی آمده‌اند و سپس انشعاب کرده‌اند، ایراد به ماهیّت حزب مشروطۀ ایران نمی‌توان گرفت، بلکه باید در پی جستجوی مشکلات در گروهی بود که جداطلبی را بر همکاری ترجیح داده است. وانگهی، اگر هم گروهی از این حزب رخت بر بسته است، نتوانسته است باقی‌بماند و فعالیت کند، اما حزب مشروطۀ ایران همچنان باقی است. نمی‌شود که ماهیتی دوگانه و غیرشفاف داشت، امّا باقی‌ماند و تاثیرگذار هم بود. طرفداران "یک حزب و دو منشور" منکر وجود اتحّاد و یگانگی در حزب و طبعّیت از یک منشور واحد هستند. ما از این گروه‌ها که در کوشش تحمیل عقاید و نظریات خود بر حزب بوده‌اند و در صورت مخالفت با آن عقاید خود را بالاتر از سندیت منشور حزب و مانیفست "حزبی برای اکنون و آینده" دانسته‌اند، بسیار داشته‌ایم. در مقالات در طرفداری در "یک حزب و دو منشور" به سلطنت‌طلبان اشاره می‌شود که در همان آغاز کار حزب، سعی در تاثیر گذاشتن بر حزب داشته‌اند. طبیعی است که اینان وجود داشته‌اند، همانگونه که چپگرایان هم وجود داشته‌اند و همانگونه که امروز طرفداران "یک حزب و دو منشور" وجود دارند. امّا پیشنهاد من به این گروه این است که در پی این باشند که امروز گروه سلطنت‌طلبان در کجاست و حزب مشروطۀ ایران در کجا؛ پرسش مهم این است که کدامیک باقی‌مانده است و توانسته است ماهیّت خود را حفظ کند. آنچه که تا کنون مانده است، حزب مشروطۀ ایران است با یک منشور و اتحّاد کامل. اگر کوشش در بر هم زدن این اتحّاد منجر به جدا شدن گروهی می‌شود، دلیل بر روشن نبودن ماهیّت حزب مشروطۀ ایران نیست، بلکه بیشتر نشان از زورگویی‌ها و تحمیل عقاید بر ما به هر قیمتی که شده است دارد. ما در حفظ ماهیّت خود و شفاف بودن خود برای ایران و ایرانیان با جداشدن گروهی از خود هرگز مشکلی نداشته‌ایم، چون معتقد به اصول دمکراسی لیبرال هستیم. بر این اساس هرگز نمی‌توان انسانی را به پذیرفتن تنها یک نظر و پیمودن فقط یک راه مجبور کرد. انسان‌ها در انتخاب خود آزادند.
طرفداران "یک حزب و دو منشور" که گردانندگان تارنمای "رواداری" نیز هستند، داریوش همایون را آموزگار خود می‌دانند. من فکر می‌کنم هر کس که خود را شاگرد دکتر همایون می‌داند، می‌بایست به سرنوشت زندگی خود افتخار کند که این سرنوشت او را به شاگردی دکتر همایون رساند. امّا هر شاگردی می‌داند که برای گرفتن نمرۀ قبولی، فقط یاد گرفتن از یک آموزگار هرگز کافی نیست. آموختن از همایون نقطۀ آغاز دارد، امّا نقطۀ پایان ندارد. نقطۀ آغاز آن بزرگ‌منشی و داشتن اخلاق و فرهنگ سیاسی لازم است. ماندن بیشتر در این نقطۀ آغازین، یاری کننده در دریافت و ترویج اندیشۀ همایون خواهد بود.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites