حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
حاج میرزا آغاسی و جمهوری‌خواهان
ایرانی

June 09, 2012

شنبه 20 خرداد 2571 = June 9, 2012

 

روزگاری است که سودای بتان، دین من است
اگرچه پرداختن چند باره به یک موضوع، آنهم در زمانی که برای آن مناسب نیست، از منطق به دور است، اما هم زمان با اوج گرفتن فعالیت‌های میهن‌پرستانه شاهزاده رضاپهلوی، توپخانه تخریب جمهوری‌خواهان با قدرت بیشتری، به کار افتاده است. اینان از بازگشت پادشاهی، سخت به وحشت افتاده‌اند. توجه به سخنان مهرداد درویش‌پور، اساس نگرش جمهوری‌خواهان چپ‌گرا به انتخابات آینده را نشان می‌هد، آنجا که می‌فرماید، آنچه به رأی گذاشته خواهد شد جمهوری نیست، بلکه پسوند اسلامی آن است. مردم! در سال 58 به پایان نظام پادشاهی رأی داده‌اند و آن رأی کافی است!. نوشتار حاضر، در مقام پاسخگویی به این سخنان نیست که بطلان آن، اضهر من الشمس است. به قول تازیان، الغریق یتمسک بکل حشیش!، یعنی غریق، به هر شاخه خشگی نیز، متوسل می‌شود.
جمهوری‌خواهان، یا آنچه در بهمن 1357 و انتخابات متعاقب آن، به وقوع پیوست، را به رسمیت می‌شناسند و یا خیر. اگر به رسمیت می‌شناسند، بنابراین، نظام جمهوری در ایران، برپا شده است. تحت این استدلال، عملکرد سی و چند ساله جمهوری‌اسلامی را باید به رسمیت شناخته و تحت تعاملات نظام جمهوری، بررسی نمایند. یعنی کلیه دستاوردهای مثبت و منفی جمهوری‌اسلامی، به پای نظام جمهوری نوشته شده و از آن منظر قابل بررسی است. تفکیک عمل‌کردهای مثبت، چنانچه اصولا" وجود داشته باشد، از جنایات و خیانت‌های نظام و حواله‌دادن نکات منفی به پسوند اسلامی، امکان‌پذیر نیست. بنابر این، آنچه جمهوری تشکیل شده در سال 58 در ایران، برای ملت به ارمغان آورد، چیزی جز جنگ و نکبت و فقر و عقب افتادگی نبود. کارنامه جمهوری در ایران، حتی اگر پسوند اسلامی داشته باشد، تجربه‌ای سخت‌گران و بی‌حاصل از آب درآمد. اگر به حکومت پادشاه فقید، شکنجه نسبت می‌داد، خود شکنجه‌ها کرد که موی برتن شکنجه‌گران قرون وسطا، راست می‌نمود. اگر نسبت آدم‌کشی می‌داد، هزار هزار در شبهایی تاریک به جوخه‌های اعدام و چوبه‌های دار سپرد. تازه چه کسانی را؟، برآورندگانش را!، همان‌ها که در سال 58 در خیابان ها، فریاد می‌زدند، اعدام باید گردد، چه تلخ در کمتر از ده سال، در شبهایی تاریک، با بی‌دادگاه‌هایی چند دقیقه‌ای و خلخالی‌وار، طناب‌دار بر گردن‌هایشان بوسه زد. اگر حکومت پادشاه فقید را به ظلم و بی‌عدالتی اقتصادی متهم می‌کردند، تا از راه رسیدند، بدون آنکه از صاحبان اموال پرسش کنند، آن اموال را از کجا آورده‌اند، مال و دارایی‌شان را غارت کردند و خود سرمایه‌داران جدید شدند. پس از آن نیز تا توانستند، خوردند و بردند، تا آنجا که رهبر انقلابشان فرمود، عملکرد شما موجب بوجود آمدن قله‌های ثروت و دره‌های فقر شده است. جمهوری عدالت محور چپی، کار را بدانجا رساند که ضریب جینی، که در زمان شاه ظالم! 0.9 بود، در حال حاضر به عدد 0.3 رسیده است. هرگز اقتصاد ایران شرایط سال 54 را دوباره تجربه نکرد و در دوران جمهوری، نخواهد کرد. در همین تهران، کسانی نان شب ندارند و تازه نماینده مجلس شدگانی، آقازاده‌هایشان با اتومبیل‌های کورسی چندصد ملیونی رفت و آمد می‌کنند.
حداد عادل نیز که دارایی هزاران ملیارد تومانیش اعلام شد و همه محسنات رئیس پارلمان در نظام جمهوری را دانستند. اگر کسانی را به فساد و پورسانت و رشوه متهم می‌کردند، پورسانت در خریدهای جاری جمهوری‌اسلامی به رویه قالب تبدیل شد و فساد و اختلاص را نیز افتدودانی. یک قلم اختلاص انجام شده با سرجمع فساد در تمام تاریخ پیش از جمهوری آرمانی، که مانند همین جمهوری فرانسه است (به قول آیت الله خمینی)، برابری می‌کند. عدالت اجتماعی از نوع جمهوری، چه تلخ از آب درآمد. آنکس که در رژیم گذشته بارها به زندان رفته بود و از "هتل ساقی" به سلامت خارج شده بود و داستان‌ها تعریف می‌کرد از گشاده‌دستی، مردانگی و مردم‌داری و انسانیت "استوار ساقی"، در زمان انقلاب و جمهوری خودساخته‌اش، مدت‌ها بی‌هیچ اتهامی در زندان ماند و دست آخر، سر از چوبه‌های دار در حسینه اوین درآورد و در گوری بی‌نشان، خفت.
اگر در زمان پادشاه فقید، به گفته خود مخالفان، نظم و نسقی در برگزاری دادگاه و زندان و اعدام وجود داشت، جمهوری برآمده از انقلاب، تیغ بدست حاکم شرع، که دست کمی از زنگی مست نداشت داد، تا لکه ننگی ابدی را بر پیشانی جمهوری بنشاند. درست مانند روبسپیر انقلابی جمهوری‌خواه در فرانسه، که تا می‌توانست اعدام کرد و سرآخر خود نیز، به گیوتین سپرده شد. چه کسی بود گفت اسنوبال؟. اگر با به کارگیری انواع سیاست‌های خارجی جهانی و برتری تسلیحاتی، خاورمیانه و خلیج پارس، ملک طلق ایران شده بود، در جمهوری مطلوب آقایان، خزر از دست رفت، خلیج فارس عنوانی دیگر گرفت، در جنگی خانمان سوز، در بهترین ارزیابی، آنچه بدست آوردیم که در دوران محمدرضاشاه، بی‌هیچ جنگی، بدست آورده بودیم. چه سخت و تلخ به یاد صفحات و لطایفی از شاهکار اورول افتادم. حیوانات، خسته و خون آلود، به سمت مزرعه باز می‌گردند، صحنه رفقای برخاک افتاده و در خون خفته، اشک و بغض می‌نشاند، که صدای گلوله توپی را می‌شنوند! در دیالوگ‌های بعد و از زبان اسکوئیلر، که در طول جنگ، مرموزانه پیدایش نبود، می‌فهمند فتحی بزرگ کرده‌اند، دلیلش؟ چه دلیلی بالاتر از آن که، آنچرا که قبلا" داشته‌اند، دوباره دارند!. اورول را با رمان شاهکارش، که شرح حال همه انقلابات و جمهوری‌خواهی‌های جهان است رها کنیم، اما نه، رفیق ناپلئون، رئیس جمهور منتخب و مادام العمر را چه کنیم؟ تازه مدال شجاعت درجه اول حیوانی را نیز، پس از جنگ آسیاب به او داده‌ایم. چه بگویم از داستان جمهوری‌انقلابی سال 57، که داستانی است پر آب چشم، که تو خود حدیث مفصل بخوان، از این مجمل.
شق دوم قضیه آن است، که جمهوری‌خواهان، اتفاقات سال 57 را منتهی به جمهوری ندانند، یعنی، جمهوری‌اسلامی را یک نظام جمهوری ندانسته، مانند همیشه بگویند، انقلاب مردم به سرقت رفت و به انحراف کشیده شد. در این صورت و با این منطق، نظام جمهوری، هرگز در ایران بوجود نیامد. چنانچه این استدلال را بپذیریم، بنابراین، خط سلطنت در ایران، هرگز شکسته نشد. تنها با طغیان سنت در جامعه و غلبه نیروهای کهنه بر نو، پادشاهی مدرن پنجاه و هفت ساله پهلوی، به سلطنت قجری تنزل نمود، با این تفاوت که اینبار حاج میرزا آغاسی خود بر تخت نشست. او که تجربه شیخ فضل‌الله را نیز با خود داشت، به ضدیت با تمامی مظاهر مدرنیته برخاست. از حجاب تا انقلاب مثلا" فرهنگی، و تا همه چیز. بنابراین، به رسمیت شناخته نشدن نتایج حاصل از انقلاب 57، مساوی با عدم رسمیت انتخابات سال 58 برای تغییر نظام از پادشاهی به جمهوری است، پس مورد اسپانیا برای ایران نیز صادق است و در این نگرش، تنها باید رضاشاهی دیگر، پادشاهی را از دست وارثان حاج میرزا آغاسی و قاجاریه متحجر پس بگیرد. البته در این شرایط، ما نه به قوه قهریه، که به نافرمانی مدنی و صندوق رأی باور داریم. دیکتاتور هم نیستیم که بی اجازه ملت ایران، گذینه و یا گزینه‌هایی را حذف کنیم. و بگوییم یا جمهوری، یا جمهوری!، ما زیر عبای امام، امامی که تا به حال مانند او در عصر غیبت دیده نشده، نرفته‌ایم که مانند او استدلال بیاوریم. استدلالی که سخت پای آن چوبین بود و هست.
جمهوری‌خواهان گرامی، باید بپذیرند، تنها کسی که قادر به مبارزه عمل‌گرایانه با جمهوری جهل و فساد است، شاهزاده رضا پهلوی است. او تنها شخصیت شناخته شده در بین عموم ایرانیان و در جهان است. با تمام شدن حب و بعض‌ها و کینه‌های چپ ساخته، مردم هر روز بیش از پیش به یاد زمان "آن خدابیامرز" هستند. رضاپهلوی نیز، رفتار و گفتاری لیبرال و دموکرات دارد و مورد توجه عموم ایرانیان، نوع رفتار و تعامل با کشورهای خارجی را در جهت آزادی و حفظ منافع ایران به درستی می‌داند. بنابراین، عقل سلیم حکم می‌کند، از پتانسیل ایشان برای ساقط کردن جمهوری جهل و فساد استفاده شود. الباقی قضایا نیز به رأی مردم در فردای آزادی، برمی‌گردد. نکند از رأی مردم می‌ترسید؟ یا خیانت آیت الله خمینی، پیش چشمانتان است؟، روزی چند بار بیت زیر را بنویسید، افاقه می‌کند!،

گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

بخش ۵. من بارها خواسته ام که یک آسیب شناسی جدی و علمی از جنبش سبز بشود که اگر شده بود، منافع بسیاری در مبارزه ما می داشت. یکی از منافعش بر ملا شدن نقش این جمهوریخواهان! در خفه کردن این جنبش می بود. چنین کاری، ثبت تاریخ ما نیز هست تا دوباره گرفتار یک ۲۸ مرداد ۳۲ دیگر نشویم با اینهمه نکات کورش باعث نفاق ۶۰ ساله ای شده که هنوز جبهه ملی با آن گروکشی می کند. علی میرفطروس در آخرین گفتگویش با علیرضا میبدی گفت که اهمیت ثبت تاریخ دقیق و ملی کردن تاریخ چقدر مهمست. نمونه ای بسیار عالی هم داد و گفت که کدیور در مورد یک واقعه تاریخی مهم در جنبش سبز دروغ گفت. کدیور گفت که شعار مردم ؛هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران؛ بود! او یک نوع و نمونه جمهوریخواه! ایرانی است، نه تنها دروغگوست بلکه بی شرم و نماد اسلام سیاسی هم هست. واکنش جمهوریخواهان! ایرانی! چه سکولاردمکراتش! و چه اسلامی اش به جنبش سبز ملی ایران، و رفتارش چه دیروز و چه امروز باعث تداوم ظلم به ملت ایران و زنده نگه داشتن گزینه نظامی علیه ایران و بر باد دادن هر چه بیشتر کشورمان در ۳ سال اخیر بوده است. هموطنانم، بخاطر ایران، اشتباهات مرا در مورد این نظرم بگیرید و روشنگری کنید.

June 10, 2012 10:59:33 PM
---------------------------

حق

بخش ۴. همین جمهوریخواهان! هرگز به این پرسش پاسخ ندادند که اگر این جنبش فراگیر نبود و نیست بفرمایید که این ۲۴ میلیون رای را چه کسانی بنفع موسوی به صندوق ریختند؟! و آیا می توانید ثابت کنید که از کل واجدین شرائط رای در کشور، آن ۲۴ میلیونی که به موسوی رای دادند همگیشان ؛فارس؛ و مرکز نشین و از طبقه مرفه و متوسط بودند و همگی اهالی تهران و اصفهان و شیراز؟! آیا آن ۵ یا ۶ میلیون رأی ای که احمدی نژاد آورد را هم بحساب ؛فارس؛ و روستائیان مرکز نشین و کارگر و و و می گذارید؟! و آیا دارید می گویید که تقریبا همه استانهای مرزی ایران، انتخابات کذایی ۸۸ را تحریم کرده بودند و همه بالغین و واجدین شرائط رای در کشور در اصفهان و تهران و شیراز زندگی می کنند و بچه ها در ایران کجا هستند؟! اینهمه مهندسسسسس و دکتررررررر جمهوریخواه! هنوز با آمار و ارقام علمی و حتی غیرعلمی نشان نداده و نمی دهند که این آمارهایشان را از کدام جهنم دره ای گیر اورده اند تا ثابت کنند که جنبش سبز یک جنبش فراگیر و یک انقلاب مخملین نبود. ادامه در بخش ۵

June 10, 2012 10:57:40 PM
---------------------------

حق

بخش ۳. این جمهوریخواهان سکولاردمکرات! بودند که کیلویی گفتند و نوشتند که هیچ اثری از این جنبش در استانهای کردستان و آذربایجان و بلوچستان و خوزستان نیست. یا نوشتند و گفتند که هیچ اثری از این جنبش در جنبش زنان و طبقه کارگر دیده نمی شود بلکه این جنبش متعلق به چند استان مرکز نشین فارس! و متعلق به طبقه مرفه و متوسط است. گفتند و نوشتند که این جنبش به جهت این محدودیت هایش، جنبشی فراگیر/ملی نیست. حسن شریعتمداری و امثالهم در دویچه وله و دیگر رسانه های بیگانه مرتب اعلام کردند که ؛ایران کثیرالمله؛ است و این جنبش متعلق به ؛ملت فارس؛ است. از سوی دیگر همزمان با پیش کشیدن فدرالیسم قومی شان/فاشیسم شروع کردند به گروکشی از این جنبش که یا بپذیرید که ایران کشوریست ؛کثیرالمله؛ که باید بر حسب قوم و زبان آب و خاکش به ۶ ایالت فدرال تقسیم شود و یا ما این جنبش را فراگیر و ملی نخواهیم پذیرفت. همین جمهوریخواهان بودند که ملتی ۷۵ میلیونی را گروگان گرفتند و هر آنچه در توان داشتند را بکار گرفتند تا از این جنبش سوء استفاده های شخصی و گروهی خود را بکنند. داریوش همایون جلوی همه این فدرالیستهای جمهوریخواه! جانانه ایستاد و از این جنبش دفاع کرد و در بالندگی اش کوشید. بخش ۴

June 10, 2012 10:55:44 PM
---------------------------

حق

بخش ۲. ؛جنبش سبز فراگیر نیست؛ یعنی جنبش سبز یک جنبش ملی و سراسری نیست، یعنی این یک انقلاب علیه کلیت رژیم نیست که بوسیله آپوزیسیون و دولتهای بیگانه به رسمیت شناخته شود و کلیت رژیم را فاقد هر گونه مشروعیت در ایران اعلام کرده و دست از لاس زدن و حمایت از آن بنفع ملت ایران بردارند و با ملت ایران وارد مذاکره شوند. اینگونه جمهوریخواهان! ما! جنازه انقلاب! شکوهمند! جمهوری!شان را مسیح وار جانی تازه بخشیدند و نجاتش دادند تا باز هم آدم بکشد و با اعتماد بنفس هم بکشد. این چراغ سبز را همین جمهوریخواهان! با کمک و رهنمود حامیان بیگانه شان به آن نگاه مظلومانه! اصولگرایان و اصلاح طلبان! رژیم با اعلام اینکه ؛این جنبش فراگیر نیست؛ که کُدی و پیامی به رژیم بود، فرستادند. همین جمهوریخواهان! رنگ وارنگ از کدیور دروغگو گرفته تا گنجی و حسن شریعتمداری و مهرداد مشایخی از ؛اتحاد جمهوریخواهان ایران؛ تا فرخ نگهدار و و و هر کدام به یک وجه در سرکوب این جنبش به خامنه ای یاری رساندند. امثال مشایخی بودند که من برای اولین بار با عبارت ؛سکولاردمکراسی؛ آشنا شدم که در هیچ دانشنامه ای نیست و هیچ نظامی در جهان امروز بعنوان سکولاردمکرات شناخته نمی شود. ادامه بخش ۳

June 10, 2012 10:54:09 PM
---------------------------

حق

ایرانی نازنینم،توانایی های لازم را ندارم وگرنه حتما تاریخ ۳ ساله جنبش سبز ملی ایران را خودم می نوشتم و مهمترین بخش آنرا به واکنش نیروها و شخصیت های سیاسی به این جنبش اختصاص می دادم تا ملت ایران دوست و دشمن ملی خود را خوب بشناسد. مدارک واکنش سازنده داریوش همایون، حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) و شاهزاده به این جنبش خوب به ثبت رسیده است. ایرانیان برون مرزی هم آنچنان واکنش مثبتی به این جنبش نشان دادند که همانقدر مو به بدن رژیم سیخ کرد که به بدن جمهوریخواهان قلابی مثل اکبر گنجی و کدیور و فرخ نگهدار و اتحاد جمهوریخواهان! ایران! به سرکردگی حسن شریعتمداری و مهرداد مشایخی سیخ کرد! دست پاچگی همه اینها همانقدر بود که آنرا در بی بی سی فارسی و صدای امریکا و رادیو فردا و دویچه وله و سایتهای چپها می شد دید. هرگز عملکرد اتحاد جمهوریخواهان! ایران! و شبکه سکورهای سبز را نه فراموش می کنم و نه می بخشم. تظاهرات در ایران و برون مرز در اوج خود بود که در برنامه تفسیرخبر صدای امریکا، مهرداد مشایخی بی مقدمه با حالتی غیرطبیعی در صورتش اعلام کرد ؛این جنبش فراگیر نیست؛! شریعتمداری با سکوتش تایید کرد. چالنگی هم او را به چالش نکشید و پس از چند لحظه نگاه به او، پرید سر مطلب دیگری.

June 10, 2012 09:20:11 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
بهمن خان عزیز، حق گرامی، کاوه جان از محبت شما سپاسگزارم. به دوستی با شما افتخار می کنم. از اضهارات سایر دوستان و سروران نیز سپاس فراوان دارم.
پاینده ایران

June 10, 2012 07:44:04 PM
---------------------------

حق

با درود و سپاس دوباره از ایرانی نازنینم بابن این نوشتار بسیار خوب دیگرش. هموطن وطنپرست و مسئولیت پذیر و خادم به ایران و ایرانی بویژه نسلهای کنونی که در زیر بمباران تبلیغات جمهوریخواهی نوع بی بی سی و صدای امریکا و و و ، فدرالیسم، و ملت و ملیت سازی و اصلاح طلبان مشتاق بازگشت به دوران طلائی! خمینی دجال اند. اجناس بنجل جمهوریخواهی و فدرالیسم و اصلاح طلبی و ملت و ملیت سازی و سکولاردمکراسی که از واردات اجناس بنجل چینی به ایران مخرب ترند را سالهاست که دارند بخورد نسلهای جوان می دهند تا گمراهشان کنند و تن به این اجناس بنجل بدهند که با کمک مزد بگیران ایرانی شان در همه رسانه های بیگانه در زروقهای زیبا پیچیده شده اند. همان فرمول سال ۵۷ که خمینی را همینها با ان جمهوری اش و با ان اسلامش در زروق پیچیدند، وقتی باز کردیم دیدیم چه بوی متعفنی از آن بلند شد! فعالیت های تازه شاهزاده، مقاله الاهه بقراط ؛از چه می ترسید!؟ رفتن رژیم یا آمدن پادشاهی!؟؛ و بنظر من، بویژه برنامه سیاسی پر بیننده و شنونده سه شنبه های علیرضا میبدی در تلویزیون پارس با حضور این حزب خوب کک به تنبان این جمهوریخواهان قلابی انداخته که اینطور به تکاپو افتاده اند و هر چه بیشتر می نویسند و می گویند خود را بیشتر خراب می کنند.

June 10, 2012 02:55:37 PM
---------------------------

کاوه یزداني

قسمت دوم
...جمهوریخواهان قلبشان تبدیل به یک پاره سنگ شده و برای ایران و ملت ایران نمی تپد . خلاص . در دوران پربرکت رژیم انقلاب ۵۷ دختران ایرانی برای معاش خانواده باید تن فروشی نمایند ووو ایران اسقلالش را بکلی از دست داده است حتی بدتر از دوران قاجار . حالا اگر جنگی هم رخ دهد که دیگر معلوم نیست که ایران و ملت ایران چه سرنوشتی داشته باشد . خامنه ای جنایت کار کشور را برباد می دهد آنوقت عده ای در خارج نشسته اند و از شاهزاده حساب کارهای پدرش و پدر بزرگش و روزه ۲۸ مرداد را بازخواست می کنند امه ۲۸ مرداد سینما رس آبادان را فراموش می نند و هیچ توجهی به ویران شدن ایران و غتل و غارتهای کشور ندارند . دیگه شورشو درآوردند . به قول معروف خدا یه پولی به من بده و یه مثقال عقل به ناجمهوریخواهان نا دمکرات بده.
با سپاس از ایرانی گرامی
پاینده ایران و ملت ایران

June 10, 2012 11:33:10 AM
---------------------------

کاوه یزداني

با سپاس از ایرانی گرامی
مقاله بسیار آموزنده ای برای همه ۵۷ی های گناهکار نوشتید .
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
به نظرم بیشتر جمهوریخواهان خجالت می کشند به اشتباهاتشان اعتراف نمایند و به همین دلیل همواره به مسائل دوران گذشته می پردازند تا دست پیش بجیرند که پس نمانند . من هم سر درنیاوردم که اگر بر فرض مثال اگر پدرم اشتباهاتی داشته است که داشته چرا من باید پاسخگوباشم؟ این منطق جمهوریخواهان بیشتر شباهت به جررزنی دارد و نخ نما شده است اما چه میشه کرد . در مثل مناقشه نیست . می گویند روکه روو نیست سنگ پای قزوینه . بعد از سی سال جنایت نسل جوان و آگاه جامعه با بهای سنگینی در مقابل رژیم ایستا ولی متاسفانه همان جمهوریخواهان از طیف های مختلف که همراه خمینی و کمک بیگانگان ملت ایران را فریب دادند . از سه سال پیش تاکنون همانها همواره چوب لای چرخ قیام ملی گذاشتند و حاضر به تشکیل یک اپوزیسیون منسجم نشدند آن هم به بهانه های صدتا یه غاز که در قوطی هیییچ عطاری یافت نمی شود ...ادامه

June 10, 2012 11:23:17 AM
---------------------------

کوشان

آنچه مسلم است با دو حالت مواجه هستیم.یا این نظام و ریشه هایش به حکومت ادامه میدهند یا خیر این نظام بر میافتد( که به حکم تاریخ محتمل است) و وارد فاز گذار می شویم.انچه در مرحله ترانسشن مزبور اتفاق میافتد این هست که معمولا نیروهای عامل برانداز دست بالا را میان جامعه دارند ( بر اساس یک روانشناسی اجتماعی).
خب آنچه لازم است بر همه ما ( شامل جمهوری خواهان و مشروطه خواهان معتقد به گذار دموکراتیک به حکومت بدیل و انتخابات ازاد) خالی نگذاشتن عرصه مبارزه است.ان چیزی که امروزه از سوی برخی دوستان به اصطلاح جمهوری خواه که دنبال سلطه جمهوری دموکراتیک هستند مشاهده میشود ادامه همان رویه ای است که در سال 57 انجام دادند.اینها دموکراسی خواه نیستند اینها شیفته ایدئولوژی خودشان هستند و بیماری اینها هم درمانی ندارد.

روند موجود و عکس العمل های دوستان نشان میدهد که واقعا اینها از روی استیصال به هر حشیش متمسک میشوند ولی جای نگرانی نیست تا وقتی که عرصه توسط ازادیخواهان حقیقی خالی نشود

June 10, 2012 10:41:10 AM
---------------------------

حق

با درود بر ایرانی نازنینم، حرفهای دل بسیارانی را در این نوشتاز زدید. مایلم بدانم دقیقا در چه ساعتی امروز این نوشتار در این سامانه منتشر شد؟ پیشاپیش سپاسگزار از پاسخ تان هستم.

----------------------

ساعت 14:30 بوقت اروپائی مرکزی

ارادتمند
بهمن زاهدی

June 09, 2012 04:48:53 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود خدمت ایرانی گرامی،

خوشحالی من در این است که در اندیشیدن افکار ما یکیست!

سلطنت‌طلبان جمهوری‌خواه و فرهنگ اسلامی آنان

تولید اندیشه برای آرمان‌گرایان جمهوری‌خواه هم مانند کسانیکه که خود را روشنفکر دینی اعلام می‌کنند ساده نیست، چون اندیشه فقط در زمین آزادی فردیست که بارو می‌شود و نه در جنگل آفت‌زده آرمان‌گرایی.


http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_114.html

ارادتمند
بهمن زاهدی

June 09, 2012 03:39:47 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites