حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
ترقی ایدئولوژی نمی‌شناسد
اردشیردانشپورآریادی

March 28, 2012

چهارشنبه 9 فروردین 2571 = March 28, 2012

 

بد نیست تلنگری بزنیم به مخیله‌مان. ببینیم عاقبت یک دنده بودن و خودخواهی و دگم‌اندیشی و خصومت داشتن دائمی با جهان و قدرتهایش به کجا می‌انجامد و به فکر مردم بودن و انعطاف داشتن و فارغ از هر ایدئولوژی مذهبی و غیرمذهبی براساس منطق عمل کردن به کجا. تاریخ ابزار مقایسه را همواره در اختیار می‌گذارد. تلاش‌ها و فرجام‌ها را نشان می‌دهد. شدن‌ها و نشدن‌ها؛ رسیدن‌ها و جاماندن‌های بزنگاه زمانه را نشان می‌دهد. اگر خوب نگاه کنی و نخواهی که گوش‌هایت بسته باشند، می‌شنوی که تاریخ با تو سخن گفتن آغاز می‌کند. آمار و ارقام را جلویت می‌گذارد. اسناد و مدارک برایت ردیف می‌کند. دیروز و امروز را در مقابل دیدگانت قرار می‌دهد و اینگونه، به چنین روشی، با تو سخن می‌گوید.

یکی از آن سخن‌ها که تاریخ برایت بیان می‌کند و به واسطه‌ش آنقدر شواهد و قراین کنارهم می‌گذارد که دیگر خسته شوی این است که مسیر توسعه و ترقی در ملل مختلف با ایدئولوژی طی شدنی نیست. اینکه دموکراسی واقعی، لااقل مادامی که خلق الله در فقر فرهنگی بسر می‌برند، در خاورمیانه تنها افراط‌گرایانی را به قدرت می‌رساند که از ابزار انتخاب به نفع انحلال انتخاب و حاکم کردن قرائتی خاص از یک شریعت بهره بگیرند. با تو سخن می‌گوید که توسعه اقتصادی در گرو به قدرت رسیدن میانه‌روها و رسیدن به ترقی و آزادی در گرو پرداختن به فرهنگ و خوراندن تحصیلات واقعی به مردمان است، نه آنچه افراط‌گرایان تحت آموزش و پرورش می‌پسندند.

حدوداً نود سال پیش، بعد از جنگ اول بین‌الملل، امپراتوری عثمانی سقوط کرد. آنقدر فرسوده شده بود که به جرق‌ی جنگ افتاد. در سپاه عثمانی‌ها اما ژنرالی بود بغایت وطن‌پرست که هرچه می‌توانست کرد تا که خاک ترک‌نشین عثمانی را مملکتی سازد زبان‌زد عام و خاص. او همدوره‌ی رضاشاه ما بود و چون او چکمه‌پوش. اما یک تفاوت بزرگ در آنها بود. مصطفی کمال تحصیل‌کرده بود، غرب را دیده بود، با حلقه‌ی روشنفکران میهنی کشورش رابطه‌ی دوستانه داشت. رضاخان میرپنج سوادی نداشت، غرب را ندیده بود؛ از روشنفکران و تحصیلکرده‌ها بدش می‌آمد و در ضدیت با ایدئولوژی از بدترین درب ممکن وارد شد: زور و سرنیزه! اندر بی‌کفایتی‌ش همین و بس که هنوز در حال نوش جان کردن عکس‌العمل عملی هستیم که او آغاز کرد: سیاست ترقی به زور سرنیزه ی او بود که افراط‌گرایی مذهبی در این آب و خاک را ریشه دوانید.

به داستان ترک‌ها باز کردیم. مصطفی کمال در یکی دو جنگ محدود با ابزار چانه زنی دیپلوماتیک از بالا و بازوی نظامی در جبهه نبرد توانست ترکستان ناحیه‌ی آناتولی را مستقل از خوابی که غرب برای خاورمیانه دیده بود متحد کند و بنیانگذار کشور ترکیه کنونی شود. سپس از حلقه‌ی روشنفکری ترک خواست که به اروپا بروند و هرآنچه نیکی در قوانین اساسی ممالک غرب می‌یابند یادداشت کنند و از روی آنها یک قانون اساسی نوین بنویسند. همزمان ارباب ایدئولوژی یعنی روحانیون اسلام‌گرا را صدا زد. با منطق و گفتگو به ایشان فهماند که می‌بایست به دنبال تشکیل مدارس جدید، علوم جدید و نگرش جدید در تبیین و تفحص دین مبین اسلام باشند. به ایشان گفت که زمانه تغییر کرده است. چنانچه نمی‌خواهند از گردونه‌ی ترقی ممالک از ما بهتران عقب بیفتند باید سنت‌های دست و پا‌گیر را رها کنند.

از همانجا با قاطعیت ارتباطشان را با نجف و قاهره و بغداد و مدینه و مشهد قطع کرد و پیغامی هم برای علمای این شهرها فرستاد. به آنها گفت که عالمان اسلامی ترک دیگر مشتری کالای کهنه پرستی آنها نیستند. آنچه سنت مداران عرضه می‌کنند به درد ترک‌ها که می‌خواهند مترقی شوند نمی‌خورد. لباس روحانی مسلمان ترک تغییر کرد، زیباتر شد. کلامش تغییر کرد، متمدن شد و آنچه بانی توحش نامیده می‌شد از زبانش زدوده شد. مساجد به معماری روز ساخته شدند و اسلامی در مملکت ترویج شد که رو به آینده داشت، نه چشم به گذشته. گفت، ارتباط مردم را با گذشته‌شان قطع می‌کنیم. خط و زبان را تغییر می‌دهیم که ندانند پیش از این چه خبر بود؛ مالامال از آینده شوند. نه اینکه خوبی‌های گذشته را فراموش کنند، هرآنچه سنت متعلق به اعراب بود از جمله زبان و ادبیاتشان را از صحنه‌ی فرهنگ مملکت حذف کرد. هیأتی روشنفکر تعیین کرد هرآنچه که مفید حال ملت دانسته می‌شود به زبان جدید برگردانند. ماند بزرگترین کارش.

همان بزرگترین عمل او که منجر به حفظ ساختار مترقی تا به امروز شده است. ژنرال‌ها و ارتشیان ترک را خبر کرد. دستشان را گرفت و قانون اساسی را در دستشان محکم فشرد. گفت، حفظ مفاد این قانون مترقی بزرگترین مسئولیت آنان پس از پاسداری از خاک میهن است. در طول دو دهه‌ای که رئیس جمهور بود چندین و چند میثاق از ارتشیان گرفت. گفت، اگر نگران مملکت هستند تلاش کنند که عرصه‌ی آموزش و پرورش خارج از حیطه‌ی افراط‌گرایان باشد. آنوقت خود به خود نسل‌های صلح‌طلب به اجتماع وارد می‌شوند که این وظیفه‌ی ارتش را پاس بدارند، نه اینکه تقبیح کنند. آخرین بار در بستر مرگ بود که صدایشان زد.

در واپسین ساعات زندگی‌ش بود که ژنرال‌ها و ارتشداران ترک بر بالینش حاضر شدند. گفت که رفتنی است و هرآنچه در توان داشته برای میهنش انجام داده. حالا نوبت آنان است که از میثاق ملی‌شان محافظت کنند. مبادا بگذارند که سه اصل تغییر ناپذیر قانون اساسی تغییر کند. همان سه اصلی که محدوده‌ی کشور ترکیه را مشخص می‌کند، حاکمیت آنرا جمهوری و به رأی ملت ترک می‌شناسد و شاید مهمتر از آن دو، سکولاریسم را که زیربنای آن دو اولی است پاس می‌دارد. بویژه بر این اصل سوم تأکید کرد. از ژنرال‌ها خواست مبادا بگذارند رجال ایدئولوژیک از هر طیف که می‌خواهند باشند، وارد قدرت شوند. برای واپسین بار دست در دست یکدیگر نهادند و در حضور رهبر بنیانگذار سوگند یاد کردند که ارتش ترکیه برای همیشه پاسدار کشور و قانون اساسی خواهد ماند. آتاتورک با لبخندی بر لب چشمانش را بست و رفت.

انتخابات عمومی برگذار شد و چون انتخابات گذشته، اکثریت مردم از حزبی انتخاب کردند که آتاتورک بنیان گذاشته بود. نزدیکترین دوست مصطفی کمال فقید به ریاست جمهوری ترکیه برگزیده شد. او نیز چون آتاتورک بنا به ضرورت زمان و تکمیل زیرساخت‌های دموکراتیک نزدیک به دو دهه با پشتوانه‌ی رأی مردمی در قدرت ماند. قانونی که بعدها تغییر کرد که استبداد را بنیاد نشود و سیاستمداری بیش از دو دفعه نتواند در مقام ریاست جمهوری بماند. ارتش بیدار بود. کوچکترین حرکت احزاب سیاسی و ارباب قدرت را در این مشق دموکراتیک ابتدایی زیرنظر داشت. میثاق ملی و ضرورت پاسداری از آن در مدارس ارتشی از نسلی به نسل دیگر منتقل شد. ارتشداران جدید به میدان آمده بودند و رجال سیاسی نسل جدید.

دوباره فصل انتخابات عمومی فرا می‌رسید. اوایل دهه‌ی شصت میلادی بود. حزب افراطی مارکسیستی می‌رفت که در انتخابات سراسری با وعده‌های دروغین پیروز میدان باشد. ارتشیان به یاد داشتند که آتاتورک در واپسین نصایح خود گفته بود که بترسند از رجالی که چون طبل توخالی فقط سر و صدا دارند، اینها جز خرابی هیچ به بار نخواهند آورد. مارکسیستهای ترک وعده‌ی تغییر قانون اساسی و ثروتمند کردن تک تکِ شهروندان کشور را در بوق می‌کردند. در بزنگاه انتخاب شدنشان بود که ارتش به میدان آمد. کاری کرد که مورخین اسمش را "کودتا برای حفظ دموکراسی" نامیده‌اند. حزبشان منحل شد و دانه درشتها به میز محاکمه سپرده شده و راهی زندان شدند. جهان ناظر بود که شکنجه‌ای رخ نداد و جهان ناظر بود که ظرف دو سال بستر انتخابات سالم دوباره هموار شد. همچنین جهان ناظر بر فرایند دادگاه‌های عمومی و آزاد دیوان عالی کشور ترکیه بود. چندین و چند حزب دوباره به میدان آمدند. دیگر، عناصر افراط‌گرایی در میانشان نبود.

بیست سال سپری شد. ترکیه دو رئیس جمهور دیگر نیز به خود دید و چند انتخابات آزاد برگذار شده بود. دوباره در بزنگاه تاریخ اینبار اسلام‌گرایان افراطی در قالب یک حزب به میدان انتخابات پا می‌گذاشتند که نخستین وعده‌شان پس از پیروزی در تغییر قانون اساسی و جایگزینی قانون شریعت با آن بود. بازهم وعده‌های تو خالی چون طبل توخالی پر صدا و جذاب. اوایل دهه‌ی هشتاد میلادی بود که ارتش تعلل نکرد. تانک‌ها به خیابانها آمدند. حزب اسلامی افراط‌گرا منحل شد و سرانش راهی زندان شدند. دوباره این دادگاه دیوان عالی کشور بود که رأی به انحلال حزب افراطی و زندانی شدن سرانش می‌داد. اینبار هم ارتشداران ترک به تلویزیون آمدند. به ملتشان گفتند که چنانچه هشیار نمی‌بودند می‌رفت که جمهوری مترقی با سلطان‌نشین اسلامی تعویض شود. گفتند که چون دفعه‌ی قبل وامدار دموکراسی حقیقی اند. گفتند، تنها رجالی دموکرات هستند که از سکوی انتخابات برای انحلال انتخابات استفاده نکنند.
گفتند که خاموشی ارتش به معنای از بین رفتن اصل سکولاریسم و همانا روی کار آمدن افراطیونی ست که پس از انتخابات بساط هرچه انتخابات آینده باشد جمع کنند. دو – سه سال حکومت نظامی بطول انجامید تا دوباره بستر انتخابات آزاد فراهم شد. پانزده سال علاوه بر آن گذشت. یک رئیس جمهور دیگر نیز آمد و رفت؛ دو سری پارلمان تشکیل شد. صدقه سر انقلاب ایران و حل شدن این کشور در گرداب بنیادگرایی افراطی بزرگترین قراردادهای تجاری ترکیه در این دوران بسته شد و بهترین روابط با جهان غرب بویژه آمریکا برقرار گشت. جمهوری ترکیه همیشه در کمپ غرب ماند و به نیکی می‌دانست نان در این بلوک بیشتر توان خورد تا در میان گدایان سوسیالیست که جز استبداد و فقر چیزی برای فروختن به اقمار خود ندارند.
تقریباً اواخر دهه ی نود میلادی بود. هرآنکه در بلوک سرمایه‌داری بود سود ویژه نصیبش می‌شد. دوباره بعد از دو سری انتخابات آزاد فصل انتخابات شده بود. حزب اسلامی دیگری به میدان آمده بود. ارتش اینبار بجای دخالت اول اولتیماتوم فرستاد. به اسلام‌گرایان گفت که از دو دفعه‌ی قبل عبرت بگیرند. در چهارچوب قانون اساسی حرکت کنند. رئیس حزب اسلامی در جواب گفت که نیاز به اولتیماتوم نبود که آنها خود قانون اساسی را قبول دارند و با اینکه شریعت اسلام را برای زندگی خصوصی خود اجرا می‌کنند در امورات مملکتی به سکولاریسم وفادارند. وانگهی در صورت به قدرت رسیدن قوانین شریعت را جایگزین قوانین مدنی و کیفری و از همه بالاتر قانون اساسی نخواهند کرد.

این حزب با عنایت مردم به قدرت رسید که تا به امروز نیز در قدرت باقی مانده. همواره به وعده‌های واقع‌بینانه‌ش وفادار مانده و هیچگاه در جهت براندازی حکومت سکولار قدم بر نداشته است. امروز جمهوری ترکیه وارد هشتاد و هفتمین سال تأسیس خود می‌شود. ارتش ترک اعلام کرده که همچنان بیدار است و چون عقاب از خاک کشور و میثاق ملی پاسداری خواهد کرد. رئیس جمهور اسلام‌گرای ترکیه در سالیان گذشته به دفعات از تریبون رسمی اعلام کرده که خود مخالف افراط‌گرایی است و به مشق دموکراسی معتقد است. دولت میانه‌روی او نیز افتخارات بسیاری برای ملت ترک به همراه آورده است.

ترکیه در حالی وارد هشتاد و هشتمین سالروز تأسیس خود می‌شود که آزادی‌های مدنی گسترده در این کشور فراهم است. سیاسیون از آزادی بیان برخوردارند، روزنامه‌ها و مجلات بدون ممیزی و سانسور مطلب منتشر می‌کنند و هرکس می‌تواند ارتش را مواخذه کند. اسلام‌گرایان پوشش و نوع زندگی خود را دارند و دیگران نیز پوشش و نوع زندگی خود را. اسلام راستین در مدارس تدریس می‌شود و افراط‌گرایی در هر شکل و حالت آن تقبیح می‌گردد. حضور گسترده‌ی زنان در مشاغل بالای مدیریتی به چشم می‌خورد و تساوی کامل بین زن و مرد طبق قوانین مدنی برآمده از همان میثاق ملی برقرار است ارتش هم بیدار است و همچنان به پاسداری از آن کتابچه‌ی مترقی که دیرزمانی آتاتورک در واپسین لحظات زندگی‌ش در دستشان نهاد می‌اندیشند.

با عنایت ارتش مدرنی که می‌داند نمی‌بایست بگونه‌ای سیستماتیک در سیاست دخالت کرد و چون در بنیادگراترین خاک روی زمین – خاورمیانه – است نمی‌تواند از دخالت مثبت در فرآیند سیاسی هم غافل بماند، ترکیه به یکی از بیست کشور پیشرفته و توسعه یافته‌ی جهان کنونی مبدل شده است. این توسعه را نه در دوران اولیه، نه در اعصار کودتا، بلکه آن هنگام که احزاب میانه رو و طرفدار فرآیند لیبرال دموکراسی غربی بر آن مملکت حاکم بوده‌اند به دست آورده است. این توسعه را مدیون فضای باز سیاسی و مدنی است. فضایی که در آن حقوق شهروندی به خوبی پاسداری می‌شوند و مردمان از هر مرام و گروه و مذهبی که باشند در تعیین نوع زندگی خود مختارند

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites