حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
حقوق فرد در تشکیلات
م.موبدی

March 01, 2012

پنچ شنبه 11 اسفند 2570 = March 1, 2012

 

در بحث‌های اخير ما (حزب مشروطه) پرسش‌هائی از سوی دوستانی مطرح شده‌اند که پرداختن به آنها، مستلزم گشودن نکاتی در مقوله‌ی "ليبراليسم در تشکيلات" و برخی حقوق فردی اعضای حزبی و اقليت در سازمان‌های ليبرال دمکرات است. اين نوشته سعی می‌نمايد به جنبه‌هائی از آن نکات و اين حقوق بپردازد. به ويژه آنجا که رابطه فرد و گروه؛ یا نسبت عضو شورای مرکزی و اکثریت شورای مرکزی و اختلاف دیدگاه آنها مطرح است. هسته اصلی و مسئله اساسی پرسش اين است که اگر در شورای مرکزی حزبی يا کانون رهبری يک تشکل سياسی، اکثریت بر نظری پافشاری کرد، آيا اقلیت ناچار است "دهان بربندد" تا به اصطلاح به حزب "ضربه" نزند؟ به نظر ما نه! نظر اکثریت شورا نباید و نمی‌تواند مانع اظهار نظر فرد و انتشار آن در بیرون حزب شود. ابراز نظر فردی باید آزاد باشد، "فرديت" باید جدی گرفته شود و فضای بیشتری برای رشد تک تک اعضا و کادرهای حزبی فراهم آید، خاصه آنجا که بقا و استحکام يک حزب به توان و استقلال فکری بدنه آن برای تصميم‌گيری‌های مهم در چرخش‌های پراهميت بسته است. برقراری رابطه‌ی دمکراتيک ميان انضباط و تفرد که اساس آن برپايه‌ی وفاداری داوطلبانه و آزادنه اعضاست، هنر یک حزب لیبرال ـ دمکرات است. "اپوزیسیون"حزب باید " فرصت برابر" با "پوزیسیون" حزب در گستره اظهار و انتشار نظرات داشته باشد.

******
اگر حزب و سازمان را ابزاری سازمان‌یافته، آگاهانه و هماهنگ برای پیشبرد منشور و هدف‌های اجتماعی - سیاسی افراد عضو بدانیم؛ منشور و هدف‌ها بر "ابزار" پیشی می‌گیرد، هر چند بدون آن تحقق نمی‌یابد. اگر گروهی در تلاش برای پیشبرد هدف‌ها و منشور حزب، با گروه دیگر ناهماهنگ شدند، داشتن "فرصت برابر"، حق آنها است. "فرصت برابر" امکانی است که به آنها برای ابراز نظرات و سلیقه‌های خود در درون و بیرون حزب داده می‌شود. هر چند پیامد چنین رویکردی از یک نگاه؛ "تضعیف موضع" حزب در "بیرون" به نظر آيد؛ اما "موضعی" که خود، هنوز مورد چالش قرار دارد باید این "تضعیف" را بپذیرد. برای او حق اجرای نظر اکثریت بس است. فعالیت درونی یک تشکیلات بخشی از فعالیت حزبی است اما بخش مهم‌تر فعالیت سیاسی، مردم هستند. اولویت این بخش همیشه باید حفظ شود. نمی‌توان "اقلیت" را به زنجیر مناسبات درونی حزب کشید و فعالیت سیاسی "بیرونی" را از وی سلب کرد.

نباید از "سوء‌استفاده" دیگران از برون شد اختلافات هراس داشت. تاریخ اندیشه، تاریخ چالش‌های فکری است و حزب می‌تواند با نقد دیگران رشد یابد.
احزاب دیدگاه‌های دیگران را می‌شناسند و باصطلاح دست یکدیگر را به آسانی می‌خوانند و پی بردن به نگاه‌های مختلف یا اختلافات حزبی چندان مشکل نیست. ضرورتی هم به پنهان‌کاری در این مورد وجود ندارد. بسیاری از ناگفتنی‌ها نتوانسته‌اند در برابر زمان و رویدادهای مختلف تاب بیاورند.
پیامد مثبت چنین رویکرد باز، شفاف بودن حزب و روشن بودن حقیقت آن در برابر دیگران است. مهم‌تر؛ زمینه ایجاد چالش‌های فکری وسیع‌تر با نظریات، فراهم شده است. آنچه ما در گذشته نداشته‌ایم یا بسیار کم داشته‌ایم. افزون بر آن، هیچ معلوم نیست زنجیر کردن و تحت فشار قرار دادن اندیشه و محدود کردن آن در چنبره تشکیلات به گونه "بدتری" سر باز نکند. با پذیرش اندکی "دوری" می‌توان بیشتر "نزدیک" بود.
اساسنامه‌های حزبی به مناسبات افراد و ارگانهای حزبی پرداخته و محدوده حرکت "اقلیت" را روشن می‌کند. موقعیت فرد حزبی یا اقلیت در اساسنامه، نشان‌دهنده روحیه چیره بر حزب است.
یک حزب زنده و فعال همیشه با چالش‌های درونی روبرو است. چالش‌های فکری در آغاز همیشه در درون تشکیلات مطرح می‌شود. آنها نقطه‌های کوچکی هستند که بتدریج بزرگتر و با اهمیت‌‌تر می‌شوند و بحث‌های بیشتری بخود اختصاص می‌دهند. اگر بحث‌ها بقدر لازم و بطور صحیح صورت گیرند، و به رغم آن، همرایی حاصل نشود "مجموعه"، حزب یا فرد راه خود را انتخاب کرده است و می‌ماند تا برآمد جنبش‌های اجتماعی و تکان‌های سخت سیاسی و بطور کلی "ورشکستگی"، آموزگارش شود.
اما "مجموعه" یا حزب، یکپارچه نیست. با بالا گرفتن اختلاف و شکل گرفتن سوی مخالف و منتقد، تردید‌هایی در سوی اول نيز بوجود می‌آید و برخی به سوی دوم می‌روند و "اصلاح" یا "منحرف" می‌شوند. نمودار ساختن و ارائه‌ی اصول مورد اختلاف در بیرون و یا "بیان راستین" آنها به تنهایی چاره‌ساز نیست. بهتر است با نشان دادن تفاوت‌های آنها در عمل اجتماعی همراه شود.

در موارد طرح اختلاف، در صورتی که حزب مدعی شود که فقط خوانش او از منشور یا برنامه، اصالت دارد، در این صورت هدف اصلی فرد حزبی و یا اقلیت، در بيرونی کردن نظرات، دگرگونی کل حزب و تاثیر مثبت بر آن نیست زیرا این پروسه پیش‌تر و در چالش‌های درونی بدون نتیجه، پایان گرفته است.
فرد حزبی یا اقلیت، علاوه بر فعالیت بیرونی مستقل خود در چهارچوب مقررات حزبی، می‌تواند و بهتر است خود را به عنوان بخشی از حزب معرفی کند. او نباید با پنهان داشتن نام سازمانی که به آن تعلق دارد، ادعای مبتنی بر درستی راه و اندیشه خود را برای دیگران روشن کند. "نیمه‌شفافیت" به سود دمکراسی نیست.
او با صدای رسا؛ و با اعلام هویت خود و گروه‌ش؛ اعلام می‌دارد کی‌ست، چه می‌گوید و درباره دیگران چه می‌اندیشد و چگونه عمل می‌کند

سازمان‌های سیاسی مردمی ابزار تحقق هدف‌ها و برنامه‌های سیاسی مردمی هستند. از این‌رو مردم بخش مهمی از پروسه فعالیت آنها را تشکیل می‌دهند. اندیشه‌‌ای که داودار مردمی بودن است، نمی‌تواند و نباید در "سازمان" محصور بماند. اندیشه‌ها باید گسترش یابند و جای راستین را میان مردم بیابند. حزبی که منافع تشکیلاتی را بنیادین کرده است، وسیله را بجای هدف نهاده است. دیکتاتورها به بهانه پیشرفت سدی می‌سازند که بنیان‌ش بر بستن دهان، اندیشه، انتقاد و پیش‌گیری از تشکل‌های غیرخودی است. استبداد ایرانی منحصر به رژیم‌ها نبوده ‌است. تاریخ سازمان‌های سیاسی در ایران با محدود کردن اندیشه و استبداد همراه شده است. در و تخته بخوبی جفت بوده‌اند. سازمانی که مدعی است برای آزادی پیکار می‌کند ولی بین خود و بیرون، دیواری برای محدودیت گسترش اندیشه و دسترسی به آن کشیده است را چه کسی باور می‌کند؟

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

م.موبدی

آقای حق گرامی
من شما را دعوت به ادامه بحث کردم ولی شما بنده را متهم به مشکوک خواندن درباره خودتان کردید و در آخر هم به ده ها پرسش و نظر دیگر پرداختید و افزودید که انتظار پاسخ از بنده را ندارید و اشاره کردید که سردرگم شده اید.
اگر درست بیاد داشته باشم جایی نوشتم انصاف شما بر موضعگیری هایتان بلاخره غلبه خواهد یافت. هنوز هم بر همان فکر هستم
شما بجای بازخوانی مقاله یک حزب و دو منشور و خواندن بعضی از گزارشات دفتر پژوهش و مروری بر سخنان آقای همایون در این رابطه٬ دو ساعت وقت گذاشته اید و تارنمای رواداری را مرور کرده اید و بدنبال آن می پرسید آیا منشور حزب را قبول دارم؟!
بیاد دارم در همان زمانی که مقاله نوشته شد شما بسادگی از برابر آن گذشتید در حالی که نویسنده آن بخشی از تاریخ حزب و منطق حرکت آن را برای هموندان حزبی٬دیگران و از جمله شما بتصویر کشیده بود. برای من این گمان بوجود آمده است که شما شاید مایل نباشید با حقیقت آن روبرو شوید
من چیزی بیش از یک نظم در گفتگو از شما نخواستم. فقط و فقط ماندن بر سر موضوع مورد بحث که شاید نوشته اخیرتان نشاندهنده عدم پذیرش آن از طرف شما است.
نگاهی به گفتگوی دکتر تیزقدم و دکتر تفضلی اگر بیندازید امیدوارم الگوی آن چیزی را که بنده به جنابعالی پیشنهاد کردم روشن تر کند
موفق باشید

March 04, 2012 06:23:03 AM
---------------------------

حق

آقای مویدی گرامی، من دو ساعت امروز صرف خواندن مقالات در سایت رواداری شما و دیگر مقالات مربوط کردم تا بفهمم مشکل شما چیست و بیش از همیشه سر در گم شدم و صادقانه این را با شما و دیگران در میان گذاشتم. من از هر زاویه ای که می توانستم به موضوع نگاه کردم تا ببینم که آیا اختلاف بر سر شاهزاده و نقشی است که او در منشور برایش در نظر گرفته شده یا نقشی است که او برای خود تعیین کرده که گاهی در تضاد با دیدگاههای زنده یاد همایون بوده است، بر سر حمایت کمتر یا بیشتر از جنبش سبز است، بر سر مبارزه محدود به درون مرز باشد یا برون مرز یا هر دو .... و سعی کردم که رابطه ای بین همه اینها یا یکی از اینها با منشور و، حفظ حقوق فردی و به رسمیت شناختن اقلیت های فکری در میان تشکیلات/این حزب پیدا کنم. آیا منظور از این اقلیت های فکری این است که مثلا هم طرفداران بر پایی پادشاهی در آن باشند و هم آنهایی که فقط لیبرال دمکراسی را برای ایران می خواهند با و بی شاهزاده؟! به جایی نرسیدم و گیج تر از همیشه شدم. حال اگر شما نیات مرا صادقانه نمی دانید و باورم نمی کنید که سر در گم شده ام، هیچ راهی برای من وجود ندارد که من با را وارد کردن شخص شما به ذهنم به شما ثابت کنم که خودتان سر در گمی را ببینید و باورم کنید. شما درباره حقوق فردی و گروههای اقلیتی در تشکیلات می نویسید و ما فرض می کنیم که منظور شما تشکیلات این حزب است. بعد می بینیم که منظورتان کلی است. حال چرا نمی شود که آنرا به این حزب و تشکیلاتش ربط داد و با مثال در این حزب نشان داد که این چه حقوق فردی و اقلیت های فکری است که این حزب دارد یا ندارد و باید و نباید داشته باشد و در موردش باید بیاندیشد!

شما و یارانتان که می گویید این حزب دو منشور دارد، حتما اندیشیده اید که با این منشور باید چه کرد تا برایتان یک منشور شود؟ یا با منشور باید کاری کرد و یا با هموندانش! چگونه می خواهید بدون تغییر بخش و بخشهایی از آن، این منشور را به آن صورتی درآورید که هیچکسی نتواند از آن تعابیر متفاوت داشته باشد. آیا هر تعبیری باید در حزب آزاد باشد و هر تعبیری گروه اقلیت خود را داشته باشد و این حقوق فردی و حقوق اقلیت در حزب و یا هر تشکیلات دیگری را تامین می کند تا دهان کسی بسته نشود و همه باید از وجودشان آگاه باشند و اگر هم نشد به بیرون باید درز کند تا همه بدانند؟! راه حل شماها چیست، به رسمیت شناخته شدن اختلافات تا همه آگاه باشند و این حقوق حقه همه است چه در درون و چه در برون حزب یا هر تشکیلاتی وگرنه در دهان ها را بستن تعبیر خواهد شد؟ به فرض که دو یا سه یا چهار اقلیت فکری در حزب یا تشکیلاتی ایجاد شد، آنوقت برای هر تصمیمی اول این اقلیت های فکری باید به مذاکره نشسته و به توافق برسند یا توافق کنند که اختلافشان حل شدنی نیست. اگر توافق کرده باشند باز با دیگر احزاب و تشکیلات و گروهها همین سر و کله زدن ها را باید داشته باشند. اگر در حزبی دو یا سه اقلیت فکری باشد، آیا باعث نخواهد شد که در مذاکره با دیگر احزاب یا تشکیلات یکی از اقلیتهای فکری با حزب مخالف موافق و دیگر اقلیت / اقلیتهای فکری مخالف باشند؟! این چه پیامدهایی در درون یک حزب و در رویارویی با دیگر احزاب / تشکیلات خواهد داشت؟! اگر منظورتان راه حل جلوگیری از بسته شدن دهانها در احزاب و تشکیلات، ایجاد اقلیت های فکری گوناگون باشد، بنظر من، پیامدهای داشتن اقلیتهای فکری گوناگون (یک گروه، دو، ۵ ،...) باید شکافته شوند و همانطور پیامدهای درجات دوری یا نزدیکی آنها به منشور حزب هم باید شکافته شوند. بنظر من، اینها باید شکافته شوند چون در تصور من دمکراسی درون حزبی باید به گونه ای باشد تا با هرج و مرج روبرو نشود و یا انقدر پروسه ها را کُند نکند که به عنصری بی فایده تبدیل شود.

در آخر نظر پیشینم گفتم که به فرض آنچه شما از این حزب و منشورش می خواهید را بدست آوردید، بعدش چه؟ اولویتهایتان چه خواهند بود؟

شما و یارانتان ناراضیان این حزب هستید و حتما راه حل ایده آلی را می شناسید که رضایت شما و یارانتان را برآورده می کند. برآورده شدن رضایت شماها بستگی به تغییراتی یا در منشور حزب دارد و یا با کنار آمدن با تعابیر گوناگونی که برایش قائل هستید که راه حلش را تعییرات در تشکیلات حزب می بینید که با به رسمیت شناخته شدن هر تعبیر از این منشور سر و کار دارد که به معنای هر تعبیر حق یک اقلیت فکری مختص به خود را در حزب داشته باشد....یا....؟! چه اشکالی دارد که خواسته دقیق تان را از این حزب اعلام کنید بجای آنکه از منظر این حزب دو منشور دارد یا حق فردی و حقوق اقلیت های فکری در تشکیلات بطور کلی وارد شوید؟ آنرا با ما در میان بگذارید؟ چه اشکالی دارد که اعلام کنید بنظر شما، این باید اولویت این حزب باشد، البته اگر این اولویت شما باشد!؟ چه اشکالی دارد که اعلام کنید که بر فرض که شما به خواسته هایتان رسیدید چکارهایی خواهید توانست کرد که حالا حاضر نمی توانید بکنید؟! اولویتهای کنونی شما چیستند و اولویت های تان بر فرض اینکه هر چه خواستید برآورده شد چه خواهند بود؟

آقای مویدی گرامی، من از شما انتظار هیچ پاسخی را دیگر نخواهم داشت. مقالات و نظرات شما را همیشه خواهم خواند و فقط نظراتم و پرسشهایم را در پای مقالات تان خواهم گذاشت و از شما نه انتظار دارم که آنها را بخوانید یا به آنها پاسخ دهید چون به نیات من مشکوک هستید و راهی برای من وجود ندارد که به شما ثابت کنم که اشتباه می کنید. امیدوارم که همیشه تندرست و بدنبال حقایق و واقعیت ها باشید. با احترام و سپاس، حق بدرود.
پاینده ایران و ملت ایران

