«چالشگری» به «مبارزهطلبی» و «هماوردطلبی» گفته میشود. چالشگری لازمهء گفتگوی سازنده میباشد تا دو طرف متقابل بتوانند نقاط ضعف و قدرت اندیشه خود را دریابند. در گفتگوهای سالم سیاسی طرفین مقابل با استدلاهای خود طرف مقابل را به چالش میکشند. زمانی این چالشگری سازنده میباشد که گفتگو کنندگان، بتوانند آگاهیهای کاملی از اندیشه خود برای شفافسازی عمومی ارایه دهند و نه اینکه در گفتگو شرکت نکنند و طرف مقابل را نفیکنند، چون اندیشه خود را ممتاز بر دیگری میدانند. دموکراسی که همه خواهان آن میباشند، برای خود قوایدی دارد که پایبندگی به آن نشان از دموکراسیخواهی میدهند. تنها واژهای را طوطیوار ارایه دادن و به آن اعتقاد نداشتن نتیجهاش همان ناکجاآبادی میشود که در ایران در حال حاضر موجود است.
دو گزینهء انتخاباتی (پادشاهیپارلمانی و جمهوری ) که شکل نظام آینده کشور را به رأی مردم میخواهد بگذارد، آنچنان طیف جمهوریخواه را برآشفته که برای اینکه مردم انتخاب خود را نکنند گزینهء انتخاباتی پادشاهی پارلمانی و بطور کل حقانتخاب مردم را رد میکنند و میخواهند بجای مردم تصمیم بگیرند! این مسئله نشان از چه دارد؟ آزادیخواهی، دموکراسیخواهی یا دیکتاتوری جدیدی تحت لوای جمهوریخواهی؟! کدام کثرتگرایی در این خواست جمهوریخواهان دیده میشود؟ مفهوم «انتخابات آزاد» برای جمهوریخواهان ایران چگونه تعریف میشود، زمانی که که به انتخاب مردم از هم اکنون نمیخواهند تن در دهند؟
طیف طرفدار پادشاهیپارلمانی خواست اولیهای دارد که شاید آن خواست موجب جبههگیری جمهوریخواهان ایران علیه گزینهء پادشاهی شده است و آن خواست چیزی جز سرنگونی نظام جمهوریاسلامی نمیباشد. انتخاب از بين دو گزینهء بالا فقط در صورتی امکانپذیر است که جمهوریاسلامی در تمامیتاش سرنگون شود. آنان که در این اندیشه هستند که گفتمان دوگانهء پادشاهی و جمهوری گفتمانی علیه مبارزه و اتحاد نیروی دموکراسیخواه میباشد به این مسئله توجه نمیکنند که این دو گزینه عاملی برای شفافسازی «اجباری» در هر دو طیف جمهوریخواه و پادشاهیخواه شده است. گفتمانی که توان سازندگی و آگاهی دهی را دارد نباید از بین برد، بلکه باید گسترشاش داد. نتیجهء این گفتمان همانا پایهگذاری لیبرالدموکراسی آینده در کشور میباشد که در آن سیستم هر اندیشهای با شفافیت بسوی مردم خواهد رفت و در انتخابات آزاد و مردمی این مردم هستند که دربارهء آیندهء خود و کشورشان تصمیم میگیرند، و نه چند روشنفکری که سیاست پیشهگی خود را در روشنفکری خود میخواهند پنهان بکنند!
شفافیتی که در این گفتمان بوجود آمده، معرف خوبی برای مردم میتواند باشد. بدون وجود این گزینههای انتخاباتی آیا مردم میتوانستند اندیشههای نهفته در جمع جمهوریخواهان و پادشاهیخواهان را دریابند؟
البته هدف ما نباید فقط سرنگونی جمهوریاسلامی به تنهایی باشد، و برای بعد از سرنگونی جمهوریاسلامی هم باید برنامه ارایه داد. کدامین حزب را در جناح جمهوریخواه میشناسید که بالاترین ارزش را به ایران داده باشد؟ سازمان یا گروه سیاسی نامشخصی که نمیتواند و نتوانستهاند خود را سازمان دهی حزبی دهند، میخواهند برای آینده کشور تصمیم بگیرند؟ برنامهء سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جمهوریخواهان در اتحادیههای ناپایدار نمیتواند سرمشقی برای آینده کشوری مانند ایران بشود.
محدودیت زمانی برای این گفتمان تا همان انتخاب نهایی مردم برای شکل نظام آینده میباشد. تا آن زمان باید کوشش شود تا این چالشگری متقابل بتواند بصورت آگاهی دهنده و نه بازدارنده ادامه یابد. لیبرالدموکراسی را برای اولین بار طیف پادشاهیخواه به گفتمان سیاسی کشور وارد کرد، همانگونه که احترام به حقوقبشر هم اولین بار در جناح پادشاهیخواه مطرح شد و در دستور کار سیاسی شان نهادینه شد (هنوز اکثر جمهوریخواهان اعلامیهء جهانی حقوقبشر را قبول ندارند). جمهوریخواهان تاکنون نتوانستهاند اندیشهء جدیدی را بغییر از ماندگاری جمهوریاسلامی در اکثریتشان و سکولاریزم را در اقلیتی دموکرات ولی با ضعفهای فراوان به مردم ارایه دهند.
کینهورزی، پهلویستیزی، فرار از گذشته و روزمُردگی، همه دستآوردهائی میباشند که با آنان نمیتوان ایران را به دموکراسی رساند. تا زمان انتخاب شکل نظام آیندهء کشور این چالشگریهای متقابل سازنده هستند و میتوانند ضعفها و نقاط قوت اندیشهها را به داوری مردم برسانند. وجود این دو طیف سیاسی را باید ارج گذاشت. چرا که خوب و بد، زشت و زیبا را در مقابل هم قرار ندادهایم بلکه دو اندیشهای را مقابل هم قرار دادهایم تا آینهای روشن برای آینده کشورمان را به تصویر بکشیم.
اگر طیف جمهوریخواه نمیخواهد و یا توان گفتگو با طیف پادشاهیخواه را ندارد، اشکال از طیف پادشاهیخواه نیست، ضعف در جمهوریخواهی کسانی است که به جمهوری هم اعتقادی ندارند؛ وگرنه انتخابات همان بيان گزينش «جمهور» مردم است که جمهوری خواهان با آن مخالفت میکنند و طیف پادشاهی خواه بر آن تاکید میکند.
دُم خروس در کدامین طیف سیاسی رنگینکمانی میکند؟ در این گفتمان سیاسی این طیف پادشاهیخواه ایران بوده است که بیشترين طیفهای جمهوریخواه مطلقگرا را به چالش کشانده است. هیچ چالشی از طرف جمهوریخواهان به طیف پادشاهیخواه عرضه نشده است (بغییر از ترور شخصیت شاهزاده رضا پهلوی). فرار جمهوریخواهان از گفتگو با طیف پادشاهیخواه را باید در این جستجو کرد که جمهوریخواهان ایران سخن و اندیشهای از خود ندارند که بخواهند از آن دفاع کرده و یا ضعفی در اندیشه پادشاهیخواهان نمییابند که بتوانند آنان را نقد کنند.
زمانی که جمهوریخواهان ایران بتوانند با طیف پادشاهیخواه ایران به گفتگو بنشینند آن سد کاذبی که علیه متحد شدن ایرانیان ساخته شده است در هم خواهد شکست و پتانسیل ذخیره شده در پشت خود را برای رسیدن به دموکراسی در ایران به مصرف خواهد رسانید. ائتلاف نيروها یعنی قبول کردن اندیشههای مخالف با اندیشه خود و، به زبان سادهتر، پذيرش موجودیت «دگراندیش» است که ما طرفداران پادشاهیپارلمانی حتا واژه آن را به زبان فارسی تقدیم کردهایم.
در بعد از گذر از جمهوریاسلامی و رای دادن مردم به شکل نظام آینده کشور باز هم گزینههای انتخاباتی دیگری به میان خواهند آمد که باید در فضای گفتمان سیاسی کشور به آنان پرداخته شود، مانند اقتصاد آزاد، اقتصاد دولتی و یا اقتصاد نیمه دولتی و آزاد. در آنجا هم طیفهای سیاسی مختلف حق دارند در رابطه با این گزینههای انتخاباتی شفافسازی کنند و یا اینکه میخواهند مانند امروز در گفتگو کردن با هم و رعایت «حق حاکمیت رای» از خود بیتفاوتی نشان دهند و به مردم بگویند: مرغ ما یک پا دارد.
در پایان به این نتیجه میرسیم که در هر برههء زمانی سیاسیون ایرانی گفتمانهای سیاسی حاکم بر جامعه را باید درک کنند و گسترش دهند تا مردم بتوانند آنچه را که میخواهند از روی آگاهیهای داده شده بسنجند و رای خود را به آن بدهند و نه از روی کهنهورزی و ستیزههای شخصی که به عموم مردم ربطی پیدا نمیکند. فرار از گفتگو و پیششرط گذاشتن بر آن غیر ممکن است. اگر امروز ما از پادشاهیخواهی خود گذر کنیم تا جمهوریخواهان بتوانند (این افتخار را به ما بدهند) که با ما به گفتگو بنشیند چه دستآوردی خواهیم داشت؟ اتحاد دیکتاتورهای خلقی، کمونیستی و اصلاحطلب جمهوریاسلامی برای ادامهء حیات جمهوریاسلامی؟!
يعنی مسئله تنها پادشاهیخواهی ما نیست، بلکه گويا ما باید سرنگونیخواهی جمهوریاسلامی را هم به کناری بگذاریم تا آنان افتخار گفتگو به ما را بدهند! سوال من از کسانی که خواستار این هستند که ما پادشاهیخواهی خود را به کناری بگذاریم این است: که چرا جمهوریخواهان نباید هیچگونه تحرکی از خود نشان دهند؟ آیا جمهوریخواهی برابر با دموکراسیخواهی میباشد؟ اگر بدین صورت است که ما در کشورمان دموکراسی داریم و خبر نداشتیم؟ به نظر من جمهوریخواهان ایران هیچگونه اکثریتی در جامعه ایران ندارند و کارنامهء سیاسیشان بغییر از ترور، اعدام، کشتار ایراندوستان و حمایت بیدریغ از جمهوریاسلامی و، بالاتر از همه، ایرانستیزی چیزی دیگری در خود ندارد که ما بخواهیم با آنان متحد شویم. ما باید به اصول اولیه خود مانند پادشاهیخواهی استوار بمانیم تا بتوانیم این چالشگریها را به داوری مردم برسانیم.
پهلوی دوستی
امروزه سعی بر این است که به طرفداران پادشاهی در ایران صفت «شاهالله»ی بدهند. من به همان صفت سُنتی، غیر مذهبی و سکولار «جاوید شاه»ی علاقه بیشتری دارم و برازندگی بیشتری در آن صفت برای خود میبینم (تکامل فکری مخالفان ما در پسترفت مذهبی شدنشان خلاصه میشود)، چون واقعیتگرانهتر است و پادشاهان پهلوی در تاریخ ایران جاویدان شدهاند چه مخالفان بخواهند و چه نخواهند! چه جمهوریاسلامی بماند و چه نابود شود! چه مردم در آینده به پادشاهی رای دهند و چه به جمهوری. (البته ما به آینده مینگریم ولی کسانیکه در گذشته زندگی میکنند هنوز نتوانستهاند درک درستی از پادشاهخواهی امروز ما برای فردای کشور بدست آورند).
تاریخ را سیاستمداران نمینویسند بلکه آنها ابزارهائی برای نوشتن تاریخ هستند! پادشاهان پهلوی ابزارهای بودند که تاریخ ایران بوسیلهء آنان ورقخورده است. اگر ما به آنان احترام میگذاریم به همین علت است و نه فردپرستی که میخواهند به ما ببندند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت بهمن خان گرامی
قلم شیوای شما بیانگر کل مطلب است و چیزی به آن نمی توان افزود. تلاش هژده ساله حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات)، موجب برپایی حزبی برای اکنون و آینده شده است صاحب برنامه و پرنسیپ، این برای عموم ایرانیان، موجب تقدیر و سپاس است. به امید روزی که جمهوری خواهان نیز بلوغ سیاسی لازمه را پیدا کنند.
پاینده ایران
August 01, 2012 09:43:05 AM
---------------------------
عرفان
درود بر اقای زاهدی گرامی
اقای زاهدی گرامی با توجه به اینکه مشی سیاسی پادشاهی پارلمانی خواهان با توجه به اصول تعیین شده از جانب شاهزاده و مشی سیاسی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) با توجه به منشور حزب مشخص است خیال ما از بابت این دو راحت است چرا که با اصول و پرنسیب عمل میکنند. اما با توجه به جمهوری خواه های رنگارنگ که یکی خواهان اسلام رحمانی میباشد یکی خواهان حفظ نظام میباشد و یکی هم جهان وطنی میباشد تا زمانی که کادر رهبری مشخص و اصول واحدی تعیین نکنند من هیچ اعتمادی نمیتوانم به انها بکنم.
نوشتار زیبایی بود پاینده باشید
July 31, 2012 06:10:00 PM
---------------------------
وجدانی
چرا پس جمهوری خواهان جمهوری خواهی خود را کنار نمیگذارند؟!( ۲)
حزب مشروطه ایران همیشه و در تمامی شرایط، هر چند هم اکثرآ به ضررش تمام شده، بر موازین دموکراسی و آزادی در انتخابات تأکید و اصرار داشته و لحظه ای این اصول مسلم را زیر پا نگذاشته و نخواهد گذاشت. حزبی که میزان و ملاک را بر صندوق رأی و نظر مردم قرار داده همان گونه با انتخابات روبرو شده و عمل خواهد نمود که آقای بهمن زاهدی آنرا در مقالۀ حاضر مفصلآ توضیح داده و بیان کرده اند. این حزب چون ابرام بر خواست و رأی مردم دارد و نیز حق آنان در همین امر را برسمیت شناخته است، در دل مردم هم جای دارد. با امید به اینکه خوانندۀ محترم و بزرگوار نیز به اینگونه موازین و قواعدی که حزب مشروطه ایران بر پایۀ آنها بنا شده و قوام یافته است توجه و التفات خاصی داشته باشد، موفقیت این حزب و یکایک اعضاء و طرفداران آن از جمله آقای بهمن زاهدی را خواهان و خواستارم.
July 31, 2012 02:43:22 PM
---------------------------
وجدانی
چرا پس جمهوری خواهان جمهوری خواهی خود را کنار نمیگذارند؟! (۱)
و قتی این جملۀ بجا و درست جناب آقای بهمن زاهدی را خواندم که میگوید: ... "سوال من از کسانی که خواستار این هستند که ما پادشاهیخواهی خود را به کناری بگذاریم این است: که چرا جمهوریخواهان نباید..." یک لحظه فکر کردم که میخواهند بگویند: چرا جمهوری خواهان هم نباید همانند ما بزرگواری از خود نشان دهند و جمهوری خواهی خود را به کناری بگذارند تا هر دو طرف در شرایط مساوی و برابر قرار بگیریم و بعد برویم سراغ انتخابات. اما بلافاصله متوجه شدم در آن صورت و در چنین حالتی چه فرقی میان پیش شرط آنها و مال ما خواهد بود.
July 31, 2012 02:41:42 PM
---------------------------
حق
با درود دوباره و سپاس از پاسخ/نظر شما آقای زاهدی گرامی، یک نکته بسیار مهم را نباید از نظر دور داشت و آن اینستکه برخی از آنهاییکه ادعای جمهوریخواهی دارند اهداف سیاسی دیگری را دنبال می کنند که ایران بر بادده است. در یک ایرانی که جمهوری باشد، اعلام استقلال در گوشه ای از ایران را کردن خیلی آسانترست تا در یک کشور پادشاهی در استان و استانهایی اعلام جمهوری کردن. پادشاهی خواهان بایستی اینرا بعنوان دلیل اصلی پادشاهی خواهی شان اعلام می کردند که دلیلی مستحکمترست تا اینکه دلیلشان این باشد که ایران از اقوام متعددی تشکیل شده و..... آخر مگر ایران افغانستان و عراق و پاکستان قبیله عشیره ای است که پادشاهی خواهان چنین استدلال می کنند!؟ مدتها بود که می خواستم اینها را بگویم ولی نمی خواستم چون بنظرم کمک به پادشاهی خواهان در استدلالشان بود بر علیه جمهوریخواهی ای که من بدنبالش هستم. در فقدان حزب و گروهی که نماینده جمهوریخواهانی مثل من باشد و در مبارزه با آن تجزیه طلبان با نقاب و بی نقابی که برای رسیدن به اهدافشان، جمهوریخواهیشان را دنبال می کنند و در عین حال حاضرند در رسیدن به این هدف از شاهزاده امتیازاتی مثل ؛ ایران کثیرالمله و کثیرالملیه است؛ و فدرالیسم را بگیرند، استدلال خود را برای پادشاهی دادم.
July 30, 2012 04:56:44 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
دورود بر حق گرامی،
جمهوریخواهانی مانند شما را در هیچ گروه و سازمان سیاسی جمهوریخواه نمیتوان یافت. جمهوریخواهان واقعی ایران نمیتوانند در گروههای که در حال حاضر خود را جمهوریخواه اعلام کردهاند به فعالیت بپردازند.
شما با ما میتوانید به گفتگو بنشینید و دلیلش هم این میباشد که برای ما (شما و ما) ایران بالاترین ارزش میباشد و بعد از آن لیبرالدموکراسی برای ایران، (تمامیتارزی و یگانگیملی در همان ارزش اول موجود میباشند) در مرحله سوم یا چهارم من و شما بر سر شکل نظام آینده کشور اختلاف سلیقه داریم که آن را هم به انتخاب مردم واگذار کردهایم.
حجاب جمهوریخواهی جوجه دیکتاتورها را باید درید و چهره آنان را به مردم نشان داد. هر کسی که اعلام کند جمهوریخواه میباشد، اول باید تعریف جمهوریخواهی خود را به مردم ارایه دهد. و گرنه حافظ اسد، قذافی (در زمان حیاتش)، خامنهای، خانم مرکل و پوتین همه جمهوریخواه و جمهوریپرست هستند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
July 30, 2012 03:49:39 PM
---------------------------
حق
با درود بر آقای بهمن زاهدی گرامی، در عرصه سیاسی ایران، ما جمهوریخواهی و جمهوریخواهان ؛ناقض و ناقص؛ داریم که یک سوی پاندول آن جمهوریتی! است که در جمهوری اسلامی می بینیم، و سوی دیگرش جبهه ملی و ایران لیبرال امثال مهشید امیرشاهی و بهرام مشیری ها هستند که اگر جمهوریخواهی شان به مرحله عمل برسد در بهترین وضعش شاید کمی به گرد پای پوتین روسی برسد! امثال دکترررر محمد امینی ها هستند که یکروز در کنار پرویز دستمالچی و بهرام مشیری در تلویزیون پارس می نشینند و تبلیغ لیبرال دمکراسی بر سه اصل زیر می کنند:- ۱.یکپارچگی ملی و سرزمینی ایران؛ ۲. دمکراسی پارلمانی برای ایران؛ و ۳. قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر. روز دیگر می بینیم که دکترررر محمد امینی و امثالهم هرگز حاضر نبوده اند که با داریوش همایون بر سر همین اصول همکاری کنند. این مورد خوب ثابت شد بویژه وقتیکه داریوش همایون گفت که پادشاهی همه چیز نیست ولی ایران و لیبرال دمکراسی همه چیزند. ما جمهوریخواهی و جمهوریخواهان جهان سومی داریم. خودشان هم خوب می دانند که قلابی اند وگرنه رژیم را ول نمی کردند تا یقه شاهزاده را بگیرند. باید مرتب در مقابل پرسش الاهه بقراط قرارشان داد ؛از چه می ترسید!؟ آمدن پادشاهی یا رفتن جمهوری اسلامی!؟؛
July 30, 2012 03:09:13 PM
---------------------------
|