حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
بررسی کوتاه-ای از «آرزوهای محمدعلی‌شاهی» و «يادداشت» آن
شهرام آريان

July 01, 2012

یک شنبه 11 تیر 2571 = July 1, 2012

 

با درود بر محمد امينی گرامی،

کسی از نکته‌های برشمرده در نِوِشتْمان (مقاله) شما [١] به خودی خود خرده نمی‌گيرد. آنچه شما برشمرديد واکافت analysis ويژه‌ی شما است، و سزاوار بررسی فراتر. کژرفت شما در زيرساخت روش‌شناختيگ methodological بررسی و در واژه‌گزينی شما نهفته، که پيشينه‌ی دراز دارد در شيوه‌ی نابهينه‌ی برخورد ايرانيان با همديگر و در ناتوانی آنان در کار گروهی:

الف) شما هنگاميکه می‌خواهيد فَرسَنجش(انتقاد)-ای به اين تيزی و تندی بنويسيد حتما بايد از پيش نوشته‌ی بُنداديگ original پاسخ‌ها به انگليسی (زبان گفتگوی انجاميده) در دست ‌تان باشد، نه آنکه سخت برتازيد و سپس ياد تان بيافتد که «یادداشتی پیرامون آرزوهای محمدعلی شاهی» [٢] برافزاييد، که نوشته‌ی انگليسی به دست ا‌م برسد تا ببينم چه هست و چه نيست.

--> از اين شيوه‌ی شما چنين می‌نمايد (با پوزش برای گمانه‌زنی) که شما نوشته-ای اينگونه را چند زمان-ای است که می‌خواستيد بنويسيد و تنها شکيبنده‌ی يک فرصت بوديد. از اينرو همينکه متن ترجمه‌ی اين سخن‌ديدار interview شاهزاده رضا پهلوی، به اين فارسی خودمانی و با واژه‌گزينی سست اش (کاستی‌های درونْمايِگيگ پاسخ‌های شاهزاده بر جای خود)، بيرون آمد، آنرا خجسته شمرده، آن نوشته‌ی از پيشتر انگاشته را بی‌درنگ برنوشتيد، بی‌آنکه نخست جويای بُنداد original انگليسی‌نوشته شويد. اين شيوه راستی‌جوی و گشاينده نيست.


فراتر از نوشته‌ی بُنداد و يا ترجمه‌‌های آلمانی و فارسی اش:

ب) شيوه‌ی برهان‌آوری شما هميشه «نکته‌سنجانه» نيست، بلکه اينجا و آنجا «خوارشمارانه» و پر از گزاف‌رَوی (اغراق). کژرفت داستان با همان فَرنام (تيتر) برگزيده می‌آغازد. شما کنش «محمدعلی‌شاه» و بيزاری او از مردمسالاری و رفتار و منش فرومايه‌ی او را را برابر می‌دانيد با زيرساخت انديشگيگ شاهزاده رضا پهلوی؟ بر پايه‌ی کدام سنجه؟ از ديدگاه شما پس حتما می‌توان «احمدی‌نژاد» و روانشاد «مصدق» را نيز برابر دانست، زيراکه ايشان نيز در گذار روزگار نخست‌وزيری اش برخی لغزش‌ها و نمودهای توده‌گرايانه populist در کارها يش رخ داد.


پ) اگر شما پيشنهادها-ای برای بهبود کار شاهزاده رضا پهلوی سگاليده ايد، و يا کاستی‌ها-ای در روش و منش او برشناخته ايد، اين خويشکاری سياسی شما است که آنها را، با زبان-ای رک و اما نيک‌خواه و رهنما، همگان‌نمود (انتشار) کنيد تا هم او و هم ديگران بهره جويند. خود بنده نخستين خواننده‌ی کنجکاو و سپاسگزار شما خواهم بود، و به نوبه‌ی خود در برخورد با کاستی‌های برنموده بی‌گذشت کمر خواهم بست. شيوه‌ی راهنمايی شما اما از جمله چنين است:

"در بخش های دیگری از گفت و گوی آقای رضا پهلوی، دم خروس بیش از پیش آشکار می‌شود. ایشان می‌گویند که با نگاه به آزمون سوریه و لیبی و «اینکه غرب با توجه به گسیختگی مخالفان، طرف صحبتی نداشت»، به این داوری رسیده‌اند که باید شورای ملی از گروه‌های خارج ایجاد کرد تا «از این اجتناب کنیم... با یک صدا حرف بزنیم» ... رضا پهلوی برای این که گسترده و فراگیر بودن شورای ملی براندازی را به رخ بکشد، خودستایانه و بی‌پروا از پیامد سخنانش، به پرسش‌گر می‌گوید که با رهبران جنبش سبز «تماس دارم» و ..."

--> کدبان امينی گرامی، از آن سخن‌ها و کنش‌های شاهزاده، که شما نام می‌بريد، می‌توان برداشت‌های بس گوناگون کرد، نه تنها آن برداشت شما را. اين چه شيوه‌ی سست از فرجام‌هيختن to conclude است؟ ايشان چون پيشنهاد کرد که بايد پس از سرکوب جنبش درونکشوری برون‌کشوريان بيشتر همکاری کنند و جبهه‌ای همبسته‌تر برسازند، شد رهبر خودکامه و فراخواننده‌ی ليبی‌سازی ايران و چيزها-ای از اين دست؟ فرجام‌هيختن شما بيشتر برپايه‌ی برداشت‌های گمانه‌زنانه نهاده شده.

خود من سال‌ها است که می‌آرزويم که ايشان واژه‌گزينی ديگر-ای می‌داشت، برخی داده‌ها را بيشتر و برخی را کمتر و به شيوه-ای ديگر نام می‌برد (بزرگ‌ترين کاستی او تاکنون آن بوده که با زبان-ای آشکار از کژرفت‌های روزگار پهلوی دوم سخن نمی‌گويد)، و بويژه از برخی کنش‌ها می‌پرهيزيد (نشست و برخاست با برخی گروه‌ها بدون روشن ساختن مرزهای گفتگو). بسی بايسته و شايسته می‌بود که ايشان درجايگاه «نامزد يک نهاد فراگروهی» از يک «انجمن رايزنان فراگروهی» برخوردار می‌بود و کنش‌های ميانبرد و دوربرد خويش را موبه‌مو با آنان دَرمی‌سامانيد (تنظيم می‌کرد)؛ که بدينسان کنش و گويش ايشان، از پيش، از يک پذيرايی فراگروهی برخوردار می‌بود، و ... .

اما ما چنين پنداريم که شاهزاده، آنگونه که شما می‌باوريد، نه از برای بالا بردن کوشش و جنبش اپوزيسيون بلکه تنها از برای «خويش‌پسندی» و «رهبری‌جويی» در فراهم‌آوردن نيروها می‌کوشد، و اگر از او کاستی‌ها-ای سرمی‌زند نه از روی بهتر ندانستن بلکه از روی بدخيمی است.

--> آيا از ديد شما هويدانمود(اثبات) ساختن داوِه(مدعا)ها-ای چنين سرنوشت‌ساز و مايه‌وَر نيار به بررسی‌های موشکافانه و گسترده ندارد؟ شما با دو سه جمله‌ی سرسری سر و ته داستان را بررسی‌شده می‌پنداريد؟ گواه‌های شما کدام اند؟ زنجيره‌ی فرجام‌هيخت‌(conclusion)های شما کجا هستند؟ شما «برداشت ويژه و بيشتر احساسی خويش» از گفته‌ها و کرده‌های شاهزاده را با واکافت analysis و هويدانمود (اثبات) دُش‌آميخته ايد. اگر شما، بجای خوارداشت و نيشزد، نوشته‌ها-ای گسترده و واکافتانه analytically، با زبان-ای «روشن» و «نيک‌خواه»، فراهم‌نگاشته و کاستی‌های
رفتار شاهزاده را موبه‌مو و آشکارا (و نه تنها برپايه‌ی برداشت‌های گمانه‌زنانه) هويدا می‌ساختيد، دو چيز رخ میداد:

١) لشگر-ای از واخواست‌گويان از خود مشروطه‌خواهان فراهم می‌آمد و جلوی او می‌ايستاد.
٢) خود ايشان، زير فشار همه‌سويه و يا از روی خِرَد خويشتن، به آن پيشنهادها و فَرسَنجش‌(انتقاد)های شما گردن می‌نهاد.


اما نمونه-ای از روش ‌واکافت‌ها و فرجام‌هيخت‌(conclusion)های شما:

" نیک بنگرید که در هیچ کجای این گفت و گو، رضا پهلوی و یا شاید گاندی ایرانی، نمی‌گوید که او مخالف دخالت نظامی درایران است. او پس از ستایش از دموکراسی‌های حقوق بشری عربستان، بحرین و قطر که آشکارا هوادار حمله نظامی به ایران‌اند، می‌گوید که «بسیاری از ایرانی‌ها حتی برای خلاصی از حکومت طرف مهاجمان خارجی را خواهند گرفت»"

کژپنداشت(مغلطه)‌های آن:

- کژپنداشت «برداشت وارونه»: شاهزاده رضا پهلوی بايد آدم‌آهنی‌وار فرمول‌ها-ای را پيوسته بازگويد. اگر باری فراموشيد پس حتما می‌خواسته وارون-اش را برساند!

- کژپنداشت «گراف‌رَوی»(اغراق): اگر او از نگرش "عربستان"، "بحرين" و "قطر" (در جايگاه همسايگان ايران) سخن می‌گفته، می‌خواسته بگويد آنها الگوی مردمسالاری برای ايران می‌باشند!

- کژپنداشت «خوارداشت و نيشزد»: اگر او چنين انگاشته (چه شايسته، چه ناشايسته) که شايد بتواند نقش-ای فراهم‌رساننده برای نيروهای اپوزيسيون، بسان گاندی و يا ماندلا بازی کند، بايد، بجای فَرسَنجش (انتقاد) درست و بجا، پيوسته اين نکته را کودک‌وارانه بازگو و بازگو کرد و بر سر او کوبيد.

- کژپنداشت «برداشت ويژه»: اگر او خواسته به فرنگيان يادآوری کند که وارون وانمودهای جمهوری اسلامی مردم پشت آن نيايستاده اند، پس حتما می‌خواسته فرنگيان را به برتَگيدن ارتشی بر ايران فراخواند.


ت) همه‌ی ما می‌دانيم که شاهزاده رضا پهلوی دچار کژرفت و کژپنداشت می‌شود. شايد حتا رزم‌آراست(strategy)های او دچار کاستی‌های بنيادی باشند، اما آيا اين خردمندانه است که با گزاف‌رَوی(اغراق) بيکران و کوبيدن او و با انگ‌زنی و برآوردهای سرسری، آن نيرو-ای را که در جايگاه کاتاليزاتوری او (نه حتما در توانايی‌های او) نهفته، به يکباره دور ريزيم؟

بنا بر روش شما می‌بايد همه‌ی کنش‌گران جمهوری‌خواه و مشروطه‌خواه با پيشينه‌ی چپ را نيز، اگر کوچک‌ترين لغزش-ای، برای نمونه در شيوه‌ی يادآورد از گذشته‌ها، از آنان رخ داد، بجای راهنمايی و گفت و شنود، آنان را تکفير کرد؛ و درباره‌ی آنان نِوِشتْمان‌ها-ای با فَرنام «آرزوهای استالينيستی» و يا «روياهای کالخيوزی» همگان‌نمود ساخت، و آنان را خوار داشت، و بر آنان انگ زد، و سخن در دهان آنان را چرخانيد، و از ميدان دلسردکرده، آنان را برون راند.


ث) نکته‌ی از همه افسوس‌انگيز تر آن است، که در نوشتْمان شما انديشه‌های سودمند-ای بودند که اگر به شيوه‌ی درست و با زبان-ای روشنايی‌بخش و نيکخواه فرانموده (ارائه) می‌شدند، بسيار انگيزه‌بخش می‌شايستند بود؛ بويژه برای خود شاهزاده و رايزنان او. (آنچه من در نِوِشتْمان(مقاله)‌ تان بی‌چون و چرا پسنديدم پارسی‌گويی شما است، درود بر شما.)

اين ناتوانی در گفت و شنود درست و در کار گروهی، تراژدی روشن‌انديشان ايرانی و تراژدی تاريخ نوين ايران است. باور بنده بر آن است که برپايه‌ی همين تراژدی، هم «٢۸ مرداد» رخ داد و هم «انقلاب ١٣٥۷». اگر اين شيوه هرچه زودتر بهينه‌سازی نشود، فرصت‌های مانده يکی پس از ديگری خواهند سوخت، و آينده-ای بس شوم‌تر از آنچه رفته چشم‌براه ايران است.


[١] محمد امينی، "آرزوهای محمدعلی شاهی"

[٢] محمد امينی، "یادداشتی پیرامون «آرزوهای محمدعلی شاهی»"

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

حق

با درود، در برنامه سیاسی سه شنبه شب علیرضا میبدی در تلویزیون پارس، پاسخهای درخوری را جنابان مشیری و امین محمدی در رابطه با برخوردهایشان با شاهزاده دریافت کردند. من شادمانم که بتازگی مواضع در رابطه با بسیاری از موضوعات مهم در رابطه با ایران از سوی جناح مورد علاقه ام با اعتماد بنفس فراوان و شیوا و موفقیت آمیز ابراز می شوند. در برنامه سیاسی این سه شنبه میبدی، حرفهای دلم را از دهان الاهه بقراط، شایان آریا و حشمت رئیسی شنیدم. مشیری و امینی هم پاسخهایشان را گرفتند. شاید که پس از این دست از پهلوی ستیزی و جعل و تحریف تاریخ معاصر ایران و دست از حملات شخصی به شاهزاده بردارند و بفکر نجات ایران و استقرار آزادی و دمکراسی در ایران بیفتند! دهه ها با اینان مماشات شد به امید اینکه بتوان با اینان به پلورالیسم سیاسی و توافق و همکاری بر سر اصول رسید ولی هیچ پاسخ مثبتی از آنها دریافت نشد. زنده یاد اسدالله مروتی مشروطه پادشاهی خواه در رادیو صدای ایران به همه طیفها منجمله امینی و مشیری و علی کشتگر و بنی صدر میدان داد و مطرح و معروفشان کرد. سیاستی که فرزندش تاکنون ادامه داده. جای تاسف نیست که اکثریت جمهوریخواهان! ایرانی رفتارشان عکس امثال مروتی و شجره، مدیر تلویزیون پارس، بوده!؟

July 05, 2012 01:38:58 PM
---------------------------

مهدی مفخمی

پاسخی بود کامل ، منطقی و معتدل ، برخاسته از نفسی سلیم. امید است که آقای امینی را کافی باشد . درود به شهرام آریان. ارادتمند

July 04, 2012 10:18:42 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites