نادر جان،
از خواندن نوشته[١] ات خشنود شدم، و بهره بردم. به درستی انگشت مینهی بر روی خويشناسازگاری self inconsistence بُرهانهای آن جمهوریخواهان-ای، که از «جمهوریخواهی» يک فلسفهی ايدئولوژيک ساخته اند. آنان بجای آنکه از شاهزاده رضا پهلوی «کاربرد بهينه»ی کاتاليزاتوری برای رسيدن به آماجهای مردم ايران («آزادی» و «بهزيستی»، چه در کالبد جمهوری، چه در کالبد پادشاهی) بکنند، پيوسته کوشش در «جدايیجويی» و «خويشبرترنمايی» دارند. البته چند نکته را بايد فراتر در نگر گرفت:
الف) روشنانديشان ايران پس از نمونهی تَراديسی transformation خمينی از «نوفلشاتو» به ايران، «کودکان دستسوخته» میباشند. آنان اين حق را دارند که باريکنگر و حتا کمی بدبين باشند.
ب) نگرانی جمهوریخواهان را تنها میتوان با «رفتار سنجيده» و «همسخنی نکتهشکاف» زدود (هم از سوی مشروطهخواهان، هم از سوی شاهزاده). کوشش «حزب مشروطه ايران – ليبرال دمکرات» بايد نافرسودنی در همين سوی باشد. بايد با الگوی درست فراز رفت و در اين فرايند شکيبا و پرکار بود.
پ) در همين راستا، مشروطهخواهان میبايست نه تنها کنشهای سودمند بلکه نيز کژرفتهای شاهزاده را با نگاه-ای «واکافتانه» analytically و «خونسردانه» بررسی کنند، و آن گروه از «جمهوریخواهان ايدئولوژيک» را با اين الگو آموزش بخشند، که روش بهينه، برکشيدن و يا درهمکوفتن «ايدئولوژيک» کسی و يا ساختار-ای نيست، بلکه فراهم رِشتن همهی نيروهای آزادیخواه و مردمسالارگرا به طناب-ای ستبر، برای از گل و لجن بيرون کشيدن کالسکهی زرنگار «ايران».
ت) البته «فراهمرشتن» برابر با «درهمگداختن» نيست و نبايد بود. هر تکنيرو-ای میبايست، بسان تکريسه-ای در آن طناب بهمرِشته، رنگ و ساخت ويژهی خويش را نگه داشت. اين نگرش برخی جمهوریخواهان، که از نزديکی و همکاری با نيروهای مشروطهخواه، و در بهرهبرداری از شاهزاده برای پديد آوردن چتر همکاری و همکوشی، جابجا «درهمگداختن» و «خويش باختن» نيروهای ديگر پديد میآيد، چنانچه کدبانان گرامی بابک اميرخسروی[٢] و علی افشاری[٣] میپندارند، درست نمیشايد بود.
ث) اگر براستی چنين باشد، که ايرانيان تنها در «جدايی» و «خويشبرترپنداری» میتوانند ايستادگی روانی نشان بدهند و هيچگاه در «همکاری»، آنگاه آينده-ای بس شومتر از آنچه تاکنون آمده بر کشور خواهد رفت.
ج) نادر گرامی، باور من اما بسان تو همان است که
آلفا) ايرانيان آزادیخواه و مردمسالارگرا باهم در سرآمد کاميابی همکاری خواهند کرد
بتا) از شاهزاده نيز بهرهبرداری بهينه و خِردگرايانه میشايند نمود
گاما) درونمايه و رنگ خويش را در اين همکاری به هيچ روی نخواهند باخت
زيراکه بيش از سد سال کوشش، از جنبش مشروطه به اينسوی، ايرانيان را بسی ساخته است.
چ) ما مشروطهخواهان میتوانيم بر خويش سرفراز باشيم، که شايد پيش از ديگر گروهها به اين نگاه تَرازمند ballanced و خِردگرا رسيديم. ما آن خويشکاری را بر دوش میکشيم که با همهی کوشش مان اين «ترازمندی» و «خردگرايی» و توان «خويشفَرسَنجی» (نقد خويش) را هر روز بيشتر آشکار سازيم.
ايران، شهر آزادگان، پيروز
[١] نادر زاهدی، آزمون میهنپرستی:
http://www.irancpi.net/nevshtar/matn_239_0.html
[٢] گفتگویِ نوشتاری میان کاظم علمداری و بابک امیرخسروی:
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=21156
[٣] علی افشاری، آزمون جمهوری خواهی:
http://www.irancpi.net/digran/matn_5468_0.html
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|