کنشگران مدرن در سیاست ایران- میرزا حسین سپهسالار
در بحث از مردان عملگرایی كه با آگاهی از تحولاتاجتماعی ـ سیاسی و اقتصادی غرب، به فكر بازسازی نهادها و ساختارهای جامعهی ایران افتادند و ایدههای اصلاحی و مدرن خود را تا حدودی توانستند در عمل پیادهكنند، اقدامات میرزا حسینخان سپهسالار نیز قابل تأمل است.
با گذار از دورهی فترت و مقابله با نوسازی، سپهسالار دولتنوگرای خود را تشكیل داد و به پروژههای معوقماندهی مدرنیزاسیون ایران اهتمام ورزید؛ میرزا حسینخان مشیرالدوله (1243ـ1289) خدمات دیوانی خود را از زمان امیركبیر آغاز نمود؛ در دورهی اول زندگی خود به بعضی از كشورهای خارجی، مقام قونسولگری یافت و در فضای مدرنیته اروپایی به دریافت پیشرفتهای صنعتی و سیاسیـ اجتماعی نائل شد؛ سپهسالار در دورهی دوم زندگی خود، در مناصب اجرایی و وزارتخانههای تازه تاسیس به كار گماشته شد و با طی مراحل مختلف، به صدارت رسید. سپهسالار كه از دانشهای جدید غربی بهرهی لازم را برده بود و از طرف دیگر با حضور در دستگاه امیركبیر و اروپا با تغییرات جامعه آشنا بود، صدارت را بهترین فرصت برای عملی كردن ایدههای نوجویانه و تكمیل اقدامات نوگرایانهی امیركبیر تشخیص داد.
حال كه یك سلسلهواقعیات اجتماعی، صدارت سپهسالار را متحقق ساخته است، میتوان از اصول ترقیخواهانهی او و ارتباطی كه طرح «مناظمجدید»ش با اندیشهی مدرنیته دارد، سخن گفت و آن اقدامات را از دیدگاه تاریخنگاری جدید و بر زمینههای اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی و در پیوند با تحول تاریخی ایرانزمین معرفی كرد؛ به این منظور به بنیانهای فكری نوسازی سپهسالار پرداخته و از مفاهیم اندیشگی آن سراغ میگیرم؛ در اوضاع و احوال متحول شونده كه از یك طرف غرب پیشرفته برای دستیابی به منابع تازهی شرق، حالت استعماری به خود گرفته است و از طرف دیگر شرقـ و ایرانـ عاری از ذهنیت مدرنیته سیر میكند، «سپهسالار بر آن بود كه وضع ایران را در نظم سیاست بینملل تغییر دهد. از یك سو ایران را از حالتجسم عایق میان دو نیروی متحرك بیرون بیاورد و از سوی دیگر آن را در وضع تازهای در سیاست دولتهای غربی قرار بدهد. این اندیشهاش نیز جنبهای است از تفكر عمومی او در جهتترقی و شكستن هر سنتی كه سد راه پیشرفت باشد. تدابیر گوناگون بكار برد: خواست منافع ایران و انگلیس را بهم پیوند دهد و پشتیبانی جدی آن دولت را به دست آورد؛ خواست تمامیتارضی ایران را انگلیس و روس تضمین كنند؛ خواست علاقه و حمایت مستقیم آلمان و اتریش را در كار ایران جلب نماید؛ خواست ایران را به حالت دولت بیطرف درآورد و بیطرفی آن را چند دولت بزرگ اروپایی (از جمله آلمان و اتریش) ضمانت نمایند. انگیزهاش در همة آن تدابیر (كه برخی از آنها مانعةالجمع هم نبودند) در درجة اول تحصیل ایمنی سیاسی بود، و در درجة دوم یاری جستن در اجرای نقشة ترقی.»
در شرایطی كه كشورهای پیشرفتهی غربی، ایران را به اجبار به داخل نظام بینالمللی ثروت و قدرت سوق میدادند، در حالی كه توان اقتصادی و تراز بازرگانی و مبادلات تجاری ایران در حد صفر بود، دخالت تمام عیار عنصر خارجی در نوسازی اقتصادی ایران در حكم سمكشنده بود و پدیدهی وابستگی را برای ایران مهیا میكرد؛ آدمیت با لحاظ این شرایط معتقد است «به این نتیجه تاریخی رسیدیم كه عامل سیاست خارجی به سود نقشة ترقی ایران نبود. روس و انگلیس عناصر فعال مخالف ترقی بودند، اتریش و آلمان فكر ترقی را پشتیبانی میكردند، اما عامل محرك اصلاحات چندان نبودند. یك راه در پیش بود و بس: ایران كمر همت بربندد و به پای برخیزد، این كوشش مردانه میخواست و قوت روحانی.» (اندیشهترقی و حكومتقانون)
در وضعیتی كه قانون نیاز زمان و ضرورت جامعه بود، رعیت از نبود مساوات اجتماعی رنج میبرد و جوانههای اولیهی آگاهی از حقوقانسانی به همراه اولویت نوسازی در ساختارهای سیاسیـ اقتصادی، ایران را در خود پیچیده بود، سپهسالار واقعبینانه، ایجاد حكومتقانون و گسست از حاكمیتفردی را سرلوحهی اقدامات اصلاحی و نوگرایانهی خود قرار داد؛ به تحقیق آدمیت «روحعصر سپهسالار حكومتقانون است: نظمقانونی برقرار گردد، حقوقاجتماعی مردم شناخته شوند، حد قدرت دولت معین باشد و ادارة مملكت بر اصول استواری نهاده شود. تاریخقانونگذاری جدید ایران با وزارت عدلیةسپهسالار آغاز گردید و دستگاه عدلیة جدید به كوشش او و میرزا یوسفخان مستشارالدوله تأسیس گردید. قوانیننو وضع شدند، دستگاه قضاوت استقلال نسبی پیدا كرد و قانوناساسی نوشته شد. نظامقانونی جدید بر اصول موضوعة «عرفی»، بر پایة «علم و عقل» و در جهت «عدالت و مساوات» به وجود آمد.» (اندیشهترقی و حكومتقانون ،ص173)
سپهسالار كه اولین قانون عمومی ایران را پایهگذاری كرد، پیش از هر اقدامی به تفكیك حوزههای عرفی و شرعی در محاكم قضایی توجه نمود و بواسطهی شرایط سیاسی حاكم بر جامعه، نهادینه كردن عدالت را بر اساس قانونمدون و خارج از دایرهی قوهیاجرایی و دستگاهمجریه اولویت داد: «قانوننامة بر دو پایه بنا گردید: امر قضاوت طبق قواعد مشخصی انجامگرفتن و دستگاه مجریه اختیار مداخلهای در محاكم قضایی نداشتن. روح قانون در عدالتخواهی است. خاصه در امور جزایی جانب انصاف نگاهداشتن و سنتشكستن در احكام بیقاعده سخت صادر كردن. همانانگیزه سبب شد كه رسیدگی به قضایای جزایی از صلاحیت دستگاه حكومتی ولایات یكسره خارج گردد و آن رشتة امور به محكمة پایتخت ارجاع شود.»
این قانون كه بر پایی عدالتخانه را پیشبینی كرده بود، در مواد قضاییـ جزایی و حقوقی نیز دست به نوآوری زد و جرایمی را كه بیش از آن یا جرم محسوب نمیشد و یا این كه به رای شرع واگذار شده بود، از نو تعریفكرد: «قانون عدالتخانه استقلال دستگاهقضایی را شناخت؛ قانونگذار كوشید آن را از دخل و تصرف قدرتاجرایی مصوندارد. رسیدگی به امور جزایی بطور مطلق در صلاحیتقانونیمحاكمعدلیهقرار گرفت. در كارهایحقوقی، محاضر شرعهموجود داشتند و اصحابدعویمختار بودند به هر كدام از دو مرجع (محكمة عدلیه و محضر شرع) رجوع نمایند. باید دانست مدون ساختن اصول شرعی نیز مورد توجه بود و این موضوع در نخستین طرح قانوناساسی گنجانده شد. به هر حال وجهة خاطر میرزا حسین خان ایجاد محاكمقانونی عرفی بود.»
سپهسالار بعد از ایجاد قانونقضایی و استقرار محاكم عرفی، به دیگر عرصههای قانونگذاری پرداخت و با بازپرداختی از اصول فلسفهی سیاسی جدید، حاكمیت قاجاریه را به طرف مشروطیت حیطهی فرمانروایی و كنترل اقتدار شاهانه و اجرایی كشاند.
سپهسالار كه تامین سعادت مردم را وظیفهی اصلی دولت میدانست، به برپایی آیین جدید سیاست و كشورداری اقدام كرد و برای ایجاد مساوات و شناخت حقوق و آزادیاجتماعی، به دولت منتظم یا حاكمیتقانونمدار تمایل نمود؛ قانون تنظیمشدهی سپهسالار به همراه دستخط شاه با عنوان «دستورالعمل نظم امور دیوانی» كه در سال صادر شد، در صدد نظام دهی به گردش كارها و تقسیم امور دولت بود؛ به دنبال این دستخطو آن قانون بود كه اولین طرح رسمی قانوناساسی در ایران نوشته شد، این قانون شامل ده اصل بود كه در اواخر سال با همكاری مستشارالدوله تنظیم شد و بر اصول دموكراتیك چون تفكیك قوا تاكید داشت؛ بخشی از پروژهی قانونمند كردن امور كشور مربوط به مجلس شورای حكومت است.
بخشی دیگر از چهرهی عصر سپهسالار را تحولات فرهنگی و تجدد فكری تشكیل میدهند؛ در این دوران فاز جدیدی از روزنامهنگاری به وجود آمد. منورالفكران برخی از آثار خود را منتشر كردند. افكار عمومی به شكلی ابتدایی به وجود آمد و مسالهی تربیت مردم كه از اهدافاصلی منورالفكران بود ـ به جد مورد توجه قرار گرفت.
بسطو گسترش روزنامهنویسی، فرهنگرا از حالتپیشین خارج ساخت و مردم با آگاهی از شرایطزمانه و مقایسهی آن با وضعیت منحطو عقبماندهی خود، افكار عمومی را در شكل تازهی آن پدیدار ساختند و بالاخره در پایان عصر ترقی و تجدد سپهسالار، «عمر ده سالة صدارت و وزارتمیرزا حسینخان در آغاز شوال به آخر رسید. ایدئولوژی جدید اجتماعی و كارنامة اصلاحات را در ارتباط با روح تاریخ و در نظام سیاست ایران مطالعه كردیم. اینك میپردازیم بهآخرین مرحلة زندگی سیاسی آن وزیر اصلاحگر و به تأثیر آن دورة تاریخی.»
فریدون آدمیت در خاتمهی بحث از شخصیت و منش سپهسالار مینویسد: «میرزا حسینخان به عنوان نمایندة فكر ترقی، در حد بحران سیاسی و اقتصادیـ و به اقتضای نیازمندیهای زمانه روی كار آمد. در این مرحلة خاص تاریخی كه دولت عامل اصلاح و ترقیگردد، یا هیأت میبایستی هیأت حاكم معتقد به ایدئولوژی اصلاح و ترقی گردد، یا هیأت حاكم را تغییر بدهند ـ و گرنه در منطق سیاست شكست هر دولتاصلاحگری محتوم بود. نقشة ترقی با مزاج سیاسی و خوی طبقة حاكم نمیساخت. از حد اختیار سیاسی میرزا حسینخان هم بیرون بود كه هیأت مدیر مملكت را تغییر بدهد. حتی نتوانست از عنصر ترقیخواه گروه متشكلی در دولت به وجود آورد. پس سرنوشت دولت او معلوم بود. از اینرو هر وقت نغمة اصلاحات را دربار ناصرالدینشاه ساز میكردند ـ اعتضا دالسلطنه تك مضراب همیشگی خود را میزد: اصلاحاتـ «محالاست.» در تقابل آن احوال، مقتضیات زمانه و فشار نیازمندیها بر روی همـ عامل مثبت و محركی مقتضیات زمانه و فشار نیازمندیها بر روی همـ عامل مثبت و محركی بود؛ وگرنه در اصل نه سپهسالار روی كار میآمد و نه وزارت او یك روز دوام مییافت. كارنامة دورة میرزا حسینخان حاصل آن تضادها و برخوردهاست.» (اندیشهترقی و حكومت قانون، ص473)
آدمیت در جمعبندی از عصر ترقی و تجدد خواهی سپهسالار و اثراتی كه این دوره در سیر تاریخ ایران معاصر از خود بر جای گذاشت، مینویسد: «دورة میرزا حسین خانی اهمیت تاریخی زیاد دارد. نخستین تجربه را در راه تغییر حكومتاستبدادی و ایجاد دولت منتظم غربی در این دوره داشتیم. و دانستند كه غیر از سنت كهنة حكمرانی مطلق، اصول سیاست دیگری هم در دنیا متصور هست. مبدأ قانونگذاری جدید همین دوره است. تحول افكار اجتماعی و سیاسی (تحت تأثیر مستقیم جریانهای فكری اروپا) درخششی شگرف و پرمایه داشت. ترقی روزنامهنگاری و آغاز بحث و انتقاد اجتماعی از ارزشمندترین و برازندهترین جنبههایاین دوره است. از همه با معنیتر تحولنگرش اجتماعی و وجهة نظر طبقة اندیشمندی است نسبت به مفهوم ملت و دولت، شناسایی حقوقافراد، الزام متقابل دولت و منشأ قدرت حكومت. مقدمة پیدایش «افكار عمومی» جدید نیز به این دوره است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|