جنگهای ایران و روسیه نخستین آوردگاه برخورد با تمدن مدرن
جنگهای ایران و روسیه یکی از حساسترین برهههای تاریخی ایران زمین هستند؛ با وقوع این جنگها، ایرانیان به تفاوت موقعیتشان با دنیای پیرامون آگاه شدند و ضربات ناشی از شکست در جبههها، برخی از نخبگان ایرانی را به تأمل در شرایط کشور کشانید. آن جنگها، وجدان آسوده در جهان خویش را به تکاپو واداشت و مساله عقبماندگی کشوری با سابقهای کهن و تمدنساز را به دستور کار تبدیل ساخت. بدین معنی، وقوع جنگها و پیامدهای سیاسی و اقتصادی آنها، دوران دیگری از تاریخ ایران را به وجود آورد که استمرار آن در ظهور جنبشهای اجتماعی و دگرگونی در الگوهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ایران معاصر را در پی داشت.
در تكاپوی هرج و مرجیكه با برافتادن سلسلهیصفویه و از بین رفتن اقتدار مركزی نادرشاه، بر سراسر ایران سایه افكندهبود، آقا محمد خان كه از سال ق/1779م رهبری خود را مرحله به مرحله بر ایلقاجار مسجلكردهبود، بهدنبالكشمكشهایی كه با خاندان زندیه و دیگر مدعیان حكمرانی بر ایران را داشتند و برای ایجاد آرامش و یكپارچگی ولایتهایایران، در سال ق/1796م سلسلهی قاجاریه را رسماً در كل سرزمین ایران بنیان گذاشت و به دنبال آن، به فرو نشاندن آشوبهای محلی و گشایش روابط با دیگر كشورها بر پایهی وضعیت تازه به وجود آمده پرداخت.
در میانهی آشفتگی ایران و بر اساس مسایلی كه میان حاكم گرجستانـ ارایكلیـ و حكومت ضعیف ایران به وجود آمدهبود، وی خود را در سال ق/1800م به تحتالحمایگی امپراتوری روسیهـ كاترینكبیر ـ درآورد.
این مساله موجب آغاز درگیریهاییشد كه با جنگهای ایرانو روسیه در زمان فتحعلیشاه در سال ق/1828م به قرارداد گلستان و سپس قرارداد تركمنچای و از دسترفتن مناطق وسیعی از سرزمین ایران ختم شدند. اقدامات متجاوزانهی كاترین و تزار پاول كه بخشی از سرزمینهای گرجستانـ داغستان و قفقاز را در تصرف خود داشتند و در صدد ایجاد آشوب در دیگر مناطق همجوار با ایران بودند، منجر به شروع جنگهای منظم و دامنهدار در 1217ق/1803م گردید.
مرحلهی دوم جنگهای ایرانبا روسیه به دنبال تحریكات صاحبمنصبان نظامی روسیه و تائید این اقدامات از سوی تزار پاول در سال ق/1826م بود؛ در این دوران، قوای ایرانی با شجاعت جنگیده، ولی به واسطهی ضعف در توازن نظامی و خیانت بعضی از سران قشون و حاكمان محلی، تن به انعقاد قرارداد تركمنچای دادند.
در این گیرودار، سفارت انگلیس به فعالیتهای میانجیگرایانه پرداخت و سرانجام فعالیتهای سر جانماكدونالد ـ وزیر مختار بریتانیا در تهرانـ نتیجه داد و وی با اطمینانی كه از طرف ژنرال پاسكویچ مبنی بر رعایت شرایط قرارداد به دست آورده بود، میرزا ابوالقاسم قائم مقام را در ماه رجب ق/1828م از تهران به سمت تركمنچای راهی كرد. مذاكرات اولیه میان صاحبمنصبان ایران و روسیه در منطقهی دهخوارقان كه بنا به نوشتهی شمیم «قرارگاه اردوی پاسكیویچ بود» ـ به انعقاد قرارداد ترك مخاصمه میان قوای روسیه و ایران انجامید.
هیئت نهایی مذاكره كننده در جریان این قرارداد، در سرمای زمستان شبهای و 22 فوریه/5 و 6 شعبان در روستای تركمنچای نزدیك میانه، از سوی روسیه پاسكیویچـ آبرسكو و گریبایدوف تشكیل میدادند و در طرف ایرانی عباسمیرزا ـ میرزا ابوالحسنخانایلچیـ بهراممیرزا و خسرو میرزا (پسران عباسمیرزا) و منوچهر خان رئیس خواجه سرایان شركت داشتند؛ در جلسهی انعقاد قرارداد تركمنچای قائممقامـ میرزا محمد علیمنشی الممالك میرزا مسعود مترجم زبان فرانسه و اللهیارخان نیز به عنوان گواهان حضور داشتند. دو اتاقی در خانهی محقر مشهدی محمد نامی از اهالی روستا، برای پذیرایی از ولیعهد ایران و نمایندهی روسیه آماده شد و در همین خانهی محقر روستایی بود كه سرنوشت ایرانزمین در قرن نوزدهم تعیین گردید؛ عباسمیرزا كه در این زمان، چهلسال از عمرش میگذشت، با گشادهروئی به حاضرین خوشآمد گفت و در مقابل تبریكات كارگزاران روسی را پذیرفت و با شیرینی از حاضرین پذیرایی شد. سپس افراد هیئتها وارد مذاكرات شده و بعد از مباحث طولانی، به سند نهایی قرارداد دستیافتند.
با رسیدن وكالتنامه و درخواست فتحعلیشاه راجع به كاهش غرامت، پاسكیویچ دو كرور و نیم دیگر را بخشید. اما عباسمیرزا به كاهش بیش از این اصرار داشت؛ پاسكیویچ به احترام عباسمیرزا و در پی مذاكراتی كه انجام گرفت، دو كرور و نیمدیگر را از مبلغ اولیه غرامت كسر كرد، ولیخاطر نشان ساختكه چگونگی پرداخت مجموع دهكرور غرامت باید به ترتیبی كه در مذاكرات صلح تعیین میشود باشد؛ نظر پاسكیویچ این بود كه در موقع عقد و امضای قرارداد صلح، سه كرور و بعد از آنكه سهكرور دیگر تأدیه شد، شهرهای تبریز و قرجهداغ و مشگین و خلخال و محال ثلاث و سراب و گرامرود و مراغه و هشترود از نیروهای روسیه تخلیه و تحویل وای عباسمیرزا گردد. ولی شهرهای خوی و ارومیه به عنوان وثیقه دو كرور از باقیمانده آن مبلغ در دست قوای روسیه قرار بگیرد.
پاسكیویچ برای تخلیه این دو شهر شرایطی قائل شد كه از جمله پس از وصول قسط هفتم (كرور هفتم) ارومیه تحویل قشون ایران شود و با رسیدن كرور هشتم، خوی نیز تخلیه شود. دو كرور باقیمانده نیز میبایست در خزانه دولت ضبط و نگاهداری شود تا هر موقع كه از طرف دولت روسیه مطالبه گردید، بدون هیچگونه عذر و بهانهای و تأخیری پرداخت شود. در این میان ماكدونالد ـ وزیر مختار انگلیس در تهرانـ نیز از سویی برای تخفیف در مبلغ غرامت به هیئت روسیه فشار میآورد؛ چرا كه با انعقاد كنگره وین و اتحاد مقدس یا دوران صلحمسلح كه در اروپا جریان داشت، امپراتوری انگلستان از اقتدار بالایی بر خوردار بود و میتوانست در جریان مذاكرات تركمنچاینیز مداخله كند؛ پاسكیویچ هم به علت همین وقایع، به اصرارهای وزیر مختار انگلیس رضایت داد. این مسائل در جلسات صلح تركمنچای مطرح و با توافق طرفین به عنوانسند رسمی صلح و ترك مخاصمه به تائید و توشیح به تهران برای فتحعلیشاهقاجار فرستاده شد.
به این ترتیب قراردادی منعقد شد كه تا چندین سال بعد، اساس دستاندازی قدرتهای خارجی در ایران و اعمال فشارهای سیاسی و تجاری به ایرانزمین گردید.
با انعقاد اینقرار داد:
1) بخش وسیعی از سرزمینهای حاصلخیز ایران نظیر ایروان، نخجوان، بخشی از دشتمغان و... از دسترفت.
2) غرامت سنگینی به مبلغ /000/5 تومان عاید امپراتوری روسیهتزاری گردید.
3) موقعیت تازهای برای قدرتهای خارجی در امور تجاری و سیاسی ایران گشوده شد.
4) در سیاست خارجی این قرارداد باعث شد تا نظام حق قضاوت كنسولی یا كاپیتولاسیون به ایران تحمیل شود.
5) حق كشتیرانی در دریایخزر منحصر بهروسیه شد.
6) ادوات و مقرهای جنگی ایران در منطقهی قفقاز در دست نیروهای روسیه ماند.
7) موجب كاهش قدرتحكومت ایران در مهار امور كشور شد.
پیامدهای بعدی این قرارداد نیز عبارت بودند از:
8) تجار روسی از بهرهی كم گمركی برخوردار شدند.
9) افزایش دخالتهای سفارت روسیه در دربار و رژیم تزاری در معاهدات و قراردادهای خارجی ایران.
10) زمانی كه محمد علیشاه بعد از به توپ بستن نخستین مجلس شورای ملی ایران و پس از آن، اعادهی مشروطیت به دست مجاهدان مشروطهخواه، به پشتوانهی مادهی هفتم به سفارت روسیه پناهنده شده و با خارج شدن از كشور، در ماههای بعدی با كمك و پشتیبانی دولت روسیه، برای بازگرداندن تاج و تخت خود دست به اقدامات آشوبطلبانه زد.
عامل اصلی شكستهای ایران در عدم آگاهی دولتمردان ایرانی از دگرگونی روش دیپلماسی جهان بود كه به دنبال انقلاب صنعتی، نظام مالیه را به سیستمی یكپارچه و جهانی تبدیل كرد و با هجوم به سرزمینهای شرقی و كشف و اكتشاف منابع آنان، آزمندانه چهرهای نوین از تمدن و ارزش صنعت و مالیه در روابط بینالمللی عرضه نمود؛ از طرفی ضعف ملموس قوای نظامی ایران در مقابل ارتش پیشرفته روسیه هم از دیگر عوامل شكست در جنگ بشمار میرفت؛ شاید بیمناسبت نباشد كه به این نكته هم اشاره كنم: اولین نوگرای ایرانی كه متوجه این دگرگونی و ظهور دیپلماسی مدرن در جهان و روابط بینالمللی شد، میرزا ملكم خان ناظمالدوله بود كه از خطرات آن برای ایران زمین هشدار داد و اهمیت همسویی و ادغام فعالانه در آن را از سران كشور خواستار شد؛ اما با این حال زمان گذشته بود و ایران باستانی در چنبره آموزههای سنتی گرفتار و یارای درك و دریافت شرایط نوین جهانی را كه در گسست از دنیای سنتی و مبادلات خارجی معنی میداد، نداشت.
همانطور که اشاره شد، ناآشنایی با اصول دیپلماسی نوین، غلبه فرهنگ سنتی عیاران و سیطره دینمداری كه جنگها را به جهاد علیه كفار تعبیر میكردند، از دیگر عوامل شکست ایران در عصر قاجاریه بود؛ بنابراین با گذار از مقطع تاریخی جنگهای ایران و روسیه، دادههای تاریخی نشان میدهند كه همان جنگها، اولین تكانههای آگاهی از دیپلماسی نوین را برای دربار ایران به ارمغان آوردند؛ در كنار آن ظهور مردان سیاسی كه آشنایی از مناسبات جدید به هم رسانده بودند، در دهههای بعدی كمكم توانستند دیپلماسی نوین را به كار گیرند و البته باید از نظر دور نداشت كه كشورمان به لحاظ شرایطی كه به وجود آمده بود و تحمیلهای سیاسی كه از سوی روسیه و بریتانیا بر آن در قراردادهای گلستان- تركمانچای و قرارداد پاریس وارد شد، به صورت منفعل در صحنه جهانی حضور داشت.
میدانیم كه در گفتمان دیپلماسی 1- قدرت مالی(اقتصاد)، 2- قدرت نظامی، 3- دانش پیشرفته، 4- منفعت ملی و 5- تدبیر سیاسی، عواملی هستند كه با به آزمون گذاشتن آنها میتوان از فعال یا منفعل بودن كشوری در عرصه دیپلماسی سخن گفت. و با لحاظ این موارد ایران زمین نیز از آن دوران به انفعال غلتیده و حضوری منفعل در روابط بینالمللی داشته است؛ حضوری كه تا سدهای بعد و تاكنون نیز از آن نتوانسته است رهایی یابد؛ میدانیم كه دیپلماسی نوین بدنبال انعقاد پیمان وستفالی و عصر صلح دائمی شروع میشود كه بر اساس آن، كشورهای صنعتی – كه به صورت دولت- ملت درآمده و رسمیت یافتهاند- به گسترش قدرت خود برای دستیابی به بازارهای تازه و منابع دیگران (شرق در عصر استعمار) روی میآورند؛ این هجوم ریشه در تحول ذهنیت، وقوع انقلاب صنعتی و ظهور اقتصاد سیاسی داشت كه روابط بینالمللی را مبتنی بر نظام مالیهای قرار داد كه رشد آن در بازاریابی در شرق و حفظ منافع آن كشورها بود؛ در رابطه با ایران كه در معادلات جدید جهانی، از موقعیت ژئوپلیتیك برخوردار بود، (برای بریتانیا به علت همجوار بودنش با گنجینه امپراتوری یعنی هند، كه ماجرای هرات را به ایران تحمیل كرد؛ و برای روسیه به لحاظ دستیابی به منابع طبیعی ایران و همسایگی با آبهای گرم) دو قدرت اصلی آن زمان به انواع و اقسام روشها، متعرض ایران میشدند؛ گاهی این تعرض با هجوم نظامی و ترفندهای دیپلماتیك بود و گاهی هم با پرورش افرادی در داخل دستگاه حكومتی، خود را نشان میداد. دربار قاجار كه از اصول اولیه این دیپلماسی بیاطلاع بود، به لحاظ عدم رشد صنعتی كشور و نبود قوای نظامی تعلیم دیده، در عرصه دیپلماتیك نیز، كشوری منفعل خوانده میشد. این دورانی است كه ایران رو به سوی انزوا طلبی میآورد.
از طرفی در رابطه با دورهای که ایران درگیر جنگهای سرنوشتساز با روسیه بود، آنگونه كه تحلیلگران مسائل سیاسی و اقتصادی ایران در عصر قاجاریه نوشتهاند، ایران در آن دوران از اقتصاد معیشتی برخوردار بود و چونان قرنهای گذشته، همانطور كه از نظر فرهنگی و سیاسی راكد مانده بود، از نظر اقتصادی هم از شرایط دنیا، عقبمانده بود و تجار و كسبه ایرانی فقط به معاملات پایاپا و در سطح خرد اكتفا میكردند كه از آن به «اقتصاد كوچه» هم نام بردهاند؛ برای آگاهی از وضعیت اقتصادی ایران دوران قاجاریه، نگرشای بر پایه اقتصاد سیاسی، وضعیت اقتصادی ایران آن دوران را به تحلیل کشیده است.
بر پایه این دیدگاه، طبیعی است كه وقوع جنگها، بر اقتصاد ضعیف ایران جز ویرانی و ركود، چیز دیگری به ارمغان نداشت و با هر جنگی كه درمیگرفت، همانطور كه بخشی از خاك كشورمان به یغما برده میشد و گروهی از رعیت ایرانی، به اسیری میرفتند، ارتباطات تجاری چه در داخل و چه با خارج، دچار اختلال میشد و سر بیرون آوردن از آن، توان بالاتری را از تجار و بازرگانان ایرانی میگرفت؛ عنصری كه از آن برخی از محققان به عنوان «عامل خارجی» یاد كردهاند و در تحلیل نقش بازدارنده آن به تفصیل نوشتهاند؛ بر اساس نوشتههای اقتصادی، عمدهترین محصولات تولیدی ایران در آن دوران، تنباكو و توتون- تریاك- ابرایشم- حبوبات و... بود كه تعداد انگشت شماری از تجار ایرانی در سطح محدود و با كشورهای اطراف ایران، از آنها برای صادرات استفاده میكردند و دیگر اجناس روزمره ایرانیان را بازهم به صورت خرد و محدود، وارد میكردند؛ بیشترین تولید اقتصادی ایران در فرش بود و كشاورزی محور اقتصاد سنتی ایران را تشكیل میداد؛ عدهای از آن به عنوان «شیوه تولید آسیایی» نام بردهاند كه در حقیقت ناظر به نوشتارهای كارل ماركس در رابطه با «فراموسیونهای اقتصادی ما قبل سرمایهداری» است؛ طبیعی است كه اقتصاد آن دوران ایران در همراهی با فرهنگ و همسویی با سیاست اجرایی آن قرار داشت و در واقع با تغییری كه در سیاست و فرهنگ ایران زمین در دهههایی بعد از آن به وقوع پیوست، اقتصاد ایران هم دچار تحول شد و با ظهور شیوههای تولید و ابزارهای جدید، شكل و شمایلی دیگر به خود گرفت.
با چنین پیشزمینههایی، عباس میرزا که یكی از آگاهترین تمامی سلسله قاجاریه بود و حضور در دارالسلطنه تبریز كه در آن زمان، یكی از مراكز تجددخواهی ایران بود و درگیری او با عناصر سازنده تمدن مدرن، او را یكی از پیشگامان نوسازی كشور معرفی میكند؛ حوزه نفوذ عباس میرزا بیشتر در هدایت و نوسازی قوای نظامی رسمیت مییافت و با توجه به ساختار حكومتی قاجاریه، قدرت اصلی و تصمیمگیرنده نهایی در امور حكومتی و نظامی، شخص پادشاه بود؛ در حقیقت عباس میرزا بیانگر روح زمانهای بود كه در تلاقی دنیای سنتی ایران و جهان مدرن غرب، به هم رسیده بودند و شناختی كه عباس میرزا از این وضعیت بدست آورده بود، او را به یكی از پیشگامان عصر بیداری و نخبگان سیاسی مدرن اندیش ایران تبدیل كرده بود؛ عباس میرزا در همان گفتگوی مشهور خویش با فرستاده فرانسوی آمده ژوبر میگوید: «مردم به كارهای من افتخار میكنند؛ ولی چون من از ضعیفی من بیخبرند. چه كردهام كه قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ یا چه شهری را تسخیر كردهام و چه انتقامی توانستهام از تاراج ایالت خود بكشم؟... از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم كه رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، مع الوصف تمام قوای مرا یك مشت اروپایی (روسی) سرگرم داشته مانع پیشرفت كار میشوند... نمیدانم این قدرتی كه شما اروپاییها را بر من مسلط كرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح كردن و به كار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آن كه ما در جهل و شغب غوطهور و به ندرت آتیه را در نظر میگیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا كمتر است، یا آفتاب كه قبل از رسیدن به شما، به ما میتابد، تاثیرات مفیدش در سرما كمتر از سر شماست؟ یا خدایی كه مراحمش بر جمیع ذرات عالم یكسان است، خواسته شما را بر ما برتری دهد؟گمان نمیكنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بكنم كه ایرانیان را هوشیار نمایم؟»
این سخنان عباس میرزا گذشته از اینكه حكایت موقعیت منحصر بفرد اوست در شرایط بحرانی ایران زمین، سرآغاز تلاطماتی است كه عصر بیداری و از آن پس عصر مشروطیت را به ارمغان آورد و شاهزاده عباس میرزا را به عنوان یكی از سرآمدان آگاه عصر خویش معرفی كرد؛اهمیت عباس میرزا از این لحاظ است كه اقدامات اصلاحی را در امر سپاه بر عهده گرفت. برای نوسازی سپاه و دیگر مراكز اجرایی، نخستین محصلان ایرانی را برای آشنایی با علوم وفنون جدید، روانه غرب كرد. اهتمام به عمران و آبادانی كشور را در دستور كار خود قرار داد. برای اولین بار وضع مالیات را به صورت تازهای درآورد و محاكم را به سوی قوانین عرفی كشاند.
اما در ارتباط با شرایط نظامی و قشونی ایران در جنگهای ایران و روسیه اشاره به نکاتی دارای اهمیت است: اولا اینكه ارتش به معنای قوای نظام منتظم و دائمی آن زمان در این سرزمین وجود نداشت؛ در آن دوران نیروهای مسلح به صورت مقطعی و در صورت بروز جنگ برای انجام وظیفه حاضر میشدند و هر وقت جنگی درمیگرفت، با فراخوانی از ایلات و اقوام و ایالات، افراد قوای نظامی به صفوف جنگی خوانده میشدند؛ قوای جنگی ایران در حد خیلی ساده و سطحی شكل میگرفت و با اتمام جنگ، افراد آن قوا به زیست معمولی خود بازمیگشتند؛ بهر حال، قوای نظامی ایران در دوران مورد نظر تا سالیانی بعد از آن، از این افراد و مشخصات برخوردار بود: الف) سواران بومی یا نامنظم كه از میان افراد ایلات مختلف برگزیده میشدند؛ ب) چریك كه وظیفه دفاع از شهرها را بر عهده داشتند؛ ج) دسته سواران جنگی نامنظم و سواران نیمه منظم؛ كه در گروههای 50 نفری یا 100 نفری متشكل میشدند و از میان آنها شناختهترینشان فوج اصفهان و فوج قزاق بودند. فوج قزاق هم خود شامل افراد طایفه مهاجر و فوجبو میبودند، كه با شناسههای سرتیپان و افسران مشغول خدمت موقتی یا دائمی در دستگاه حكومتی میشدند.
گذشته از این دستهها، بخش دیگری از قوای نظامی ایران را افسران اروپایی تشكیل میدادند كه بر اساس معاهدات میان ایران و كشور متبوعه؛ برای آموزش، تشكیلات لشكری و سازماندهی قوای ایرانی، به استخدام حكومت ایران درمیآمدند. كلمنت ماركام انگلیسی كه در دوران فتحعلی شاه به ایران سفر كرده و دیدهها و شنیدههایش را در كتابی به نام «تاریخ ایران در دوره قاجاریه» تألیف كرده است، ضمن سخن از وضعیت آرایش ساده نیروهای ایرانی در افراد پیاده نظام و توپچی و زنبوركچی، از وجود پر دامنه فساد و بینظمی در آن نوشته و از آرزوی عباس میرزا در داشتن قشونی منظم همانند قشونهای دول اروپا گفته است؛ بنابر این دادههای تاریخی، نمیتوان از ارتباط ارگانیك و دائمی میان ارتش و پادشاه در ایران عصر جنگهای ده ساله با روسیه سخن گفت و همانطور كه گذشت، قوای نظامی نامنسجم ایرانی فقط در دوران جنگی و در ارتباط تعیین شده با نایب السلطنه و ولیعهد بودند.
در کنار پیامدهای جنگها برای جامعه و فرهنگ ایرانی، ارتباطات سیاسی با دنیای جدید و رواج روابط اجتماعی با خارج از کشور، ظهور فرهنگ تازهای در ایران زمین را پدیدار ساخت؛ نخستین مفاهیم و مقولات نوین سیاسی- فرهنگی و اقتصادی در سفرنامههایی به چشم میخورند که اولین ایرانیان از فرنگ برگشته در نوشتههای خود به آنها اشاره کردهاند. دیدار از اروپای مدرن و آشنایی با فرهنگ غیر ایرانی، مسائل کشور را برای نخبگان ملموستر کرد و آنان را درصدد پر کردن تفاوتهای دو دنیای قدیم ایرانی و جدید غربی گردانید.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|