March 03, 2012 06:51:14 PM
---------------------------

م.موبدی

آقای حق گرامی
بهتر است روی بحثی که خودتان مطرح کردید بایستید و مبحث دیگری را بین بحث ناتمام نگشایید. جنابعالی سعی کردید بزعم خود با پرسش هایی که بنظرتان هیچ سوراخی برای گریز نداشته باشد موضوعی را مطرح کرده و پاسخ های خود را دریافت دارید. من به این پرسش ها پاسخ دادم ولی می بینیم این بحث تمام نشده به موضوع دیگری پرداخته اید که به بحث شما مربوط نبود و از من دعوت می کنید به بحث دیگری که مورد نظر شما است بپردازم. فکر می کنم چنین رویکردی علاوه بر اینکه بی احترامی به طرفین بحث است ٬رویکردی بی حاصل است و جز اتلاف وقت نیست. هیچکس نخواهد دانست نظر شما بر چه قرار گرفت و آیا برای شما مطلب روشن شده است یا نه و چرا. و تازه این مشکل اصلی نیست. از این شاخه به آن شاخه پریدن و مجددا بعد از مدتی دوباره پرسش های قبلی را تکرار کردن اتلاف وقت است و بجایی نمی رسد. من اصراری در ادامه بحث ندارم ولی اگر بحث را بهر دلیلی متوقف می کنید و بعد از مدتی دوباره آن را مطرح بکنید انتظار نداشته باشید دیگران به میل شما بحث های ناتمام گذاشته و دوباره مطرح شده را دنبال کنند

March 03, 2012 04:07:22 PM
---------------------------

حق

با درود خدمت آقای مویدی گرامی، با سپاس از پیامهایتان. لینکی که داده بودید را همراه با چندین مقاله در سایت رواداری تان را خواندم و هنوز مسئله شما با این حزب را نمی فهمم. تا آنجا که من می دانم در یک تشکیلات سالم، حقوق و وظائف افراد به روشنی مشخص می شوند تا تشکیلات درست بچرخد. همیشه هم در صدد بهتر کردنش برمی آیند چون همیشه جا برای اصلاح وجود دارد و هیچ چیزی مطلق و بی عیب نیست. تا آنجا که من می فهمم هر حزبی تا زمانی دچار انشعاب نمی شود که در اصول پایه ای افراد موافق باشند، کاری در اینجا به افراد جاه طلب و نفوذی و و و اینها هم در احزاب و تشکیلات ندارم. این اصول پایه ای مثل منشور استخوان بندی است و وقتی گفته می شود که از آن تعابیر متفاوت می توان کرد، نگران کننده می شود چون منشوری زمینی که بوسیله اشخاصی متبحر نوشته می شوند جای تعابیر متفاوت نمی گذارند و نباید هم بگذارند. منشور جهانی حقوق بشر مثلا طوری ننوشته شده است که هر کسی به زعم خود یارش شود! من فکر نمی کنم داریوش همایون منشوری نوشته باشد که از آن بتوان تعابیر متفاوت کرد وگرنه او در زمان حیاتش آنرا تغییر می داد تا پس از او این مایه ضعف یا از هم پاشیده شدن حزبی شود که او با خون و دل از هیچ و با موانع زیاد ساخت. اگر اختلاف شما با حزب در مورد شاهزاده باشد، من باور دارم که هیچیک از هموندان این حزب او را و یا به پادشاهی رساندن او را ارجح بر هر چیز و کس دیگری بویژه ایران نمی دانند. من باور دارم که این حزب هواداری خود از شاهزاده را مشروط می داند به حفظ منافع ملی ایران در کوتاه و میان و بلند مدت. اگر شاهزاده چیزی درباره فدرالیسم و ایران ؛کثیرالمله؛ ای بگوید یا قدمی پنهان یا آشکار در تشویق بیگانه به حمله نظامی به ایران و تکه پاره شدن ایران و همدلی و همکاری با تجزیه طلبان و فدرالیستها بردارد، من شکی ندارم که این حزب در مقابل او خواهد ایستاد. من مطمئنم که اگر انتخاب بین ایران و شاهزاده باشد این حزب ایران را برخواهد گزید. ایران را بهر قیمتی باید حفظ کرد ولی شاهزاده را تا زمانیکه متعهد به و سخنگوی تمامیت ارضی ایران، ایران یک کشور با یک ملت، دمکراسی پارلمانی برای ایران و یک قانون اساسی بر پایه منشور جهانی حقوق باشد، می توان حمایت کرد. شکایت او از علی خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت قدمی بسیار عالی بود که این حزب از آن حمایت کرد ولی با کمال تعجب نشریه تلاش از آن حمایت نکرد! آیا داریوش همایون مخالف چنین شکایتی از خامنه ای می بود و از آن حمایت نمی کرد که کسانیکه اینهمه ارادت به او نشان می دهند بدون هیچ توضیحی از این شکایت حمایت نکردند؟ اگر پیکار با رژیم یکی یا حتی تنها اولویت ها کسی باشد، چه دلیلی می تواند داشته باشد که از این شکایت حمایت نکند، چرا، چون از دهان شاهزاده درآمده است و از دهان داریوش همایون و و و در نیامده است؟! اگر مسئله با حزب بر سر حمایت بی چون و چرا از جنبش سبز است و ادامه همان راه که زنده یاد همایون در مورد این جنبش در نظر داشت، باید گفت که دیدیم ادامه مو به موی راه مصدق پس از درگذشتش چه فاجعه ای را برای جبهه ملی بوجود آورد. اوضاع سیاسی که در یک مقطع زمان ساکن نمی مانند که راه حل امروزشان مثل ۱۰ سال یا یکسال یا یک هفته پیش باشند! شخصیت های سیاسی تا هستند با رصد لحظه به لحظه اوضاع ارزیابی ها و سیاست های خود را ارائه می دهند. اتفاقات زیادی پس از درگذشت داریوش همایون افتاده اند و ممکن است که همان راهکار او امروز یا فردا قابل استفاده نباشند. من این سر در گمی ها را با شما دارم و مایلم که در یکی دو جمله کوتاه و ساده مشکل اصلی تان با منشور این حزب را برایم بیان کنید تا از این سردرگمی بدر آیم. مشکل تعبیر شما با منشور چیست، شاهزاده، لیبرال دمکراسی، جنبش سبز.....؟ آیا مسئله منشور حزب حل می شود اگر شاهزاده و پادشاهی را از منشورش حذف کند؟! پیشنهادها و راهکارهای شما دقیقا چیستند؟ منکه واقعا سر درگم شده ام که شما چه می خواهید و این نظر اقلیت تان در حزب دقیقا چیست؟! یا مسئله انقدر سخت است که عقلم نمی رسد و یا اینکه آسان است ولی با خواندن همه مقالات شما و یارانتان من فاقد استعداد لازم هستم تا درک تان کنم؟! شما که کار خودتان را کرده اید، هم دوست و دشمن و مخالف می دانند که شما با منشور این حزب مشکل دارید و هم اینکه سایت خودتان را راه انداخته اید و هم اینکه بدنبال به رسمیت شناخته شدن حق فردی ای در این حزب هستید که معتقد هستید در تشکیلات باید باشند. پس از برطرف شدن اینها و گرفتن آنچه می خواهید، چه در نظر دارید که بکنید که در حال حاضر نمی توانید بکنید. اولویتهای کنونی شما چیستند و اولویت های تان پس از بدست آوردن آنچه می خواهید چه خواهند بود؟ با احترام و سپاس ارادتمند حق

من از دیگرانی که بیشتر از من سرشان می شود، درخواست کمک دارم تا مرا از این سردرگمی ها بدر آورد! تا از این مانع بزرگ جلوی راه هر چه زودتر و سریعتر عبور کنیم و به ایران بیاندیشیم. با سپاس

پاینده ایران و ملت ایران

March 03, 2012 03:45:14 PM
---------------------------

ساسان بهمن آبادی

پاینده ایران

درود بر شما جناب آقای موبدی،
به نتیجه پرسشهای خودم و لطف جنابعالی در پاسخ پافشارانه باور دارم. نتیجه همانست که نوشته اید: "برنامه های سیاسی و راه روش رسیدن به آنها در یک سازمان یا حزب مهمتر از تشکیلات است. تشکیلات ابزاری برای تحقق آن ایده های هستند."

البته شاید حدود یک سال باشد که وسواسانه به چنین جنبه از فعالیتهای سیاسی توجه می کنم و اتفاقاً مایه گفتگوها و برخی مواقع آزردگی خاطر هم شده است.

گاهی "ناوچه جماران" را نمونه مناسبی برای توضیح می بینیم که با وجود تبلیغات کذایی نه توانسته است از تحریف هویت تاریخی خلیج فارس پاسداری کند و نه کمترین اثری در احترام به حق پنجاه درصدی ایران در دریای مازندران دارد. لنجهای حادثه دیده ماهیگیران ایرانی را نیز نیروهای آمریکایی نجات میدهند!

جدا از اینکه چنین نگرشی درست است یا نادرست، از نگاه من هم ارزش هر پدیده تنها در اثرات و نتایج آن است و نه صرف وجود آن.

از لطف جنابعالی براستی سپاسگذارم - تندرست باشید.

پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست

March 03, 2012 01:23:53 PM
---------------------------

م.موبدی

هم میهن گرامی آقای بهمن آبادی
۱- بلی٬ هر موضعی که نتوانسته است همه گیر شود درجه ای از «تضعیف» را در خود دارد. البته هر اختلافی در یک سازمان اهمیت صفبندی را ندارد ولی آن موارد که به موضوعات اصلی می پردازند به همان دلیل اصلی بودن٬ از اهمیت بیشتری برای همه دارند.
۲و ۳ - منظور من از عبارت با کمی «دوری» می توان «نزدیک» تر بود این است که «موافقت کنیم که موافقت نداشته باشیم» . کشمکش بر سر رسیدن به یک همرایی و پافشاری بر سر آن در بسیاری موارد به «دوری» دو طرف می رسد. مثال های این موضوع در زندگی معمولی و کار سیاسی بسیار است. بسیار اتفاق می افتد که به فرزندان خود علیرغم نصیحت و هرچه٬ این فرصت و امکان را می دهیم که زندگی را تجربه کنند. کم نیستند خانواده هایی که بر اصرار بیش از حد خود برای نشاندن حرف خود لطمه دیده اند و فرزندشان آنها را ترک کرده یا در درون خانه احساس خفقان کرده است. در کار سیاسی هم مثال هایش کم نیست. در گذشته کم نبودند انشعاب هایی که بسادگی در سازمان ها رخ میدادند ولی اکنون کمتر با آن روبرو هستیم. بنظر من «رواداری » جای خود را در ذهن ایرانیان باز می کند. عبارت «نزدیکی بیشتر» در برابر «دوری» بیشتر آمده است و مقایسه آن با آنچه میتواند با اصرار به یگانه اندیشی رخ دهد. می پذیرم که توضیح من در این رابطه کافی نبوده است
۴- اگر کار درونی و صحیح بقدر کافی صورت گرفته باشد در این مرحله بیش از اینکه اکثریت سازمان مورد نظر باشد عرصه عمومی مطرح است. هر چند از تاثیرات بر درون نیز نمی توان غافل بود
۵- جایگزینی برای «دورتر» نشدن از طریق فشار و محدودیت وجود ندارد. پذیرش آن است که احتمال کم تر دور شدن را امکان پذیر می کند.
۶- مشکل اصلی این است که هر طرف مسئولیت پذیری و تعهد را در خوانش خود می داند. بخش مهم نوشته بنده این است که برنامه های سیاسی و راه روش رسیدن به آنها در یک سازمان یا حزب مهمتر از تشکیلات است. تشکیلات ابزاری برای تحقق آن ایده های هستند و ایده ها باید به مخاطبین خود دسترسی بیابند. بتواره تشکیلات نه از خوانشی لیبرال بلکه از خوانش حزب لنینی و استالینی سرچشمه گرفته است و اقلیت و فرد در آن جای شایسته خود را ندارد

March 03, 2012 01:39:38 AM
---------------------------

م.موبدی

آقای یزدانی و آقای حق
دو منشور یا دو دیدگاه از همان ابتدا در حزب وجود داشته است و با دقت به گزارش های دفتر پژوهش می شود دید که آقای همایون هم به این امر واقف بوده اند آنوقت که از بدنه حزب صحبت می کند. تفاوتی که اکنون با گذشته دارد نیروی قوی وی در کنار منشور حزب نیست و کسان هیجان زده میخواهند منشور خود را برانند. برای من دفاع از همان منشور حزب مهم است و تا آن زمان که آقای همایون وجود داشت خطر چندانی مواضع اصلی را تهدید نمی کرد و لزومی به بیرونی کردن نظرات وجود نداشت. ضرورتی وجود نداشت که به آقای همایون از دو منشور حرف زد چون او خودش پیش تر از همه اینکار را کرده بود و هر زمان لزومش می رسید بدان می پرداخت. من باور ندارم که بحث ها به تنهایی به همرایی می رسد. اگر حقیقتی در - دو منشور- هست چندان طول نمی کشد که برای کسانی که چشمان خود را آگاهانه نبندند روشن خواهد شد. البته آنها که بدنبال حقیقت هستند
یکی از نکته هایی که در مقاله اخیرم اشاره شده است همین است: تشکیلات برای تشکیلات نقض غرض است. من احساس آقای یزدانی را مورد کاهش علاقه به حزب از طرف من با تاسف خواندم ولی برای من یک حزب با منشورش که دنبال می کند معنی می یابد. من بهمان حزبی که به منشور واقعی خودش عمل کند علاقه مندم
این مقاله در ابعاد کوچکی به همان مساله که مورد بحث است می پردازد
http://www.d-homayoun.net/HTfile/Kodam_Manshour.html

March 02, 2012 11:11:17 PM
---------------------------

م.موبدی

دوست گرامی آقای ساختمانی
نوشته حقوق فرد و تشکیلات٬ یک نوشته عمومی است و در مورد تشکیلات بخصوصی نوشته نشده است. اگر فرنام نوشته لیبرالیسم تشکیلاتی در حزب ما بود آنوقت می بایست به موارد مشخصی اشاره می شد و شما می توانستید مثال های خودتان را بزنید. متاسفانه برای شما تداعی شده است که هر چه در این نوشته است برای حزب نوشته شده است که جز این توضیح کار دیگری از من بر نمی آید. متاسفانه بسیار اتفاق میافتد که نویسنده چیزی می گوید و خواننده بکلی به مسایل دیگری می اندیشد. همین اتفاق در مورد دوستان دیگر آقای حق و آقای یزدانی هم افتاده است. من نمی دانم بحث لیبرالیسم در تشکیلات چگونه به دو منشور ارتباط داده شده است
تنها موردی اشاره فرمودید در مورد عبارت «ما» است. در توضیح باید اضافه کنم این نظر من و سه نفر از دوستانی است که در تارنمای «رواداری» همکاری میکنند.

March 02, 2012 10:37:56 PM
---------------------------

حق

با درود به هم میهنانم بویژه کافه نادری های گرامی،

کاوه گرامی، پرسشهای کلیدی از آقای مویدی همین است که وی دقیقا در چه تاریخی پی بردند که این حزب دو منشور دارد! لازمست مشخص کنند که این پیش از درگذشت داریوش همایون بود یا پس از آن؟ اگر پیش از درگذشت زنده یاد همایون بود، آیا این مطلب را با او درمیان گذاشتند یا نه؟ پاسخ یک بله و نه ساده از آقای مویدی است. در صورتیکه پاسخ آقای مویدی به این پرسش بلی است، پاسخ زنده یاد همایون را اعلام کنند و بگویند که آیا قراری با هم گذاشتند تا این مسئله را برطرف کنند یا نه. اگر بلی، چه قراری با هم گذاشتند و چرا اعلام نشد؟ اگر نه، چرا نه؟ در صورتیکه آقای مویدی هرگز نگرانی خود را درباره دو منشوره بودن حزب با داریوش همایون در میان نگذاشتند، باید دید که چرا صبر کردند تا چند ماه از درگذشت داریوش همایون بگذرد و بعد آنرا مطرح کنند؟

پرسش مهمتر از همه بنظر من اینست که از آقای مویدی و یارانشان پرسیده شود که اگر این حزب از آغاز دو منشور داشته است، چگونه امکان داشت که چنین نقص بزرگی از دیدگان پر وسواس داریوش همایون به مدت ۱۸ سال دور بماند و احدی هم متوجه نشود تا آنرا با او در میان بگذارد تا او در زمان حیاتش به آن رسیدگی کند؟ آیا آقای مویدی ادعا می کنند که داریوش همایون هرگز در آن ۱۸ سال متوجه چنین نقص بزرگی در منشور حزب نشده بود؟! و آقای مویدی این نقص بزرگ در منشور حزب را پس از درگذشت زنده یاد همایون کشف کرده اند؟ اگر آقای مویدی به همه پرسش ها پاسخ دهند، سپاسگزار می شوم. اگر هم نمی خواهند به این پرسشها پاسخ دهند، دلائل بی پاسخ گذاشتن پرسشهایی که از ایشان شده را توضیح دهند. با سپاس و احترام حق

پاینده ایران و ملت ایران

March 02, 2012 01:52:19 PM
---------------------------

کاوه یزدانی

با درود به هموند گرامی جناب مهدی موبدی
همانگونه که میدانیم کشورمان در شرایط بسیار بحرانی بسر می برد و حاکمان رژیم اسلامی کشور را در لبه پرتگاه قرار داده اند . به باور این مخلص هرگز قابل قبول نیست که در چنین شرایطی به مسائل حاشیه ای پرداخته شود . از زمانی که مقاله آقای احسانی پور و جنابعالی در انتقاد به حزب منتشر شد نظر اینجانب نسبت به جنابعالی و جناب احسانی پور در وفاداری به حزب عوض شد . این پرسشها را از خود داشتم. چرا این انتقادات پیش از درگذشت زنده یاد دکتر داریوش همایون منتشر نشدند ؟ و چرا سامانه تلاش از مقالات انتقادی اعضای حزب استقبال کرد ؟ که خود اعضای سامانه تلاش ادعای شاگردی دکتر همایون را نیز دارند . حزب مشروطه ایران را که آقای همایون سالیانی عمرش را برای این حزب گذاشت چه شد که پس از درگذشت ایشان از طرف دوستانش در سامانه تلاش اینقدر به حزب حمله ور شدند؟ چرا در زمان حیات آقای همایون این حملات به حزب وجود نداشتند ؟ آیا جنابعالی پس از درگذشت آقای همایون به این نتیجه رسیدید که حزب دو منشور دارد ؟ چرا در زمان حیات آقای همایون چنین مقالات انتقادی را در رسانه ها منتشر نکردید ؟ بنده این پرسشها را از خودم دارم . هرگز نیز انتظار پاسخ از جنابعالی و آقای احسانی پور ندارم چونکه شرایط اکنون کشور پرداختن به این موضوعات را نمی طلبد . پرداختن به حاشیه چیزی جز به نفع رژیم اسلامی نمی باشد . شاد و پیروز باشید . ارادتمند کاوه یزدانی

March 02, 2012 11:42:50 AM
---------------------------

مهدی مفخمی

همه وقت پس از مروری بر سامانه حزب مشروطه (لیبرال دموکرات) سری نیز به سایت رواداری میزنم. محتوای آن را - تا این لحظه - در خور توجه و بعضا مکمل محتوای سامانه رسمی حزب دیده ام. به یقین تمامی آن مقالات میتوانند در سامانه حزب نیزبیایند و اکثرا نیز آمده اند، از جمله همین مقاله متن حاضردوست گرامی آقای موبدی و سایر مقالاتی از این دست باب گفتگوهای ارزنده و سازنده را گشوده است. به عنوان مثال همین کامنت دوست ناشناس ساسان بهمن آبادی از ایران بر این مقاله حاضر، مقاله آقای دکتر بهرام آبار در گشودن و تعریف فدرالیزم که دریائی از کفتگو و اظهار نظر را به میان آورد، از آقای دکتر تفضلی در هماوردی قلمی با آقای موبدی و دوستان دیگر. اگرچه بر اساس فلسفه و حکمت مورد قبول همه بزرگان فکر و اندیشه ، همه این نظریات آورده شده در نوشتارها حاوی "همه" حقیقت و واقعیت نیست لیکن مخاطبین و خوانندگان برداشت های خود را خواهند کرد و باز آنان اند که به یاری ایده های بر گرفته از این ارا و افکار متنوع و با قضاوت و برداشت خود هر یک با یگانه رای خود به پای صندوق رای مجلس موسسان، وهر انتخاب دیگری در ایران آینده خواهند رفت. این همه گفتم تا به این نظر خود اشاره کنم که این سایت نه تنها خدشه ای به حزب ما وارد نمیکند بلکه باعث پیشرفت کمی و کیفی سامانه رسمی حزب نیز شده است. این را هم بگویم که هر بار قبل از ترک سایت ره آورد سری به صفحه" در باره ما " ی آن نیز میزنم و نگاهی با تاسف به فراز آورده در آن - که دیگر به صورت طنز درآمده - میکنم. دوستان گویا خیال ندارند که نه از این موضع خود عدول کنند و نه پاسخی به پرسش های گلایه آمیز ما بدهند. پیشنهادی طنزآلود به فکرم رسید و آن اینکه بیائیم و ذوق های مان را روی هم بگذاریم و ما نیز مضمونی برای این دوستان کوک کنیم . ارادتمند

March 02, 2012 04:07:08 AM
---------------------------

مهندس حسن ساختمانی

نوبت کهنه فروشان در گذشت نو فروشانیم و این بازار ماست


درود جناب موبدی گرامی

شما در نوشتار خود اشاره فرموده اید که *** مسئله اساسی پرسش اين است که اگر در شورای مرکزی حزبی يا کانون رهبری يک تشکل سياسی، اکثریت بر نظری پافشاری کرد، آيا اقلیت ناچار است "دهان بربندد" تا به اصطلاح به حزب "ضربه" نزند؟ *** با نگاهی هرچند اجمالی به سامانه حزب به راحتی میتوان دریافت که همواره شورای مرکزی و مدیریت سامانه از درج هرگونه نظر مخالف پرهیز نکرده اند و حتی نظرات مخالف هموندان حزبی هم بدون هیچ گونه مشکلی در سامانه درج میشود که میتوان به مقالات آقایان احسانی پور و ..... یا حتی مقالات خود شما اشاره کرد.
در ابتدای نوشتار شما اشاره می نمائید به *** به نظر ما نه! نظر اکثریت شورا نباید و نمی‌تواند مانع اظهار نظر فرد و انتشار آن در بیرون حزب شود.*** جهت شفاف سازی سیاسی که خود شما هم جناب موبدی که به آن اعتقاد دارید میپرسم که شما از جمله ***به نظر ما نه!*** استفاده کرده اید در ایجا واژه ***ما*** را ای کاش که شفاف تر توضیح می دادید که در ذهن خواننده نوشتار شما علامت سوألی بوجود نمی آمد که منظور شما نمایندگی از طرف جمعی است یا هیأت تحریریه یا .... . دوم اینکه شما جناب موبدی گرامی با آن همه سابقه مبارزاتی که دارید آیا میتوانید حزبی را همچون حزب مشروطه ايران (لیبرال دموکرات) مثال بزنید که تا این حد به دموکراسی دست یافته باشد که در سامانه و نشریات خود نظرات مخالفین خود را آزادانه درج کند؟
آقای موبدی شما اشاره مینمائید که***دیکتاتورها به بهانه پیشرفت سدی می‌سازند که بنیان‌ش بر بستن دهان، اندیشه، انتقاد و پیش‌گیری از تشکل‌های غیرخودی است. استبداد ایرانی منحصر به رژیم‌ها نبوده ‌است. تاریخ سازمان‌های سیاسی در ایران با محدود کردن اندیشه و استبداد همراه شده است. در و تخته بخوبی جفت بوده‌اند. سازمانی که مدعی است برای آزادی پیکار می‌کند ولی بین خود و بیرون، دیواری برای محدودیت گسترش اندیشه و دسترسی به آن کشیده است را چه کسی باور می‌کند؟*** خوشبختانه در حزب مشروطه ایران همواره دگراندیشان با گشاده روئی تمام مورد استقبال بوده اند و خواهند بود حتی به دعوت شورای مرکزی حزب در جلسات و کنگره ها و کنفرانسهای مختلف دگر اندیشان به عنوان سخنران حضور داشته اند که این حقیقت غیر قابل انکار در کارنامه ما خود گواهی بر آزاد منشی تفکر در حزب مشروطه است.
آقای موبدی گرامی همچنان نباید فراموش کرد که ما در حال مبارزه با جمهوری شب پرستان هستیم و در شرایط صلح و آرامش در داخل کشور با یکدیگر بحث و تبادل نظر نمیکنیم. شرایط مبارزه با یک جمهوری دیکتاتوری قوانین مخصوص به خود را طلب میکند.
در خاتمه به چند اصل بنیادین از منشور حزب اشاره میکنم که سندی است محکم بر آزاد اندیشی حزب و یاد آوری آرمان هائی که ما در حزب مشروطه بر آن پای بندیم:
-- حزب مشروطه ایران، برای آزادی ميهن، رهايی از فاشيسم مذهبی و پايه‌گذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو و برقراری یک دمکراسی لیبرال، به معنی اعتبار رای اکثریت در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر، پایه گذاری شده است.
-- به عقيده ما سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نخستين مرحله پيکار است. مرحله دوم که به همان اندازه اهميت دارد ساختن يک جامعه نوين ايرانی است که تنها با مشارکت همه مردم و گرايش های گوناگون ميسر خواهد بود. بدين منظور می‌کوشيم از همان نخستين گام در پی برداشتن موانع سياسی و عاطفی که ايرانيان را از هم جدا کرده است باشيم. ايرانيان به عنوان وارثان تاريخ و فرهنگ مشترک و پر افتخار به هم نزديک تر از آنند که با برچسب های ساختگی و بی‌اهميت بتوان از هم جداي شان کرد. مـا همة گروه ها و گرايش ها را فرامی‌خوانيم که در فرو ريختن ديوارهای ترس و بدگمانی که يگانگی و بهروزی ملت ما را تهديد می‌کند همکاری کنند.
-- استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران
-- ما پادشاهی مشروطه را بهترين و مناسب ترين رژيم و شکل حکومت برای ايران می‌دانيم و از هيچ گونه تلاش قانونی و دمکراتيک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهيم کرد.
و ( توجه به متن کامل منشور حزب ) ......

با سپاس فراوان
پاینده ایران زنده باد ملت ایران

March 02, 2012 04:02:53 AM
---------------------------

ساسان بهمن آبادی

جناب آقای موبدی،
با احترام و سپاس از لطفتان در بیان توضیحاتی جهت آشنایی بیشتر با دیدگاههای جنابعالی. قصد من هم از بیان پرسشها تنها آشنا شدن با نگرشی بود که برایم کاملاً تازگی دارد.

1- در نوشتار جنابعالی آمده است که "موضعی" که خود، هنوز مورد چالش قرار دارد باید این "تضعیف" را بپذیرد. اما گمان می رود که کمتر موضعی در یک حزب به اتفاق آرا شکل گیرد. از اینرو می توان چنین نتیجه گرفت که هر موضعی بطور پیش فرض با درجاتی از تضعیف از سوی خود مجموعه حزب روبرو خواهد بود.

2- بطور مشخص، جنابعالی چند مورد را بعنوان پیامدهای مثبت دیگاه تان آورده اید:

- پیامد مثبت چنین رویکرد باز، شفاف بودن حزب و روشن بودن حقیقت آن در برابر دیگران است. مهم‌تر؛ زمینه ایجاد چالش‌های فکری وسیع‌تر با نظریات، فراهم شده است. آنچه ما در گذشته نداشته‌ایم یا بسیار کم داشته‌ایم. با پذیرش اندکی "دوری" می‌توان بیشتر "نزدیک" بود.

- "نیمه‌شفافیت" به سود دمکراسی نیست.

3- آمده است که: با پذیرش اندکی "دوری" می‌توان بیشتر "نزدیک" بود. البته این تجربه را من بطور کنجکاوانه در حزب محترم مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) دنبال خواهم کرد، اما آیا جنابعالی نمونه و مصداق مشخصی در اینباره سراغ دارید که در حزبی تجربه شده باشد و پذیرش اندکی دوری، به نزدیکی بیشتر انجامیده باشد؟ پرسش من صرفاً جهت اطلاع از این امر است که آیا فرمایش شما مبتنی بر نمونه های آزموده شده است و یا یک امید احتمالی برای آینده؟

4- اگر درست متوجه دیدگاه جنابعالی شده باشم، از جمله پیامدهای مثبت فعالیت بیرون از مجموعه حزب اینست که نتایج و اثرات نگرش اقلیت نمودار می شود و ممکن است در پی آن به اقبال بخشی از اکثریت حزب بیانجامد و چه بسا نگرش اقلیت در حزب از حالت اقلیت خارج شده و به موضع حزب تبدیل شود؟

5- به هر روی گمان می کنم تجربه های پیشروانه و آوانگارد – به ویژه در حوزه سیاست و باز هم به ویژه در جامعه ای مانند جامعه ما – با دو المان بنیادین می تواند به نتیجه برسد. کمی بی باکی درخور ستایش + حد بالایی از تعهد و مسئولیت پذیری؛ که اگر دومی نباشد، چه بسا پذیرش اندکی "دوری" به "دوری" بیشتر بیانجامد.

6- در پایان ضمن سپاس دوباره از لطف جنابعالی، یک نگرانی شخصی را به عرض می رسانم و آن اینکه اگر این تجربه در احزاب دیگر کشورهای دیگر با موفقیت تجربه شده باشد، الگوبرداری برای اجرا در فضای سیاسی ایران، هرچند همراه با ریسک خواهد بود، اما می تواند به رویداد نو و تازه ای برای رویکردهای سیاسی بدل شود، اما اگر یک تجربه منحصر به فرد باشد ...!

به امید کامیابی کوششهای حزب محترم مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)

پاینده ایران
تهران – ساسان بهمن آبادی – عضو حزب پان ایرانیست

March 01, 2012 07:19:41 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites