حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
آیا برگشتی از اشتباهات هست؟
مهرداد احسانی‌پور , دکتر بابک بهزادی, بهرام رحيمی, مهدی موبدی

March 26, 2012

دوشنبه 7 فروردین 2571 = March 26, 2012

 

اعلامیه حزب مشروطه ایران در پشتیبانی از طرح "شکایت" شاهزاده رضا پهلوی در مورد "جنایت علیه بشریت" در ایران، در تاریخ حزب بی‌سابقه است. این اولین موضع‌گیری رسمی و بیرونی حزب در حمایت از استراتژی نادرست و خطرناک شاهزاده است. بنا به گفته شاهزاده در چند ماه پیش، این شکایت قرار بوده همان مسیری را طی کند که در لیبی طی شد. حزب با پشتیبانی خود از این طرح، از منشور و قطعنامه‌های خود روی برتافته و می‌رود به جرگه سرنگونی‌طلبان، به هر قیمت که برای ایران تمام شود، بپیوندد.

پشتیبانی حزب از طرح "شکایت شاهزاده در مورد جنایت علیه بشریت" که حزب با سرعت برق‌آسا خود را در آن انداخت، نامنتظره بود. اما طرحی که در آنزمان به گفته‌ی شاهزاده و همراهان وی "شکایت در مورد جنایت علیه بشریت بود" اینک و بگفته‌ی وی روشن شده است "گزارش"‌ی بیش نبوده است! (۱). این رویداد فراتر از یک کمدی- تراژدی است و در حزبی روی داده است که تا درگذشت رهبر فکری‌ش، نماد مخالفت با حمله نظامی و دخالت بیگانگان و پرشور‌ترین مدافع تمامیت ارضی و یگانگی ملی بوده است.

در اعلامیه حزب آمده است:
"اقدام به جای شاهزاده رضا پهلوی در طرح شکایت و در خواست از شورای امنییت سازمان ملل برای رسیدگی به جنایات ولی‌فقیه جمهوری‌اسلامی آیت الله سید علی خامنه‌ای علیه بشرییت و نقض متداوم و سیستماتیک حقوق‌انسانی ملت ایران، اقدامی است شجاعانه و بجا که نه تنها هیچ ایرانی زجر کشیده و قربانی جمهوری‌اسلامی که هیچ انسان‌آزاده ای در جهان نمی‌تواند با آن مخالفت کند."

طرح شکایت شاهزاده که به توصیه "حقوق‌دان"هایی ناآشنا به حقوق بین‌المللی به شاهزاده صورت گرفت گام برداشتن در راهی بود که در صورت موفقیت، می‌توانست زیر عنوان "دخالت بشردوستانه" یا "مراقبت‌های بشردوستانه" به دخالت بیگانگان و ایجاد منطقه‌های ممنوعه پرواز در ایران بیانجامد و پیش‌درآمد تجزیه ایران باشد.

رهبری حزب با چشم‌پوشی از وظایف خود در حفظ و اجرای منشور و قطعنامه‌های حزبی که به روشنی می‌گوید: "استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران برای ما از همه بالاتر است و به هر قيمت و در هر وضعی از آن دفاع می‌کنيم" به طرحی لبیک گفت که اساسا" با موازین و معیارهای بین‌المللی "جنایت علیه بشریت" خوانایی نداشت. اما نکته مهم در پشتیبانی حزب از این طرح، اعلام موافقت با طرحی بود که در صورت موفقیت، به دخالت بیگانگان تا مرحله عراقی شدن و لیبیایی شدن ایران منجر می‌شد. این سند حزبی که با فراغ بال اعلام گشت، در تضادی آشکار با اصل بنیادین منشور حزب بود و در شرایطی که طرفداران شرمگین یا بی‌آزرم حمله نظامی به ایران، از نامه‌نگاری به اوباما برای آغاز حمله به سوریه گرفته تا سودمند بودن حمله به ایران را از طریق گذاردن تلفات حمله به کشور و تلفات جاده‌های ایران روی کفه ترازو نتیجه گرفتند و فتوای حمله به ایران صادر می‌نمودند؛ در شرایطی که ز منجنیق فلک فتنه بر سر مردم ایران می‌بارید، آن وقت شورای مرکزی بجای ایستادگی در برابر آنها، خود را در مسیر حامیان آن طرح قرار داد.

اعلامیه حزب از این هم فراتر رفته و مدعی است "...هیچ انسان آزاده‌ای در جهان نمی‌تواند با آن مخالفت کند". یعنی کسانی که به دلایل حقوقی و موثق با این شکایت مخالفند و یا کسانی که مخالفت آن‌ها از روی خطری است که این "شکایت" بالقوه برای تمامیت ارضی و حاکمیت ملی بوجود می‌‌آورد، هیچ‌کدام نمی‌توانند "آزادی‌خواه" بشمار بیایند. لابد رهبری حزبی که به این نکات حساس و خطرناک در برابر میهن خود بی‌توجه است و اعلامیه پشتیبانی از این حرکت را داده، "آزاده" است!

اکنون و بعد از گذشتن چند ماه از فضای سیاه آن زمان و سر و صداهای ناشی از ناآگاهی و یا هم‌سویی با دخالت بیگانگان، شاهزاده در مصاحبه‌ای اعلام می‌دارد که کاری که او کرده است و می‌توانسته بکند "گزارش"‌دهی بوده است! همین! ایشان بعد از ماه‌ها به حامیان این طرح یعنی حزب مشروطه و گروه سکولارهای فدرال و سایرین می‌گوید شکایتی در کار نبوده است! و نمی‌توانسته باشد! این که چگونه و در عرض چند ماه "شکایت علیه خامنه‌ای در مورد جنایت علیه بشریت" بطور ناگهانی به "گزارش" تبدیل می‌شود توضیحش با خود شاهزاده و مشاورین حقوقی وی است. اما تا آنجا که به شورای مرکزی حزب مشروطه مربوط می‌شود -البته اگر این فراتر از کمدی – تراژدی، ارزش توجه بیابد- بدون برخورد نقادانه به این حرکت و موضع‌گیری، حزب هم‌چنان در کژراهه‌ای که بعد از درگذشت رایزن در آن افتاده است، خواهد ماند و پیش خواهد رفت.

تغییر موضع حزب از مخالفت با "آلترناتیو‌سازی" در بیرون به حمایت از طرح آلترناتیو‌سازی شاهزاده، گام بلند دیگری در کژراهه‌ای است که حزب بدان پای نهاده است. این موضع نیز چیزی جز نقض قطعنامه‌ها و پشت‌کردن به ادبیات حزب نیست که فروکاهی گفتمان لیبرال‌دمکراسی و یک کشور- یک ملت را در بطن خود داشته و نتایج زيان‌بار خود را در آینده نشان خواهد داد.

حزب برای برونرفت از کژراهه‌ای که خود را در آن گرفتار کرده، بهتر است پرسش‌های مهمی را برای خود طرح نموده و به آنها پاسخ‌های شفاف و روشنی بدهد. ماهیت این پاسخ‌ها سرنوشت حزب را روشن خواهد کرد.

سرنوشت حزب از دو حال بيرون نيست. یا در خدمت یک فرد (پادشاه) قرار خواهد گرفت و سر بر آستان منشور مقدس سلطنت‌طلبان خواهد گذاشت، یا حزبی خواهد بود که بر منشور لیبرال دمکرات خود پافشاری کرذه و استقلال خود را حفظ خواهد کرد. تا این‌جای کار، برد با طرفداران منشور سلطنت‌طلبی بوده است. مواضع رسمی و اعلام شده اخیر نیز در خدمت آن‌ها است.

ولی همیشه فرصت برگشت از اشتباه- حتی اشتباهات بزرگ- وجود دارد. اگر حزب نیک بنگرد خواهد دید این خود او‌ست که درهای بازگشت به راه درست منشور حزب را گام بگام به روی خود می‌بندد. آن‌جا که بحث و گفتگو به‌کنار گذاشته می‌شود، آن‌جا که به جای برخورد نظری و سیاسی، "برطرف" کردن منتقدین به مسلط شدن خط مشی سلطنت‌طلبی و پادشاهی در حزب، راه چاره انگاشته می‌شود، آنجا که در برابر انتقادها حرفی برای دفاع دیده نمی‌شود ولی پافشاری بر مواضع نادرست ادامه می‌یابد، آیا امیدی برای بازگشت از اشتباهات باقی می‌ماند؟

پاسخ این پرسش را به داوری زمان وا‌‌می‌گذاریم و در راستای تلاش برای ریشه‌یابی "اشتباهات‌محض" و استراتژیک رخ داده در یک سال گذشته، پرسش‌های زیر را مطرح می‌کنیم:

۱: تصمیم شورای مرکزی در "پشتیبانی از طرح شکایت" شاهزاده بر پایه کدام منشور و قطعنامه‌ از حزب قرار دارد؟

۲: آیا شورای مرکزی می‌تواند بر خلاف منشور، اساسنامه و قطعنامه‌ها تصمیماتی بگیرد و خط‌مشی نوینی برگزیند؟ در حالی‌که بند دو ماده ۲۰ اساسنامه یکی از وظایف شورای مرکزی را چنین تعریف می‌کند: "نظارت بر رعايت و اجرای منشور و اساسنامه و تصميمات کنگره".

۳: اکنون و با اعلام شاهزاده مبنی بر این که "شکایتی" در کار نیست! و نمی‌توانسته باشد! آيا زمان آن نیست که شورای مرکزی به نقد موضع‌گیری خود بپردازد و با ریشه‌یابی علل و دیدگاه‌هایی که به این اعلامیه منجر شده است در مواضع خود تجدید نظر کند و با انتقادی علنی و شفاف، خود و حزب را از کژراهه‌ای که بدان افتاده است بیرون بیاورد؟

۴: مگر بیش از این است که شاهزاده کاندیدای ما برای پادشاهی است که آنهم به رای مردم گذاشته خواهد شد؟ پس این دنباله‌روی‌ها و شیفتگی‌ها از چه رو است؟ آنهم به بهای خطر‌پذیری برای ایران و زیر پا گذاشتن اصول و اولویت‌های منشور حزب.

۵: چرا شورای مرکزی توانایی حتی یک بار موضع‌گیری در برابر شاهزاده‌ که با دفاع از فدرالیسم تا بالاترین مرحله آن به جبهه کنگره ملیت‌های ایران پیوسته است(۲) را ندارد؟ شاهزاده‌ای که می‌بايد در خدمت حفظ تمامیت ارضی و یگانگی ملی باشد، اما در مصاحبه‌های خود دست از فدرالیسم و رای‌گیری برای آن در آینده بر‌نمی‌دارد.

۶: شورای مرکزی با کدام ارزیابی و تحلیل نتیجه گرفته است گام در پروسه "آلترناتیو‌سازی" بگذارد؟ این تحلیل‌ها چیست و ارزیابی‌ها کدام است؟

این‌ها پرسش‌هایی است که حزب مشروطه در برابر خود دارد. آیا شورای مرکزی و هموندان حزبی خواهند توانست نقد روشنی از حرکت یک سال اخیر نموده و راه یک حزب واقعی و مستقل را برای خود فراهم کنند و یا این‌که ...

----------------------------------------------------
(۱) مصاحبه "خودنویس" با شاهزاده

(۲) "از پشت کدام منشور" داریوش همایون

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حقیقت

در پاسخ به این چهارنفر به ظاهرمبارز باید گفت

واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکند

دعوای این چهارنفر بر سر لحاف ملاست و نه در راه آزادی ایران

March 29, 2012 10:50:11 AM
---------------------------

ازاد

با دورود

همانطور که بار ها در سایت شما نوشته ام من از هواداران حزب شما بوده و هستم . چندین دوست خوب در یکی دو شاخه حزب شما دارم که با توجه به علاقه من به شما تا انجایی که اجازه دارند مرا در جریانات حزبی شما قرار می دهند.
مطلب این اشخاص محترم ، اولا معلوم نیست هر چهار نفر مطلب را به تحریر در اورنده اند یا فقط یک نفر نوشته وبقیه تایید کرده اند ، بنظر من حقیر فقط از روی غرض به شخص اقای پهلوی با چاشنی اختلافهای شحصی با برخی از اعضای حزب مشروطه است .
مصاحبه اقای پهلوی با سایت خودنویس به مدت چهل و پنچ تا هفت دقیقه است . در قسمت اول مصاحبه شاید اگر اغرار نکرده باشم فقط باز تکرار می کنم شاید فقط به مدت ده ثانیه به موضوع شکایت از خامنه ای پرداخته شده است و در همان مدت ده ثانیه اقای پهلوی اشاره می کند که گزارشی از جنایات خامنه ای به مراچع بین المللی داده است تا راه قانونی خود را طی بکند.
بنابراین هر کسی که تا اندازه ای به راه و روش قانونی اشنایی دارد حتی ان هایی که اشنایی ندارند می دانند که در ممالک غربی که دموکراسی حاکم است حتی شکایت از سوپور محل در ظرف یک یا دوروز جواب نخواهد داد چه برسد به اینکه طرف خامنه ای باشد.
جملاتی از قبیل < عراقی کردن < لیبیایی کردن < و جملاتی ای چنین که یک شبه ساخته می شوند از اذهان چپ بر می اید که برخی از این افراد ظاهرا چنین سابقه هایی دارند. توجه داشته باشید که نمی خواهم بر چسب بزنم اما برای روشن شدن افکار خوانندگان دیگر بد نیست .
افراد یا فرد نویسنده به گفتار اقای پهلوی در طی تمامی مصاحبه اصلا توجه ای ندارد و فقط همان ده ثانیه را چسبیده . اقای پهلوی در قسمت های سوم و جهارم مصاحبه بار ها تکرار می کند که با جنگ مخالف است ؛ می گوید راه دیگری هم وجود دارد و ان مردم ایران هستند، که از ان ها باید غرب بجای جنگ ، حمایت کند . متاسفانه غرض ورزی و کینه توزی از سر تا پای مقاله می بارد.

اگر این ها مبارزین هستند ،
خداوندا ایران ما را از گزند این مبارزین ! حفظ کن
زنده باد ایران

March 28, 2012 10:30:48 PM
---------------------------

داريوش

چرا شاهزاده را وجه مصالحه اختلافات خود قرارداده ايد؟
آريوبرزن داريوش
دوباره چهارنفر«مهرداد احسانی‌پور , دکتر بابک بهزادی, بهرام رحيمی, مهدی موبدی» از حزب مشروطه ایران ودرپی اختلافات ومباحثات درون حزبی خود درنوشتاری با عنوان «آیا برگشتی از اشتباهات هست؟» سئوالاتی را به ظاهر از رهبری حزب و دراصل با انتقاد ازعملکردشاهزاده رضا پهلوی با پرسشهائی بی محتوا اينگونه آغاز کرده اند،که" چرا شورای مرکزی حزب مشروطه ایران توانایی حتی یک بار موضع‌گیری در برابر شاهزاده‌ که با دفاع از فدرالیسم تا بالاترین مرحله آن به جبهه کنگره ملیت‌های ایران پیوسته است را ندارد؟ آنها درطرح اين سئوالات که فاقد توجه کافی به پارامتراخلاقی دربيان حقايق را دارد،کوشش دارندبا نادرستی شاهزاده رامدافع استقرارفدراليسم و عضو «کنگره ملیت‌های ایران» معرفی ودرک درست اعضای شورای مرکزی حزب از نيات دمکراتيک شاهزاده رضا پهلوی دراحترام به خواست عدم تمرکزحکومتی واحترام به حقوق اقوام و مذاهب ایران درآينده رابا برداشت ناراست و غيراصولی خودشان جايگزين کنند.
استناد دائمی به نقض منشور و قطعنامه‌های حزبی از سوی منتقدان بدون عرضه دقيق مفاداين نقائص برای خوانندگان مقالات آنها، به مصداق "انداختن تيری درتاريکی است." که ناجوانمردانه به جهت تقبيح سياست سرنگونی طلبان که به قيمت آزادی ايران وايرانی ازيوغ يک حکومت خونخوارمذهبی ميانجامد انجام ميشود. انتظاراز شورای مرکزی برای موضع گيری اينان دربرابر شاهزاده هم عملی غيردمکراتيک وهم خارج ازقواعد واصول حزبی است،که متاسفانه با تعصب تمام و ناآگاهی ازوظائف ومسئوليتهای حزبی از سوی معترضان دنبال ميشود.
انتقاد به اعلاميه پشتيبانی حزب از در خواست شاهزاده از شورای امنیت ملل متحد برای رسیدگی به جنایات ولی‌فقیه درجمهوری‌اسلامی علیه بشریت و نقض متداوم و سیستماتیک حقوق‌انسانی ملت ایران توسط وی را منتج به"دخالت بیگانگان و ایجاد منطقه‌های ممنوعه پرواز و«شايد» پیش‌درآمد تجزیه ایران" انگاشتن، ازمقولات توهم برانگيزی است که ازبيشتراز اذهان يکسونگرودگماتيست طرفداررژيم تراوش مينمايد.اين عده مخالفين شکايت از خامنه ای، چرابايد به اصطلاح دلایل «حقوقی و موثق» خود وخطری که این "شکایت" بالقوه برای تمامیت ارضی و حاکمیت ملی بوجود خواهد‌‌آورد رابرای مردم تشريح و توضيح نميدهند؟
چهارنفرمذکورکه گويا فاقد آگاهی از امورحقوقی وفلسفه تشکيل احزاب وعملکرد اينگونه نهادهای دمکراتيک دريک جامعه هستند، بطورفله ای پيش بينی کرده اند که حزب درآينده دو راه درپيش رو دارد. "یا در خدمت یک فرد (پادشاه) قرار خواهد گرفت و سر بر آستان منشور مقدس سلطنت‌طلبان خواهد گذاشت، یا حزبی خواهد بود که بر «منشور» لیبرال دمکرات خود پافشاری کرده و استقلال خود را حفظ خواهد کرد." و اضافه نموده اند " تا این‌جای کار، برد با طرفداران منشور سلطنت‌طلبی بوده است. مواضع رسمی و اعلام شده اخیر نیز در خدمت آن‌ها است." اينگونه طالع بينی ها مغرضانه،بطوراساسی درتضاد با پارادايم «حزب» ميباشد.زيرا اگردرست انديشه کنيم، حزب مشروطه مانند ديگر احزاب کلاسيک، مشی« لیبرال دمکراسی» را برگزيده و دراين برهه از زمان که دردرون يک مجموعه دولتی پذيرفته شده قرارندارد،مجبوراست، برنامه های تدوين شده خود را به آنکسی که تعيين خط مشی مبارزه را ترسيم و هدايت ميکندارائه وضمن دريافت نقشه راه ازاين مقام دراين مسيرهمواره کوشش ورزيده وبه انجام يکنواختی وهماهنگی مبادرت بنمايد.
بدين جهت،بنظرميرسد تصمیم شورای مرکزی در "پشتیبانی از طرح شکایت" شاهزاده دربرنامه های ساليانه حزب گنجانيده و اجرا شده، که بطور قطع تباينی بامنشور، اساسنامه و مصوبات کنگره حزب ندارد. اگربه ادعای اينان اعلاميه ای از سوی شاهزاده مبنی بر این که "شکایتی" در کار نیست! و نمی‌توانسته باشد!صادر شده باشد،آيا وقوع اين امر به معنی افتادن حزب در کژراهه است؟!! و« پروسه "آلترناتیو‌سازی» که منتقدين ازانجام آن شديداًشاکی اند، بطوريقين ارزش داد و ستد برنامه های حزب مشروطه رابا مجموعه ی برنامه ريزی مبارزه با رژيم بطورمثال « شورای هماهنگی» را روانتر و پرارزش تر خواهد ساخت، که البته انجام اين روند به ذائقه اصلاح طلبان حکومتی ابداً خوش نخواهد آمد.
فروردين ماه ۲۵۷۱

March 28, 2012 05:17:01 PM
---------------------------

مهدی مفخمی

خوشبختانه دوستان چهارگانه کل مقاله شان را در شش سوال خلاصه کرده اند که پاسخ را ساده و سرراست میکند. در پاسخ به مشکل دوستان با شکایت شاهزاده از خامنه ای میتوان از دو دیدگاه ورود کرد. اول اینکه دوستان با ساده انگاری خیال کرده اند که صرف مطرح شدن شکایت شخصی حقیقی و یا حقوقی به سازمانی بین المللی میباید در زمان کوتاهی پاسخ در یافت کند و اگر نکرد مشکل از شاکی و تیم حقوقدانان نا آشنای دست اندر کارهمراه ایشان میباشد. گویا شکایتی از کدخدای دهی است در دادگاه بخشی از شهرستان که دادیار بخش انرا در اسرع وقت و زمانی کوتاه به جریان اندازد. فراموش کرده اند که مثلا چه مدت زمان و چه تغیراتی در سیاست جهان لازم آمد که آقای میلاسویچ رئیس جمهور صربستان بلاخره در مقابل دادستان دادگاه بین المللی لاهه قرار گرفت. حسن البشیر رئیس جمهور سودان در حالی هنوز به جنایات خود در آن مقام ادامه میدهد که از سوی دادگاه مذکور مدتی است که احضار شده. آقای سیف الاسلام پسر معمر قذافی احضار شده به همان دادگاه اصلا معلوم نیست که در کجا است. نگاه دیگر که بیشتربه واقعیت نزدیک است اینست که این دوستان ساده لوحانه خیال کرده اند که شکست شاهزاده به زعم ایشان ( آنگونه که در قسمت نخست بدان اشاره رفت) میتواند محملی برای تخطئه ایشان فراهم کند و میبینیم که چهار اسبه در این راه میتازانند. شاهزاده حرف دل ایرانیان به تنگ آمده از نابکاری های حکومت تحت لوای آقای خامنه ای را مانند همه فعالان اپوزیسیون گیرم با رویه ای حقوقی به گوش مجامع بین المللی رسانده است و حزب نیز در اعلامیه ای از آن پشتیبانی کرده است. این همه هیاهو برای چیست ؟ کجای این اعلامیه در تضاد با منشور و اساسنامه بوده است . آقای موبدی در شورای مرکزی با آن مخالف بوده اند که در مقابل رای اکثریت میباید سر فرود می آورده اند که آورده اند. نکند خدای ناکرده دوستان در لباس وکیل مدافع آقای خامنه ای ظاهر شده اند که البته من در این لحظه با گزیدن لب از این گمان تبری میجویم. اینکه این عمل در راه لیبیائی کردن ایران و افروختن جنگ انجام شده دیگر از آن حرفهای دکانهای عطاری است که دوستان میباید در باره اش اندکی فکر بیشتر کنند و البته قضاوت نهائی با خوانندگان است.
در پاسخ به سوال چهارم این دوستان آنان را به ردیف سوم منشور حزب رجوع میدهم که شماره اش معرف اولویت آن است. این ردیف کاملا روشن و آشکار است و احتیاجی به تفسیر دوستان ندارد. همانگونه که بدنه هموندان لابد مستحضرند زمانی تلاش ! فراوان شد که این بند از منشور حذف شود. شادروان همایون با هوشمندی وظرافت و دور اندیشی این فکر را در نطفه خاموش کردند. حال به لطف آزادی عنان سخن این دوستان در سامانه شان ، حزب متوجه میشود که چه افرادی در پشت این تلاش بوده اند. البته من به شخصه آن را گناه نمیدانم. نظر و عقیده ایست که دارند. چهار رای در برابر بدنه حزب و دیدگاهی در مقابل دیدگاه جمعی حزب . بگویند و پاسخ گیرند. کاری را که شادروان همایون درنگهداشت این دوستان در اعتدالی نسبی میکرد اینک به عهده بدنه حزب است و از آن تا زمانی که در حزب باقی بمانند بر خواهد آمد.
در پاسخ به سوال پنجم رجوعشان میدهم به قطعنامه کنگره پنجم حزب در عدم تمرکز و حقوق اقوام و مذاهب ایران. نگاهی بخصوص به بند چهارم و پنجم آن تا حدی وضعیت حکومت ایالات متحده آمریکا را در مدیریت ایالات - استان ها تداعی میکند. فرمانداران – استانداران انتخابی ، شهر داران - فرمانداران انتخابی و بلطبع پلیس و انتظامات محلی تحت نظارتشان ، اداره نشدن ایران از یک مرکز و اجرای قانون تا خدمات محلی و طرح های محلی... توسط ارگانهای انتخابی مردم (مجالس ایالتی – استانی) در تقسیمات جغرافیائی کشوری (ایالات – استان ها) و مجلس سنا و ..... ترتیب تدوین جزئیات و تصویب چنین قانونی – متناسب با شرائط ایران - را مجلس موسسان آینده متشکل از نمایندگان انتخابی تمامی ملت ایران – به شمول اقوام گوناگون - با رای اکثریت و متعاقبا طی رفراندمی از ملت ایران خواهد داد. حال دیگر مکرر در مکرر فدرالیسم ( با برداشت و بار منفی ) خواندن این ترتیب و استفاده مکرراز این عبارت جهت انگ زدن به این و آن و به خصوص به شاهزاده و از همه عجیب تر مخالفت با رای گیری در باره آن در مجلس موسسان ، ادعا هائی است که این دوستان برای قبولاندن آن احتیاج به منطقی قابل قبول و قوی تر از اینکه تا کنون ارائه کرده اند دارند .
پیوستن شاهزاده به " کنگره ملیت های ایران " که متاسفانه از قلم زنده یاد همایون نقل شده از مقوله دیگری است و به بحث جداگانه ای محتاج است که در این مختصر نمیگنجد. مختصرا دوستان بدانند که فرق است میان کلمه " ملت - Nation " و "ملیت – Sub Nation" های درون آن. که شاید بتوان دومی را به صورتی ترجمه کرد که احساسات دوستان را بر نینگیزاند. نشست ایشان در کنگره ای که گروهی تحت نام فوق تشکیل داده اند به هیچ وجه بدان معنی که آقای همایون و دوستان به طبع آن آورده اند نیست . شاهزاده میتوانند و میباید که در میان مجامع مختلف ایرانیان حضور داشته و نظریات خود را – که به یقین در موافقت با آرا چند تجزیه طلب نیست - با آنان در میان بگذارند. این امر بار ها توسط هموندان به این دوستان توضیح داده شده است.
در پاسخ به سوال ششم در مورد آلترناتیو سازی که دوستان طبق معمولشان به عنوان انگ بکار میبرند لازم است یادآوری شود که این امر در مقدمه منشور حزب به صراحت آمده و نیز در وضعیت خطیر حاظر که اکثر مخالفان درون در بند و حصر و زندانند وجود شورائی ملی از مخالفان خارج اگر تشکیل شود مغتنم است. با درود به همه هموندان حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات).
مهدی مفخمی

March 28, 2012 06:02:15 AM
---------------------------

وجدانی


جناح اربعه و شرکاء!

از آنجایی که به نظر میرسد مصدرِ حرف و سخن نویسندگان چهارگانۀ فوق و منابع اطلاعاتیشان از جای دیگری سر چشمه میگیرد و اینان اولین کسانی نیستند که ایرادها و اشکالات واهیِ لیست و ردیف شده در مقالۀ فوق را برشتۀ تحریر در میآورند و قبل از ایشان بوده اند اشخاص و گروههای چند نفره معلوم الحال که دشمنی دیرینه و ابدی با خاندان پهلوی داشته و دارند و همیشه عین همین انتقادات کلیشه شده و تکراری را از افراد این خاندان و بالاخص شخص شاهزاده رضا پهلوی بر زبان میرانند با این امید که شاید آن عقده های کهنه و التیام ناپذیر خود را بخیال خویش از بین بیبرند، بی مناسبت نخواهد بود در همین ابتداء داستان کوتاه و لطیفه مانندی را که وصف حال بعضی از افراد و گروههایست که هر کار ناپسند و زشتی را هر چند از جانب و سوی اشخاص و مقامات دیگری صادر شده یا انجام یافته است به شاهزاده رضا پهلوی نسبت داده و همه بدی ها و زشتی ها را به حساب وی میگذارند و زورشان فقط و فقط به او میرسد و آخر الامر این شاهزاده است که بجای مقصر اصلی چَک و پسگردنی را به نا حق میخورد.

داستان از این قرار است که حاج آقای خوش هیکل و چاقی هر وقت به ضیافتی دعوت میشده است بهمراه خود یکی از پسرانش و یا نوکرهایش را می برد و در مجلسِ ضیافت و بویژه بر سر سفره او را کنار خود مینشاند. روزی در یکی از همین ضیافتها که حاج آقای ما و آن پسر جوان همراه حضور داشتند دست بر قضاء آدم رند و زرنگی نیز دعوت داشت و درست بر عکس جاج آقا که همیشه در صدرِ مجلس می نشست، در آن ته و پایین مجلسِ ضیافت بر سر سفره نشسته بود و با زرنگی خاص خود حرکات و سکنات همه را زیر نظر داشت. انواع و اقسام غذا ها و خوراکیها بر روی سفره چیده شده بود و هرکس مشغول پذیرایی از خود بود و سینی ها و لیستهای پر از خوردنیها مرتب از این طرف به آن طرف کشیده میشدند. پر واضح است حاج آقای خوش هیکل و چاق هیچ وقت آن اجازه را به خودش نمیداده که در این بخور بخور ها از دیگران عقب بیفتد لذا با سرعت و ولع هرچه تمامتر خم شده و دست به طرف سینی پر از مرغ بریان شده برد تا بسوی خود بکشد که در این میان از شدت زور بکار گرفته شده ناخود آگاه و بی اختیار بادی از ماتحت حاج آقای ما در میرود و بدون اینکه بروی مبارک خود بیاورد پسگردنی محکمی به پسر جوانِ همراه خود میزند و شماتت کنان او را مورد موآخذه قرار داده از وی میخواهد دست از این کار زشت بردارد و پیش این همه آدم بی تربیتی نکند. همه و حتی آن آدم رند با حیرت و چشمان چهارتا شده ناظر صحنه بودند و اما جرئت گفتن حرفی که حاج آقا را ناراحت کند و یا به قبایش بر بخورد نداشتند. چندی نمیگذرد نفر بعدی که آن طرفتر نزدیک پسر جوانِ بیگناه نشسته بود بهنگام خم شدن و کشیدن لیستِ پر از غذا بطرف خویش بادی از وی نیز در میرود که او هم بلافاصله پسگردنی دیگری حوالۀ آن پسرک بینوا میکند و او نیز همانند حاج آقا پسرِ بیچاره را به گناه نا کرده متهم مینماید. چند نفر دیگر از حاضرین که وضع را بدینگونه مساعد دیدند بمحضی که بادی از خود در میدادند گناهش را گردن همان پسرک جوان می انداختند و کار زشت خود را به او نسبت میدادند. آن آدم رند و در عین حال زرنگ ما که تمامی این اتفاقات را زیر نظر داشت بهنگام کشیدن سینیِ غذاها عمدآ یک بادی چنان پر صدا و آشکارا از ماتحتش در آورد که توجه همۀ حاضرین در مجلسِ ضیافت را بخود جلب نمود و با اینکه همه فهمیدند کار او بود خیلی آرام و با خیال راحت و بدون احساس شرم و حیا از آن ته و انتهای دیگر مجلس بر پا خواست و مستقیمآ بطرف پسرک جوان که بغل دست حاج آقا در صدر مجلس نشسته بود آمد و یک پسگردنی محکم و جانانه ای به جوانک بینوا زد و بر گشت نشست سر جای خودش. اهل مجلس و بالاخص حاج آقای خوش هیکل همگی بنای اعتراض و شکایت گذاشتند که این چه کاریست تو کردی! همه دیدند و شنیدند بادی که در رفت از ماتحت تو بود پس چرا این پسرک بیچاره و ناتوان را پسگردنی میزنی و گناه را گردن او می اندازی؟ مرد رند که عمدآ این کار را کرده بود و بدنبال چنین فرصتی میگشت گفت: تقصیر کار و مقصر اصلی من نیستم! اول از همه خود شما حاج آقا وقتی همین نیم ساعت پیش بادی از شما در رفت بجای شما این پسرک بود که مزۀ پسگردنی را نوش جان کرد. بعد از شما نیز همان نفری که طرف دیگر جوان نشسته است عین عمل ناپسند شما را تکرار نمود و پسگردنی را باز پسرِ بینوا خورد. آن چند نفر دیگر نیز خودشان دستگل به آب دادند و سیلی و چَک را مجددآ جوان بیچاره تناول نمود. خوب من هم خیال کردم که این رسم شماست و قاعدۀ این بازی. برای اینکه از قافله عقب نمانم و همرنگ شماها شوم عین همان کاری را نمودم که اغلبتان بدان مبادرت ورزیدید و آنرا بدون هیچگونه اباء و شرمی انجام دادید. من دیدم در این جمع کار زشت، غلط و بی ادبانه را کس دیگری انجام داد اما پسگردنی و چَکش را این جوانک بدبخت و بیگناه خورد. این بود من هم سنت شکنی ننموده و کار بد خودم را به پای پسرک نوشتم. پایان داستان.

بیش از ۳۰ سال است که جمهوری آخوندی جهان و بویژه دنیای غرب و اسرائیل را به باد انتقاد و تهدید گرفته است و قریب به اتفاق همۀ دولتهای مقتدر و صاحب نفوذ را با خود و مآلآ با ایران و ملت ایران دشمن کرده است. رهبران طراز اول جمهوری اسلامی از خامنه ای گرفته تا احمدی نژاد و حتی رفسنجانی بعضی از کشورها را به نابودی چه بسا با بمب اتمی تهدید کرده و میکنند. این جمهوری حداقل ۸ سال تمام با عراق مسلمان جنگید و علیرغم تلفات جانی و مالی سنگین چند میلیونی خویش این جنگ را نعمت خواند. هنوز که هنوز است جمهوری اسلامی دم از صدور انقلاب خود به سرتاسر جهان میزند. حال سوال این است: آیا همین اقدامات جمهوری ملایان و دشمن تراشیهای عمدی وی "استراتژی نادرست و خطرناک" هستند و "به دخالت بیگانگان و ایجاد منطقه‌های ممنوعه پرواز در ایران می انجامند" و یا اقدامات و بیانات شاهزاده رضا پهلوی که در رابطه با شکایت از خامنه ای چنین میگوید:
»»... اتفاقاً همه هدف من جلوگیری از این سناریو‌ است. دنیا تا کنون در برخورد با جمهوری اسلامی دو راه بیشتر به زبان نیاورده است. نخست دیپلماسی که تا به‌حال به نتیجه نرسیده است و دیگری سناریوهای تهاجمی، رزمی، نظامی و جنگی است. دنیا هیچ‌وقت به فکر بیان یک آلترناتیو سوم که من اسمش رو گذاشتم راه سوم و در کتاب زمان انتخاب من هم که دو سال پیش چاپ شد به این مسئله اشاره کردم که راه سومی هم هست و آن هم سرمایه‌گذاری روی خود مردم آن کشور است که بهترین وسیله هستند و با کمترین هزینه و مشروع‌ترین راه می‌توان این را عوض کرد... دنیا وقتی با این آلترناتیو وارد یک رابطه مستقیم شود، بیشتر به فکر راهکاری غیر از سناریوهای رزمی یا جنگی و تهاجمی خواهد افتاد، در نبود این آلترناتیو، در نبود این تشکل، در نبود این راهکارهای دیگر است که خطر حمله نظامی به ایران بیشتر خواهد شد، و نه کمتر...««
یا رب! ای با انصافها! از گفته ها و اقدامات کدام یک از افراد بالا بوی خون، جنگ و مرگ به مشام میرسد و ایران را در پرتگاه نابودی قرا میدهد؟ آیا بیانات شاهزادۀ ایران تنور حملۀ نظامی به ایران را داغ میکند و یا تهدیدهای جمهوری ملایان؟ خود مقایسه کنید و کلاه خود را قاضی نمایید تا دریابید چه کسی دارد عملآ، عمدآ و آشکارا میهنمان را بسوی جنگی رهنمون میشود که جز شکست و تجزیه سرانجامی ندارد.

تاریخ معلم بزرگ و بی همانندی است که رابطه و پارتی بازی سرش نمیشود و حقیقت را هر چقدر هم تلخ باشد به تک تک ما بازگو کرده و می آموزد. شاید خیلی ها در وقوع و تداوم جنگ جهانی دوم مقصر و دخیل باشند اما خطا و گناه هیتلر ورای همۀ این هاست. او علنآ کمر به نابودی و فنا نمودن فقط یهودیان نبسته بود. درست است که هیتلر ۶ ملیون یهودی را کشته است اما آن همه خرابی، ویرانی چند کشور و از جمله کشور خودش و بیش از ۵۰ ملیون تلفات سایر ملل چه میشود!؟ مسبب اصلی این همه آیا کسی بجز هیتلر است؟ نگذاریم تاریخ تکرار شود و هیتلر دیگری اینبار از ایران سر بر آورد!

شاهزاده رضا پهلوی به ایرانش سوگند خورده است تا بر قراری آزادی و پیروزی نور بر تاریکی در ایران از پا ننشیند و تا آخرین نفس مبارزه نماید. بیایید همزمان با این انتخاب شدن بر حق ایشان بعنوان چهرۀ سال با وی در این مبارزه هم پیمان و هم سوگند شویم و یکصدا با آن شاعرخوش ذوق بگوییم:
تا روز ابد سلطنتت زنده و جاوید
تا کور شود چشم هر آنکه نتوان دید!

March 27, 2012 08:00:43 PM
---------------------------

حق

با درود. آقایان مویدی، بابک بهزادی، احسانی پور و رحیمی محترم، همگی شما تحصیلات عالیه دارید و در دانشگاهها آموخته اید که هیچ دانشجو و دانش آموخته ای جرئت نمی کند که ادعا یا تز/ رساله ای را بدون پشتوانه بیان کند و انتظار داشته باشد که پذیرفته شود. فرق حوزه های علمیه قم و مشهد و نجف با دانشگاههایی مثل کمبریج و هاروارد و مدرسه عالی علوم سیاسی و اقتصادی لندن، و تفاوت بین "علوم" حوزوی با علوم دانشگاهی هم در همین هاست. شما چهار تن اتهامات سنگینی به این حزب و بویژه به شاهزاده وارد آورده اید که اگر این اتهامات را با مهارتهایی که از دانشگاهها آموخته اید با سند و مدرک به اثبات نرسانید، هیچ تفاوتی بین حرفهای شما و لمپنیزم جنتی و احمد خاتمی و خامنه ای نخواهد بود.

1. پاسخ به کلیه پرسشهایی که در این نوشتار مشترک تان از حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) کرده اید و واکنش این حزب به این نوشتارتان، امری ضروری و فوری است. اگر اقدام نشود سخت به زیان این حزب خواهد بود.

2. چرا شما چهار تن انقدر صبر کردید و انقدر به این و آن کوچه زدید تا تصمیم گرفتید که بالاخره از پرده ابهام بدر آیید و حرف اصلی تان را در این نوشتارتان، شفاف و صریح بزنید؟! چرا پیش از آن به کلی گویی و مبهم گویی و فرار از شفاف گویی و طفره روی و سر در گم کردن خوانندگان و علاقمندانی مثل من برآمدید؟! این درباره ماهیت شما چه ارزیابی را به دست می دهد، لیبرال دمکرات بودن شما را، یا پیرو گفتار و کردار و میراث داری واقعی داریوش همایون بودن شما را !؟ چند نمونه از گفتار و کردار و نوشتار داریوش همایون بیاورید که نشان دهد که او هم در طول زمانیکه او را می شناختید از همین رویه شما استفاده می کرده تا معلوم شود که گفتار و نوشتار و کردار شما با او تطبیق دارد. این کار سختی برای شما نمی تواند باشد چون شما ادعا می کنید که نگاهبانان راستین منشور و اساسنامه این حزب و لیبرال دمکراسی و میراث داریوش همایون، شما هستید.

3. شما چهار تن اتهامات سنگینی به شاهزاده وارد کرده اید و در بخش "درباره ما" سایت رواداری تان، اتهامات سنگینی به شاهزاده دیده می شود. اتهام باید مستند باشد وگرنه انگ است و لمپنیزم. از آنجا که هر اتهامی که به فردی زده می شود باید مستند باشد، گزارشی منسجم علیه شاهزاده تهیه کنید که حاوی اسناد و مدارک شماست تا نشان داده شود که مواضع دیروز و امروز شاهزاده در برابر توصیه شاهزاده به جهان در مورد دست برداشتن از معامله با رژیم و بجای آن معامله با ملت ایران، موضع او در برابر جنبش سبز، موضع او در برابر حمله نظامی به ایران، موضع او در برابر یکپارچگی ملی و سرزمینی ایران، عضویت او در "کنگره ملیت های ایران" ، این گفته او که فدرالیسم یکی از گزینه ها برای ایران است، دمکراسی پارلمانی خواهی او مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران، تبلیغ انتخابات آزاد بوسیله او، .....چه بوده اند؟ هر نکته انتقادی دیگری هم که می دانید یا او را به آن متهم می کنید را هم اضافه کنید. این گزارش که در اصل یک ارزیابی کامل از شاهزاده است بوسیله شماست را هم برای شاهزاده بفرستید و هم در اختیار عموم بگذارید تا هم اگر لازم بود در مبارزات مان با و بی شاهزاده تجدید نظر کنیم و هم در تاریخ معاصر ایران ثبت شود چون هر ملتی حق دارد که تاریخ و شخصیت های سیاسی و تاریخی خود را خوب بشناسد. اگر این را حق ما نمی دانید، ابراز کنید. این به ما کمک می کند که نقطه نظرات شما در آسیب شناسی آنچه خود را آپوزیسیون ایران علیه کلیت رژیم معرفی می کند را در محاسبات و معادلات مان به حساب بیاوریم و برنامه ریزی کنیم. اگر حاضر نیستید که اتهاماتی را که به شاهزاده وارد آورده اید را رسمی و مستند کنید، دلائل آنرا توضیح دهید تا آنهم در تاریخ ثبت شوند. شما خوب می دانید که اگر اتهامات در حد اتهام باقی بمانند، انگ هایی بیش نخواهند بود و اعتباری برای اتهام زننده ها باقی نمی گذارند.

4. در مورد اتهاماتی که به این حزب زده اید گزارشی مستند تهیه کنید که تفاوتها در سیاست ها و روش های این حزب را پیش و پس از درگذشت داریوش همایون ثابت کند. لازم است اینهم در تاریخ ثبت شود. این گزارش مستند شما حتما در آسیب شناسی آپوزیسیون بویژه روابط درون سازمانی کمک خواهد کرد تا حقایق روشن شوند و به مبارزات ما علیه کلیت رژیم و آپوزیسیون قلابی و آپوزیسیون غیردمکرات آزادیخواه یاری رساند.

5. آیا شما چهار تن، قبول دارید که سید علی خامنه ای عامل جنایت علیه بشریت در ایران حداقل در 22 سال اخیر بوده است یا نه؟ سیاست خاص و موضع شما در مورد او چیست؟

6. شما با آلترناتیو سازی در برون مخالف هستید. موضع شما در برابر شاهین فاطمی، یکی از اعضاء هیئت امنای بنیاد داریوش همایون، چیست که مهر تایید همایش آلترناتیو سازی پشت درهای بسته در مرکز اولاف پالمه استکهلم زد و به مخالفان برچسب خرچنگهای بد مزاحم بی بصیرت زد؟ آیا شما از او تاکنون هیچ انتقادی کرده اید بویژه که او آن مقام بالا را در بنیاد داریوش همایون هم دارد؟ اگر انتقاد کرده اید، در کجا می توان آنرا یافت و اگر تا به حال از انتقاد از او خودداری کرده اید بفرمایید که چرا؟ بفرمایید آیا از گردانندگان سایت تلاش که خود را میراث داران بنیاد داریوش همایون می دانند هیچ انتقادی کرده اید که چرا شاهین فاطمی را مورد مواخذه قرار نداده اند؟ این تناقض های شما و سایت تلاش و بنیاد داریوش همایون باید روشن شوند. گیر دادن فقط به شاهزاده و این حزب، و گیر ندادن به شاهین فاطمی و بنیاد داریوش همایون و سایت تلاش بوسیله شما چهارتن در مورد آلترناتیو سازی برون مرزی و اتهام زمینه سازی برای حمله نظامی بیگانه به ایران بوسیله شما چهار تن سیاست یک بام و دو هواست. پاسخ شما به این تناقض ها در سیاست ها و مواضع تان در این موارد چیست؟ آیا داریوش همایون هم از خود چنین تناقض ها و سیاست های یک بام و دو هوایی نشان می داد یا نه؟ چند نمونه ارائه بفرمایید. اگر نوشتاری در نقد از شاهین فاطمی و بنیاد داریوش همایون و سایت تلاش در این موارد منتشر کرده اید، مرا آگاه کنید تا از شما پوزش بخواهم.

7. اخیرا حشمت طبرزدی در آخرین نوار ویدئویی که از درون زندان بیرون داد، سخن از فدرالیسم استانی راند که مورد توجه شبکه سکولارهای سبز اسماعیل نوری علاء قرار گرفت. این نوار در سایت جرس "اصلاح طلبان" عینا منتشر شد بدون آنکه هیچ انتقادی از آن بشود و یا در مقابل آن امثال علی تیزقدم هیچ موضع مخالفی بگیرند. آیا این تایید "اصلاح طلبان" از فدرالیسم بعنوان یک وجهه معامله با تجزیه طلبان و فدرالیست های رنگ و وارنگ و جهان غرب نیست که سهم خود را که از خامنه ای نتوانستند بگیرند، این سهم را با دیگر معامله گران بگیرند؟ آیا شما چهارتن نگران نشدید که چرا جرس و علی تیزقدم و امثال او که اکنون نور چشمی شما شده اند و او را در شیوه بحث کردن به رخ من می کشید، فدرالیسم را با پخش نوار طبرزدی و امتناع از هر گونه نقد از او دارند به خورد ملت ایران می دهند؟ اگر مخالف فدرالیسم هستید، باید با آن بوسیله هر کسی که مطرح می شود مبارزه ای جانانه کنید و نه اینکه بین آنها انتخاب کنید که کدامین را بکوبید و نکوبید. اینهم یک سیاست یک بام و دو هوای شماست که ناشی از نتاقض گویی ها و عملکردهای شماست. اگر نوشتار در جایی منتشر کرده اید که در نقد جرس و حشمت طبرزدی در مورد فدرالیسم است به من نشان دهید تا از شما پوزش بخواهم.
با احترام حق پاینده ایران و ملت ایران

March 27, 2012 02:03:03 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان و سروران، دوستان کافه نادری
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
این مقاله، بنده را به یاد سخنان مطرح شده در کنفدراسیون دانشجویی، پیش از انقلاب ۵۷ انداخت، وقتی گفته می شد، شاه مشغول تغییرات مثبت در ارکان اقتصادی و اجتماعی است، می فرمودند شاه نه می خواهد و نه می تواند اصلاحات انجام دهد!، ای عجبا، انقلاب ششم بهمن و به خصوص اصلاحات ارضی آن، اصلاحات نبود لابد. وقتی قضاوت ها تخته بند حب و بغض های شخصی می شود، که آن حب و بغض ها دلیلش نیز جز برای خود شخص، برای فرد دیگری روشن نیست، قضاوت ها اینگونه جهت دار می شود، نقد و قضاوت نه در جهت بهبود اوضاع و شرایط، بلکه به هدف تخریب و تخریب و تخریب صورت می گیرد. متاسفانه به تبعیت از حزب توده، دو موضوع در ایران دارای معضل اساسی است، ابتدا درک این مسئله که نظام های سیاسی هدف نیستند، بلکه وسیله هستند، و بر این اساس نظام مقدس و غایی (حال پادشاهی یا جمهوری) و جود ندارد، آنچه شرایط زمانی و مکانی یک کشور ایجاب می کند، وسیله مناسبی برای اداره آن کشور است. مسئله دوم، توجیه وسیله، توسط هدف است، ما به هیچ عنوان خواستار بازگشت نظام پادشاهی نیستیم، بنابراین هرچه از دستمان بر بیاید، حتی به قیمت ماندن حکومت آخوندی و نابودی ایران، انجام می دهیم تا این نظام (حتی در شکل مدرن و لیبرال دموکرات) باز نگردد!.
فرض کنید (که هر کس در ایران زندگی می کند می داند این فرض گزاف نیست و کاملا درست است) شاهزاده در ایران دارای بالاترین محبوبیت در بین مخالفان جمهوری اسلامی می باشد، مواضع روشن و صریحی در قبال همه مسائل دارند و بارها اعلام نموده اند، آیا کمک به شاهزاده در جهت سرنگونی این حکومت لازم و بلکه واجب نیست؟ کافه نادری ها متهم می شوند به تفرقه اندازی در میان دوستان، تخریب چهره بین المللی که محبوبیت فراوانی در میان مردم دارد، به چند زبان صحبت می کند، دارای دانش و بینش سیاسی روشن است، ارمان های ملی را رعایت می کند، خاندانش دارای کارنامه درخشانی در خدمت به ایران هستند، چه معنا می دهد؟ آیا ما طرفدار جمهوری اسلامی هستیم که فردی را که می تواند هماورد جمهوری اسلامی تلقی شود، تخریب می کنیم؟، از چه می ترسیم؟، بازگشت پادشاهی پهلوی؟ دلیل این ترس چیست؟ نگویید استبداد و ساواک و چه و چه که سی سال است به این پرسش ها پاسخ روشنگر داده شده، اما کو گوش شنوا.
لازم به ذکر است بنده در هیچ زمانی، حکومت مطلقه فردی را تایید نکرده و نمی کنم، حکومت مجموعه ای از کارشناسان، تکنوکرات ها و سیاستمداران است که بر اساس خرد و عقل جمعی، به تمشیت امور می پردازند در حالیکه سیاستمداران با انتخاباتی کاملا آزاد و دموکراتیک توسط مردم انتخاب شده اند.
شورای مرکزی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)
اقدامات به جا و سنجیده آن شورای محترم در حمایت از اقدامات شاهزاده رضاپهلوی، موجب سپاس ملت ایران از آن حزب جلیل است، امید است در این وانفسای معاندان، این حزب، سنگر و پایگاه مستحکم ملت ایران در جهت سرنگونی نظام جهل و فساد آخوندی و بر قراری یک نظام دموکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر با تکیه بر لیبرال دموکراسی، باشد.
پاینده ایران
..............
کاوه
سپاسگذارم ایرانی عزیز
راست گفتید که هدفشان تخریب و تخریب و تخریب است. درک این موضوع بسیار ساده است . برای اینکه مبارزه با رژیم جهل و جنایت و اشغالگر را به فراموشی سپرده اند و چشم بر جنایت های علی خامنه ای بسته اند و در عوض به مبارزه با حزب مشروطه ایران و شاهزاده رضا پهلوی قد علم کرده اند . جمله یا واژه ای مناسب حال و احوالشان را پیدا نکردم . یعنی واژه ای در خور اینگونه ایرانیان وجود ندارد . گاهی به کمبود واژه می رسیم .
به امید بر قراری یک نظام دموکراتیک مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر با تکیه بر لیبرال دموکراسی در کشورمان .
پاینده ایران

March 27, 2012 10:15:13 AM
---------------------------

رضا

با درود به دوستان
جای تاسف است این دوستان که دم از شاگردی جناب دکتر همایون می زنند و تنها یادگار ان اموزگار و اندشه و تفکر او را تحت تاثیر بعضی از دگراندیشان کژراه به چالش می کشند؟ چرا ما فکر می کنیم هر انچه بازگو می کنیم حق است؟

March 27, 2012 09:58:15 AM
---------------------------

ساسان بهمن آبادی

پاینده ایران

در آغاز لازم به توضیح است که آنچه در دنبال می آورم درباره اقدام شاهزاده است و نه موضع حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نسبت به آن و اعلامیه صادر شده.

در این نوشتار از یکسو اعتراض شده است که اقدام شاهزاده در طرح شکایت می توانست به دخالت بیگانگان و ایجاد منطقه‌های ممنوعه پرواز در ایران بیانجامد و پیش‌درآمد تجزیه ایران باشد و از دیگر سو گلایه شده که این اقدام گزارشی بیش نبوده است و درنتیجه نه به دخالت بیگانگان و ایجاد منطقه های ممنوعه پرواز در ایران می انجامد و نه پیش درآمد تجزیه ایران خواهد شد!

عنوان شده است که اقدام شاهزاده درصورت موفقیت به دخالت بیگانگان تا حد عراقی شدن و لیبیایی شدن ایران می انجامید و اکنون که مشخص شده این اقدام تنها یک گزارش بوده است اقدام ناموفقی است! آنچه که به ذهن می رسد اینست که اقدام شاهزاده یک اقدام مشخص و ثابت بوده است که انجام شده و اگر پس از گذشت چند ماه در یک مصاحبه این اقدام صرفا یک گزارش خوانده شود تغییری در اصل عملی که انجام شده حاصل نمی شود و نتیجتاً عواقب احتمالی آن (دخالت بیگانگان و ...) را تغییری نمی دهد! بر این پایه اساساً این اقدام از آغاز یا یک شکایت بوده است که به زعم نویسندگان این نوشتار به دخالت بیگانگان خواهد انجامید و یا یک گزارش بوده و یا یک شوخی و یا هرچه ... اما با گذشت زمان هر نامی بروی آن بگذاریم تغییری در اصل آن ایجاد نخواهد شد ...

بر پایه آنچه عنوان شد به نظرم انگیزه نویسندگان (و نه هدف آنان) تنها واژگان شاهزاده بوده است، هرچند که گویا از آغاز با اقدام شاهزاده مخالف بوده اند اما آنگونه که مشخص است اگر از لابلای مصاحبه شاهزاده واژه "گزارش" را علم نمی کردند همچنان از بیان عمومی مخالفت خود با طرح شاهزاده رویگردان بودند.

بر پایه این نوشتار، آن زمان که طرح شاهزاده "شکایت" نامیده می شد می توانست به دخالت بیگانگان و ... در ایران منجر شود، اما اکنون که روشن شده است این اقدام صرفا یک "گزارش"بوده است دیگر چنان عواقبی نخواهد داشت، پس نتیجتا نویسندگان این نوشتار دیگر دلیلی برای مخالفت با "گزارش" شاهزاده نباید داشته باشند!

به هر حال مواضع صریح گذشته و اکنون شاهزاده نشان می دهد که صدای ایشان در مخالفت با حمله نظامی به ایران بلندتر از صدای هر حزب و جریان سیاسی دیگری بوده است و حتی آن هنگام که ایران عملاً مورد تجاوز بیگانه قرار گرفت برای دفاع از کشور رسما اعلام آمادگی کرد. پس قطعاً چنین فردی هرگز به دنبال وقوع چنین حمله ای نیست، اما فرض را بر این میگذاریم که بر پایه همین نوشتار توصیه حقوق دانان ناآشنا با حقوق بین الملل شاهزاده را به تصمیمی اشتباه رسانده است، در اینصورت انتظار بجا آنست که دوستداران شاهزاده نسبت به جلوگیری از اشتباهات اقدام به موقع و مؤثر داشته باشند نه اینکه پس از وقوع اشتباه به مؤاخذه طلبکارانه بپردازند. شاهزاده پیش از اقدام رسمی، ایده خود را مطرح کرده بودند و اگر کسی در گاه به هنگام تذکر و توصیه ای نداشته و امروز به مؤاخده می پردازد چندان نمی توان به بی غرض بودن مواضعش مطمئن بود.

چگونه است که حقوق دانان ناآشنا با حقوق بین الملل توصیه های اشتباه خود را به شاهزاده ارائه می دهند، اما میهن پرستانی که علیرغم مبارزه با جمهوری اسلامی حاضر به خدشه بر منافع ملی ایران نیستند از ارایه راهکارهای دلسوزانه خود دریغ می کنند؟

به هر حال در میان چهره های برجسته سیاسی ایران، بی اغراق خوشنام ترین و میهن پرست ترین چهره شخص شاهزاده می باشند که به ویژه پس از موضعگیری های برخی شخصیت های سیاسی ظرف دو سال گذشته، ایشان - بخاطر درایت در موضعگیری نسبت به شرایط داخلی ایران - به محبوبیت بیش از پیشی دست یافته اند. آنچه قابل توجه است محبوبیت ایشان در میان نسل جوانی است که از لحظه چشم گشودن، ایران را در هیأت جمهوری دیده اند و در هیبت اسلامی و نه شاه دیده اند و نه شاهنشاهی. برای جلوگیری از اشتباه چنین شخصیتی آیا باید هنگام تصمیم گیری او را تنها گذاشت و بعد مؤاخذه کرد و یا گامهایش را با مشورتهای بجا تقویت کرد؟ و آیا گروههایی که به برخی مواضع شاهزاده - آنگونه که ادعا می کنند - بواسطه تضاد با منافع ملی ایران معترض هستند، به همین صراحت آن دسته از مواضع ایشان را که در راستای منافع ملی است تأیید و پشتیبانی می کنند؟ به چنین انتقاداتی قطعاً نمی توان خوش بین بود.

در شرایطی که از منجنیق فلک بر سر "ما مردم ایران" فتنه می بارد شاید بهترین رویکرد کمک به شاهزاده است تا مسیر تحولات را تا آنجا که ممکن است بسوی شرایط بهتر برای ایران هدایت کنند؛ البته تنها تا آنجا که "ممکن" است.

باز هم برای توضیح: به عنوان کسی که نه حقوق دان است و نه آشنا به حقوق بین الملل، آن هنگام که شاهزاده ایده خود را مطرح کردند (و پیش از اقدام) شخصا نسبت به پیامدهای آن نگران بودم و به حکم وظیفه تحلیل خود را به مسئولان حزب پان ایرانیست ارائه کردم. از دید من این حرکت را باید در کنار برخی رویدادهای پیش از آن و همچنین رویدادهایی که بعداً رخ داد و از قبل قابل پیش بینی بود تحلیل کرد ...

پاینده ایران
تهران – ساسان بهمن آبادی – عضو حزب پان ایرانیست

March 27, 2012 02:27:48 AM
---------------------------

حق

با درود بر هم میهنانم بویژه کافه نادری های نازنینم، آقایان مویدی، (بابک زاهدی 1) دکتر بابک بهزادی, بهرام رحيمی, مهدی موبدی، احسانی پور و رحیمی محترم، شکی نیست که پاسخ به کلیه پرسشهایی که در این نوشتار مشترک تان در برابر حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) گذاشته اید، از ضروریات این حزب است. من نمی دانم تا کجا شما 4 نفر خود را موظف به پاسخگویی به دیگران بویژه جمهوریخواهانی مثل من می دانید که هموند این حزب نمی توانم باشم. من بعنوان یک ایرانی علاقمند به منشور و اساسنامه این حزب و دوستدار و هوادار داریوش همایون که برایش لیبرال دمکراسی برای ایران یکپارچه و ملت ایران یکپارچه همه چیز بود ولی پادشاهی نه، پرسشهایی از شما دارم که در اینجا می گذارم. اولا که شماها چرا از اول همین نوشتار صریح و شفاف را منتشر نکردید تا بر همه معلوم شود که در چند ماه اخیر مشکل تان با این حزب چه بوده است بجای آنکه عمدا نا روشن و مبهم و با کنایه و کُدوار بخواهید "تلنگر" ای به برخی ها در این حزب بزنید؟! این عدم شفافیت شما با ما خوانندگان از اول از بهر چه بود و چه شد که ناگهان از پرده ابهام بدر آمدید؟! چرا این حرف اول تان که در این نوشتار آمده را آخر زده اید بجای آنکه چند ماه از هزار و پیچ و خم بیخود بگذرید تا حرف اصلی تان را بزنید؟! آیا این ایجاد اعتماد نسبت به شما در مردم می کند یا برعکس؟! آیا شما 4 نفر در مورد این مسائل تان گفتگوهای مفصل و جدی ای با "مخالفان" تان و رایزن این حزب داشتید و اصلا درخواست نشست های رسمی برای معلوم شدن تکلیف تان با این حزب را انجام دادید یا نه بدون این پروسه ها خود را جدا کردید؟ فعلا اول به این پرسشها اگر می توانید و می خواهید شفاف و بزبان ساده مردمی پاسخ دهید تا برسیم به شاهزاده و اتهاماتی که به او وارد کرده اید و اشتباهات او در گذشته و حال. شکی نیست که شاهزاده هم مثل همه ما آدم است و آدم اشتباه می کند و باید فرصت بازگشت از راه خطا را به او داد و اگر او هم چنان مصمم به رفتن راه خطای خود باشد باید تکلیف را با او یکسره کرد. شاهزاده دو اشتباه بزرگ در اواخر حیات داریوش همایون کرد. یکی اینکه گفت فدرالیسم یک گزینه است و دیگر آنکه او گفت که ملت ایران یکپارچه نیست. اما آیا او همچنان همین حرفها را می زند یا نه باید مورد بحث همگانی قرار گیرد تا امثال من تکلیف خود را با او روشن سازیم. شکایت علیه علی خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت به هیچ عنوان به معنای جنگ علیه ایران تحت لوای "کمکهای بشر دوستانه" نیست که اگر بودند من یکی از آن پشتیبانی نمی کردم چون همیشه مخالفت خود را با هر گونه حمله نظامی به ایران اعلام کرده ام و شاهزاده هم زبانش مو درآورده از بس به حمله نظامی به ایران نه گفته است. این شکایت به معنای جانی و تبهکار بودن خامنه ای است که هیچ مشروعیتی در ایران ندارد ولی جهان برای حفظ منافعش اصرار دارد که او و رژیم اش را برسمیت بشناسد تا باج بخواهد و همیشه بهانه برای حمله نظامی به ایران را داشته باشد. این شکایت علیه حمله نظامی به ایران به بهانه یک آدم روانپریش جانی بنام سید علی خامنه ای است و نه برعکس. باید نشان داد که جهان حق ندارد به کشور و ملتی حمله نظامی کند که رژیم اش هیچ مشروعیتی در آن کشور ندارد و همان رژیم عمدا بوسیله همان جهان سر پا نگاه داشته شده است. یک ملت بیگناه نباید تاوان چنین روانپریش تبهکار و جهانی که او را حمایت می کند را بدهد. با گرفتن خامنه ای از دست چنین جهانی که او را حافظ منافع خود می داند، جهان بهانه اش را برای حمله نظامی به ایران از دست می دهد و مجبور می شود به مطالبات ملت ایران که در تظاهرات 8 ماهه جنبش سبز سر داده شدند تن در دهد. آیا شما 4 نفر هرگز تلاش کرده اید که یک برنامه سیاسی حول و حوش آن شعارها تنظیم و به حزب و ملت ایران ارائه کنید یا اینکه شعارها زیادی ساختارشکنانه بوده اند و با سایتهای جرس و کلمه زیادی نامطلوب! آیا نزدیک شدن به سبزهای علوی و اصلاحات چی ها که سرکرده شان خاتمی اخیرا به جمهوری اسلامی رای داد؟! همین جرس هیچ انتقادی از حشمت تبرزدی فدرالیست نکرد و در سایت اش نوار اخیر او را بدون هیچ ابائی منتشر کرد. آیا این اصلاحات چی ها کم به جنبش سبز ملت ایران خیانت کرده و می کنند که ما راهی را برویم که آنها به ما نشان می دهند؟! پیشنهاد کنید؟! یکی از انتقادات شما از شاهزاده همین فدرالیسم است. خب، درباره اصلاحات چی های فدرالیست چه دارید بگویید؟ من مخالف 100 در 100 فدرالیسم برای ایران هستم و برایم هیچ فرقی نمی کند که این از دهان شاهزاده در بیاید یا اصلاحات چی ها و یا تجزیه طلبان نقاب دار شبکه سبزی شان. با احترام حق پاینده ایران و ملت ایران


1- حق گرامی زاهدی و بهزادی یک رابطه حربی با هم دارند و یکی نیستند.

March 26, 2012 02:04:21 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites